سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/10/4
6:36 عصر

دستمال سفید

بدست دست نوشت در دسته امام خمینی

 دستمال سفید

محمد امین پورامینی

یکی از نقاط برجسته زندگانی امام خمینی، عشق والای او نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، به ویژه ساحت مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) بود، به یاد دارم پس از بازگشت امام به قم در روز هشتم محرم (در سال 1358 هجری شمسی)، ایشان در بیت قدیمی خود واقع در یخچال قاضی حاضر شدند و در مجلس عزاداری شرکت جستند. با ورود امام به مجلس، مردم که از حضور امام به وجد آمده بودند، به سمت ایشان نشستند، امام با صدای بلند فرمود: به سمت منبر بنشنید. خطیب منبر آقای یثربی بود، پس از مقدمه‌چینی، روضه حضرت علی‌اکبر(ع) را خواند، در این هنگام حضرت امام دستمال سفیدی را از جیب خود بیرون آورده و گریه کردند، در این اثنا خطیب منبر از وقت استفاده کرد و یادی از فرزند امام مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی کرد، دیدم امام دستمال را از روی پیشانی خود برداشت و در حدود یک دقیقه که سخن از فرزند دلبند وی بود به آرامی نشست، آنگاه که خطیب منبر روضه علی‌اکبر(ع) را از سر گرفت باز دستمال را بر پیشانی نهاد و گریه کرد. متوجه شدم که این مرد بزرگ نمی‌خواست به اندازه یک دقیقه هم اشک بر علی‌اکبر(ع) را با اشک بر فرزندش درهم آمیزد.


90/9/19
8:25 عصر

حاجت ها و وسیله ها (2)

بدست دست نوشت در دسته توسل

حاجت ها و وسیله‌ ها(2)

پاسخ به بیست سؤال پیرامون توسل

محمدامین پورامینی

پرسش 11: ائمه(علیهم السلام) چگونه واسطه فیض خداوند هستند؟ اگر چنین است، چرا؟ مگر نمی‌توانیم به‌طور مستقیم با خدا صحبت کنیم؟

پاسخ: هدف نهایی آفرینش این عالم، تربیت انسان کاملی است که محصول عبادت حضرت حق است. خداوند متعال می فرماید: (وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ)[24] گل سرسبد همه انسان‌های کامل، حضرت ختمی‌مرتبت، رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) است و پس از ایشان، اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام). ازاین‌رو، این بزرگواران واسطه فیض خداوند قرار گرفته‌اند. درباره حضرت حجت(ع) فرموده‌اند:(ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الصَّالِحُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِیُّ الْمُرْجَی الَّذِی بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ) (= ...قائم مهدی...، کسی‌که به بقای او دنیا باقی است و به برکت او آدمیان روزی‌خورند و به وجود او زمین و آسمان پابرجاست.)[25] 

 از امام زین‌العابدین(علیه السلام) نقل شده است: «ما امام مسلمانان و حجت خدا بر جهانیان و بزرگ مؤمنان و رهبر شناخته‌شده و والی مؤمنانیم و ما امان برای اهل زمینیم؛ همان‌گونه‌که ستارگان امان برای اهل آسمان‌اند. به‌خاطر ما آسمان بر زمین فرو نمی‌افتد، مگر با اذن او و زمین نگاه داشته می‌شود تا مضطرب نگردد و به‌واسط? ما باران نازل و رحمت گسترده و زمین برکاتش را خارج می‌کند. اگر ما بر روی زمین نبودیم، اهل خود را فرو می‌برد.[26]

از امام‌محمدباقر(علیه السلام) نقل شده است: «اگر زمین یک روز هم بدون امامی از ما باشد، اهل خود را خواهد بلعید و خداوند آنان را به شدیدترین عذاب‌ها معذب خواهد ساخت؛ چون ما را حجت در زمین و امان برای زمینیان قرار داد و تا وقتی‌که ما در میانشان باشیم، زمین آن‌ها را نخواهد بلعید. هنگامی‌که خداوند بخواهد آنان را هلاک سازد و به ایشان مهلت ندهد و به چشم رحمت ننگرد، ما را از میان ایشان خواهد گرفت و هر بلا که بخواهد، بر ایشان نازل خواهد ساخت.»[27]

حال که چنین است، معلوم می‌شود که چگونه آن بزرگواران واسطه فیض الهی هستند و چرایی آن معلوم می‌شود. البته این بدان‌معنا نیست که کسی نتواند مستقیم با خدا سخن گوید؛ بلکه با توسل به اهل‌بیت(علیهم السلام) بهتر می‌توان به درگاه الهی شتافت.

پرسش 12: باتوجه‌به اینکه خداوند متعال به همه انسان‌ها نزدیک است، چرا برای نزدیک‌شدن به او، ائمه(علیهم السلام) را واسطه قرار دهیم؟

پاسخ: بی‌شک خدای متعال به همه نزدیک است. خود او می‌فرماید: (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ) (= همانا ما انسان را آفریدیم و هم? آنچه نفس او را وسوسه می‌کند، می‌دانیم و ما به او از رگ گردن نزدیک‌تریم.)[28] این مطلب، با واسطه‌قراردادن ائمه معصومین(علیهم السلام) منافاتی ندارد؛ چون همان خدا فرموده است: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ) (= ای اهل ایمان، از خدا پروا کنید و برای نزدیک‌شدن به او، وسیله‌ای بجویید.)[29] در تفسیر این آیه، اهل‌بیت(علیهم السلام) فرموده‌اند: (نحن الوسیلة إلی الله) (= ما وسیله به درگاه خدا هستیم.)[30] بنابراین، با توسل به اهل‌بیت(علیهم السلام)، وسیله تقرب را به دست می‌گیریم. این با روش‌های دیگر منافات ندارد. به‌تعبیر صحیح‌تر، به‌جای آنکه تنهایی به نزد خدا رویم، با آبرومندان درگاهش به نزد وی می‌رویم تا خواسته‌مان را برآورده کند.

پرسش 13: درباره واسطه‌قراردادن ائمه اطهار(علیهم السلام) گفته‌اند: «مطابق توحید است؛ چون ائمه اطهار(علیهم السلام) با اذن خدا حاجت‌های ما را برآورده می‌سازند.» آیا انسان‌ها نمی‌توانند بی‌واسطه با خدا ارتباط برقرار کنند؟

پاسخ: منعی برای آن وجود ندارد، ولی این سؤال، انحرافی است. مناجات ائمه معصومین(علیهم السلام)، مثل مناجات امیرالمومنین(علیه السلام) در مسجد کوفه، مناجات خمس‌عشر، دعای کمیل، دعای عرفه، دعای ابوحمزه ثمالی و...، بی‌تردید جلوه‌گاه کمال توحید است که در قالب دعا و مناجات عرضه شده است. این دعاها و مناجات‌ها کیفیت ارتباط بنده با خدا را به دیگران آموزش می‌دهد. این ثروت ارزشمند را تنها شیعه از امامان و رهبران معصوم خود به یادگار دارد و دست دیگران از آن تهی است. در لابه‌لای این دعاها می‌یابیم که خدا را به‌حق محمد و آل‌محمد قسم می‌دهند. پس این ارتباط، ارتباط مستقیم انسان با خداست. توسل به اهل‌بیت(علیهم السلام) و ایشان را به درگاه ربوبی او بردن، به‌معنای این نیست که انسان نتواند به‌طور مستقیم با خدا ارتباط پیدا کند. 

