سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/3/17
12:3 صبح

پرچم حسینی در برابر رژیم صهیونیستی

بدست دست نوشت در دسته پرچم حسینی

 

آماده باش ارتش اسرائیل در پی اهتزاز پرچم امام حسین (سلام الله علیه) در مرز لبنان(+عکس)
بر افراشته شدن پرچم امام حسین (سلام الله علیه) در شهرک "مارون الرأس" در مرز لبنان و فلسطین اشغالی به نشانه همبستگی با غزه، موجب وحشت صهیونیست ها شد.

   
به گزارش«شیعه نیوز»به نقل از ایرنا از بیروت، شیخ "نبیل قاووق" مسوول حزب الله در جنوب لبنان روز شنبه در مراسمی با حضور جمع انبوهی، پرچم مقدس امام حسین(سلام الله علیه) را که از عزاق آورده و سال ها بر گنبد مقدس و شریف آن حضرت بر افراشته شده بود را در مرز لبنان با فلسطین اشغالی به نشانه همبستگی با مردم بی دفاع غزه و یاری قدس شریف بر افراشت.

به دنبال نصب پرچم امام حسین(سلام الله علیه)در مرز لبنان با فلسطین اشغالی، نظامیان اسراییل با اعلام آماده باش و اعزام ده ها نیروی نظامی در طول خط مرزی با لبنان به گشت زنی پرداختند.

حزب الله پرچم امام حسین (سلام الله علیه) را در "پارک ایران" در مارون الراس مشرف بر فلسطین اشغالی نصب کرد. شهرکی که شاهد شکست هیبت ارتش اسراییل در جنگ سال 2006 بود.




89/1/31
4:28 عصر

رأس الحسین (ع) ..

بدست دست نوشت در دسته امام حسین (ع)

محمدامین پورامینی

از مسائلی که در مورد حضرت سیدالشهدا، امام حسین علیه السلام مطرح گردیده، محلّ دفن سرِ مقدس آن بزرگوار است. مورخان پنج جا و مکان را به عنوان مدفن سرِ مطهّر آن حضرت مطرح کرده­اند:

- کربلای معلا


ـ نجف اشرف


ـ بقیع الغرقد


ـ شام (درباغ، دارالاماره ـ کاخ خضرا ـ مقبره، باب الفرادیس، مسجد رقه


ـ مصر.


در این میان، آنچه که قابل اعتماد است و مشهور میان علمای شیعه می­باشد، همچنین برخی از عالمان اهل سنت بدان تصریح کرده­اند، بازگرداندن سر مطهّر به بدن و دفن در کربلا است.


علامة مجلسی می‌نویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است که: سر، ­ همراه بدن دفن گردیده و علی بن حسین علیهما السلام آن را باز گردانید است. [1]


پیش از او، سید محمد بن ابی‌طالب نوشته است: «روایت کرده­اند که سر امام حسین علیه السلام به کربلا بازگردانده شد و با جسد شریف دفن گردید و این مطلب مورد قبول طایفة شیعه قرار گرفته است.»[2]


توضیح این مطلبِ تاریخی، بیان مستندات تاریخی و اقوال عالمان و مورخان در بارة محل دفن سر مطهّر را می‌طلبد:


1. کربلای معلاّ


بسیاری از دانشمندان ما تصریح کرده­اند که سر مطهر به کربلا باز گردانده شد و این سخن میان عالمان شیعه به حد شهرت رسیده است و حتّی برخی ادعای اجماع دارند و گروهی از دانشمندان اهل سنت نیز بدان تصریح کرده­اند. روایاتی هم در این زمینه وارد شده است؛ از جمله، روایتی است که شیخ صدوق، از فاطمه بنت علی علیه السلام آورده است که علی بن الحسین سر حسین علیه السلام را به کربلا آورد؛ «إِلَی أَنْ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بِالنِّسْوَةِ وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِلَی کَرْبَلاَءَ» .[3]


در پرسشی که به سید مرتضى عرضه شده، آمده است: «آیا آنچه در بارة سر مولای شهید، حضرت ابو عبدالله علیه السلام به شام وارد شده، صحیح است؟ وجه آن چیست؟»


ایشان در پاسخ می‌نویسند: «این مطلب را تمام راویان و مصنّفان واقعة طف آورده‌اند و بر آن اجماع دارند و نوشته­اندکه سر پس از بردن به آنجا باز گردانیده شد و به همراه جسد در طف (کربلا) دفن گردید.»[4]


شیخ طبرسی می‌نویسد: «سید اجل مرتضی در برخی از مسائل خود آورده است: سر حسین بن علی علیهما السلام به بدنش ملحق گردید و از شام به کربلا باز گردانده شد.» [5]


ابن نما حلّی پس از بیان اقوال در بارة محلّ دفن سر می‌نویسد: «آنچه قابل اعتماد و تکیه می­باشد آن است که سر به جسد ملحق گردید و پس از آنکه در بلاد گرداندند، به کربلا آوردند و به همراه جسد دفن کردند.»[6]


سید ابن طاووس می‌نویسد: «روایت شده است که سر حسین علیه السلام باز گردانیده شد و در کربلا، کنار جسد شریف دفن گردید و این مورد عمل شیعیان است.» [7]


ابو ریحان بیرونی (متوفای 440) می‌نویسد: «در روز بیستم صفر، سر حسین علیه السلام به بدنش ملحق شد و دفن گردید.» [8]


قرطبی (متوفای 671) می‌نویسد: «امامیه گفته­اند: سر حسین علیه السلام به بدنش ملحق گردید و چهل روز پس از شهادتش در کربلا دفن گردید و این روز نزد ایشان به نام روز «زیارت اربعین» معروف است.»[9]


زکریا بن محمد قزوینی (متوفای 682) می‌نویسد: «روز اول صفر، عید بنی امیه است. در آن روز سر حسین وارد دمشق گردید و روز بیستم به بدنش باز گردانیده شد.» [10]


مناوی (متوفای 1031) می‌نویسد: «امامیه می‌گویند: سر حسین علیه السلام به بدنش باز گردانده شد و چهل روز پس از شهادتش در کربلا دفن گردید.» [11]


علاّمة مجلسی (متوفای 1111) در بارة علت استحباب زیارت امام حسین علیه السلام در روز اربعین می‌نویسد: «مشهور میان اصحاب آن است که درآن روز بازگشت اهل بیت حسین علیه السلام به کربلا ـ به هنگام بازگشت از شام ـ واقع شد. در آن روز علی بن الحسین سرها را به بدن­ها ملحق کرد.» [12]


شبراوی می‌نویسد: «گفته­اندکه سر حسین، چهل روز پس از شهادت، به بدنش ملحق و در کربلا مدفون گردید.» [13]


شبلنجی (متوفای 1322) نوشته است: امامیه می­گویند سر به بدن باز گردانده شد و چهل روز پس از شهادتش در کربلا دفن گردید.» [14]


مرحوم سپهر نیز در تاریخ التواریخ الحاق سر مقدس به بدن و دفن در کربلا را آورده است. [15]


2. نجف اشرف


علامة مجلسی نوشته است: «اخبار بسیاری رسیده است که سرِ امام حسین علیه السلام کنار قبر امیر مؤمنان علیه السلام مدفون است.» [16]


گویا سخن ایشان ناظر بر روایات وراده در باب زیارت امیر المؤمنین علیه السلام است؛ از آن جمله است روایت کلینی که به نقل از یزید بن عمر بن طلحه‌‌گوید: «ابو عبدالله علیه السلام ، در حیره از من­ پرسید: آنچه را به تو وعده کردم نمی‌خواهی؟ گفتم: می­خواهم؛ یعنی رفتن به قبر امیر مؤمنان علیه السلام . گوید: حضرت و پسرش اسماعیل سوار مرکب شدند، من نیز با آن دو سوار شدم تا آن­که از الثویه (محلی نزدیک کوفه) گذشتیم. میان حیره و نجف کنار ذکوات، زمین بایری بود. حضرت فرود آمد، اسماعیل هم فرود آمد و من نیز با آن دو فرود آمدم. او نماز گزارد. اسماعیل نماز گزارد و من هم نماز گزاردم. پس به اسماعیل فرمود: برخیز و بر جدّت حسین سلام کن. گفتم: فدایت شوم! مگر قبر حسین علیه السلام در کربلا نیست؟ فرمود: در کربلاست، اما هنگامی که سرش را به شام بردند، یکی از موالیان ما آن را دزدید و در کنار امیر المؤمنین علیه السلام دفن کرد.»[17]


ابان بن تغلب گوید: «با ابا عبدالله علیه السلام همراه بودم، چون از پشت کوفه گذر کرد، فرود آمد و دو رکعت نماز گزارد. کمی پیش رفت و دو رکعت نیز نماز گزارد. پس کمی حرکت کرد و فرود آمد و دو رکعت دیگر نماز گزارد. آن گاه فرمود: اینجا محل قبر امیرمؤمنان علیه السلام است. گفتم: فدایت شوم! آن دو جایی که در آن نماز گزاردی کجا بود؟ فرمود: جایگاه سر حسین علیه السلام و جایگاه فرود آمدن قائم علیه السلام .» [18]


ابن قولویه نقل می‌کند: «ابو عبدالله علیه السلام فرمود: چون به «غری» رسیدی دو قبر می‌بینی؛ قبری کوچک و قبری بزرگ. اما قبر بزرگ از آنِ امیرمؤمنان و آن قبر کوچک سر حسین بن علی علیهما السلام است.»[19]


شیخ طوسی به نقل از مفضّل بن عمر آورده است: «امام صادق علیه السلام بر برجی مایل در راه غری گذر کرد. آن‌گاه دو رکعت نماز در کنارش خواند. پرسیدند: این چه نمازی بود؟ فرمود: اینجا محلّ سر جدّم حسین بن علی علیهما السلام است که آن را در اینجا گذاشتند.» [20]


شیخ عبد الکریم بن طاووس گوید: «محمد بن مشهدی در کتاب مزارش مطلبی آورده که صورت آن چنین است: «محمّد بن خالد طیالسی به نقل از سیف بن عمیره گوید: پس از ورود ابوعبدالله علیه السلام ، همراه صفوان بن مهران جمّال و گروهی از اصحابمان به غری رفتیم و امیر مؤمنان علیه السلام را زیارت کردیم. چون از زیارت فراغت یافتیم، صفوان صورتش را به سوی حرم اباعبدالله علیه السلام برگرداند و گفت: ما حسین بن علی علیهما السلام را از این مکان و از کنار سر امیرمؤمنان علیه السلام زیارت می‌کنیم. صفوان گوید: و همراه مولایم امام صادق علیه السلام زیارت کردم و او نیز چنین کرد.» [21]


سپس شیخ حرّ عاملی گوید: این شامل قصد زیارت از دور و شامل قصد زیارت سر حسین علیه السلام می‌شود. [22]


به هر صورت، این جا از مکان‌‌های مقدّسی است که شایسته است مؤمن عارف اظهار ادب کند و به زیارت مولایش بپردازد و می‌بینیم که شیخ حرّ عاملی در کتاب «وسائل الشیعه» بابی را با عنوان «باب استحباب زیارت سر حسین علیه السلام (کنار قبر امیر مؤمنان علیه السلام ) و استحباب خواندن دو رکعت نماز برای زیارت هر یک از آن دو» باز می‌کند.


3. مدینه (بقیع)


بقیع از مکان­هایی است که گفته می‌شود سر شریف در آن دفن گردید.


ابن سعد گوید: «...عمرو بن سعید فرمان داد سر حسین علیه السلام را کفن کرده، در بقیع و در کنار قبر مادرش دفن کنند.» [23]


ابن نما گوید: «مردم در بارة اما سر شریف اختلاف کرده­اند؛ گروهی گفته‌اند: عمر و بن سعید آن را در مدینه دفن کرد»، آن‌گاه پس از نقل دیگر اقوال، قول دفن در کربلا را اختیار می‌کند و می‌گوید: «این قول مورد اعتماد است.» [24]


خوارزمی به نقل از حافظ ابو العلا می‌گوید: «یزید سر حسین علیه السلام را نزد عمرو بن سعید بن عاص فرستاد که در آن هنگام کارگزارش در مدینه بود. پس عمرو گفت: دوست داشتم که آن را پیش من نمی‌فرستاد. آن‌‌گاه فرمان داد که آن را در بقیع، نزد قبر مادرش فاطمه دفن کردند.» [25]


باعونی گوید: «مشهور میان مورّخان و سیره نویسان این است که سر حسین علیه السلام را زیاد بن ابیه فاسق نزد یزید بن معاویه برد و یزید آن را عمروبن سعید اشدق فرستاد که آن هنگام در مدینه بود. پس آن را مهیا ساخته در نزد قبر مادرش در بقیع دفن کرد.» [26]


در «شذرات الذهب» آمده است: «درست این است که سر محترم در بقیع، کنار مادرش، فاطمه علیها السلام دفن شد. به این صورت که یزید آن را نزد کارگزار خود در مدینه، عمر و بن سعید اشدق فرستاد و او آن را کفن کرده، دفن نمود.» [27]


شبلنجی نوشته است: «گویند در بقیع کنار قبر مادر و برادرش حسن علیهما السلام دفن گردید. این قول ابن بکار، علامه همدانی و دیگران است.» [28]


به هر حال این احتمال ناشی از فرستادن سر شریف به مدینه است؛ چنانکه ابن حجر می‌گوید:


«یزید سرش را به همراه باقی­ماندة فرزندانش به مدینه فرستاد.» [29]


پاسخ باید همان باشدکه علامه مجلسی داده است. اما فرستادن سر به مدینه دلیل بر دفن در آنجا نیست؛ زیرا ممکن است این جریان در دوران حضور اهل بیت علیهم السلام در شام رخ داده باشد و سخن یزید هم­که به امام سجاد علیه السلام گفت: چهرة پدرت را هرگز نخواهی دید [30] بر همین مطلب حمل می‌شود. هیچ منعی ندارد که پس از بازگرداندن سر مطهّر از مدینه به شام رأی او عوض شده و آن را به امام سجاد علیه السلام تسلیم نماید.


اما سخن ابن حجر که گفت: «یزید سر و خانوادة حسین علیه السلام را به مدینه فرستاد، با گذشتن آن­ها از کربلا و دفن سر در آنجا و سپس رفتن آنان به مدینه منافاتی ندارد.»


4. شام


بلاذری نوشته است: «کلبی گفت: یزید سر حسین بن علی علیهما السلام را به مدینه فرستاد. پس آن را بر چوبی نصب کردند و سپس به دمشق باز گرداندند و در آنجا در باغی دفن گردید و به قولی در دارالاماره و به قولی در گورستان مدفون شد. [31] منظور از دارالاماره، قصر الخضرا (کاخ سبز) است که در کنار مسجد اموی و در سوی جنوب آن واقع شده بود.»[32]


و گفته اند: «سر حسین علیه السلام در دیواری در دمشق دفن گردید؛ دیوار قصر یا دیواری دیگر. گروهی گفته‌‌اند: در قصر گودالی عمیق کندند و آن را دفن کردند.» [33]


ابن عساکر به نقل از ریّان می‌نویسد: «سر در انبارهای سلاح ماند تا آن­که سلیمان بن عبد الملک به حکومت رسید. او به دنبال آن فرستاد و چون نزد وی آوردند، خشک شده بود و استخوانی سفید باقی مانده بود. سپس آن را درون سبدی نهاد و خوشبو کرد و رویش پارچه انداخت و در قبرستان مسلمانان دفن کرد. چون عمر بن عبدالعزیز به حکومت رسید، دنبال انباردار ـ انباردار اسلحه خانه ـ فرستاد که سر حسین علیه السلام را نزد من بفرست. او نوشت و سلیمان آن را گرفت و درون سبدی نهاد و برآن نماز خواند و دفنش کرد و این سخن نزد او درست آمد. هنگامی که مسوّده وارد شدند، از جای سر پرسیدند. پس آن را نبش کردند و برداشتند و خدا می‌داند که پس از آن چه کردند. ابن کثیر گوید: مسوّده یعنی بنی عباس.» [34]


خوارزمی حکایت می‌کند: «سلیمان بن عبدالملک بن مروان، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دید که گویا با او نیکی و مهربانی می‌کند. پس حسن بصری را فرا خواند و داستان را برایش گفت و تأویل آن را پرسید. حسن گفت: شاید دربارة خاندانش کار نیکی کرده‌ای. سلیمان گفت: من سر حسین بن علی علیهما السلام را در گنجینة یزید بن معاویه پیدا کردم. پس آن را با پنج پارچة دیبا پوشاندم و همراه گروهی از یارانم برآن نماز خواندم و به خاک سپردم. حسن گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سبب این کار از تو خوشنود شده است. پس به حسن بصری نیکی کرد و فرمان داد به او جایزه دادند.» [35]


ابن جوزی گوید: «ابن ابی الدنیا نوشته است که آنان در گنجینة یزید سر حسین علیه السلام را دیدند و آن را کفن کردند و در دمشق، کنار باب الفرادیس دفن کردند.» [36] (باب الفرادیس در نزدیکی قبر حضرت رقیه علیه السلام است).


وی این مطلب را در «الرّد علی المتعصّب العنید» نیز به نقل از ابن ابی الدنیا، از حدیث عثمان بن عبد الرحمان، از محمد بن عمربن صالح آورده و سپس خبر را آن طور که در «المنتظم» آمده، نقل کرده و سپس گفته است: «وعثمان و محمّد نزد اهل حدیث چیزی نیستند و روایت نخست ـ یعنی دفن در بقیع ـ درست است». [37]


ابن نما به نقل از منصور بن جمهور گوید: «سلیمان وارد گنجینة یزید بن معاویه شد، چون آن راگشود، خمی بزرگ و سرخ رنگ در آن دید. پس به غلامش سلیم گفت: این را نگهدار که گنجی ازگنج­های بنی امیه است. چون آن را باز کرد، سر حسین علیه السلام در آن بود که با رنگ سیاه خضاب گشته بود. پس به غلامش گفت: پارچه‌ای برایم بیاور. چون آورد، آن را درونش پیچید و در دمشق کنار باب الفرادیس، کنار برج سوم در سوی مشرق دفن کرد.» [38]


سپس به نقل دیگر اقوال می‌پردازد و قولی را که در کربلا دفن شده است می‌پذیرد. [39]


سبط ابن جوزی به بیان آنچه که جدّش از ابن ابی الدنیا به عنوان قول سوم در مسأله نقل کرده، می‌پردازد. در آن آمده است: «پس آن را کفن کردند و در باب الفرادیس، در دار الاماره دفن کردند. واقدی نیز چنین گفته است.» [40]


آنگاه می‌گوید: «قول چهارم آن است که: سر، در مسجد رقه، بر ساحل فرات، در شهر مشهور است». این مطلب را عبدالله بن عمر ورّاق در کتاب المقتل آورده و نوشته است: «چون سر حسین علیه السلام را به حضور یزید بن معاویه آوردند، گفت: من آن را به جای سر عثمان نزد آل ابی معیط خواهم فرستاد. آن­ها در رقه سکونت داشتند. او فرستاد و آنان سر را در یکی از سراهایشان دفن کردند. سپس آن سرا داخل مسجد جامع قرار گرفت. گوید: و اکنون در کنار سدره موجود است و همانند نیل، نه زمستان برآن می‌گذرد و نه تابستان.»[41]


ذهبی به نقل از ابو امیّه کلاعی گوید: «از ابو کرب شنیدم که گفت: من در میان کسانی بودم که به ولید بن یزید در دمشق حمله کردند. سبدی را برداشتم وگفتم: بی‌نیازی من در این است. آن‌گاه اسبم را سوار شدم و از دروازة توما بیرون رفتم. چون آن را باز کردم، سری را در آن دیدم که برآن نوشته بود: این سر حسین بن علی علیهما السلام است. پس با شمشیرم گودالی کندم و آن را دفن کردم.» [42]


ابن کثیر نقل ابن ابی الدنیا را از طریق عثمان بن عبدالرحمان، از محمد بن عمر بن صالح نقل کرده، می‌گوید: آن دو ضعیف­اند. سپس می‌افزاید: «گفتم: امروزه محلّ آن به مسجد الرأس در باب الفرادیس دوّم مشهور است. آن‌گاه آنچه را که ابن عساکر از ریّا نقل کرد، بازگو کرده است.» [43]


ابن حورانی گوید: « داخل باب الفرادیس، بارگاه حسین علیه السلام است و مسجد الرأس نامیده می‌شود و اکنون مشهور است و آن بارگاهی است با جلال و شکوه و برای مخارجش موقوفه‌هایی دارد. مردم برای زیارت، دعا، تبرّک و درخواست حاجت به این مسجد می‌روند و بسیار مورد قبول است.» [44]


در دایرة المعارف آمده است: «و در باب الفرادیس بارگاه حسین بن علی است.» [45]


از همة آنچه گفته شد، چنین دانسته می‌شود که روایات در بارة دفن سر شریف در شام، بر چند نوع است؛ برخی از آن­ها از راه ضعیف نقل شده است؛ چنانکه به آن اعتراف کرده‌اند و برخی را خود راویان نپذیرفته‌اند.


اقوال مربوط به مکان سر شریف گوناگون و به شرح زیر است:


الف) دمشق در یکی از دیوارهایش،


ب) دار الاماره در دمشق،


ج) گورستان، در دمشق،


د) کاخ سبز در دمشق،


ه‍ ) کنار باب الفرادیس در دمشق،


و) در مسجد رقه،


ز) نزدیک دروازة توما.


5 . مصر:


ابن نما گوید: «گروهی از مصریان برایم گفتند: آنان «مشهد الرأس» را بارگاه کریم می‌نامند و مقداری روکش طلا دارد. بسیاری از مردم در مراسم به آنجا رفته، زیارتش می‌کنند و می‌پندارند که در آنجا دفن است.»[46]


سبط ابن جوزی گوید: «دربارة سر حسین علیه السلام چندین قول وجود دارد: ... پنجم این­که خلفای فاطمی آن را از باب الفرادیس به عسقلان بردند و سپس به قاهره انتقال دادند. او در آنجا است و بارگاهی عظیم دارد که زیارتگاه عدّه‌ای است.» [47]


ما سخن ابن نما و سبط بن جوزی را در این­که پذیرفته­اند سر شریف در کربلا دفن شده است، نقل کردیم.


ابن کثیر گوید: «طایفة موسوم به فاطمیان که بر سرزمین مصر قبل از سال چهارصد تا پس از سال 660 فرمانروایی کردند، ادعا کردند که سر حسین علیه السلام به سرزمین مصر رسید و آن­ها آن را در آنجا دفن کردند؛ بعد از سال پانصد بر آن بارگاهی ساختند که امروز در مصر به تاج الحسین علیه السلام مشهور است. این در حالی است که بسیاری پیشوایان اهل علم، تصریح کرده‌اند که این اصالت ندارد.» [48] آن­گاه ابن کثیر به پندار خودش، به ذکر علتش می‌پردازد که کینه‌اش را به خوبی از لابه‌لای آن آشکار ساخته است.


شبلنجی گوید: «دربارة سر حسین علیه السلام اختلاف کرده‌‌اند که پس از بردنش به شام به کجا رفته و در کجا استقرار یافته است. گروهی بر این باورند که یزید فرمان داد آن را در شهرها بگردانند. پس آن را گرداندند تا به عسقلان رسیدند و امیر شهر در آنجا دفنش کرد. هنگامی که فرنگیان بر عسقلان چیره شدند، طلائع، وزیر نیک فاطمیان در ازای مال فراوانی آن را گرفت و چند منزل به پیشوازش رفت و آن را درون کیسه‌ای از حریر سبز بر تختی آبنوس نهاد. زیر آن را با مشک و عنبر فرش کرد و بارگاه معروف حسین علیه السلام در قاهره را در نزدیکی خان خلیلی بر آن بنا کرد... همان جایی که گروهی از صوفیه از آن به بارگاه قاهری یاد می‌کنند.


مناوی در طبقاتش نوشته است: «یکی از افراد اهل کشف و شهود برایم گفت که اطلاع یافته است سر با جسد در کربلا دفن گردیده و بعدها در بارگاه قاهری آشکار شده است! زیرا حکم حالت در برزخ، حکم انسانی است که در آبی جاری باشد و پس از آن در مکان دیگری برود. پس چون سر جدا شده است به این محلّ، موسوم به بارگاه حسینی مصری، آمده است؛ و نوشته که سر با او سخن گفته است.»[49]


در کتاب «خطط مقریزی»، پس از سخن در بارة بارگاه حسین علیه السلام چنین آمده است: «حمل سر شریف از عسقلان به قاهره و رسیدنش به آنجا در روز یک شنبه، هشتم جمادی الآخر سال 548 بود... گفته می‌شود که این سر شریف چون از بارگاه واقع در عسقلان بیرون آورده شد، دیدند که خونش هنوز تازه است و بویی همانند بوی مشک دارد.»[50]


شبراوی می­نویسد: «علامه شعرانی گفته است: چون سر شریف در بلاد مشرق دفن گردید و مدّتی بر آن گذشت، وزیر طلائع بن رزیک برای آن رشوه پرداخت و با خرج سی‌‌هزار دینار آن را به مصر انتقال داد و بارگاه شریف را برآن بنا کرد و او و لشکرش با پای برهنه به طرف صالحیه در راه شام به استقبال سر شریف رفتند. سپس طلایع آن را درون جامه‌ای از حریر سبز برتختی آبنوس نهاد و زیر آن را با مشک و عنبر فرش کرد و من بارها آن را زیارت کرده‌ام... آن‌گاه به ذکر خواب شیخ شهاب الدین احمد بن شبلنجی حنفی می‌پردازد.»[51]


طلائع بن رزیک، نایب مصر بود. شبراوی بر این مطلب تصریح کرده و تفصیل وقایعی را که در هنگام انتقال سر، از عسقلان به قاهره، در سال 548 ه‍ . روی داد، ذکر می­کند.[52]


در صورتی که این موارد درست باشد، به یکی از اصحاب امام حسین علیه السلام که همراه ایشان به شهادت رسیدند، مربوط می‌شود؛ هیچ یک از اهل بیت علیهم السلام دربارة دفن سر شریف در مصر چیزی نگفته است و اهل خانه به آنچه در آن می‌گذرد آگاه‌ترند.


نتیجه


بنا بر این، سخن برگزیده، همان قول مشهور میان علمای شیعة امامیه است که سر شریف به جسد مطهر در کربلا ملحق گردید.

 

پی نوشتها:


89/1/6
2:19 صبح

اخلاق عملی

بدست دست نوشت در دسته امام خمینی، اخلاق، آیت الله بهاء الدینی

 

 

  عارف بالله آیة الله حاج میرزا جواد ملکیTinyPic image

محمدامین پورامینی

خدمت مرحوم آیت الله حاج آقا رضاء الدینی رسیدم پرسیدم: آقا! راه کدام است؟ فرمود: انجام واجبات، ترک محرمات..

یک بار دیگر از وی در باره دیدن پیامبر وائمه اطهار (ع) در خواب پرسیدم، واشاره به آنچه مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان آورده است نمودم، فرمود: لازم نیست این کارها را بکنید آقا.. (تکیه کلامشان کلمه آقا بود)، خودتان اهل باشید خودشان سراغتان خواهند آمد..

 آیت الله بهاء الدینی را از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی می شناختم.. علتش این بود که منزل ما نزدیک منزل ایشان بود وتقریبا همسایه.. تنها یک خیابان فاصله بود.. از سنگبند تا محله سفیداب که منزل ایشان در آن بود راهی نبود.. کافی بود عرض چهارمردان را از چهار راه سجادیه طی کنی وبه منزل او -که خود آن را تبدیل به حسینیه کرده بود- برسی.. تابستان که میشد نماز جماعت به پشت بام مسجدی که نزدیک منزلشان وکنار نانوایی سنگکی بود منتقل می شد.. هنوز که هنوز است از فکر وهوای آن لحظات آسمانی به شوق می آیم..بهنگام قنوت گویی عالمی را با خود میبرد.. خیلی سر وساده با همه همسخن میشد.. صبحها تک وتنها عصا زنان از خانه تا آخر خیابان چهارمردان را پیاده میرفت، آن وقت خیابان بن بست بود وبه مزار علی بن جعفر (ع) ختم می شد..

با پیروزی انقلاب اسلامی چهره ها دگرگون گردید، وفضای جامعه حالت معنوی بخود گرفت .. امام خمینی به منزل او آمد تا به اصطلاح از وی بازدید بعمل آورد.. چه بسا همسایه ها نمیدانستند که در کنار چه گوهری هستند ..

روز پنجشنبه ای بود که اعلام شد درس اخلاق وی در مدرسه فیضیه زیر ساعت برقرار است.. خودم را رساندم.. عده کمی از طلاب وتنی چند از بچه های سپاه بودند.. باید اعتراف کنم که طلبه ها هم او را نمیشناختند.. ابتدا مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی -ره- بر فراز منبر قرار گرفت وپس از بیان مطالبی پیرامون اهمیت اخلاق به معرفی شخصیت آیت الله بهاء الدینی پرداخت.. پس از آن بود که او بر منبر نشست.. خیلی مختصر ولی محکم وگویا سخن گفت.. سخنانی سازنده و روح نواز که دل آدمی را می کند.. تکیه کلام او کلمه -آقا- بود.. درسهای اخلاق پنجشنبه مدتی ادامه یافت.. بعدها شنیدیم که این درس بنا به اشاره حضرت امام خمینی منعقد گردیده بود..  با کسالت وکهولت سن او درس به منزل -حسینیه- منتقل گردید وزمان آن نیز به بعد از نماز مغرب وعشا تغییر یافت..

درس اخلاق از درسهای ضروری حوزه است .. دوره ما مرحوم آیت الله بهاء الدینی، آیت الله مشکینی، آیت الله مظاهری، آیت الله راستی کاشانی وبعدها آیت الله شب زنده دار وآیت الله اشتهاردی متصدی این کار بودند، امروز جای درس اخلاق سازنده ونشاط آفرین خالی است.. در این دوره ای که عده ای عارف نما دکانی بپا کرده اند وادعاهای دروغین ارتباط با عالم ما فوق! را دارند وجوانان ساده لوح و پاک ما را منحرف میکنند نیاز  به وجود عالمانی داریم که روش ومنششان بیش از سخنشان درس موز باشد .. کسانی چون آیت الله شب زنده دار وآیت الله انصاری شیرازی..

مرحوم پدر بزرگم آیت الله طبسی نجفی میفرمود: استاد اخلاق باید خود متخلق باشد.. وخود وی نیز متخلق به اخلاق نیک بود.. بارها او را دیدم که به همگان وحتی کودکان سلام میکرد.. او استادی مانند مرحوم آیت الله ملکی تبریزی را دیده بود که در همین مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت، واز او شنیده بود که: نمردم وبا چشم خود دیدم که ارواح مؤمنان در وادی السلام نجف دور هم حلقه زده اند.. بعدها بزرگانی چون امام خمینی، حاج آقا حسین فاطمی، و.. تربیت اخلاقی طلاب را بر عهده داشتند.. البته بسیاری از بزرگان بودند که چه بسا درس اخلاق رسمی نداشتند ولی روش ومنششان درس اخلاق بود، شخصیتهایی مثل حاج آقا مرتضی حائری یزدی..


88/12/26
10:4 عصر

کدامین دعای وارد؟

بدست دست نوشت در دسته نوروز

برخی از مسئولان سابق بمناسبت  فرارسیدن عید نوروز اظهار داشته است: در میان یادها و نام ها، نوروز ایرانی ترین نام و یاد است که مورد تایید اسلام هم قرار گرفته است و حتی دعای مخصوصی به این مناسبت نیز وارد شده است.( http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=90636)

ظاهرا مقصود ایشان از دعای وارد دعای معروف (یا محول الحول والاحوال ..) است، گرچه مضمون این عبارات جالب وپر معنی است وخواندن آن اشکالی ندارد ولی باید گفت مصدری ندارد، بنابر این سوال ما از ایشان این است که دعای وارد -یعنی دعایی که از طریق معصوم علیه السلام وارد شده است- مصدر وماخذ آن کدام است؟ وکدامین کتاب معتبر آن را نقل کرده است؟ متاسفانه بعضی ها با تعیین عدد حکم به استحباب تکرار این دعا میکنند!!..وحال آنکه موازین فقهی خود را می طلبد.

بلی دعایی دیگر وغیر معروف در رابطه با نوروز از شیخ بهایی نقل شده است که در سجده ی پس از نماز  در روز نوروز این دعا خوانده شود: «اللهم صل علی محمد وآل محمد الاوصیاء المرضیین، وعلی جمیع اسمائک ورسلک، افضل صلواتک، وبارک علیهم بافضل برکاتک، وصل علی ارواحهم واجسادهم، اللهم بارک علی محمد وآل محمد وبارک لنا فی یومنا هذا الذی فضلته وکرمته وشرفته وعظمت خطره، اللهم بارک لی فیما انعمت به علیّ حتی لا اشکر احدا غیرک، ووسع علیّ فی رزقی یا ذا الجلال والاکرام». (الجامع العباسی، شیخ بهایی/78).

البته نوروز در نگاه اسلام جایگاه مثبتی دارد، واز آنجا که شادابی وتمیزی وصله رحم ودید وبازدید و هدیه با خود دارد هر کدام از این عناوین مورد تایید اسلام است.


88/12/25
4:24 عصر

نوروز، نگاهی دیگر

بدست دست نوشت در دسته نوروز

محمدامین پورامینی

نوروز به عنوان عید ملی سابقه دیرینه ملت ایران است، اسلام در برخورد با سنتها وآئینهای ملی نقش تعدیل آفرینی ایفا نمود، وبا جهت دادن آن ضمن تکیه بر جهات مثبت، با خرافه گرایی وباورهای غیر صحیح مبارزه نموده است، ونوروز ما اینگونه نماد و جلوه ی اسلامی پیدا نمود، وبر زیبایی خود افزود، که نمونه های آن بدین شرح است:

?. دعای مخصوص وقت تحویل، که بسیار پر معنی وجالب وسازنده است.

?. غسل روز نوروز، که زمان آن از طلوع فجر تا ظهر است. فقیهان بزرگی چون یحیی بن سعید، علامه حلی، محقق کرکی،شهید اول وثانی، شیخ بهایی، بحرانی، صاحب جواهر -که آن را قول مشهور بین متاخران میداند-  وشیخ انصاری، وسید یزدی،وامام خمینی، ودیگر مراجع معاصر به استحباب غسل در این روز فتوا داده اند. (رک: الجامع للشرائع/??، القواعد?/?، دروس?، بیان?، جامع المقاصد?/??، شرح اللمعه?/???، الجامع العباسی??، کشف اللثام?/??، الحدائق?/???، جواهرالکلام?/??، طهاره شیخ انصاری/???، العروه الوثقی?/???و تحریر الوسیله?/??).

?. پوشیدن پاکیزه ترین لباس در آن روز.

?. عطر زدن.

?. روزه. عالمان بزرگی چون کاشف الغطاء، محدث بحرانی، نراقی، صاحب جواهر، سید یزدی، امام خمینی ودیگر مراجع معاصر به مستحب بودن روزه این روز فتوا داده اند.(کشف الغطاء/???،  الحدائق??/???، المستند?/???، جواهر الکلام??/???، العروّ الوثقی?/???، تحریر الوسیله?/???،

?. نماز. دو تا دو رکعتی، بعد از نافله ظهر وعصر، به این ترتیب: رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر، رکعت دوم: بعد از حمد ?? مرتبه سوره کافرون، رکعت ?: بعد از حمد ?? مرتبه سوره توحید، رکعت? بعد از حمد ?? مرتبه سوره فلق وناس، پس از نماز سجده شکر، ودعا. این نماز باعث آمرزش گناه ?? ساله می تواند باشد.(مصباح المتهجد/???)، شیخ بهایی نیز کیفیت آن را آورده است ودعایی را پس از آن نقل میکند که در فراز بعد آورده ایم.(الجامع العباسی??).

?. خواندن این دعا در سجده ی پس از نماز  در روز نوروز : «اللهم صل علی محمد وآل محمد الاوصیاء المرضیین، وعلی جمیع اسمائک ورسلک، افضل صلواتک، وبارک علیهم بافضل برکاتک، وصل علی ارواحهم واجسادهم، اللهم بارک علی محمد وآل محمد وبارک لنا فی یومنا هذا الذی فضلته وکرمته وشرفته وعظمت خطره، اللهم بارک لی فیما انعمت به علیّ حتی لا اشکر احدا غیرک، ووسع علیّ فی رزقی یا ذا الجلال والاکرام». (الجامع العباسی، شیخ بهایی/??).

نوروز در نگاه روایات

?. روز عید نوروز تنی چند از ایرانیان خدمت حضرت علی علیه السلام رسیدند، هدیه ای را -وگویا فالوده یا حلوایی - آورده بودند، حضرت پرسیدند: این چیست؟ گفتند: آقا، امروز نوروز است، حضرت فرمودند: هر روز را برایمان نوروز کنید!.( من لایحضره الفقیه?/???).

?. در برخی روایات آمده است که برای حضرت امیر علیه السلام در روز نوروز فالوده آوردند، وحضرت آن سخن را فرمود.(تاریخ بخاری?/??? ، دعائم الاسلام?/???).

?. وحضرت امیر مومنان علی علیه السلام فرمود: نوروز ما هر روز است (من لایحضره الفقیه?/???).

?. معلی بن خنیس از حضرت امام صادق علیه السلام نقل میکند: به هنگام نوروز غسل کن، وپاکیزه ترین لباست را به تن کن، وبهترین عطر را بزن، وآن روز را روزه بگیر. (وسائل الشیعه?/???)

?. از امام صادق نقل چنین شده است : در هر نوروزی امید فرج داریم، ونوروز  از روزهای ماست که ایرانیان آن را حفظ کردند، وشما ـ اعراب - آن را تباه ساختید. (جواهر الکلام?/??).

?. امام صادق به معلی به معلی بن خنیس -که از شاگردان وافراد بسیار نزدیک به آن حضرت بود- فرمود: ای معلی، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان پیمان گرفت که او را بپرستند، وبرای وی شریکی نگیرند، وایمان به به پیامبران و اولیای او داشته باشند. (بحارالانوار?/???).

?. از برخی روایات این ویژگیها برای روز نوروز آمده است:

?. روز قرارگیری کشتی نوح بر کوه جودی.(بحار??/???)

?.روز بت شکنی ابراهیم.(بحار??/??).

?.روز زنده کردن خداوند ?????نفر  را بخاطر درخواست یکی از پیامبران،(بحار??/???).

?. روز بت شکنی امیر مومنان علی (ع) وپاک ساختن کعبه از بتان . (بحار??/??).

?. روز فرستادن رسول خدا(ص) حضرت علی (ع) به وادی جن، وپیمان گرفتن از ایشان.(بحار??/??).(و??/???).

?. روز بیعت دوم با امیرمومنان علی (ع). (بحار??/??).

?. مصادف شدن این روز با روز غدیر وتعیین خلافت امیر مومنان علی (ع) توسط پیامبر.(بحار??/??).

?. روز پیروزی حضرت علی علیه السلام بر خوارج نهروان، وکشته شدن ذو الثدیه از رهبران خوارج.(بحار??/??).

?. روز ظهور حضرت قائم (عج) وپیروزی وی بر دجال وبه دار زدن وی در کوفه.(بحار??/???).

واما خبری که از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در مجلس منصور نقل شده است از جهت موافقت با عامه حمل بر تقیه میشود، وآن خبر را تاب معارضه ومقابله با این روایات زیادی که در مدح نوروز وارد شده است ندارد، چنانچه فقیهان بزرگی چون شیخ انصاری وصاحب جواهر وعلامه مجلسی به این سخن تصریح کردّ ه اند، ویا احتمال روزی دیگر میرود. (رک: جواهر الکلام?/??، طهاره شیخ انصاری/???، بحارالانوار??/???).

عالمان بزرگی پیرامون نوروز قلم زده اند، از جمله صاحب ابوالقاسم بن عباد کتابی به نام «کتاب الاعیاد وفضایل النیروز» نگاشته است(فهرست ابن ندیم) ، واز معاصران آقای سید عبدالرضا شهرستانی کتابی به عنوان نوروز نگاشته است.

نوروز را به همه ایرانیان وهموطنان عزیز تبریک می گویم.


88/12/5
12:16 صبح

پیرامون تفسیر کشف الاسرار میبدی

بدست دست نوشت در دسته تفسیر کشف الاسرار میبدی

کتاب یادنامه ابو الفضل رشید الدین میبدی صاحب تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار؛ جلد 1، الف تا سین
اندیشه برگزاری کنگره بزرگداشت ابو الفضل رشید الدین میبدی -صاحب تفسیر گرانقدر کشف الاسرار و عدة الابرار- به سال 1371 بر می گردد که سید عبد العظیم پویا -فرهنگ دوست پر تلاش خطه میبد- به همراه چند تن از یاران میبدی خود، چنین اندیشه ای را مطرح کردند. آنگاه تلاش هایی در حوزه معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد، استانداری یزد و دانشگاه آزاد میبد صورت گرفت و سرانجام طرح برگزاری این کنگره در روزنامه ها منتشر گردید و از پژوهشگران درخواست مقاله شد و در زمان مقرر، حدود 80 مقاله به دبیرخانه کنگره رسید و بررسی مقدماتی آنها آغاز شد.
برای بررسی مقالات، سه گروه هیات علمی در سه شهر در نظر گرفته شد. صاحب نظران تهران عبارت بودند از استادان گرانقدر آقایان دکتر سید جعفر شهیدی، دکتر مهدی محقق، دکتر رضا داوری اردکانی و دکتر نصر الله پور جوادی. استادان مشهد عبارت بودند از آقایان دکتر مهدی رکنی یزدی و دکتر محمد جعفر یاحقی. در یزد آقایان دکتر حمید رفیعی، دکتر سید محمود الهام بخش و دکتر ید الله جلالی پندری اعضای گروه را تشکیل می دادند.
در سال 1373 کوشش برای برگزاری کنگره به اوج رسید و سرانجام کنگره بزرگداشت میبدی با حضور استادان، اندیشمندان و صاحب نظران ایرانی و خارجی در اردیبهشت 1374 در میبد برگزار گردید. استاد گرانقدر آقای دکتر عبد الحسین زرین کوب نیز با حضور خود در کنگره، شوقی دیگر در حاضران ایجاد کردند و این خطه کویری را مفتخر کردند.
پس از دو سال، نگارش نهایی مقالات نیز آماده شد و مقالات توسط سید عبد العظیم پویا برای بررسی نهایی و آماده سازی جهت چاپ در اختیار دکتر ید الله جلالی پندری و دکتر مهدی ملک ثابت قرار گرفت. قرار بر این شد که جلد اول مقالات که شامل مقالاتی که اول نام نویسنده آنها از حرف الف تا سین بود، با نظارت آقای جلالی پندری و جلد دوم یعنی از شین تا ی با نظارت آقای ملک ثابت آماده چاپ و انتشار گردد. همچنین اشعار ارزشمندی که بدین کنگره رسیده بود نیز قرار شد تا در دفتری جداگانه با نظارت شاعر آقای دکتر سید محمود الهام بخش منتشر گردد.
سرانجام کار بررسی، ویراستاری، نمونه خوانی و غلط گیری مقالات انجام شد و پس از چهار سال از برگزاری کنگره، جلد نخست مجموعه مقالات به کوشش دکتر ید الله جلالی پندری به پیشگاه اهل اندیشه و ادب و میبد تقدیم شد.
فهرست مقالات و نویسندگان جلد نخست به این ترتیب است: "یاد خداوند و راز حروف مقطعه در نظرگاه میبدی" نوشته «زکریا خالقی»، "کشف الاسرار در میزان نقد عربی" نوشته «صاحبعلی اکبری»، "بازنگری تصحیح متن نوبت اول" نوشته «سید محمود الهام بخش»، "کشف الاسرار میبدی و کالبد شناسی انسانی" نوشته «محمد علی امامی میبدی»، "تفسیر عرفانی و وجهه کشف الاسرار" نوشته «رضا انزابی نژاد»، "اهل بیت (ع) در تفسیر کشف الاسرار" نوشته «بنیاد باقر العلوم (ع)»، "زندگانی، آثار، آراء و عقاید میبدی" نوشته «بنیاد باقر العلوم (ع)»، "قرائات قرآن در تفسیر کشف الاسرار" نوشته «رمضان بهداد»، "حافظ شیراز و کشف الاسرار" نوشته «مسیح بهرامیان»، "جلوه های ولایت در تفسیر کشف الاسرار" نوشته «محمد امین پور امینی»، "بررسی روایات کشف الاسرار" نوشته «بهروز ثروتیان»، "نگاهی مردم شناختی به تفسیر میبدی" نوشته «محمدسعید جانب اللهی»، "احادیث نبوی و مقامات عرفانی در کشف الاسرار" نوشته «ناصر جان نثاری»، "لزوم تصحیح دوباره کشف الاسرار" نوشته «عزیز الله جوینی»، "ارزش ادبی کشف الاسرار" نوشته «اسماعیل حاکمی»، "سیمای تابناک حضرت فاطمه (س) در کشف الاسرار" نوشته «سید جواد خسروانی شریعتی»، "تاثیر تفسیر کشف الاسرار در تفسیر عرفانی صفی علی شاه" نوشته «طاهره خوشحال دستجردی»، "روایت خضر (ع) در کشف الاسرار" نوشته «سید محمد دامادی»، "تجلی مراتب شهودی پیامبر اکرم (ص) در کشف الاسرار" نوشته «محمد دهباشی»، "ابلیس در دو چهره مردود و مقبول" نوشته «حسین رزمجو»، "شعر فارسی در کشف الاسرار" نوشته «ذوالفقار رهنمای خرمی»، "لزوم تصحیح مجدد کشف الاسرار" نوشته «غلام رضا زرین چیان»، "عنوان های تازه از کشف الاسرار برای فرهنگ های فارسی" نوشته «غلامرضا ستوده»، "جلوه های عشق و بی خودی در کشف الاسرار" نوشته «سید علی محمد سجادی» و "تاثیر روح الارواح در تفسیر کشف الاسرار" نوشته «علی اصغر سیفی».

http://209.85.229.132/search?q=cache:4cpJB56RGgoJ:ghoolabad.com/index2.asp%3Fcat%3Dd%26id%3D11%26order%3Drate%26side%3DASC%26page%3D1%26type1%3D%26type2%3D%26type3%3D%26operator%3D%26charset%3Dkaf_ye+%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1+%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1+%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA&cd=9&hl=fa&ct=clnk

88/11/13
1:40 عصر

عکسهایی از کربلا

بدست دست نوشت در دسته کربلا

125854334312301399731230138745

12301384531230138635

روی عکس کلیک کنید تا تصویر را بزرگ ببینید.. التماس دعا


88/11/9
3:30 عصر

انتخابات، لرزه ها، پس لرزه ها، عبرت ها وچاره ها

بدست دست نوشت در دسته انتخابات

محمد امین پورامینی

انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران وقایع مهمی را بهمراه خود داشت، و یک نوع پوست انداختن انقلاب به شمار می آید، که گرچه حوادث سخت وناگواری چون ماجرای عاشورای تهران در پی داشت، لیک باید گفت انقلاب را چندین گام به جلو برد وبیمه کرد، نیم نگاهی به ماجرا می افکنیم.

ماجرای مناظرات تلویزیونی تجربه نوی بود که به نظر لازم وضروری بود، اما به ناگاه شوکی را به جامعه وارد ساخت، مثل آنکه برق فشار قوی را وارد مدار نمایند بدون آنگه آمادگی لازم فراهم شده باشد، واقعیت این است که مسئولان مملکتی معنی واژه مسئولیت را فراموش کرده بودند، گویا مسئول بودن بمعنی تکیه بر صندلی ریاست کردن است نه پاسخ گویی، (واین وظیفه اساسی رسانه ها ومطبوعات وبخصوص صدا وسیمای ماست که در طول سال وهمیشه مسئولان را در برابر کارهای خود پاسخ گو نمایند وآنان را به این کار عادت دهند)، ونقطه درد از اینجاست که عده ای که به برکت مسند خود به مال ومنال وجاه وجبروت وآبرو واعتبار رسیده بودند به یک باره در مقابل چون وچراها قرار بگیرند وبه یک باره تمامی دل بستگیها وآرزوهای دور ودراز خود وبستگان وهمفکران وهمپیاله گان وهم اندیشان خویش را در معرض تباهی وویرانی بینند، اینجاست که فریاد آه وآخ آنها گوش فلک را پر میکند وآنچه که برایشان مهم نیست آبرو واعتبار مملکت وکشور وانقلاب است، انگار در این مملکت نه امامی بود ونه رهبری، نه رزمنده ونه شهیدی، به یکباره تمامی آنها فراموش می شوند، گویا خانواده معظم شهیدان که گلهایشان را فدای اسلام وآرمانهای الهی کرده اند وجود ندارند، وکسانی که خود از درون نظام برخاسته وقانون وکم وکیف آن را بهتر از دیگران می دادند، (چون یا خود آن را نوشته ویا سالیانی دراز مجری آن بودند)، به ناگاه سربلند کرده وفریاد تظلم خواهی سرداده که تقلب شده است! وپیش از آنکه نتایج انتخابات رسما اعلام شود با حضور در برابر دوربینها وخبرنگاران به گونه ای که گویا وحی بر آنان نازل شده است (ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم) خبر از پیروزی در انتخابات با اختلاف بسیار بالا وبطور قطع نمایند!

ماجراهای پس از انتخابات هم جالب است؛ از طرفی خنده دار واز جهتی حسرت بار است، به ناگاه برخی شعارهای انقلاب ناشیانه مصادره می شود، ولی دم خروس یا قسم حضرت عباس! خانمهای لس آنجلس نشین در حالی که شلوارک به پا وتاپ به تن داشتند شعار دادند: (سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن!)، آیا رسم قرآن ومسلمانی است که با این وضع چندش آور نمایان شوند؟! ولی از همانجا معلوم شد که اندیشمندان! اتاق فکر شعارها را فرستاده بودند اما آدمکها را نه!؛ پس از سی سال یادشان آمده بود که تکبیر بگویند در حالی که تاریخ را نخوانده بودند که هنگامی سر پاک سالار شهیدان حسین بن علی (ع) را بر سر نی کرند لشکر عمر سعد تکبیر گفت، (ویکبرون بأن قتلت وانما- قتلوا بک التکبیر والتهلیلا)، در مرحله بعد نوبت به تحریف در شعارهای انقلاب رسید، در برابر شعار (جمهوری اسلامی) (جمهوری ایرانی)، ودر قبال (مرگ بر آمریکا) (مرگ بر روسیه) گفته شد، ودر جمعه آخر ماه رمضان در روز قدس که روز فلسطین است شعار (نه غزه نه لبنان) داده شد، در ضمن برای رفع خستگی وتشنگی بطری آب هم در دست داشتند، ومتفکران اتاق فکر فکر آن را نکرده بودند که دست کم پیروان روزه خوار را از تظاهر به روزه خوری باز دارند که ماهیتشان به این زودی برملا نشود..

تا آنکه روز عاشورا فرا رسید، همه جا مراسم عزای حسینی برپا بود، نه تنها ایران، که همه جای جهان، کانالهای تلویزیونی سرتاسر جهان را در غم سالار شهیدان نشان می داد، راستی که همه جا عاشورا وکربلا بود، بناگاه در قلب تشیع عده ای برابر دوربینها جمع شدند وماهیت درونی خود را با شعارهای ساختار شکن نشان دادند، وحرمت این روز حسینی را شکستند، کاش احمقان اتاق فکر به تقویم خود نگاه میکرند، عاشورای حسینی سال 57 شاه را سرنگون کرد، اینان که در برابر وی کسی نیستند، با این حرمت شکنی حماسه 9 دی پدید آمد که نشان از عمق بصیرت وآگاهی مردم ما دارد، وایگونه 9دی 88 به 19 دی 56 پیوند خورد که آن هم ریشه از بصیرت مردم قم داشت، وجا دارد که این دهه را دهه بصیرت نامید.

اینها گوشه ای از لرزه ها وپس لرزه های پس از انتخابات است، واما عبرت اساسی آنست که همه به خود برگردند ومشکل اساسی را در منیت وخودخواهی وزیاده خواهی وریاست طلبی ودر یک کلام دنیا خواهی خود بیابند،  که ریشه تمامی خطاها دنیا طلبی است(حب الدنیا رأس کل خطیئه) ووقتی که انسان وابسته به چیزی شد دیگر کور وکر می شود، نه چشمی خواهد داشت که ببیند، ونه گوشی که بشنود (حب الشیء یعمی ویصم).

واما چاره کار در دو امر است:

1- وحدت همگانی با محوریت رهبری معظم انقلاب

2- ریشه یابی دقیق حوادث، اگر اشکال به برخی موارد قانونی است باید آنجا اصلاح گردد، مثلا کسانی که به نحوی در امر انتخابات دست اندرکار هستنند تا پایان انتخابات از اعلان رای شخصی خود خودداری کنند، تا ریشه خلافگویی خشک گردد، گرچه هرکسی برای خود رایی دارد ونظری، نگاهی دارد وگرایشی، ویا آنکه کسی که کاندید می شود از روز انتخابات تا زمان اعلان رسمی نتایج از هرگونه اظهار نظر در نتیجه خودداری کند، تا زمینه تحریک هواداران فراهم نگردد، ودر صورت تخلف این کار وی جرم تلقی گردد.


88/11/9
12:39 عصر

نینوای حسین

بدست دست نوشت در دسته امام حسین

شیعیان دیگر هوای نینوا دارند حسین            روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

حریم کعبه جدش به اشکی شست دست      مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم                  بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش روراه دیار نیستی کافیش نیست               اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب           کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند         تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب                 ورنه این بی‌حرمتیها کی روا دارد حسین
سروران،‌پروانگان شمع رخسارش ولی              چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به تاج زین نهاده راه‌پیمای عراق                  می‌نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی                  خون به دل از کوفیان بی‌وفا دارد حسین
دشمنانش بی‌امان و دوستانش بی‌وفا               با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست                هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می‌کند            عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می‌بندد به روی اهل بیت           داوری بین با چه قومی بی‌حیا دارد حسین
بعدازاینش صحنه‌هاو پرده‌هااشکست وخون          دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
سازعشق است وبه دل هرزخم پیکان زخمه‌ئی     گوش کن عالم پراز شور و نواداردحسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز               با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا             جای نفرین هم بلب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار         کاندرین گوشه عزایی بی‌ریا داردحسین

شعر از استاد شهریار


88/11/8
12:38 عصر

کتاب معجم احادیث الامام المهدی (ع)

بدست دست نوشت در دسته امام مهدی(ع)

معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)

در این دوره هشت جلدی کتاب (معجم احادیث الامام المهدی(ع) )که توسط هفت نفر از محققان حوزه علمیه قم از جمله آقای پورامینی وبا اشراف آقای شیخ علی کورانی تالیف یافت مجموعه احادیث مهدوی از طریق روایات شیعه وسنی با مراجعه به بیش از 400 کتاب گردآوری گردید که اخیرا چاپ دوم آن نیز عرضه شد.

> معجم احادیث الامام المهدی (عج) ج 1 >

الذین ساهموا باخلاص فی انجاز " معجم احادیث الامام المهدی عج " وفی طلیعتهم سماحة العلامة الشیخ علی الکورانی حفظه الله والذی اقترح علینا منذ البدایة مثل هذه الموسوعة وأشرف على جمیع مراحل الانجاز من تبویب الاحادیث وتصنیفها وفهرستها وکتابة الملاحظات القیمة علیها .

ونشکر أیضا الاخوان الذین ساعدوا فی تحقیقه :

1 الشیخ محمد جعفر الطبسی 2 الشیخ محمد جواد الطبسی 3 السید صالح المدرسی 4 الشیخ نجم الدین الطبسی 5 الشیخ عباد الله الطهرانی 6 الشیخ عزت الله المولائی 7 الاخ حامد عبدالخالق 8 الشیخ محمد امین البور امینی ..

به این سایت مراجعه کنید:

http://www.tebyan.net/index.aspx?PID=31143&BOOKID=25593&PageSize=1&LANGUAGE=2&PageIndex=2


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >