نمی از یم رمضان/21- دستورات الهی وهدایتگری پیامبران(ع) به عنوان راهنمایی و دلالت وجود دارند، اما آن کسی که نوع مسیر را برمیگزیند خود انسان است؛ کسی مجبور نیست بد باشد یا خوب، اگر انسان برای بد بودن یا خوب بودن مجبور بود دیگر معنایی برای جهنم و بهشت وجود نداشت
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً، ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً، واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً، یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین».
خدایا! در این روز مرا به سوی رضا وخوشنودیت راهنمایی کن، و در آن راهی برای چیرگی شیطان بر من قرار نده، و بهشت را منزلگاه واستراحتگاهم قرار ده، ای بر آورنده نیاز جویندگان.
در دعای امروز سه جهت مطرح است:
اول: گام برداشتن در آنچه خشنودی خداست.
دوم : بسته شدن راه نفوذ شیطان.
سوم: جایگزینی در بهشت.
در فراز اول می خوانیم: «اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً» خدایا! در این روز مرا به سوی رضا وخوشنودیت راهنمایی کن.
ممکن است کسی بخواهد در راه رضای خدا حرکت کند اما نمیداند کدام مسیر را بپیماید، و احتیاج به دلیل و راهنما دارد.
به طور کلی دو مسیر در مقابل بشر قرار دارد: مسیر پیروی از خداوند و به دست آوردن رضوان خدا و آنچه مورد رضایت او است، ومسیر دیگر پیروی از شیطان و سزاوار نیران و آتش گشتن است.
انتخاب راه بر عهده ما است؛ دستورات الهی وهدایت گری پیامبران وائمه(ع) به عنوان راهنمایی و دلالت وجود دارند، اما آن کسی که نوع مسیر را برمی گزیند خود انسان است؛ هیچ کس مجبور نیست بد باشد یا خوب. اگر انسان برای بد بودن یا خوب بودن مجبور بود دیگر معنایی برای عذاب و ثواب، جهنم وبهشت وجود نداشت.
خداوند در سوره بلد آیات 5 تا 12 می فرماید: «أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ».
آیا (انسان) پندارد که هیچ کس او را ندیده است؟ آیا دو چشمش ندادهایم؟ و زبانى و دو لب. و هر دو راه [خیر و شر] را بدو نمودیم. ولى او نخواست از آن گردنه بالا رَوَد! و تو چه دانى که آن گردنه [سخت] چیست؟
و در سوره انسان آیه 3 می فرماید:« إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا»
ما راه را به او بنمودیم، یا سپاسگزار باشد و یا ناسپاس.
مسیر رضوان مسیر به دست آوردن رضایت الهی است. ما در این مسیر احتیاج به دلیل و راهنما داریم که از آن حجت یاد می شود.
دلیل و حجت بر دو قسم است: یا درونی است ویا بیرونی؛ دلیل درونی عقل است که خداوند به بشر داده است که به واسطه آن نیرو که مدرک کلیات است از دیگر آفریده ها متمایز وبرتری یافته است. عقل حجت درونی وباطنی است که خداوند در نهاد هر آدمی آن را به ودیعت نهاده است، و آن اولین حجت خداوند بر بشر است. اگر حجت درونی(عقل) نباشد حجت بیرونی به کار نمی آید .
پیامبران و امامان معصوم (ع) حجت بیرونی وظاهری هستند، اما باید حجت درونی که عقل است وجود داشته باشد تا براساس حکم عقل به بایستگی جلب منفعت ودفع ضرر، به لزوم پیروی راهنمایان برسد، وبرای شناخت وتمیز راهنمایان حقیقی از بدلی به لزوم عصمت آنان پی برد، چرا که ایشان حاملان پیام خدایند وغیر از خیر و صلاح بشر چیزی نمی خواهند. واینگونه مقدمات را چیده تا به باور قلبی وایمان رسد،
وقتی حجت درونی(عقل) وجود نداشته باشد پایه و اساسی برای حجت بیرونی (انبیاء وامامان(ع)) باقی نمی ماند، اگر برای ساختمان پی ریزی مناسب وشناژ بندی وفنداسیون نباشد پایه ساختمان را بر روی چه چیزی نهند؟ از این روست که احکام شرعی دائر مدار تکلیف است، و از شرائط تکلیف بهره مند بودن از نعمت عقل است، واز این رو انسان دیوانه تکلیف ندارد؛ تکلیف وقتی است که فرد عاقل باشد و توان تشخیص و تمییز داشته باشد.
این سخن بر گرفته شده از کلام امام موسی بن جعفر(ع) است که به هشام فرمود: « خداوند بر مردم دو حجت دارد: یحجت ظاهری(بیرونی)، وحجت باطنی(درونی)؛ اما حجت ظاهری پیامبران وامامانند، واما حجت باطنی عقل است.» (الکافی1/16).
با توجه به این دو حجت است که ما به نتیجه می رسیم و راه را می یابیم. زمانی که می خواهیم درتاریکی حرکت کنیم در شب چراغ روشن می کنیم تا مسیر روشن شود اما خود حرکت و رسیدن با ما است و چراغ دست ما را نمیگیرد، وعقل در حکم چراغ است که راه را روشن می کند، پیامبران وامامان (ع) نیز راه صحیح را نشان می دهند، که اگر در آن مسیر قرار گیریم هدایت، وگرنه به وادی گمراهی وضلالت می افتیم، همان گونه که در دعا می خوانیم:« اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی» (کافی1/337).
پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم.
پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمیتوانم حجت تو را بشناسم.
پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست میدهم، و گمراه خواهم شد.
در هیچ دوره ای بشر از نعمت پیامبران محروم نبوده است، و وجود صد و بیست و چهار هزار پیامبر دلیل همین واقعیت است؛ چنانچه در هیچ دوره ای زمین از حجت خدا خالی نبوده است که در شب قدر روح و ملائکه بر وی نازل می شوند، که در دوره ما وجود حضرت امام مهدی (عج) است.
در نتیجه راه به دست آوردن رضوان الهی پیروی از دو حجت درونی و بیرونی است.
بازگردیم به دعا؛ در فراز اول می خوانیم: «اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً» خدایا در این روز مرا به سوی رضا وخوشنودیت راهنمایی کن.
در فراز بعدی می خوانیم:«ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً» و راهی برای تسلط شیطان بر من قرار نده .
شیطان هر فردی را به وسیله ای منحرف میکند و بر وی چیره می شود ؛ برای برخی با بی بند و باری و بی اهمیت جلوه دادن حلال و حرام، برای برخی دیگر حجاب را کم رنگ می کند.
برای بازاریان رباخوری را عادی ورشد اقتصادی جلوه می دهد.
برای متدینین از راه ریا جلو می آید، ویا از طریق عجب خودپسندی وی را مغرور میکند تا به خودش ببالد و برای کارهایی که انجام می دهد حساب باز کند و از خداوند طلبکار شود!
خلاصه آنکه راه های مسلط شدن شیطان بر انسان زیاد است.
آیت الله شیخ مرتضی انصاری فقیه برجسته شیعه است که در حدود 200 سال پیش می زیست؛ حوزه های علمیه در درس اصول و فقه وام دار آثار علمی او (رسائل ومکاسب) هستند. روزی به مادر شیخ انصاری می گویند: خوشا به حالت! فرزندت مرجعه تقلید شیعه شده است؛ وی در پاسخ گفت: « من تعجب نمی کنم، چرا که برای وی زحمتهای فراوانی کشیدم. در دوره شیرخوارگی هرگاه شیر می خواست در سرما و دل شب از جا برمی خاستم و وضو می گرفتم وپس از آن به وی شیر می دادم. حال اگر او مرجع تقلید شیعه شده است جای تعجب ندارد.»
وابستگی به دنیا ودلبستگی به آن از مهمترین ابزار چیرگی شیطان بر انسان است. فردی در بستر مرگ ودر حال احتضار بود و هرچه اطرافیان به وی شهادتین را تلقین می کردند رو ترش می کرد و تکرار نمی کرد. از قضا وی نمرد و از مرگ رهایی یافت. از وی پرسیدند: چرا هرچه از تو میخواستیم شهادتین را بگویی نمی گفتی ورو ترش می کردی وبر میگردانیدی؟ گفت: عجب! ماجرا این بود؟! من کوزه ای قدیمی دارم که آن را بسیار دوست دارم، زمانی که شما من را به گفتن شهادتین ترغیب می کردید فردی را می دیدم که در بالای سر من آن کوزه را گرفته بود ومی گفت: اگر بگویی من این کوزه را خواهم شکست! من هم بخاطر آنکه آن را نشکند نمی گفتم! از خداوند در شب های قدر بخواهیم عاقبت ما را ختم به خیر کند، وسرانجام خوبی برایمان رقم زند.
برخی مواقع دل بستگی ها به چیزی است که ارزش مادی آنچنانی هم ندارند، اما انسان را وابسته می کنند. بهره بردن از امکانات دنیوی هیچ اشکالی ندارد، ولی به شرطی که وابستگی نیاورد وحقوق شرعی آن داده شود، برخی از بازاریان متدین ثروتمند را دیدم که می گفت هیچ وابستگی ندارم، اگر هم اکنون مرگم فرا رسد آماده ام، اما ممکن است کسی به سرمایه اندک خود وابسته باشد و توان دل کندن از آن را نداشته باشد.
در فراز سوم می خوانیم:«واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً» و بهشت را منزلگاه واستراحتگاهم قرار ده.
مقیل جای استراحت است، در آیه 24 از سوره فرقان می خوانیم: «أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقیلاً»
آن روز، جایگاه اهل بهشت بهتر و استراحتگاهشان نیکوتر است.
فراز سوم نتیجه دو فراز قبلی است، زمانی که پیروی از حجت و راهنما وجود داشته باشد و راه چیرگی شیطان بسته باشد؛ نتیجه ای جز ورود در بهشت وجای گزینی واستراحت در آن نخواهد داشت.
در پایان می گوییم: « یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین.» ای بر آورنده حاجات جویندگان.
http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=576742