پرسش 14: درحالی‌که خدا هست، آیا به خدا توسل کنیم یا اهل‌بیت(علیهم السلام)؟

پاسخ: با توسل به اهل‌بیت(علیهم السلام) به درگاه ربوبی می‌رویم و این توسل، با آن منافات ندارد. درکتب روایی ما، مطالبی درباره توسل پیامبران الهی به اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) می‌یابیم. حضرت آدم(علیه السلام) کلماتی را فراگرفت که مای? نجات وی شد.[31] قطب‌الدین راوندی دراین‌باره روایت کرده است که او خدا را به‌حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهما السلام) قسم داد.[32]

حاکم نیشابوری و صالحی شامی از ترمذی و نسایی و بیهقی که همگی از بزرگان اهل‌سنت هستند، از عثمان‌بن‌حنیف نقل کرده‌اند که مرد کوری نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و گفت: «یا رسول الله، دعایی را یادم ده که بخوانم وخدا دید چشمانم را به من باز گرداند.» فرمود:« بگو: (اللهم إنی أسألک و أتوجه إلیک بنبیک نبی الرحمة یا محمد انی قد توجهت بک إلی ربی اللهم شفعه فی و شفعنی فی نفسی) (= خدایا، از تو درخواست می‌کنم و به تو روی می‌آورم، به پیامبرت، پیامبر رحمت. ای محمد، من با تو به‌سوی خدایم روی آورده‌ام. خدایا، او را شفیع من قرار ده و مرا شفاعت‌شده قرار ده.)» آن مرد این دعا و توسل را خواند و بینایی خود را باز یافت.[33]

عموم مسلمانان، جز اقلیت کج‌اندیش وهابیت، توسل را پذیرفته‌اند. شیخ‌صدوق در کتاب من‌لایحضره‌الفقیه از ابن‌عباس روایت کرده است که یک بار که عمر برای طلب باران بیرون رفته بود. به عباس، عموی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) گفت: «برخیز و از خدا طلب باران کن.» خود وی گفت: «خدایا، ما به عموی پیامبرت متوسل شدیم.»[34] همچنین بزرگان اهل‌سنت، مثل نووی[35] و بیهقی[36] و آلوسی،[37] توسل عمر به ابن‌عباس را در کتاب‌های خودشان آورده‌اند.

چنانچه وهابیون بگویند توسل به عموی پیامبر از آن‌روی بوده است که وی در آن زمان زنده بوده است، پاسخ داده می‌شود که در توسل، به مقام و جایگاه شخص توسل می‌شود و از این جهت فرقی بین زنده‌ یا مرده بودن وی نیست. افزون بر این معصومین(علیهم السلام) که ما به آن‌ها متوسل می‌شویم همگی به شهادت رسیده‌اند و شهیدان به تصریح قرآن کریم زنده‌اند:(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون) (= هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‏اند، مرده مپندار، بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند.) [38] 

پرسش 15: چرا و چگونه توسل کنیم؟

پاسخ: چرایی آن به موقعیت ممتاز آن بزرگوران برمی‌گردد که آن هم ازطرف خداست. دعاهایی بسیاری دربردارنده توسل به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و اهل‌بیت او(علیهم السلام) است. نمونه‌هایی را می‌آوریم:

مرحوم سیدبن‌طاووس و کفعمی این توسل را از حضرت امام زین‌العابدین(علیه السلام) در ضمن دعایی آورده‌اند: (إِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رَسُولِکَ وَ بِعَلِیٍّ وَصِیِّهِ وَ فَاطِمَةَ ابْنَتِهِ وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ جَعْفَرٍ وَ مُوسَی وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُجَّةِ أَهْلِ بَیْتِ الرَّحْمَةِ) (= خدایا، ما متوسل می‌شویم به درگاهت با محمد رسول تو و با علی وصی او و فاطمه دختر او و با حسن و حسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و حجت‌بن‌الحسن، اهل‌بیت رحمت.)[39]

و درضمن زیارت حضرت سیدالشهدا امام‌حسین(علیه السلام) می‌خوانیم: (إِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِهَذَا الصِّدِّیقِ الْإِمَامِ وَ نَسْأَلُکَ بِالْحَقِّ الَّذِی جَعَلْتَهُ لَهُ وَ لِجَدِّهِ رَسُولِکَ وَ لِأَبَوَیْهِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ أَهْلِ بَیْتِ الرَّحْمَةِ)(= بار خدایا، ما متوسل می‌شویم به درگاهت با این امام بسیار راستگو و با آن حقی که تو برای او و پدربزرگش رسول تو و پدر و مادر او، علی و فاطمه، اهل‌بیت رحمت قرار دادی.)[40]

مرحوم علامه‌مجلسی در کتاب بحارالانوار از برخی از کتاب‌های قدیمی شیعه این دعا را از محمدبن‌بابویه قمی از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل می‌کند و پیش از آن می‌گوید: «در هر مسئله‌ای که خواندم، سرعت اجابت آن را دیدم.» آنگاه دعای توسل معروف را می‌آورد: (اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ یَا أَبَا الْقَاسِمِ یَا رَسُولَ اللَّهِ یَا إِمَامَ الرَّحْمَةِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَی اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ...)تا آخر.[41] آنگاه مرحوم مجلسی می‌گوید: «در کتاب عتیق غروی مثل آن با ضمیر متکلم وحده آمده است.» در آخر آن این عبارت را دارد: (یَا سَادَتِی وَ مَوَالِیَّ إِنِّی تَوَجَّهْتُ بِکُمْ أَئِمَّتِی وَ عُدَّتِی لِیَوْمِ فَقْرِی وَ حَاجَتِی إِلَی اللَّهِ وَ تَوَسَّلْتُ بِکُمْ إِلَی اللَّهِ وَ اسْتَشْفَعْتُ بِکُمْ إِلَی اللَّهِ فَاشْفَعُوا لِی عِنْدَ اللَّهِ وَ اسْتَنْقِذُونِی مِنْ ذُنُوبِی عِنْدَ اللَّهِ فَإِنَّکُمْ وَسِیلَتِی إِلَی اللَّهِ وَ بِحُبِّکُمْ وَ بِقُرْبِکُمْ أَرْجُو نَجَاةً مِنَ اللَّهِ فَکُونُوا عِنْدَ اللَّهِ رَجَائِی یَا سَادَتِی یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَ اللَّهِ ظَالِمِیهِمْ مِنَ الْأوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ)[42]

پرسش 16: مگر خدا مستقیماً نمی‌تواند فیض به بندگان برساند؟

پاسخ: خداوند بر همه‌چیز تواناست؛ ولی خود او اسباب و مجاری فیض را قرار داده است. درنهایت، مسبب‌الأسباب و منبع فیض خود اوست و این چیزی از توانایی خدا نمی‌کاهد. در زیارت حضرت سیدالشهدا می‌خوانیم: (مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ بِکُمْ یُبَیِّنُ اللَّهُ الْکَذِبَ وَ بِکُمْ یُبَاعِدُ اللَّهُ الزَّمَانَ الْکَلِبَ وَ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَ بِکُمْ یُثْبِتُ وَ بِکُمْ یَفُکُّ الذُّلَّ مِنْ رِقَابِنَا وَ بِکُمْ یُدْرِکُ اللَّهُ تِرَةَ کُلِّ مُؤْمِنٍ یُطْلَبُ بِهَا وَ بِکُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِکُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِکُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا وَ بِکُمْ یَکْشِفُ اللَّهُ الْکَرْبَ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ تَسِیخُ الْأَرْضُ الَّتِی تَحْمِلُ أَبْدَانَکُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِیهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ وَ الصَّادِرُ عَمَّا فَصَلَ مِنْ أَحْکَامِ الْعِبَادِ)43] و در زیارت جامعه می‌خوانیم:(أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ)[44]

مضمون این عبارت‌ها، روشن‌ساختن موقعیت ممتاز رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و اهل‌بیت او(علیهم السلام) است، به‌گونه‌ای‌که مشخص شود آن بزرگواران منشأ خیر و برکت بر اهل زمین و آسمان‌اند، تاآنجاکه بارش باران و میوه درختان و روزی بندگان و امنیت زمین و زمان و رفع اندوه و گرفتاری گرفتاران به برکت وجود ایشان است. ازاین‌رو آن بزرگواران را مجاری فیض خدا خوانده‌اند.

پرسش 17: چگونه‌ و با چه‌ روشی‌ به‌ ائمه‌(علیهم السلام) متوسل‌ شویم‌ و چه‌ بگوییم‌ تا حاجاتمان‌ برآورده‌ شود؟

پاسخ: در هر مکان و با هر زبان و به هر وسیله و ازجمله با خواندن دعاهای خاص می‌توان توسل جست. با تشرف به حرم امامان معصوم(علیهم السلام) و زیارت می‌توان عرض حال کرد و از این بزرگان درگاه الهی مدد خواست. بی‌تردید حرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام) محل نزول رحمت الهی است. کمک‌خواستن از خداوند در این‌گونه جاها مدنظر است. با امید به عنایت خدا و رضای به مصلحت او، می‌توانیم حاجت‌هایمان را مطرح سازیم و امید به برآورده‌شدن آن‌ها داشته باشیم. البته این نکته را هم باید درنظر داشته باشیم که گاهی مصلحت در تأخیر یا عوض‌شدن حاجت است؛ ولی درهرصورت، وظیفه، دعا و توسل است.

پرسش 18: آیا وقتی بیماری به سراغمان می‌آید، می‌توانیم بدون مراجعه به پزشک و مصرف دارو، فقط به‌وسیل? سوره‌ها و آیات قرآن و نیز ادعیه و توسل به ائمه(علیهم السلام) شفا پیدا کنیم؟ چه‌موقع می‌توانیم و چه‌موقع نمی‌توانیم؟

پاسخ: درهرحال باید سراغ خدا رفت. تأثیر داروها نیز از دایره اراده خدا خارج نیست و همه این‌ها در دایره نظام سبب و مسبب و علت و معلول قرار می‌گیرد که تحت قدرت و حاکمیت ربوبی است؛ چون مسبب‌الاسباب وعلت‌العلل اوست. به‌هنگام بیماری باید سراغ پزشک رفت و دارو مصرف کرد و اقدام به درمان کرد؛ ولی درهمان‌حال از دعا و توسل به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) نباید غافل بود. گاهی پیش می‌آید که از درمان و داروی متداول کاری پیش نمی‌رود و پزشکان اعلام می‌کنند که دیگر کاری از دستشان نمی‌آید. آنجاست که دیگر راهی غیر از دعا و توسل باقی نمی‌ماند.

پرسش 19: طبق آیه (إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی) و آیه (ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ)، مردگان نمی‌شنوند. سلام‌کردن و سخن‌گفتن با پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) چه توجیهی دارد؟

پاسخ: مرگ به‌معنای نابودی و نیستی انسان نیست؛ بلکه انتقال از دنیا به جهانی دیگر به‌نام برزخ است. زندگی در آن جهان به‌گونه‌ای دیگر ادامه می‌یابد تا هنگامی‌که قیامت فرا رسد. خداوند می‌فرماید: (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ)(= و پس از مرگ، فراروی ایشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.) آنچه تشکیل‌دهنده هویت اصلی انسان است، روح اوست که از بین نمی‌رود. بدن برای انسان به‌سان مرکبِ سواری است که عمر مفید دارد و بعد، کنار گذاشته می‌شود و به چیز دیگر تبدیل می‌شود. با تمام‌شدن اجل و فرارسیدن مرگ، ارتباط روح با این بدن قطع می‌شود و نوعاً این بدن متلاشی می‌شود و رفته‌رفته به خاک تبدیل می‌شود؛ ولی حیات روحانی انسان باقی است. این جسم در دنیا و پیش از مرگ نیز دستخوش تغییر و تحول و حرکت جوهری بود؛ به‌گونه‌ای‌که در هر هشت سال، تمامی سلول‌های آن تعویض می‌شد و از نو می‌رویید. ولی این تغییر و تحول جسمی و بدنی، کاری به هویت انسانی او نداشت. این همان هویتی است که پس از مرگ نیز باقی است و زندگی‌اش در عالم برزخ ادامه می‌یابد. ازاین‌رو، تلقین میت از مستحبات و آداب دفن شمرده شده است و این نشان از آن دارد که درآن‌حال، روح مرده می‌شنود و می‌فهمد.

بنابراین، روشن می‌شود که چگونه با پیامبران و امامان(علیهم السلام) سخن می‌گوییم و چگونه آنان می‌شنوند و جواب می‌دهند. در زیارت‌نامه‌های آن بزرگواران می‌خوانیم که سلام ما را می‌شنوند و پاسخمان را می‌گویند. در اذن دخول مشاهد مشرفه می‌خوانیم: (و اعلم انّ رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء عندک یرزقون یرون مقامی و یسمعون کلامی و یردّون سلامی) (= خدایا، می‌دانم که رسول و جانشینان تو که سلام و درود بر آنان باد، زنده‌اند و نزد تو روزی می‌خورند؛ ایستادنم را می‌بینند و سخنم را می‌شنوند و سلامم را جواب می‌دهند.)[45]

و از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده است: «هرکس در هرجای زمین به من سلام فرستد، به من می‌رسد و هرکس‌که در نزدیکی قبرم بر من سلام دهد، آن را می‌شنوم.»[46] براین‌اساس، سلام‌کردن و سخن‌گفتن با اولیای الهی امری بسیار شایسته و بایسته است.

اما آیات (إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی) و (ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ)، به توسل ربطی ندارد. در این آیات شریفه، کافران مرده‌دل به انسان‌های بی‌روح و مرده تشبیه شده‌اند. همان‌طورکه مردگان به‌دلیل مرگ، ادراک حسی ندارند، چون چشم و گوش و دیگر ابزار حس را ندارند، کافران معاند نیز چشم حق‌بین و گوش حق‌شنو ندارد. ازاین‌رو، پیام اصلی آیه نکوهش کافران و تشبیه آنان به مردگان است. یعنی ای پیامبر، تو توانایی هدایت این‌گونه کافران را نداری و اینان زیر بار حق نمی‌روند. این آیات هیچ ربطی به بحث ما ندارد. متأسفانه وهابی‌ها به‌دلیل کج‌فهمی، به این آیات در غیر موضوعش تمسک می‌کنند و هم خود به گمراهی می‌افتند و هم کسانی را به گمراهی می‌اندازند که اطلاع درستی ندارند و از دانش کافی برخوردار نیستند.

پرسش 20: اگر همان‌طورکه خدا در هر مکانی صدای ما را می‌شنود، ائمه(علیهم السلام) هم می‌شنوند، پس تفاوت خدا با بندگانش چیست؟

پاسخ: مگر صِرف شنیدن صدا علامت ربوبیت است؟ خدای متعال محیط بر همه است و بدون‌نیاز به گوش و چشم و سایر حواس، بر همه‌چیز اشراف دارد و از همه‌چیز آگاه است؛ چون خدای متعال جسم نیست تا از ادوات و ابزار حسی کمک گیرد و بی‌نیاز از همه است. اما اولیای خدا که پس از مرگ صدای ما را می‌شنوند، به‌دلیل قدرت روحانی ایشان است که خدا به ایشان داده است. در زیارت‌نام? حضرت امیرمؤمنان می‌خوانیم:(أَشْهَدُ أَنَّکَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ تَشْهَدُ مَقَامِی) (= شهادت می‌دهم که سخن مرا می‌شنوی و مرا می‌بینی.)[47] ابن‌فهد حلی از حضرت امام‌صادق(علیه السلام) نقل کرده است که هرکسی‌که حاجتی دارد، بالاسر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بایستد و بگوید:(یَا أَبَا عبدِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ تَشْهَدُ مَقَامِی وَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ أَنَّکَ حَیٌّ عِنْدَ رَبِّکَ تُرْزَقُ فَاسْأَلْ رَبَّکَ وَ رَبِّی فِی قَضَاءِ حَوَائِجِی)(= ای اباعبدالله، شهادت می‌دهم که تو حضورم را در درگاهت می‌بینی و سخنم را می‌شنوی و تو زنده‌ای و نزد پروردگارت روزی می‌خوری؛ پس از خدای خود و من بخواه که حاجتم برآورده شود.)[48]


[1]. راغب می‌نویسد: «الوسیلة: التوصل الی الشیء برغبة.» (= وسیله عبارت است از رسیدن به چیزی همراه با رغبت.)؛ المیزان، ج5، ص328.

[2]. آل‌عمران، 45.

[3]. نهج‌البلاغه، حکمت269.

[4]. یوسف، 97.

[5]. یوسف، 98.

[6]. نساء، 64.

[7]. مائده، 35؛ (و وسیله‏ای برای تقرب به او بجوئید!)

[8]. مائده، 35.

[9]. نک: التبیان، ج3، ص511؛ تفسیر الصافی، ج2، ص33؛ المیزان، ج5، ص328؛ مواهب‌الرحمن، ج11، ص215؛ تفسیر نمونه، ج4، ص367.

[10]. نهج‌البلاغه، ص216، خطبه110.

[11]. البرهان، ج2، ص292، ح3078.

[12]. همان، ح3079.

[13]. تفسیر القمی، ج1، ص168.

[14]. تفسیر الصافی، ج2، ص33؛ نورالثقلین، ج1، ص626.

[15]. دلائل‌النبوة، ج‌2، ص566، ح511.

[16]. شفاءالسقام، ص309.

[17]. سنن الدارمی، ج1، ص44.

[18]. بصائرالدرجات، ص147، ح3.

[19]. اسراء، 56و57.

[20]. نک: برگزیده تفسیر نمونه، ج‌2، ص649.

[21]. مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج‌11، ص216.

[22]. بقره، 189؛( و از درِ خانه‏ها وارد شوید).

[23]. المناقب، ج2، ص299؛ بحارالانوار، ج38، ص340، ح14.

[24]. الذاریات، 56؛(و جنّ و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند).

[25]. زادالمعاد، ص423.

[26]. الاحتجاج، ج2، ص317.

[27]. دلائل‌الإمامة، ص231.

[28]. ق، 16.

[29]. مائده، 35.

[30]. بحارالأنوار، ج25، ص23، ح38.

[31]. )و تلقی آدم من ربه کلمات(؛ بقره، 37.

[32]. قصص‌الانبیاء، ص57.

[33]. المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص526؛ سبل الهدی و الرشاد، ج12، ص404.

[34]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص539، ح1505.

[35]. المجموع، ج5، ص65.

[36]. دلائل‌النبوة، ج‌2، ص566، ح511.

[37]. تفسیر الآلوسی، ج6، ص127.

[38]. بقره؛169.

[39]. بحارالأنوار، ج84، ص286؛ البلدالأمین، ص47؛ کفعمی، مصباح، ص63.

[40]. بحارالأنوار، ج98، ص237.

[41]. همان، ج99، ص247.

[42]. همان، ص249.

[43]. الکافی، ج4، ص577.

[44] من‌لایحضره‌الفقیه، ج2، ص615.

[45]. کفعمی، مصباح، ص473.

[46]. وسائل‌الشیعة، ج14، ص338، ح19348.

[47]. شهید اول، المزار، ص97.

[48]. مستدرک‌الوسائل، ج10، ص345، ب59، ح12149.

 

نوشتار فوق با عنوان حاجت ها ووسیله ها توسط آستان قدس رضوی در مجوعه رهنما با شماره 73 چاپ و پخش گردید.


90/9/19
8:24 عصر

حاجت ها و وسیله ها (1)

بدست دست نوشت در دسته توسل

 حاجت ها و وسیله‌ها(1)

پاسخ به بیست سؤال پیرامون توسل

 محمدامین پورامینی

در این نوشتار، در قالب پرسش و پاسخ، به بررسی برخی مفاهیم و پاسخ‌گویی به برخی شبهات درباره «توسل به ائمه اطهار علیهم السلام» می‌پردازیم؛ تا با آگاهی و بصیرتی کامل‌تر، دست توسل به دامان رسول خدا وائمه(علیهم السلام) زنیم، محورهای زیر مورد نظر بوده است:

- توسل یعنی چه؟

- چگونه توسل کنیم؟

- کجا جای توسل است؟

- توسل در سیره مسلمانان چه سابقه‌ای دارد و سرآغاز مخالفت با آن، از کجا بوده است؟

- نظر آیات و روایات درباره توسل چیست؟

- تفاوت توسل با پرستش چیست؟

درآمد

 از دیرباز درباره توسل و کمک‌جستن از اولیای دین، سؤال و کنکاش می‌شده است و می‌شود. با ظهور برخی از فرقه‌های کج‌اندیش و افراطی و تسلط آنان بر مکه و مدینه و با بهره‌گیری از منابع نفتی و رسانه‌های جمعی، دست‌یازی به عقاید و اندیشه‌های صحیح مسلمانان، هدف تیرهای مسموم ایشان قرار گرفت. در این راستا، ابتدا شیعیان و اندیشه زلال شیعی و سپس دیگر مسلمانان مدنظر بودند. از این‌ها گذشته، روشن‌سازی حقائق و معارف ناب، وظیفه‌ای بر گردن ماست. ازاین‌رو، پرسش‌های مهمی را در این جزوه مطرح کرده‌ایم که درباره توسل مطرح شده است و با بیانی ساده و رسا به آن‌ها جواب داده‌ایم.

پرسش 1: معنای توسل چیست؟

پاسخ: توسل به‌معنای تمسک‌ورزیدن به وسیله برای رسیدن به خواسته است. این کار باید همراه با رغبت و خواست انسان باشد.[1] مقصود از توسل، پناه‌بردن و تمسک‌جستن به اولیای الهی (پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام)) برای برآوردن نیازهاست.

پرسش 2: آیا توسل به‌معنای دورزدن حاکمیت الهی نیست؟

پاسخ: ازآنجاکه نظام هستی براساس قوانین خاص الهی و نظام اسباب و مسببات است که همه تحت حاکمیت خداوند است، چنگ‌زدن به یک یا چند سبب برای رسیدن به خواسته، به‌معنای دورزدن حاکمیت الهی نیست. مقصود از توسل، تمسک‌جستن به پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) برای دستیابی به هدف است؛ بدین‌گونه‌که آنان را آبرومندان درگاه خدا می‌دانیم و خداوند آنان را وسیله تقرب به درگاهش قرار داده است. بدین‌سان، خود ایشان در نظام اسباب و مسببات، از اسباب جریان فیض الهی واقع شده‌اند.

پرسش 3: آیا می‌توان افرادی را آبرومندان درگاه خدا دانست، به‌گونه‌ای‌که دعاهایشان اجابت شود؟

پاسخ: در درستی این سخن جای تردید نیست. علاوه‌ بر امکان، دلیل قرآنی و روایی برای این مطلب وجود دارد. در تاریخ هم نمونه‌هایی واقع شده است. در قرآن کریم از حضرت عیسی(علیه السلام) به‌عنوان وجیه و آبرومند در دنیا و آخرت یاد شده است:( إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبین) (= آنگاه‌که فرشتگان گفتند: «ای مریم، خداوند تو را به کلمه‌ای ازجانب خود مژده می‌دهد که نام او مسیح عیسی‌بن‌مریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است.»)[2]

حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: «مردم در دنیا دو گروه‌اند: گروهی به‌خاطر دنیا تلاش می‌کنند و دنیایشان آنان را از آخرتشان باز داشته است؛ دربار? بازماندگان خود از تنگدستی وحشت دارند، ولی خویش را در امان می‌دانند؛ لذا عمر خود را در راه منافع دیگران فانی می‌سازند. گروهی دیگر به‌خاطر آنچه بعد از دنیاست، کوشش می‌کنند؛ اما سهم آن‌ها از دنیا بدون عمل به آن‌ها می‌رسد. آن‌ها هر دو بهره (دنیا و آخرت) را با هم می‌برند و هر دو سرا را با هم دارند؛ در درگاه خداوند آبرومند خواهند بود، به‌گونه‌ای‌که هرچه بخواهند، خداوند از آن‌ها دریغ نمی‌دارد.»[3] 

پرسش 4: آیا توسل ریشه قرآنی و روایی دارد؟

پاسخ: دلایل قرآنی و روایی گوناگون و متعددی دراین‌زمینه وجود دارد. برای نمونه:

1. وقتی فرزندان حضرت یعقوب(علیه السلام) برای آمرزش‌خواهی دست‌به‌دامان پدرشان شدند و درواقع به او متوسل شدند، او ایشان را نهیب نزد که چرا خودتان مستقیم به در خانه خدا نمی‌روید؛ بلکه جواب مثبت داد. قرآن کریم این قضیه را نقل کرده است و هیچ نفی و نهی‌ای نمی‌فرماید: (قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ) (= گفتند: «ای پدر، برای گناهان ما آمرزش خواه که ما بد کردیم.»)[4] از آن مهم‌تر، جواب مثبت پیامبر معصوم، حضرت یعقوب(علیه السلام) است که فرمود: )قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ( (= گفت: «به‌زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‌خواهم که او همانا آمرزند? مهربان است.»)[5] بنابراین، قرآن کریم توسل‌جستن فرزندان یعقوب(علیه السلام) به پدر را نقل می‌کند و اینکه حضرت یعقوب(علیه السلام) مهر تأیید بر کارشان زده است. هیچ اشکالی نیز بر این کار نمی‌گیرد.

2. در قرآن مجید درباره توسل‌جستن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می‌خوانیم: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) (= و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، قطعاً خدا را توبه‌پذیرِ مهربان می‌یافتند.)[6] این مهم برای هم? افراد و برای همه دوران‌هاست و فرقی بین دور? پیش از مرگ حضرت و پس از آن ندارد. همچنین فرموده است: (وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ)[7] مصداق کامل «وسیله» به‌تصریح روایات، خود آن بزرگواران هستند. همچنین سیره دائمی مسلمانان از دور? رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تاکنون بر آن بوده است و هیچ‌کس مخالفتی نکرده است؛ مگر اقلیت کج‌اندیش وهابیت که درمیان برادران اهل‌سنت ما هم در اقلیت هستند. آنان با بهره‌گیری از امکانات نفتی و رسانه‌ای و سوءاستفاده از موقعیت خاص مکه و مدینه، به تبلیغات منفی پرداخته‌اند.

3. خداوند متعال می فرماید: (وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ)[8] در این آی? شریفه، راهکار نزدیک‌شدن به خداوند نشان داده شده است. می‌فرماید: «برای نزدیک‌شدن به او، وسیله‌ای بجویید.» البته عنوان «وسیله» عام است و شامل تمام چیزهایی می‌شود که بنده را به آفریدگار خود نزدیک می‌کند: عقاید صحیح، اخلاق نیکو، کارهای نیک، جهاد با دشمن، جهاد با نفس، صفات پسندیده، بندگی، انواع عبادت (نماز، روزه، حج، خمس، زکات، جهاد، امربه‌معروف، نهی‌ازمنکر، تولی، تبری)، کمک به مستمندان، صله رحم و... .[9] در نهج‌البلاغه از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است: «بهترین چیزی که به‌وسیله آن می‌توان به خدا نزدیک شد، ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه خداست که قل? کوهسار اسلام است؛ همچنین جمل? اخلاص (لااله‌الاالله) که همان فطرت توحید است و برپاداشتن نماز که آیین اسلام است و زکات که فریض? واجب است و روزه ماه رمضان که سپری است دربرابر گناه و کیفرهای الهی و حج و عمره که فقر و پریشانی را دور می‌کند و گناهان را می‌شوید و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانی می‌کند و انفاق‌های پنهانی که جبران گناهان می‌کند و انفاق آشکار که مرگ‌های ناگوار و بد را دور می‌سازد و کارهای نیک که انسان را از سقوط نجات می‌دهد.»[10] بنابراین راه نزدیک‌شدن به خدا منحصر به یک عمل و یک راه نیست.

از راه‌های مهم نزدیک‌شدن به خداوند، توسل‌جستن و تمسک به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) و اولیای الهی است. درواقع، مصداق کامل «وسیله» در آن بزرگواران محقق شده است. از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نقل شده است: (أنا وسیلته) (= من وسیله اویم.)[11] وهمچنین فرمود: «هیچ امتی از وسیله به‌سوی خدا بی‌بهره نیست.»[12] در تفسیر قمی آمده است: (تقربوا الیه بالامام) (= به‌واسطه امام به خدا نزدیک شوید.)[13] از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت شده است:(الأئمة من ولد الحسین، مَن أطاعهم فقد أطاع الله و مَن عصاهم فقد عصی الله، هم العروة الوثقی و الوسیلة الی الله) (= امامان از نسل حسین(علیه السلام) هستند. هرکس‌که فرمانشان را بَرد، فرمان‌برداری خدا را کرده است و هرکس‌که نافرمانیشان کند، خدا را نافرمانی کرده است. آنان ریسمان محکم و وسیله به‌سوی خدایند.)[14]

پرسش 5: آیا سیره مسلمانان در طول تاریخ، توسل به بزرگان دین بوده است؟ آیا توسل در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) سابقه داشته است؟

پاسخ: مسلمانان در طول تاریخ، به اولیای دین توسل می‌کرده‌اند. ریش? توسل به صدر اسلام برمی‌گردد. مسلمانان از دوره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و پس‌ازآن تاکنون، به توسل اهمیت داده‌اند و هیچ‌گاه از توسل به اولیای دین غافل نبوده‌اند. طبق روایتی که بیهقی (از بزرگان اهل‌سنت) در دلائل‌النبوه از انس آورده است، عمر برای طلب باران به صحرا رفت و عباس، عموی پیامبر را به‌همراه خود برد تا مسلمانان او را واسطه بین خود و خدا قرار دهند و به او متوسل شوند. او درضمن دعا گفت: «بار خدایا، ما در دوره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به‌هنگام قحطی به رسول تو متوسل می‌شدیم و امروز به عموی پیامبرت متوسل شده‌ایم؛ پس باران رحمتت را بر ما فرو فرست.» و باران بارید.[15] پس معلوم می شود که توسل از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در میان مردم معمول بوده است.

تقی‌الدین سبکی شافعی در کتاب شفاءالسقام به‌نقل‌از ابوالجوزاء آورده است که گفت: «مردم مدینه به قحطی شدید افتادند. شکایت به عایشه بردند. گفت سراغ قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روید و دریچه‌ای از سقف بگشایید که مانعی بین قبر و آسمان نباشد.» این کار را کردند و باران بسیارخوبی بارید که گیاهان رویید و شتران چاق شدند. آن سال را عام‌الفتق نامیدند.» سبکی از این جریان به‌عنوان توسل مردم به قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) یاد می‌کند.[16] دارمی نیز در کتاب سنن خود، این ماجرا را نقل کرده است.[17]

رجوع به اهل‌بیت(علیهم السلام) در همه زمینه‌ها به‌دستور شخص رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است؛ مثل حدیث ثقلین و حدیث سفینه و حدیث منزلت و... . صاحب بصائرالدرجات در کتاب خود از محمدبن‌حکیم از امام‌کاظم(علیه السلام) نقل می‌کند که فرمودند: (...إِنَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ جَمِیعَ دِینِهِ فِی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَجَاءَکُمْ ِممَا تَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فِی حَیَاتِهِ وَ تَسْتَغِیثُونَ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَیْتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ) (= خداوند جان رسولش را نستاند مگر آنکه هم? دستورات حلال و حرام را کامل ساخت و تا زنده بود، همه آنچه بدان نیاز داشتید، آورد و آنچه برای آن به او و اهل‌بیتش پس از مرگشان پناه می‌برید و دست نیاز برمی‌دارید، فراهم ساخت.)[18]

پرسش 6: اگر مقتضای توحیدِ کامل این است که انسان از هیچ‌کسی جز خدا یاری نخواهد، پس توسل به اولیای خدا هم نباید صحیح باشد؟

پاسخ: مقتضای توحید این است که جز الله، کسی را خدا ندانیم و سر تعظیمِ پرستشگری دربرابر کسی جز او خم نکنیم و برای غیر او سجده نکنیم. اما یاری‌خواستن از غیرخدا، با عقیده توحید منافاتی ندارد. مگر ما در امور عادی خود به‌سراغ افرادی نمی‌رویم که توانایی برآورده‌سازی نیازمان را دارند؟ مگر برای درمان سراغ دکتر و برای ساختمان‌سازی سراغ بنا و برای ساخت در و پنجره سراغ نجار و آهنگر نمی رویم؟ مگر این‌ها یاری‌خواستن از ایشان نیست؟ بلی، یاری‌خواستن از غیرخدا به‌عنوان آنکه تمام امور تنها به‌دست اوست و او توانایی انجام آن را مستقلاً و بدون اجازه خدا دارد، مردود است. هیچ‌کس از ما نیز این عقیده را ندارد. عقیده ما این است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و اهل‌بیت(علیهم السلام) به اذن خدا نیازهای ما را برآورده می‌سازند. پس توسل به صالحان، با توحید منافاتی ندارد.

پرسش 7: چگونه توسل با بعضی از آیات ظاهراً مخالف با آن، جمع می‌شود؟

پاسخ: وهابی‌ها و سلفی‌گراهای کج‌اندیش، برای رد توسل و شفاعت، به آیاتی از قرآن مجید تمسک می‌کنند که مربوط به مشرکان و بت‌پرستان است و هیچ ربطی به محل بحث ندارد. مثلاً گروهی از مشرکان به عبادت عیسی(علیه السلام) یا عزیر(ع) یا جن یا بت پرداختند. قرآن کریم مشرکانی را به‌شدت نهیب می‌زند که اقدام به پرستش بتان و جنیان یا حتی مثل عیسی(ع) و عزیر(ع) کرده‌اند. می‌فرماید: «این معبودهای شما هیچ مشکلی را نمی‌توانند حل کنند؛ بلکه خودشان وسیله‌ای را برای تقرب می‌جویند.»(قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْویلاً أُولئِکَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی‌ رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ کانَ مَحْذُوراً) (= بگو: «کسانی را که غیر از خدا، معبود خود می‌پندارید، بخوانید. آن‌ها نه می‌توانند مشکلی را از شما برطرف سازند و نه تغییری در آن ایجاد کنند. کسانی را که آنان می‌خوانند، خودشان وسیله‌ای (برای تقرب) به پروردگارشان می‌جویند که هرچه نزدیک‌تر باشد. آنان به رحمت او امیدوارند و از عذاب او می‌ترسند؛ چراکه عذاب پروردگارت، همواره درخور پرهیز و وحشت است.»)[19] در این آیه باز سخن از مشرکان است. درحقیقت، این آیه همانند بسیاری دیگر از آیات قرآن، منطق و عقیده مشرکان را از این راه ابطال می‌کند که پرستش و عبادت آلهه، یا به‌خاطر جلب منفعت است یا دفع زیان؛ درحالی‌که این‌ها قدرتی از خود ندارند که مشکلی را برطرف سازند و نه حتی مشکلی را جابه‌جا کنند؛ چون خودشان نیز برای حل مشکلات به در خانه خدا می‌روند؛ خودشان سعی می‌کنند به ذات پاک او تقرب جویند و هرچه می‌خواهند، از او بخواهند.[20]

وهابیان به‌دلیل دگم‌اندیشی نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند این دو مقوله را از هم جدا سازند. مهم‌ترین تفاوت در دو نکته اساسی است:

1. بت‌پرستان در مقام پرستش بتان خود بودند؛

2. آنان را مستقل در برآورده‌ساختن نیازهای خود می‌دانستند.

حال‌آنکه هر دو مطلب در توسل منتفی است؛ چون ما عقیده داریم که تنها معبود، خدای یگانه است و هیچ‌یک از ما هیچ پیامبر و امامی را نمی‌پرستیم؛ بلکه آنان را بندگان برتر خدا می دانیم. همچنین آنان را مستقل در برآوردن نیازهایمان نمی‌دانیم؛ بلکه آنان را دارای آن آبرو و موقعیتی می‌دانیم که دعا و شفاعتشان پذیرفته است. به‌تعبیر برخی از مفسران،[21] آن بزرگواران درهای رحمت الهی در روی زمین هستد و خداوند دستور داده است که خانه را از در آن باید وارد شد: (وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها)[22]

پرسش 8: آیا «توسل» به معصومان(علیهم السلام) با توحید عبادی منافات ندارد؟ آیا توسل به اولیای خدا و شفاعت‌خواستن از آنان شرک نیست؟

پاسخ: توسل به بزرگان اصلاً به‌معنای پرستش آنان نیست، تا با توحید در عبادت منافاتی داشته باشد؛ چون توحید عبادی منحصردانستن خداوند به عبادت است و روشن است که معبودِ همه، جز ذات باری‌تعالی کس دیگر نیست. دربار? اولیا و بزرگان دین، نه عقیده به الوهیت و خدایی آنان داریم و نه آنان را فاعل مستقل و ناوابسته می‌دانیم. پس کسی در توسل دچار شرک نمی‌شود؛ زیرا وقتی شرک خواهد بود که آن بزرگواران را مستقل در برآورده‌سازی حاجات خویش درنظر آوریم. ولی وقتی آنان را آبروداران درگاه ربوبی بدانیم که برای ما دعا و شفاعت می‌کنند و با اذن خداوند، اقدام به برآوردن حاجات ما می‌کنند، دیگر مجالی برای این توهم باقی نمی‌ماند.

پرسش 9: باتوجه‌به آیه(ایاک نعبد و ایاک نستعین)، استمداد از ائمه(علیهم السلام) برای شفای بیماران چه معنایی دارد؟

پاسخ: این دو هیچ ربطی به هم ندارند. عبادت تنها برای خدا واقع می‌شود و پرستش غیر الله شرک و کفر است. بهترین بندگان خدا، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) هستند. حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: (کفی لی فخراً أن اکون لک عبداً) (= خدایا، برای من همین افتخار بس که بند? تو باشم.)[23] کمک‌خواهی از امامان به‌معنای پرستش آنان نیست؛ بلکه به‌معنای این است که چون آن بزرگواران، آبرومندان درگاه الهی هستد، با کمک‌جویی از ایشان به نزد خدا بروند و از خدا شفای بیمارشان را بخواهند. یا چون آن بزرگان، آبرومندان دستگاه الهی هستند، به ایشان این قدرت را داده‌اند که با اجازه الهی بیماران را شفا دهند. در هر دو صورت، این، به‌معنای پرستش ایشان نیست؛ چون توانایی ایشان نیز از خدا و به خواست و اجاز? اوست. بنابراین همه‌چیز به ذات باری‌تعالی برمی‌گردد.

پرسش 10: آیا احتمال ندارد واسطه‌قراردادن اولیای خدا و معصومان(علیهم السلام) به درگاه خدا، موجب پرستش آن‌ها شود؟

پاسخ: خیر، معنای پرستش، درخواست همراه با اعتقاد به الوهیت است. پرستش، نهایت خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت معبود است؛ درحالی‌که جایگاه اشخاص و اولیای الهی از جایگاه ربوبی جداست و همه آنان در جایگاه بندگی او قرار دارند و هیچ بنده‌ای، گرچه در رتبه اول عبودیت باشد، نمی‌تواند پرستیده شود. غلوکنندگان به‌دلیل ضعف معرفت و پیروی از هواهای نفسانی به این دام افتاده‌اند و امامان ما این افراد را لعن کرده‌اند.


90/9/17
7:15 صبح

نخستین زائر مزار حضرت سیدالشهدا ( علیه السلام ) که بود ؟

بدست دست نوشت در دسته امام حسین

محمدامین پورامینی
SHIA-NEWS.COM  شیعه نیوز :

دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامی که دوستشان می‏دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامی که دشمنشان می‏دارد؛ هر چند روزه‏دار و نمازگزار باشد.

عنوان نخستین زائر تنها بر مردی شریف و عارفی کامل یعنی صحابی بزرگ و برجسته، جابر بن عبد الله انصاری-رضوان الله علیه- منطبق است که به منظور زیارت قبر سید الشهدا(ع) از مدینه به کربلا رفت. بسیاری از علما تصریح ‏کرده‏اند که او نخستین کسی است که عنوان زائر قبر حسین(ع) را کسب کرد؛ این شرافت و افتخار و ذخیره او را بس است.

شیخ مفید گوید: و در روز بیستم آن ماه (صفر)... روزی است که جابر بن عبدالله بن حزام انصاری، صحابی رسول‏خدا(ص) برای زیارت قبر ابا عبدالله الحسین (ع) از مدینه به کربلا آمد؛ و او نخستین کس از مردم بود که آن حضرت را زیارت‏کرد.

و این مطلب را بسیاری از دانشمندان، از جمله شیخ طوسی، علامه حلی، شیخ رضی‏الدین حلی، کفعمی، مجلسی، محدث‏نوری و دیگران آورده‏اند.

جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی در کربلا

جابر بن عبدالله انصاری همان صحابی جلیل القدری است که عبد الرحمن بن سابط درباره‏اش می‏گوید: همراه جابر بودم که حسین بن علی(ع) داخل شد. در این هنگام گفت: هر کس دوست دارد به مردی از اهل‏بیت(ع) بنگرد، به وی نگاه کند. گواهی می‏دهم که من این سخن را از زبان رسول خدا(ص) شنیده‏ام.

او از اهل معرفت بود و چون توفیق شهادت در رکاب امام حسین(ع) نصیب وی نگشت، برای ابراز محبّت نسبت به آن حضرت و تجدید عهد و پیمان با ایشان و نیز برای اظهار مخالفت نسبت به سلطه حاکم، برای زیارت قبر شریف آن حضرت بار سفر بست.

شیخ ابو جعفر محمّد بن ابی القاسم، محمّد بن علی طبری از اعمش از عطیه عوفی چنین نقل می‏کند: همراه با جابر بن‏عبدالله انصاری برای زیارت قبر حسین(ع) حرکت کردم. چون به کربلا رسید، نزدیک ساحل فرات رفت و غسل کرد، آنگاه دوجامه به تن کرد و از همیانی، مقداری مشک برداشت و بر بدنش پاشید.

سپس با هر گامی که بر می‏داشت خدا را یاد می‏کرد، و چون به قبر نزدیک شد گفت: دستم را روی قبر بگذار ؛ و من گذاشتم. او روی قبر افتاد و غش کرد. من مقداری آب بر او پاشیدم و چون به هوش آمد سه بار گفت: یا حسین(ع).

سپس گفت: آیا دوستی پاسخ دوستش را نمی‏دهد؟!؛ و افزود: تو چگونه می‏توانی پاسخ دهی، و حال آنکه رگ‏های گردنت را بریده‏اند و میان پیکر و سرت جدایی افتاده است. من شهادت می‏دهم که تو پسر خاتم پیامبرانی و پسر امیر مؤمنانی و پسر هم پیمان تقوا و فرزند هدایتی؛ پنجمین اصحاب کسایی؛ پسر سرور نقیبانی؛ پسرفاطمه برترین زنان جهانی، چگونه چنین نباشی و حال آنکه پرورده دست سرور پیامبرانی، و در دامن پارسایان پرورش یافتی و از پستان ایمان شیر خوردی و با اسلام از شیر بریده شدی. پس پاکیزه زیستی و پاکیزه مردی. اما دل‏های مؤمنان در فراق تو ناخوش است، در حالی که در خوبی حال تو شک ندارد.

سلام و خوشنودی خداوند بر تو باد. من گواهی می‏دهم که تو به همان راهی رفتی که برادرت یحیی بن زکریا رفت.

آن گاه چشم‏ها را دور قبر گرداند و گفت: سلام بر شما که در راه حسین(ع) فدا شدید و در رکابش جان باختید. گواهی می‏دهم که شما نماز را به پا داشتید و زکات را پرداختید، به معروف امر و از منکر نهی کردید. با کافران جهاد کردید و آن قدر خدای را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. به خدایی که محمّد(ص) را به پیامبری برگزید سوگند که ما نیز در آنچه انجام دادید شریکیم.

عطیه گوید: به او گفتم: ای جابر چگونه؟ و حال آنکه ما در دشتی فرود نیامدیم و از کوهی بالا نرفتیم و شمشیری نزدیم و این‏گروه میان سرها و پیکرهایشان جدایی افتاده است. فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شده‏اند!

گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس گروهی را دوست بدارد با آنان محشور می‏گردد و هر کس ازکار گروهی راضی باشد، با آنان شریک است. به خدایی که محمّد را به حقّ به پیامبری برگزید، نیّت من و نیّت یارانم بر آن کاری است که حسین(ع) و یارانش کردند.

مرا به‏سوی خانه‏های کوفه ببر. چون پاره‏ای راه رفتیم گفت: ای عطیه! گمان ندارم که پس از این سفر تو را ببینم، آیا می‏خواهی که تو را وصیّتی کنم؟ دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامی که دوستشان می‏دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامی که دشمنشان می‏دارد؛ هر چند روزه‏دار و نمازگزار باشد. با دوست‏دار محمّد و آل محمّد(ص)مهربانی کن، چرا که اگر بر اثر گناه فراوان یک گامش بلغزد، با محبّت آنان گام دیگرش ثابت می‏ماند (و جبران می‏گردد).دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز می‏گردند.

در این نقل چند نکته جای تأمل دارد:
1 . عظمت معرفت جابر؛ و این به خاطر معرفت بالایی بود که نسبت به منزلت اهل بیت محمد(ص) داشت.

2 . داشتن موضع مهم؛ آنجا که جابر، دشمنان امام حسین(ع) را در زمره ملحدان به شمار آورد.

3 . ادب جابر نسبت به ابا عبد الله(ع)؛ و این نتیجه کمال معرفت وی بود. از این رو می‏بینیم که نخست غسل می‏کند و سپس بدنش را با مشک خوشبو می‏سازد، آن گاه در هر گامی خدا را یاد می‏کند. پس از لمس قبر بی‏هوش می‏شود و سپس سه بار فریاد یا حسین سر می‏دهد. نیز فرازهای زیارتش نشانگر میزان معرفتی که نسبت به رسول خدا(ص) و جانشین و نوه‏اش دارد.

4 . از این نقل چنین استفاده می‏شود که جابر پس از زیارت به طرف خانه‏های کوفه رفت و از دیدارش با امام زین العابدین(ع) و دیگر اعضای خانواده حسین(ع) چیزی ذکر نشده است. تحقیق در این باره خواهد آمد.

سیّد بن طاووس کیفیت زیارت جابر از قبر ابا عبد الله الحسین(ع) و یاران با وفایش را به تفصیل آورده است که آن را به طورکامل در اینجا نقل می‏کنیم:
گوید: عطا گفت: روز بیستم صفر با جابر بن عبد الله همراه بودم. چون به غاضریه رسیدیم در نهر آنجا غسل کرد و لباس‏پاکیزه را که همراه داشت پوشید. آن گاه به من گفت: ای عطا! آیا عطری با خود داری؟ گفتم: مشک دارم. سپس سر و دیگر اعضایش را با آن خوشبو کرد و پیاده رفت تا نزد سر حسین(ع) رسید و سه بار تکبیر گفت و از هوش رفت.

چون به هوش آمد، شنیدم که می‏گوید: سلام بر شما ای خاندان خدا! سلام بر شما ای برگزیدگان خدا! سلام بر شما ای برگزیدگان از آفریدگانش! سلام بر شما ای سرور سروران! سلام بر شما ای شیرهای بیشه! سلام بر شما ای کشتی‏های نجات! سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد، ای اباعبد الله!

سلام بر تو ای وارث علم انبیا! سلام بر تو ای وارث آدم برگزیده خداوند! سلام بر تو ای وارث نوح، پیامبر خدا! سلام بر تو ای‏وارث ابراهیم، دوست خدا! سلام بر تو ای وارث اسماعیل، قربانی خدا! سلام بر تو ای وارث موسی، هم‏سخن با خدا! سلام بر تو ای وارث عیسی، روح الله! سلام بر تو ای فرزند محمد مصطفی(ص)! سلام بر تو ای فرزند علی مرتضی! سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا! سلام بر تو ای شهید و پسر شهید! سلام بر تو ای کشته فرزند کشته! سلام بر تو ای ولی خدا و فرزند ولی او! سلام بر تو ای حجت خدا و فرزند حجّت او بر بندگانش!

گواهی می‏دهم که تو نماز را به پاداشتی و زکات را پرداختی و به معروف امر و از منکر نهی کردی، با پدر و مادرت نیک کردی،با دشمنانت جهاد کردی. گواهی می‏دهم که تو سلام را می‏شنوی و به آن پاسخ می‏دهی؛ و اینکه تو حبیب، دوست، نجیب،برگزیده، و پسر برگزیده خدایی.

تو را با شوق زیارت کردم، پس نزد خداوند از من شفاعت کن ای آقای من! من به وسیله جدّ تو، سرور پیامبران و پدرت سرورجانشینان و مادرت سرور زنان جهان نزد خداوند شفاعت می‏طلبم. خداوند کسانی که تو را کشتند و آنها را که بر تو ستم‏کردند و با تو دشمنی ورزیدند و کینه‏ات را به دل گرفتند از اوّلین و آخرین لعنت کند.

آن گاه روی قبر خم شد و گونه‏ها را به آن سایید و چهار رکعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر علی بن الحسین(ع) آمد و گفت: سلام بر تو ای مولای من و پسر مولای من! خداوند قاتل تو را بکشد! خداوند آن را که بر تو ستم کرد بکشد! من با دوستی شما به‏خداوند نزدیکی می‏جویم و از دشمنانتان نزد خداوند بیزاری می‏جویم.

سپس آن را بوسید و دورکعت نماز به جای آورد و رو به قبور شهیدان کرد و گفت:
سلام بر ارواح اقامت گزیده در کنار قبر ابا عبد الله(ع). سلام بر شما ای شیعیان خدا و شیعیان رسول او و شیعیان امیرمؤمنان و حسن و حسین! سلام بر شما ای پاکیزگان. سلام بر شما ای هدایتگران. سلام بر شما ای نیکان! سلام بر شما و بر فرشتگانی که پیرامون قبرهایتان می‏چرخند. امیدوارم خداوند ما و شما را در جایگاه رحمتش در زیر عرش جای دهد.

سپس کنار قبر عباس فرزند امیرمؤمنان(ع) آمد و ایستاد و گفت: سلام بر تو ای ابا القاسم! سلام بر تو ای عباس بن علی! سلام بر تو ای پسر امیر مؤمنان، گواهی می‏دهم که تو نصیحت فراوان‏کردی و امانت را ادا کردی و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد کردی. درود خداوند برروح پاکت و خداوند به تو پاداش بهترین برادر را عنایت فرماید.

پس دو رکعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا کرد و رفت.

این زیارت حاکی از میزان عظمت و معرفت و منزلت والای این صحابی بزرگ است
http://www.shia-news.com/fa/news/28159/نخستین-زائر-مزار-حضرت-سیدالشهدا-علیه-السلام-که-بود-؟

90/9/7
10:41 عصر

سراپا نور

بدست دست نوشت در دسته

عالم متقی آیت الله حاج آقا نورالدین میرمهدی از تبار مردانی بود که چهره شان انسان را به یاد قیامت می انداخت، زندگی او درس آموز، سخنانش دلنشین وسازنده، رفتار وروش ومنش او تجسم بخش اخلاق اسلامی بود، اسم با مسمایی داشت، او سراپا نور بود، ساده در میان مردم میزیست و راهنما ومشکل گشایشان بود..رضوان خدا بر او باد


90/7/24
11:41 عصر

اسرار ومعارف حج

بدست دست نوشت در دسته آثار قلمی

پدیدآورندگان : نویسنده سید ابوالحسن رفیعی قزوینی به کوشش محمد امین پورامینی
عنوان اصلی اسرار و معارف حج
ناشر : بشیر اندیشه {ایران-قم}
تعداد جلد : 1
محل چاپ : ایران ـ قم
نوبت چاپ : 1
تعداد صفحه : 76
تیراژ : 2000
زبان : فارسی
قطع : رقعی
جنس جلد : شمیز
تاریخ : 1383 شمسی
ویراستار رضا مصطفی‏لو
کدها :
کد پارسا : 10046821
شابک : 964-95321-0-2
کنگره : BP188/9/پ9الف5
دیویی : 297/357
چکیده :

به بیان ابعاد ظاهری و باطنی حج و معارف آن می‏پردازد. نویسنده نخست با اشاره به دعوت الهی، چرایی و فلسفه حج را از زبان امام صادق (ع) توضیح داده و سپس به شرح و بیان اسرار و معارف آن تحت این عناوین پرداخته است: میقات، غسل احرام، نیت، احرام تلبیه، شهر امن و امان، طواف خانه خدا، تقصیر، صحرای عرفات، امواج توحید و معرفت، رمی جمرات و حقیقت آن، قربانی و راز آن، حلق و تقصیر.


90/7/20
4:24 عصر

شرکت در برنامه مستقیم تلویزیونی

بدست دست نوشت در دسته

Image Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.com

بمناسبت تولد با سعادت ثامن الحجج حضرت امام رضا علیه السلام برنامه گفتگوی مستقیم تلویزیونی بر بام صحن انقلاب حضرت امام رضا علیه السلام بشرح زیر انجام گرفت:

1- شبکه الکوثر جمعه 15/7/90 ساعت 35/21

2- شبکه الکوثر شنبه 16/7/90 ساعت 00/00

3- شبکه العالم شنبه 16/7/90 ساعت 10

4- شبکه الکوثر شنبه 16/7/90 ساعت 15/13


90/7/6
8:39 عصر

رحمت

بدست دست نوشت در دسته

دیدار جمعی از جانبازان قطع نخاعی با مقام معظم رهبری

هر بلایی کز تو آید رحمتیست / هر که را رنجی دهی خود رحمتیست
زان به تاریکی گذاری بنده را / تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند/ تا که با عشق تو پیوندم زنند


90/6/22
11:4 عصر

کتاب حجر اسماعیل

بدست دست نوشت در دسته

حجر اسماعیل: در نگاه قرآن، روایات، فقه و تاریخ

حجر اسماعیل: در نگاه قرآن، روایات، فقه و تاریخ

محمدامین پورامینی

مشخصات کتاب

تعداد صفحه: 148

نشر: مشعر 17 شهریور 1389

شابک: 978-964-540-106-9

قطع کتاب: رقعی

وزن: 450 گرم

http://www.adinebook.com/gp/product/9645401069


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >