سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/12/22
2:11 صبح

نوروز

بدست دست نوشت در دسته

نوروز ، نگاهی دیگر

 

محمدامین پورامینی

نوروز به عنوان عید ملی سابقه دیرینه ملت ایران است، اسلام در برخورد با سنتها وآئینهای ملی نقش تعدیل آفرینی ایفا نمود، وبا جهت دادن آن ضمن تکیه بر جهات مثبت، با خرافه گرایی وباورهای غیر صحیح مبارزه نموده است، ونوروز ما اینگونه نماد و جلوه ی اسلامی پیدا نمود، وبر زیبایی خود افزود، که نمونه های آن بدین شرح است:

?. دعای مخصوص وقت تحویل، که بسیار پر معنی وجالب وسازنده است.

?. غسل روز نوروز، که زمان آن از طلوع فجر تا ظهر است. فقیهان بزرگی چون یحیی بن سعید، علامه حلی، محقق کرکی،شهید اول وثانی، شیخ بهایی، بحرانی، صاحب جواهر -که آن را قول مشهور بین متاخران میداند-  وشیخ انصاری، وسید یزدی،وامام خمینی، ودیگر مراجع معاصر به استحباب غسل در این روز فتوا داده اند. (رک: الجامع للشرائع/??، القواعد?/?، دروس?، بیان?، جامع المقاصد?/??، شرح اللمعه?/???، الجامع العباسی??، کشف اللثام?/??، الحدائق?/???، جواهرالکلام?/??، طهاره شیخ انصاری/???، العروه الوثقی?/???و تحریر الوسیله?/??).

?. پوشیدن پاکیزه ترین لباس در آن روز.

?. عطر زدن.

?. روزه. عالمان بزرگی چون کاشف الغطاء، محدث بحرانی، نراقی، صاحب جواهر، سید یزدی، امام خمینی ودیگر مراجع معاصر به مستحب بودن روزه این روز فتوا داده اند.(کشف الغطاء/???،  الحدائق??/???، المستند?/???، جواهر الکلام??/???، العروّ الوثقی?/???، تحریر الوسیله?/???،

?. نماز. دو تا دو رکعتی، بعد از نافله ظهر وعصر، به این ترتیب: رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر، رکعت دوم: بعد از حمد ?? مرتبه سوره کافرون، رکعت ?: بعد از حمد ?? مرتبه سوره توحید، رکعت? بعد از حمد ?? مرتبه سوره فلق وناس، پس از نماز سجده شکر، ودعا. این نماز باعث آمرزش گناه ?? ساله می تواند باشد.(مصباح المتهجد/???)، شیخ بهایی نیز کیفیت آن را آورده است ودعایی را پس از آن نقل میکند که در فراز بعد آورده ایم.(الجامع العباسی??).

?. خواندن این دعا در سجده ی پس از نماز  در روز نوروز : «اللهم صل علی محمد وآل محمد الاوصیاء المرضیین، وعلی جمیع اسمائک ورسلک، افضل صلواتک، وبارک علیهم بافضل برکاتک، وصل علی ارواحهم واجسادهم، اللهم بارک علی محمد وآل محمد وبارک لنا فی یومنا هذا الذی فضلته وکرمته وشرفته وعظمت خطره، اللهم بارک لی فیما انعمت به علیّ حتی لا اشکر احدا غیرک، ووسع علیّ فی رزقی یا ذا الجلال والاکرام». (الجامع العباسی، شیخ بهایی/??).

نوروز در نگاه روایات

?. روز عید نوروز تنی چند از ایرانیان خدمت حضرت علی علیه السلام رسیدند، هدیه ای را -وگویا فالوده یا حلوایی - آورده بودند، حضرت پرسیدند: این چیست؟ گفتند: آقا، امروز نوروز است، حضرت فرمودند: هر روز را برایمان نوروز کنید!.( من لایحضره الفقیه?/???).

?. در برخی روایات آمده است که برای حضرت امیر علیه السلام در روز نوروز فالوده آوردند، وحضرت آن سخن را فرمود.(تاریخ بخاری?/??? ، دعائم الاسلام?/???).

?. وحضرت امیر مومنان علی علیه السلام فرمود: نوروز ما هر روز است (من لایحضره الفقیه?/???).

?. معلی بن خنیس از حضرت امام صادق علیه السلام نقل میکند: به هنگام نوروز غسل کن، وپاکیزه ترین لباست را به تن کن، وبهترین عطر را بزن، وآن روز را روزه بگیر. (وسائل الشیعه?/???)

?. از امام صادق نقل چنین شده است : در هر نوروزی امید فرج داریم، ونوروز  از روزهای ماست که ایرانیان آن را حفظ کردند، وشما ـ اعراب - آن را تباه ساختید. (جواهر الکلام?/??).

?. امام صادق به معلی به معلی بن خنیس -که از شاگردان وافراد بسیار نزدیک به آن حضرت بود- فرمود: ای معلی، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان پیمان گرفت که او را بپرستند، وبرای وی شریکی نگیرند، وایمان به به پیامبران و اولیای او داشته باشند. (بحارالانوار?/???).

?. از برخی روایات این ویژگیها برای روز نوروز آمده است:

?. روز قرارگیری کشتی نوح بر کوه جودی.(بحار??/???)

?.روز بت شکنی ابراهیم.(بحار??/??).

?.روز زنده کردن خداوند ?????نفر  را بخاطر درخواست یکی از پیامبران،(بحار??/???).

?. روز بت شکنی امیر مومنان علی (ع) وپاک ساختن کعبه از بتان . (بحار??/??).

?. روز فرستادن رسول خدا(ص) حضرت علی (ع) به وادی جن، وپیمان گرفتن از ایشان.(بحار??/??).(و??/???).

?. روز بیعت دوم با امیرمومنان علی (ع). (بحار??/??).

?. مصادف شدن این روز با روز غدیر وتعیین خلافت امیر مومنان علی (ع) توسط پیامبر.(بحار??/??).

?. روز پیروزی حضرت علی علیه السلام بر خوارج نهروان، وکشته شدن ذو الثدیه از رهبران خوارج.(بحار??/??).

?. روز ظهور حضرت قائم (عج) وپیروزی وی بر دجال وبه دار زدن وی در کوفه.(بحار??/???).

واما خبری که از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در مجلس منصور نقل شده است از جهت موافقت با عامه حمل بر تقیه میشود، وآن خبر را تاب معارضه ومقابله با این روایات زیادی که در مدح نوروز وارد شده است ندارد، چنانچه فقیهان بزرگی چون شیخ انصاری وصاحب جواهر وعلامه مجلسی به این سخن تصریح کردّ ه اند، ویا احتمال روزی دیگر میرود. (رک: جواهر الکلام?/??، طهاره شیخ انصاری/???، بحارالانوار??/???).

عالمان بزرگی پیرامون نوروز قلم زده اند، از جمله صاحب ابوالقاسم بن عباد کتابی به نام «کتاب الاعیاد وفضایل النیروز» نگاشته است(فهرست ابن ندیم) ، واز معاصران آقای سید عبدالرضا شهرستانی کتابی به عنوان نوروز نگاشته است.

نوروز را به همه ایرانیان وهموطنان عزیز تبریک می گویم.


86/12/16
5:39 صبح

غزه در خون

بدست دست نوشت در دسته

    

86/12/13
1:23 عصر

پیرامون انتخابات

بدست دست نوشت در دسته

دوشنبه 13اسفند 1386  11:54   شماره‌ خبر : 228967
انتخاب اصلح از نگاه آموزه‌های قرآنی ـ 3
حجت‌الاسلام پورامینی: مسئولیت در نگاه قرآنی امانتی در دست فرد منتخب است

گروه سیاسی: با نگاه به آیه 4 سوره نساء که می‌فرماید: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ » در می‌یابیم مسئولیت در نظام اسلامی ایران، امانتی است که از سوی مردم به منتخبین منتقل می‌شود.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، استاد حوزه و پژوهشگر علوم دینی و قرآنی در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) با اشاره به درپیش بودن انتخابات مجلس هشتم، حضور در انتخابات را به منزله واگذاری مسئولیت به عنوان یک امانت به فرد منتخب دانست.

وی با اشاره به آیه 4 سوره نساء؛ «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ » گفت: هرچند در تأویل این آیه آمده است که آیه مذکور در رابطه با ائمه معصومین نازل شده و آنها باید امانت را که عبارت از بار امامت است به امام بعد از خود تحویل دهند ولی در تفاسیر آمده که این امانات منحصر به امانت مالی و مادی نیست بلکه به تعبیر علامه طباطبایی شامل علم و معارف نیز می‌شود.

این استاد حوزه تأکید کرد: ما باید با این عنوان نگاه کنیم که مسئولیت‌ خود امانتی است که از طرف مردم به شخص منتخب منتقل می‌شود و نماینده وظیفه پاسداری و صیانت از این تحفه گرانبها را ر عهده دارد.

پورامینی با اشاره به اینکه ما دارای یک نظام مردم‌سالار دینی هستیم، افزود: از یک طرف حاکمیت نظام توسط مردم انتخاب می‌شود و از طرف دیگر اختیار مردم هم مطلق نیست و باید در چارچوب شرع مقدس باشد؛ یعنی یک چارچوبی را خود مردم و باور عقیدتی آنها تعیین کرده که محفوظ می‌ماند.

این پژوهشگر علوم دینی و قرآنی ادامه داد: بنابر آنچه گفته شد نمایندگان از طرفی با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شوند و از طرف دیگر باید شرطی را که خود مردم گذاشته‌اند؛ یعنی حرکت در راستای اسلام، دارا باشد.

وی ضمن اینکه حرکت کردن در خط اسلام را از مهم‌ترین معیارهایی دانست که یک نماینده باید داشته باشد، اظهار داشت: این حرکت در خط اسلام شامل همه موضع‌گیری‌ها و انگیزها می‌شود.

 حجت‌الاسلام محمدامین پورامینی:
دشمن همواره سعی می‌کند مردم را از نظام جدا کند و حضور مردم در صحنه‌های مختلف موجب حفظ نظام می‌شود

از نظر این مؤلف کتب دینی، مردم‌باوری، خدمتگذاری به مردم، در دسترس بودن، غرورناپذیربودن، دشمن‌شناس بودن، کلان‌نگری، مقدم دانستن منافع عمومی کشور بر منافع تنگ جناحی و گروهی، توجه و پیروی از جهت‌گیری‌های رهبری، داشتن توان تصمیم‌گیری براساس منافع ملی و داشتن دانش کافی و توان لازم برای انجام مطالعه دقیق و بهره‌گیری از کار کارشناسی از دیگر معیارها و ویژگی‌هایی است که مردم با مدنظر داشتن آنها می‌توانند فرد اصلح را انتخاب کنند.

حجت‌الاسلام پورامینی درباره تأثیر تشکیل مجلسی با حضور افراد اصلح در پیشبرد اهداف نظام، یادآور شد: چون نظام ما نظام جمهوری اسلامی است و جمهوریت به معنای حضور مردم و باورکردن مردم است، بنابراین حضور این مردم خود نظام را بیمه می‌کند.

وی افزود: گاهی این حضور در قالب انتخابات است که خیلی مؤثر است و تامدت‌ها دید دشمنان را تغییر می‌دهد و گاهی در قالب راهپیمایی‌هاست که قهرا اثر خود را می‌گذارد. دشمن همواره سعی می‌کند مردم را از نظام جدا کند و حضور مردم در صحنه‌های مختلف موجب حفظ نظام می‌شود.

 

http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=228967


86/12/10
1:21 عصر

پیرامون حوزه

بدست دست نوشت در دسته

دوشنبه 7 بهمن 1386   10:12    شماره‌ خبر : 216113
حجت‌الاسلام پورامینی:
حوزه‌ها در سه مرحله مقدماتی، روش تفسیر و تطبیق تفسیری به قرآن اهتمام ورزند

گروه سیاسی: همانطور که در حوزه‌ها سه مرحله مقدماتی، سطح و خارج را داریم، در رابطه با قرآن نیز باید یک مرحله مقدماتی شامل روان‌خوانی قرآن، یک بحث علوم قرآن که روش تفسیر مطرح می‌شود و همچنین مرحله تطبیق و کنکاش تفسیری داشته باشیم.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، پژوهشگر علوم دینی و قرآنی در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) درباره جایگاه قرآن در حوزه‌های علمیه و چگونگی مهجوریت‌زدایی از آن، تصریح کرد: باید نقش قرآن کریم در حوزه‌ها، پررنگ‌تر از آنچه در حال حاضر است، باشد.

وی افزود: از کتب ادبی حوزه تا بحث‌های فقهی، همه به قرآن به عنوان یکی از منابع استناد می‌کنند، ولی آنچه که درباره مهجوریت قرآن مطرح است، قرآن فی‌نفسه و کل آن در همه ابعاد نیاز بشری است و نه فقط در محدوده آیات‌الاحکام و برای استناد مباحث ادبی.

این استاد حوزوی تأکید کرد: همانطور که در حوزه‌ها سه مرحله مقدماتی، سطح و خارج را داریم، در رابطه با قرآن نیز باید یک مرحله مقدماتی، یک بحث سطح و همچنین خارج تفسیر قرآن داشته باشیم.

پورامینی‌ توضیح داد: در بحث مقدماتی طلبه‌ باید به صورت تفسیر اجمالی قرآن کریم ولو تحت‌اللفظی، در عرض یک محدوده زمانی دو ساله، اجمالا کل قرآن را بتواند به صورت روان درک کند و در مرحله دوم که بحث علوم قرآن است، باید روش تفسیر مطرح شود.

 حجت‌الاسلام محمدامین پورامینی:
از کتب ادبی حوزه تا بحث‌های فقهی، همه به قرآن به عنوان یکی از منابع استناد می‌کنند، ولی آنچه که درباره مهجوریت قرآن مطرح است، قرآن فی نفسه و کل آن در همه ابعاد نیاز بشری است و نه فقط در محدوده آیات‌الاحکام و برای استناد مباحث ادبی

این پژوهشگر علوم قرآنی یادآور شد: در مرحله آخر که مرحله تطبیق و کنکاش تفسیری است، طلبه‌ها باید بتوانند روش‌هایی را که مطالعه کرده، نسبت به تفسیرهایی که وجود دارد، عرضه کنند و خود نیز بتوانند مفسر شوند.

وی در ادامه این گفت‌وگو در پاسخ به سئوالی درباره لزوم ایجاد تحول در حوز‌ه‌ها که مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته و اولویت‌های این تحول، خاطرنشان کرد: در ضرورت تحول بحثی نیست و مواردی که باید در آن تحول ایجاد شود، موارد مختلفی است.

این مؤلف کتب دینی، تحول در نظام آموزشی و خروجی حوزه‌ را از اولویت‌های مهم این تحول عنوان کرد و افزود: نظام آموزشی حوزه بر سه قسم، مقدماتی، سطوح و بحث خارج تقسیم می‌شود. معتقدم دو مرحله اول که در مجموع حدود 10 سال است، همه باید آن را بگذرانند، ولی مرحله آخر می‌تواند تقسیم شود، برخی لازم است کامل شرکت کنند و برخی لازم نیست.

حجت‌الاسلام پورامینی‌ توضیح داد: با این کار می‌توانیم برآورد کلی داشته باشیم و خروجی حوزه را می‌توان به این شکل تقسیم کرد که گروهی در میدان فقاهت وارد می‌شوند که باید بحث خارج را به صورت عمیق طی کنند و بعد هم در همین واحد قرار گیرند.

پورامینی ادامه داد: گروهی می‌خواهند مبلغ و خطیب شوند که لازم نیست آن عمق را داشته باشند و گروهی جز محققین و مؤلفین حوزه خواهند بود که البته اینها باید عمیق باشند، ولی تا حد گروه اول نیاز نیست و گروهی هم می‌خواهند متصدی امور اجرایی شوند، که برای آنها نیز عمق بحث خارج لازم نیست.

این محقق و پژوهشگر حوزوی متذکر شد: به این ترتیب از همان ابتدا می‌توان افراد را تقسیم‌بندی و هدایت کرد و به شکلی نباشد که همه در درس خارج با اختلافاتی که از جهت عمق و مدت درس‌ها وجود دارد، یکسان باشند.

وی در توضیح تحول در نظام آموزشی حوزه بیان کرد: این امر از یک طرف از دغدغه‌های رهبری است و از طرفی دیگر نقطه مقابلی است که برخی دغدغه‌های ذهنی نسبت به این مسئله را مطرح می‌کنند و معتقدم هر دو آنها یکی است و تفاوتی با هم ندارند.

این پژوهشگر علوم دینی یادآور شد: آنچه مدنظر رهبری است این است که وقت طلبه‌ها صرف عبارت‌های مغلق نشود و همان بحث‌های علمی با زبان روان و رسا نوشته شود تا طلبه بتواند در مدت کم‌تری بدون اینکه ضربه‌ای به بنیه علمی زده شود، کل آن مباحث را فرا گیرد که این کار شدنی و سخت است و باید توسط اهل نظر و فقها انجام شود.

 تحول در نظام آموزشی حوزه‌ها
آنچه مدنظر رهبری است این است که وقت طلبه‌ها صرف عبارت‌های مغلق نشود و همان بحث‌های علمی با زبان روان و رسا نوشته شود

حجت‌الاسلام پورامینی اظهار داشت: بحثی که در این مورد وجود دارد این است که برخی نگرانند اگر حرکتی در این مسیر انجام شود، چه بسا باعث ضربه وارد شدن به بنیه علمی شود.

وی در ادامه با تأکید بر این نکته که مباحث علمی باید با زبان روان توسط فقیهی نوشته شود که خود اهل قلم باشد، گفت: اگر اهل قلم باشد، ولی یک وزنه علمی نباشد، جا باز نمی‌کند و اگر فقیه باشد، ولی اهل قلم نباشد، باز همان معضل و مشکل اولیه پابرجا خواهد بود.

این محقق و کارشناس مذهبی با اشاره به اهمیت حوزه علمیه قم، هشدار داد: باید موظب بود که در آینده این‌گونه حس نشود طلبه‌ای که در این حوزه تحصیل می‌کند، در این بعد کم آورده است که متأسفانه به نظر من تغییرات کتب ادبی به این بخش از حوزه علمیه قم ضربه وارد کرده است.

پورامینی مدرک‌گرایی را یکی از نقاط ضعف نظام آموزشی کشور دانست و ابراز داشت: امتیازی که حوزه‌های علمیه داشته و دارد، بنیه علمی است. به دلیل ضرورتی که وجود دارد، باید به طلبه‌ها مدرک داشته شود، ولی اینکه به طلبه‌ها مدرک معادل داده شود، توهین به آنهاست؛ چطور الازهر مصر خود مدرک معتبر صادر می‌کند، ولی حوزه علمیه اگر مدرک بدهد، با آن به عنوان معادل برخورد می‌شود.

این پژوهشگر علوی دینی در ادامه دیدگاه برخی محققین و منتقدین را مبنی بر کاهش مرجعیت سیاسی حوزه‌ها در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی رد کرد و افزود: در واقع به برکت انقلاب حوزه‌ها در سطح کلان سیاسی و اجتماعی جامعه مطرح هستند.

این استاد حوزوی ادامه داد: یکسری مباحث علمی در محدوده حوزه، تئوری و نظری داشتیم که بعد از انقلاب به حوزه عملی ارتقا یافت که البته در مرحله تطبیق مشکلات خود را دارد، مثلا ما بحث اقتصاد اسلامی و بانکداری و موضوع ربا را داریم که هنوز هم با آن مشکل داریم.

پورامینی تأکید کرد: وجود ولایت فقیه، به یک معنا حضور حوزه علمیه در عالی‌ترین سطوح اجتماعی و سیاسی کشور است.

این مؤلف کتب دینی بحث «خودسانسوری ناخواسته» در حوزه‌های علمیه را مطرح کرد و توضیح داد: دو مطلب را باید از هم جدا کنیم و مدنظر داشته باشیم؛ نخست اینکه حفظ اصل انقلاب و نظام باید مدنظر باشد و دیگر اینکه در هر نگاهی این امر منافاتی با انتقاد سازنده ندارد و انتقاد نباید به شکلی باشد که به اصل اول ضربه بزند.

وی با بیان این مطلب که امتیاز حوزه‌های علمیه به استقلال آنهاست، یادآور شد: امام راحل (ره) و مراجع معظم تقلید به طور مرتب بر این امر تأکید دارند و آن روزی که حوزه‌‌ها دولتی شوند، روز مرگ آنهاست و این امتیاز باید بماند.

 ارتقای مباحث تئوری حوزه در بعد از انقلاب
یکسری مباحث علمی در محدوده حوزه، تئوری و نظری داشتیم که بعد از انقلاب به حوزه عملی ارتقا یافت که التبه در مرحله تطبیق مشکلات خود را دارد

پورامینی ادامه داد: حوزه‌های علمیه ضمن حفظ استقلال خود، باید از نظام و رهبری دفاع کنند. استقلال حوزه‌ها اقتضا می‌کند، در هر زمانی که اشکالاتی را در مقام اجرا از هر کدام از قوای سه‌گانه مشاهده کردند، باید با زبان رسا و بدون اینکه به اصل نظام ضربه‌ای وارد شود، بیان کنند. انتقاد از افراد و روش‌ها عین حمایت از نظام است.

این کارشناس مذهبی تأکید کرد: خطبا و مبلغان باید زبان مردم باشند و اگر مشکلی وجود دارد، بیان کنند. آنچه برای حوزه‌ مهم است، دفاع از حریم دین، اصل نظام، اسلام و سیاست‌های کلی که رهبری مشخص می‌کند، است و مردم باید حس کنند که آنها درد مردم را می‌فهمند و زبان آنها هستند.

وی در پایان گفت: بدین ترتیب باید گفت که حضور حوزه‌ها در برخی عرصه‌ها در زمان‌های مختلف ممکن است کم‌رنگ باشد و این خلئی را ایجاد می‌کند. در جاهایی به نظر می‌رسد باید حضور حوزه‌ها در برخی عرصه‌ها باید پررنگ‌تر باشد.

http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=216113


86/12/9
11:13 صبح

کدامین اربعین؟

بدست دست نوشت در دسته

کدامین اربعین؟

 

محمدامین پورامینی

نظریه برگزیده‏
آنچه به نظر اینجانب مى‏رسد این است که جابر بن عبدالله انصارى، آن صحابى بزرگوار عالم‏ عارف آگاه که رنج سفر را بر خود هموار ساخت و -در سنّ پیرى و با نابینایى- از مدینه به کربلا آمد، به یک بار زیارت قبر سید
الشهداء علیه السلام  بسنده نکرد. بلکه دست کم دو بار قبر آن حضرت را زیارت کرد. اما زیارت نخست وى همانى است که طبرى امامی، سیّد ابن طاووس و خوارزمى نقل کرده اند. همان زیارتى که عطیه آن را نقل کرد؛  که روز بیستم صفر ودر اربعین امام حسین (ع) واقع شد، و این زیارت با زیارتی که همزمان ‏با دیدار با اهل بیت (کاروان حسینی بازگشته از شام) فرق مى‏کند، به چند دلیل:
1 . در این زیارت ذکرى از خبر دیدار نمى‏یابیم، بلکه شاید به عدم دیدار نیز در آن تصریح شده است. زیرا در نقل طبرى وخوارزمى آمده است که جابر از عطیه خواست که به سوى خانه‏هاى کوفه برود و گفت: مرا به سوى خانه‏هاى کوفه ببر، آن‏گاه به راه افتادند. این بسیار بعید است که دیدارى صورت گرفته باشد و با وجود اهمیّت فراوانى که دارد، عطیه آن را ذکرنکرده باشد.
2 . از خبر طبرى، سیّد ابن طاووس و خوارزمى استفاده مى‏شود که در هنگام زیارت این دو، جز آنها هیچ کس نبوده است،ولى در ضمن خبر همزمان با دیدار، آمده است که گروهى از بنى هاشم نیز آنجا بودند.ابن نما گوید: چون اهل و عیال‏حسین(ع) به کربلا رسیدند، دیدند که جابر بن عبد الله انصارى -رحمة الله علیه- و گروهى از بنى هاشم سرگرم زیارت‏ایشانند.
سیّد گوید: چون به قتلگاه رسیدند، جابر بن عبد الله انصارى، گروهى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پیامبر(ص)را دیدند که براى زیارت قبر حسین(ع) آمده‏اند، پس همزمان رسیدند.
بنابر این از این دو روایت استفاده مى‏شود که شمارى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پیامبر(ص) وارد کربلا شدند -گرچه آنان‏را به طور کامل نمى‏شناسیم- امّا نامى از عطیه در اینجا نمى‏یابیم؛ و چنانچه حاضر مى‏بود، دیدار با این گروه را روایت مى‏کرد. پس‏نتیجه مى‏گیریم که دو زیارت بوده است.
3 . تصریح بسیارى از علما مبنى بر اینکه جابر نخستین زائر حسین(ع) بود، تقدّم زیارت وى را بر زیارت شمارى از بنى هاشم‏ثابت مى‏کند؛ وگرنه هیچ وجهى ندارد که از میان همگان چنین عنوانى به وى داده شود.
بنابراین نتیجه مى‏شود زیارتى که طبرى، سیّد و خوارزمى نقل کرده‏اند -که در آن یادى از عطیه هست، اما از ورود گروهى از بنى‏هاشم و خبر دیدار یادى نیست- با آنچه ابن نما و سیّد در اللهوف ذکر کرده‏اند -و از عطیه نیز یادى در آن نیست- تفاوت‏مى‏کند. آن زیارت دیگرى است که جابر پس از زیارت نخست خویش، موفّق به انجامش گردید؛ و از انسان با معرفت وبصیرى چون جابر بعید نیست که چند بار به زیارت رفته و به یک زیارت بسنده نکرده باشد.
بنابراین روز اربعین روزى است که جابر قبر امام حسین(ع) را زیارت کرد. اما آمدن ‏اهل ‏بیت(ع) و انجام دیدار با وى و گروهى از بنى‏هاشم در زیارتى دیگر و بعد از آن صورت پذیرفته است، هر چند که زمانش‏را به طور دقیق نمى‏توانیم تعیین کنیم، همان طور که ابن نما و سیّد ابن طاویس (در اللهوف) آن را تعیین نکرده‏اند، به این ترتیب در مسأله‏بازگشت اهل‏بیت به کربلا گره باز و مشکل حل مى‏شود: چگونه آمدند؟ آیا اصلا آمدند؟ آیا رسیدن ممکن است یا نه؟ واقوال پراکنده‏اى که میان قبول و ردّ و توقّف در این زمینه موجود است همه از میان مى‏رود.
اما اینکه شهید قاضى طباطبایى مى‏نویسد که علما این طورمى فهمند، چنین نیست؛ و ناشى از ثبوت ملازمه میان زیارت‏جابر در اربعین اول و انجام دیدار با اهل‏بیت در کربلا است که خود مبنى بر رسیدنشان در اربعین نخست است؛ و این‏ملازمه ثابت شده نیست.
اما آنچه ایشان نوشته است جز براى اثبات امکان بازگشت اهل‏بیت(ع) و رفع امتناع و استبعاد نیست؛ و این نهایت چیزى‏است که مى‏توان از آن استفاده کرد -و به راستى که در این کار موفّق شده است- اما در این مقام نمى‏توان به آن استناد جست،چرا که با فرض پذیرش آن، تحقّقش در فرض فرستادن پیک -و امثال آن- که شأن آنها سرعت حرکت است، امکان‏پذیرمى‏باشد. یا اینکه شرایط خاصّى در میان باشد (مثل رسیدن براى انجام مناسک حج یا اجراى دستور..)، نه در مثل این کاروان‏که شأنش خلاف آن است. زیرا که این کاروان به طبیعت حالش حامل زن و کودک بود و پیش از رسیدن به شام از منزلگاههاى‏گوناگون عبور کرد. پس از خروج از شام نیز رفتار با آنها تغییر یافت و محافظانشان فرمان یافتند که در حرکت و توقّف حال آنان‏را رعایت کنند و هیچ نظرى براى اینکه در اربعین نخست به کربلا برسند در میان نبود! بنابراین هیچ انگیزه‏اى براى رساندن یارسیدنشان در اربعین به کربلا در کار نبود.
بلى اگر درباره بازگشت اهل‏بیت در اربعین اوّل روایات معتبرى مى‏داشتیم، لازم بود که به آنها پایبند باشیم، ولى چنین‏چیزى نیست. آنچه هم که بیرونى
و بهایى در این باره نقل کرده‏اند الزام آور نیست، چرا که تخصص اصلى آنها تاریخ نبوده ‏است. خود این دو نیز اشخاصى ذى فنون بوده‏اند و شاید این ملازمه منتفى به ذهنشان خطور کرده است. اضافه مى‏کنم که‏آنچه قاضى نعمان (متوفاى سال 363 ه) -که از نظر زمانى و خبرویت (در روایت) مقدّم بر آنها است- نقل کرده با گفته‏هاى‏آنان تعارض دارد. او در کتاب »شرح الاخبار« تصریح کرده است که اهل‏بیت رسول خدا(ص)، یک و نیم ماه در شام ماندند .
بنابراین از اینجا روشن مى‏شود که با در نظر گرفتن ماندنشان در شام، با ضمیمه ساختن مسأله کسب اجازه پسر مرجانه از یزید ودر نظر گرفتن حالت کاروان در رفت و آمد، بازگشت این کاروان در اربعین اوّل امرى بس بعید است، هر چند که به جاى‏خودش در موارد دیگر امکانش وجود داشته باشد.
از اینجا نتیجه مى‏گیریم که سر شریف نیز هنگام آمدن اهل‏بیت(ع) ملحق شد، مگر آنکه به وجهى که سیّد ابن طاووس ذکرکرده است، ملتزم باشیم، و آن را امرى ویژه و با شرایطى خاص بدانیم.
بنابراین نظریه برگزیده در این مسأله این است که بازگشت کاروان حسینی به کربلا نه در اربعین اوّل و نه در اربعین دوّم،بلکه در فاصله میان این دو بوده است، که با توجه به قرائن وشواهد بنا بر رسیدن اهل بیت در اول صفر به شام وماندگاری بیست روزه ایشان در آن مکان، می توان حدس زد که زمان رسیدن به کربلا اواخر ماه صفر ویا اوائل ماه ربیع الاول می تواند باشد.

عزیران را به کتابهای ذیل )که تالیف اینجانب است) ارجاع می دهم:

1. الایام الشامیة من عمر النهضة الحسینیة ص 328-373. دار الولاء بیروت لبنان.

2. الرکب الحسینی فی الشام ومنه الی المدینة المنورة (ج6 موسوعة مع الرکب الحسینی من المدینة الی المدینة) ص 289- 318. پژوهشکده تحقیقات اسلامی.

3. اربعین حسینی. پژوهشی در بازگشت اهل بیت علیهم السلام از شام به کربلا. انتشارات حسنین.

4. کاروان امام حسین در شام و حرکت به سوی مدینه منوره، ص270- 292. انتشارات زمزم هدایت


86/12/8
6:38 عصر

اربعین حسینی

بدست دست نوشت در دسته

اربعین حسینی

اربعین حسینی،  پژوهشی در بازگشت اهل بیت (ع) از شام به کربلا

نام کتاب : اربعین حسینی                                            

نویسنده : محمدامین پورامینی

ناشر : انتشارات حسنین 

نوبت چاپ : اول – 1382

تعداد صفحه : 124

توضیحات :

نهضت حسینی علیه السلام ، نهضتی به یاد ماندنی و تأثیرگذار است که با نقش آفرینی بی مثال حضرت امام حسین علیه السلام و یارانش به ثبت رسیده است .

از آن زمان تابحال ، کتب ارزشمند زیادی نگارش یافته است که هرکدام به ذکر وقایعی از این انقلاب عظیم برآمده اند .

اربعین حسینی علیه السلام نیز یکی از پربحث ترین این واقعه است که مورد تحقیق و بررسی فراوانی قرار گرفته است .

کتاب مذبور با مقدمه ای از آیت الله معرفت به زیارت قبر امام حسین علیه السلام ، نخستین زائر قبر آن حضرت ، بازگشت اهل بیت علیهم السلام به کربلا ، بخصوص مسأله اربعین پرداخته است .

http://www.tebyan-babol.ir/main.asp?id=10790


86/12/8
6:29 عصر

اربعین امام حسین (ع)

بدست دست نوشت در دسته

شعر زیبایی از استاد شهریار به مناسبت اربعین امام حسین (ع)

شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم
مروه ژشت سر نهاد  اما صفا دارد حسین

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها  حرمت کوی منا دارد حسین...

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟

سروران  ژروانگان شمع رخسارش  ولی
چون سحر  روشن  که سر از تن جدا دارد حسین

سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود  که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا  ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین

سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان  زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد  دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

 

 

http://www.shia-news.com/ShowNews.asp?Code=86120807


86/12/8
9:12 صبح

شعائر حسینی

بدست دست نوشت در دسته

وای بر آن کسانی که در شعائر حسینی خدشه می کنند

مردم باید روز عاشورا، فقط چشمشان را بدوزند به کربلا. کجا؟ آن جا که فحل الفحول یعنی میرزای شیرازی میرزای دوم، همان کسی که صدها مثل بلاغی افتخار دارند که کوچکترین شاگرد اویند، یک چنین کسی روز عاشورا، سربرهنه، پابرهنه، در دسته طویریج سینه می زند. این فقیه است، این سند امت است.
حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی در آخرین جلسه درس خارج خود پیش از آغاز تعطیلات دهه آخر صفر مطالب مهمی را با توجه به شبهات مطرح شده در مورد عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ایراد فرمودند.

ایشان ضمن هشدار شدید به کسانی که به نوعی در صدد خدشه به شعائر حسینی هستند، تصریح کردند: بیدار باشید مردم ایران! بدانید کوچکترین کلمه که شعائر حسینی را سست کند، کمر خاتم النبیین(ص) را می شکند. این عزاداری ها، این سینه زنی ها، این زنجیر زنی ها باید به حد اعلی حفظ بشود. مسأله بازیچه که نیست.

ایشان با بیان حدیثی که در آن امام صادق علیه السلام برای شیون کنندگان در مصیبت سیدالشهدا علیه السلام دعا نموده اند، تاکید کردند: این کلام کیست؟ امام ششم است، رئیس مذهب است. این بی سوادهایی که غلط می کنند می گویند آهسته گریه کنید. صیحه عبارت است از شیون، صرخه چیست؟ شیههء شدید صرخه است.

ایشان تنها مرجع ابراز نظر در مورد چنین مسایلی را فقها دانسته، فرمودند: فقیه کیست؟ فقیه نائینی است، فقیه بروجردی است، فقیه حائری است، فقیه اینها هستند که می گویند: سینه بزنید، زنجیر بزنید، خون هم جاری بشود، بشود.

محقق نائینی کسی است که افتخار فقهای بزرگ این است که دقائق لباس مشکوک او را در فقه بفهمند. چنین فحلی می گوید: سینه زدن، زنجیر زدن برای سید الشهداء(ع)، حتی اگر خون جاری بشود جایز است.

جواز در اینجا به معنی اباحه نیست. شماها که اهل فقه هستید، این فتوای چه فحلی است؟ بعد که این فتوی را صادر می کند، اعاظم مذهب و اکابر دین، مثل سید محسن حکیم با آن ( کتاب) مستمسک، ذیل این فتوی می نویسد: فتوای شیخ ما بالاتر از این است که محتاج به امضای مثل منی باشد.

مثل فقیه شاهرودی می گوید: حق فی کمال التحقیق. مثل تمام اعاظم تا چه رسد به اینهایی که اینجا (حرم حضرت معصومه سلام الله علیها) خوابیده اند و استوانه های فقه اند.

ایشان با تصریح به برخی از مظاهر عزاداری سید الشهدا علیه السلام، ادامه دادند: آن حائری، آن بروجردی که از او استفتاء می کنند که در شهر ما از این ضریح ها به صورت عَلَم بیرون می آورند. این فقیه است که می گوید: در هر شهری آنجور که رسم است، عزاداری باید اجرا شود.

ایشان با رد دلایل کسانی که با عنوان کردن «ضرر» در صدد تضعیف عزاداری سنتی هستند، تاکید کردند: این در فقهای مذهب آن هم کسی که تمام مباحث «اضرار نفس» را به دقت رسیدگی کرده، همه احادیث را سندا و دلالتا دیده، تمامی عناوین ثانویه را طی کرده، تمام مباحث «لاضرر» را پشت سرانداخته، بعد می گوید: در این راه، این اندازه ضرر، هیچ اشکال ندارد.

ایشان در پایان با توجه دادن مردم به اسوه های مرجعیت شیعه که در این زمینه ابراز نظر کرده اند، فرمودند: مردم باید روز عاشورا، فقط چشمشان را بدوزند به کربلا. کجا؟ آن جا که فحل الفحول یعنی میرزای شیرازی میرزای دوم، همان کسی که صدها مثل بلاغی افتخار دارند که کوچکترین شاگرد اویند، یک چنین کسی روز عاشورا، سربرهنه، پابرهنه، در دسته طویریج سینه می زند. این فقیه است، این سند امت است.

پایان بخش سخنان ایشان تاکید بر برگزاری هر چه باشکوه تر مراسم عزاداری سیدالشهدا علیه السلام و حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز سوم جمادی الثانی بود.
 

86/12/7
4:17 عصر

نخستین زائر حسینی

بدست دست نوشت در دسته

نخستین زائر حسینی

محمدامین پورامینی

 

 

عنوان نخستین زائر بر مردى شریف و عارفى کامل یعنى صحابى بزرگ و برجسته، جابر بن عبد الله انصارى-رضوان الله علیه- منطبق است که به منظور زیارت قبر سید الشهدا(ع) از مدینه به کربلا رفت. بسیارى از علما تصریح ‏کرده‏اند که او نخستین کسى است که عنوان زائر قبر حسین) ع) را کسب کرد؛ این شرافت و افتخار و ذخیره او را بس است.
شیخ مفید گوید: »و در روز بیستم آن ماه (صفر)... روزى است که جابر بن عبدالله بن حزام انصارى ، صحابى رسول‏خدا(ص) براى زیارت قبر ابا عبدالله الحسین (ع) از مدینه به کربلا آمد؛ و او نخستین کس از مردم بود که آن حضرت را زیارت‏کرد.

و این مطلب را بسیاری از دانشمندان، از جمله شیخ طوسى، علامه حلى، شیخ رضى‏الدین حلى، کفعمى، مجلسى، محدث‏نورى و دیگران آورده‏اند. 

 

جابر بن عبدالله انصارى و عطیه عوفى در کربلا

جابر بن عبدالله انصارى همان صحابى جلیل القدرى است که عبد الرحمن بن سابط درباره‏اش مى‏گوید: همراه جابر بودم که حسین بن على(ع)  داخل شد. در این هنگام گفت: هر کس دوست دارد به مردى ازاهل‏بیت(ع) بنگرد، به وى نگاه کند. گواهى مى‏دهم که من این سخن را از زبان رسول خدا(ص) شنیده‏ام.

 
او از اهل معرفت بود و چون توفیق شهادت در رکاب امام حسین(ع) نصیب وى نگشت، براى ابراز محبّت نسبت به آن‏حضرت و تجدید عهد و پیمان با ایشان و نیز براى اظهار مخالفت نسبت به سلطه حاکم، براى زیارت قبر شریف آن حضرت‏بار سفر بست.


شیخ ابو جعفر محمّد بن ابى القاسم، محمّد بن على طبرى از اعمش از عطیه عوفى چنین نقل مى‏کند: همراه با جابر بن‏عبدالله انصارى براى زیارت قبر حسین(ع) حرکت کردم. چون به کربلا رسید، نزدیک ساحل فرات رفت و غسل کرد، آنگاه دوجامه به تن کرد و از همیانى، مقدارى مشک برداشت و بر بدنش پاشید. سپس با هر گامى که بر مى‏داشت خدا را یاد مى‏کرد، و چون به قبرنزدیک شد گفت: دستم را روى قبر بگذار ؛ و من گذاشتم. او روى قبر افتاد و غش کرد. من مقدارى آب بر او پاشیدم و چون به‏هوش آمد سه بار گفت: یا حسین(ع). سپس گفت: آیا دوستى پاسخ دوستش را نمى‏دهد؟!؛ و افزود: تو چگونه مى‏توانى‏پاسخ دهى، و حال آنکه رگ‏هاى گردنت را بریده‏اند و میان پیکر و سرت جدایى افتاده است. من شهادت مى‏دهم که تو پسرخاتم پیامبرانى و پسر امیر مؤمنانى و پسر هم پیمان تقوا و فرزند هدایتى؛ پنجمین اصحاب کسایى؛ پسر سرور نقیبانى؛ پسرفاطمه برترین زنان جهانى، چگونه چنین نباشى و حال آنکه پرورده دست سرور پیامبرانى، و در دامن پارسایان پرورش یافتى و ازپستان ایمان شیر خوردى و با اسلام از شیر بریده شدى. پس پاکیزه زیستى و پاکیزه مردى. اما دل‏هاى مؤمنان در فراق توناخوش است، در حالى که در خوبى حال تو شک ندارد. سلام و خوشنودى خداوند بر تو باد. من گواهى مى‏دهم که تو به‏همان راهى رفتى که برادرت یحیى بن زکریا رفت.


آن گاه چشم‏ها را دور قبر گرداند و گفت: سلام بر شما که در راه حسین(ع) فدا شدید و در رکابش جان باختید. گواهى مى‏دهم‏که شما نماز را به پا داشتید و زکات را پرداختید، به معروف امر و از منکر نهى کردید. با کافران جهاد کردید و آن قدر خداى راعبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. به خدایى که محمّد(ص) را به پیامبرى برگزید سوگند که ما نیز در آنچه انجام دادید شریکیم.


عطیه گوید: به او گفتم: اى جابر چگونه؟ و حال آنکه ما در دشتى فرود نیامدیم و از کوهى بالا نرفتیم و شمشیرى نزدیم و این‏گروه میان سرها و پیکرهایشان جدایى افتاده است. فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شده‏اند!
گفت: اى عطیه! از حبیبم رسول خدا(ص)  شنیدم که فرمود: هر کس گروهى را دوست بدارد با آنان محشور مى‏گردد و هر کس ازکار گروهى راضى باشد، با آنان شریک است. به خدایى که محمّد را به حقّ به پیامبرى برگزید، نیّت من و نیّت یارانم بر آن کارى است که حسین(ع) و یارانش کردند. مرا به‏سوى خانه‏هاى کوفه ببر. چون پاره‏اى راه رفتیم گفت: اى عطیه! گمان ندارم که پس از این سفر تو را ببینم، آیا مى‏خواهى که‏تورا وصیّتى کنم؟ دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامى که دوستشان مى‏دارد و دشمن بدار دشمن آل‏محمد(ص) تا هنگامى که دشمنشان مى‏دارد؛ هر چند روزه‏دار و نمازگزار باشد. با دوست‏دار محمّد و آل محمّد)ص(مهربانى کن، چرا که اگر بر اثر گناه فراوان یک گامش بلغزد، با محبّت آنان گام دیگرش ثابت مى‏ماند (و جبران مى‏گردد).دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز مى‏گردند.

 
در این نقل چند نکته جاى تأمل دارد:


1 . عظمت معرفت جابر؛ و این به خاطر معرفت بالایى بود که نسبت به منزلت اهل بیت محمد(ص) داشت.
2 . داشتن موضع مهم؛ آنجا که جابر، دشمنان امام حسین(ع) را در زمره ملحدان به شمار آورد.
3 . ادب جابر نسبت به ابا عبد الله(ع)؛ و این نتیجه کمال معرفت وى بود. از این رو مى‏بینیم که نخست غسل مى‏کند و سپس‏بدنش را با مشک خوشبو مى‏سازد، آن گاه در هر گامى خدا را یاد مى‏کند. پس از لمس قبر بى‏هوش مى‏شود و سپس سه بارفریاد یا حسین سر مى‏دهد. نیز فرازهاى زیارتش نشانگر میزان معرفتى که نسبت به رسول خدا(ص) و جانشین و نوه‏اش دارد.


4 . از این نقل چنین استفاده مى‏شود که جابر پس از زیارت به طرف خانه‏هاى کوفه رفت و از دیدارش با امام زین العابدین(ع) و دیگر اعضاى خانواده حسین(ع) چیزى ذکر نشده است. تحقیق در این باره خواهد آمد.
سیّد بن طاووس کیفیت زیارت جابر از قبر ابا عبد الله الحسین(ع) و یاران با وفایش را به تفصیل آورده است که آن را به طورکامل در اینجا نقل مى‏کنیم:


گوید: عطا
گفت: روز بیستم صفر با جابر بن عبد الله همراه بودم. چون به غاضریه رسیدیم در نهر آنجا غسل کرد و لباس‏پاکیزه را که همراه داشت پوشید. آن گاه به من گفت: اى عطا! آیا عطرى با خود دارى؟ گفتم: مشک دارم. سپس سر و دیگراعضایش را با آن خوشبو کرد و پیاده رفت تا نزد سر حسین(ع) رسید و سه بار تکبیر گفت و از هوش رفت. چون به هوش آمد،شنیدم که مى‏گوید: سلام بر شما اى خاندان خدا! سلام بر شما اى برگزیدگان خدا! سلام بر شما اى برگزیدگان از آفریدگانش! سلام بر شما اى سرورسروران! سلام بر شما اى شیرهاى بیشه! سلام بر شما اى کشتى‏هاى نجات! سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد، اى اباعبد الله!
سلام بر تو اى وارث علم انبیا! سلام بر تو اى وارث آدم برگزیده خداوند! سلام بر تو اى وارث نوح، پیامبر خدا! سلام بر تو اى‏وارث ابراهیم، دوست خدا! سلام بر تو اى وارث اسماعیل، قربانى خدا! سلام بر تو اى وارث موسى، هم‏سخن با خدا! سلام‏بر تو اى وارث عیسى، روح الله! سلام بر تو اى فرزند محمد مصطفى(ص)! سلام بر تو اى فرزند على مرتضى! سلام بر تو اى‏فرزند فاطمه زهرا! سلام بر تو اى شهید و پسر شهید! سلام بر تو اى کشته فرزند کشته! سلام بر تو اى ولى خدا و فرزند ولىّ‏او! سلام بر تو اى حجت خدا و فرزند حجّت او بر بندگانش!
گواهى مى‏دهم که تو نماز را به پاداشتى و زکات را پرداختى و به معروف امر و از منکر نهى کردى، با پدر و مادرت نیک کردى،با دشمنانت جهاد کردى. گواهى مى‏دهم که تو سلام را مى‏شنوى و به آن پاسخ مى‏دهى؛ و اینکه تو حبیب، دوست، نجیب،برگزیده، و پسر برگزیده خدایى.


تو را با شوق زیارت کردم، پس نزد خداوند از من شفاعت کن اى آقاى من! من به وسیله جدّ تو، سرور پیامبران و پدرت سرورجانشینان و مادرت سرور زنان جهان نزد خداوند شفاعت مى‏طلبم. خداوند کسانى که تو را کشتند و آنها را که بر تو ستم‏کردند و با تو دشمنى ورزیدند و کینه‏ات را به دل گرفتند از اوّلین و آخرین لعنت کند.
آن گاه روى قبر خم شد و گونه‏ها را به آن سایید وچهار رکعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر على بن الحسین(ع) آمد و گفت: سلام‏بر تو اى مولاى من و پسر مولاى من! خداوند قاتل تو را بکشد! خداوند آن را که بر تو ستم کرد بکشد! من با دوستى شما به‏خداوند نزدیکى مى‏جویم و از دشمنانتان نزد خداوند بیزارى مى‏جویم.
سپس آن را بوسید و دورکعت نماز به جاى آورد و رو به قبور شهیدان کرد و گفت:
سلام بر ارواح اقامت گزیده در کنار قبر ابا عبد الله(ع). سلام بر شما اى شیعیان خدا و شیعیان رسول او و شیعیان امیرمؤمنان وحسن و حسین! سلام بر شما اى پاکیزگان. سلام بر شما اى هدایتگران. سلام بر شما اى نیکان! سلام بر شما و بر فرشتگانى که پیرامون‏قبرهایتان مى‏چرخند. امیدوارم خداوند ما و شما را در جایگاه رحمتش در زیر عرش جاى دهد.


سپس کنار قبر عباس فرزند امیرمؤمنان(ع) آمد و ایستاد و گفت: سلام برتو اى ابا القاسم! سلام بر تو اى عباس بن على! سلام بر تو اى پسر امیر مؤمنان، گواهى مى‏دهم که تو نصیحت فراوان‏کردى و امانت را ادا کردى و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد کردى. درود خداوند برروح پاکت و خداوند به تو پاداش‏بهترین برادر را عنایت فرماید.
پس دو رکعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا کرد و رفت.


این زیارت حاکى از میزان عظمت و معرفت و منزلت والاى این صحابى بزرگ است.


86/12/4
6:52 عصر

باز تاب ‏خطبه امام زین العابدین (ع) در شام

بدست دست نوشت در دسته

 باز تاب ‏خطبه امام زین العابدین (ع)  در شام 

 محمدامین پورامینی

امام سجاد(ع)-در آن بخش‏هایى از خطبه شریفشان که به ما رسیده است-  به‏ معرفى خود و خاندانش بسنده فرمود و بر آن تکیه کرد. شاید رازش این بود که مى‏دانست جامعه شام درباره‏اهل‏بیت (ع) و منزلت والایشان چیزى نمى‏داند. زیرا آنها در کنار حکومت سرکشانى از بنى امیه تربیت یافته بودند که حقایق‏را از آنها پنهان کرده و آنان را با شیر دوستى فرزندان شجره ملعونه -بنى امیه- و دشمنى خاندان پیامبر(ص) پرورده بودند.
از این رو مى‏بینیم که امام(ع) مشکل را -در این مرحله- از راه عاطفى درمان مى‏کند؛ چرا که تأثیرش در این مقطع خاص از هروسیله دیگرى بیشتر است. از محتواى خطبه چنین بر مى‏آید که شنوندگان توده مردم بودند، نه خصوص  اعیان و اشراف. فضاى ‏این مجلس با فضاى مجلس رسمی  یزید که پر از اعیان و اشراف و بزرگان و شخصیتهای  اهل کتاب و برخى نمایندگان دولتهاى آن روزبود تفاوت داشت .

از این رو مى‏بینیم که حضرت امام زین العابدین (ع) به ذکر مزایا وفضائل اهل‏بیت (ع)  مى‏پردازد و مردانى از آنها را یاد مى‏کند که بى‏مانند و بى‏نظیرند؛ و مى‏فرماید که پیامبر برگزیده از ماست، صدّیق -یعنى على بن ابى طالب(ع)- از ماست؛ طیّار -منظورش جعفر بن ابى طالب‏است- ازماست. شیر خدا و رسول او -مقصودش حمزه سید الشهدا است- از ماست. سرور زنان عالم -یعنى فاطمه زهرا(ع) - ازماست. دو سبط این امّت و دو سرور جوانان بهشت -یعنى حسن وحسیین (ع)- از مایند. حضرت ابتدا مقصودشان را از مصادیق این‏اوصاف، مثل صدیق و سرور جوانان بهشت، به روشنى بیان نمى‏کند؛ تا آنکه اوصاف گوناگونى را که کاشف از برخى زوایاى‏زندگى و فضایل آنهاست باز گوید و بهتر در دلها نفوذ کند؛ همان طورى که در عمل نیز چنین شد.
پس از آن امام(ع) به ذکر اصل، ریشه، نسب و وطن خویش مى‏پردازد، تا همگان بدانند که او شاخه‏اى از شجره نبوى، میوه‏علوى، جوهر فاطمى و مروارید حسینى و از قلب مکه و مدینه است. اما حکومت سرکش بنی امیّه واقعیت را براى مردم‏وارونه ساخته و با دروغ پراکنى، آنان را به عنوان خروج کنندگان بر خلیفه یزید، به مردم معرفى کرده است!
امام(ع) پس از تبیین ویژگى‏هاى جدّش رسول خدا(ص)  از وحى و معراج و... به بیان ویژگى‏هاى جدّ مظلومش، امیر مؤمنان امام على بن ابى طالب (ع) مى‏پردازد و جامعه شامى براى نخستین بار اوصافى از او را مى‏شنود. امام سجاد (ع) پدر بزرگ خود را اینگوته می ستاید: « او کسى بود که درحضور رسول خدا(ص)  با دو شمشیر و دو نیزه ضربه زد، دو بار هجرت کرد، دو بار بیعت کرد، به دو قبله نماز گزارد؛ در بدرو حنین جنگید و چشم بر هم زدنى به خداوند کفر نورزید... وارث پیامبران، کوبنده ملحدان و سرور مسلمانان... تاج گریه‏کنندگان و شکیباترین شکیبایان،... مؤیّد به جبرائیل و منصور به میکائیل... قاتل ناکثان و قاسطان و مارقان..» .
آن گاه به بیان گوشه‏اى از ویژگى‏هاى جدّه‏اش صدیقه کبرى، فاطمه زهرا (ع) مى‏پردازد و در اوج سخنش‏ سخن از پدر مظلوم خود دارد ومى‏فرماید: «من پسر کسى هستم که ظالمانه کشته شد...». این سخن را در حالى مى‏گوید که حاکم ستمگر -یزید- در مجلس‏نشسته است؛ و با اشاره به برخى فجایع کربلا مى‏فرماید: « من پسر کسى هستم که سرش را از پشت بریدند. من پسر کسى‏هستم که تشنه کام جان داد. من پسر افتاده در کربلایم. من پسر کسى هستم که عمامه و ردایش غارت شد».
حضرت با این سخنان مردم را آگاه ساخت که پدرش حسین (ع)، مظلوم و تشنه کشته شد؛ سر مبارکش را از پشت بریدند؛پیکرش را در کربلا افکندند و عمامه و ردایش را غارت کردند، وبا این سخن جنایت یزید ویزیدیان برملا شد. و نتیجه آن شد که مجلس به خاطر قتل حسین (ع) منقلب و زیر و رو شد! همان گونه که جهان در عزاى حسین (ع) دگرگون شد. چرا نشود و حال‏آنکه امام (ع) فرمود: «من پسر کسى هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند. من پسر کسى هستم که جنّیان در زمین وپرندگان در هوا برایش نوحه سزایى کردند...».
این چیزى بود که در کربلا روى داد که به سبب شهادت امام حسین(ع) در هستى اتفاق افتاد. اما کارى که اینک در شام باید کرد وناچار باید اذهان توده غافل و تباه را نسبت به آن روشن نمود این است که اگرچه پیکر پاک حسین(ع) در کربلاست، ولى سرشریف و خاندان آن حضرت اینک در شام و در حضور آنهاست؛ و امام(ع) با این سخنان، آنان را نسبت به این مطلب توجه‏داد: «من پسر کسى هستم که سرش بر نیزه هدیه داده مى‏شود. من پسر کسى هستم که حرمش را از عراق تا شام به اسارت‏ مى‏برند...».
سرکشِ زاده ستمگر، یزید بن معاویه، چاره‏اى جز این ندید که به بهانه اذان به مؤذّن پناه ببرد. او از همان نخست مى‏دانست که‏اگر امام(ع) منبر رود اوضاع بر ضدّ او عوض مى‏شود و تصریح کرد که اگر او به منبر رود تا او و خاندان ابو سفیان را رسوانکند، پایین نمى‏آید. چرا که او از خاندانى است که همه وجودشان را دانش فرا گرفته است؛ ولى فشار افکار عمومى او رامجبور ساخت. به گمان من او نمى‏دانست که اوضاع تا این اندازه به زیانش تمام مى‏شود وگرنه هرگز به این کار رضایت‏ نمى‏داد. او به دلیل ترس از مردم و فرار از چاله به این کار رضایت داد، اما در چاهى افتاد که کارهاى زشت و نیّات پلیدش براى‏او کنده بود؛ و سخن حقّ که از قلبى پاک بر زبانى صادق جارى شد، او را رسوا ساخت.
آرى، یزید جز به وسیله اذان نمى‏توانست سخن امام(ع) را قطع کند. همان طور که پدرش -معاویه- تنها با بلند کردن قرآن، توانست که  ازشمشیر جدّش –على(ع)- بگریزد! اما امام زین العابدین (ع) با این نیرنگ نیز با بیان حقیقت ربوبى، واقعیت توحید و عصاره‏ رسالت به رویارویى با یزید پرداخت و خطاب به وی فرمود: «اى یزید! آیا این محمّد جدّ من است یا جدّ تو! اگر بگویى که جدّ توست دروغ گفته‏اى و اگر بگویى که جدّ من است، پس چرا خاندانش را کشتى؟».
به این ترتیب امام(ع)  پرسش بى‏پاسخى را براى یزید مطرح ساخت؛ و آن این بود که محمد پیامبر خدا(ع)  که بر گمان‏خودت که به پیامبریش گواهى مى‏دهى و بر امتش ریاست مى‏کنى و -با ستم و دروغ- مدعى خلافتش هستى، آیا جدّ توست یاجدّ من؟ اگر ادعا کنى که جدّ توست این دروغى است روشن و همه مى‏دانند که از تبار شجره ملعونه هستى و اگر بگویى که‏جدّ من است، پس چرا خاندان و فرزندش را کشتى و اهل بیتش را اسیر کردى؟  سخنرانى امام(ع)در میان جامعه شامى تأثیرى به سزا نهاد...


   1   2   3   4      >