آیت الله العظمی صافی گلپایگانی می نویسد:
این فقیه عالیمقام در اخلاق کریمه و بزرگی و بزرگواری ـ بهحق ـ یادگاری از جد بزرگوارش سبط اکبر علیهالسلام بود.
جهات عظمت شخصیت، در وجود ایشان جمع شده بود. بزرگترین آنها بیم از خدا و حساب روز جزا بود. با تمام وجود، خدا را باور و به قیامت اعتقاد داشت. دنیاطلبی و ریاستخواهی در او دیده نمیشد.
او که در صداقت و راستگوییاش شکی نبود، میفرمود: من برای این مقام یعنی مرجعیت و ریاست قدمی برنداشتم.
صفاتی که امیرالمومنین علیهالسلام برای همام از متقین برشمرد، در او لمس میشد: «فَهُمْ وَ الْجَنَّه کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»
در صرف بیتالمال دقت فراوانی داشت و میشود گفت حتی دیناری به کسی برای غیر خدا نپرداخته بود. شخصا و برای حوائج شخصی خود مثل لباس و بلکه غذا از سهم مبارک و بیتالمال استفاده نمیکرد. خانه و اندرون بیت او ساده و بیپیرایه و به فرشهای کهنه که شاید از گذشته به او ارث رسیده بود، مفروش بود. به بزرگان گذشته و معاصر ادای احترام میکرد. در اظهار حق و ابطال باطل، مسامحه و مجامله نمیکرد و بر رعایت امور و حقوقی که رعایت آنها از مستحبات و مکارم اخلاق و آداب بود، کمال اهتمام را داشت.
هر کس قدمی در راه خدا برداشته بود و مصدر خدمتی به دین و مذهب شده بود، نزد او احترام خاص داشت. یاد دارم زمانی به پدر بزرگوارم فرمود: من یک شب هم شما را فراموش نمیکنم.
در امر ترویج دین و دفاع از حدود و ثغور اسلام و مذهب، آنچه را در توان داشت انجام میداد. غم و غصهای اگر برایش بود، همان فکر و اندیشه مسائل اسلامی بود.
در موقعیت علمی چنان بود که هر دانشمند و عالم و استادی به محضر او میرسید، شیفته او میشد. در مسائل علمی و اطلاع از آرای علمای مذاهب و فرق اسلامی، متبحرتر از خود آنان بود. مثل اینکه «کتاب خلاف» شیخ، صفحه به صفحهاش پیش رویش حاضر باشد، سخن میگفت و بر علم رجال و اسناد حدیث تسلط و آگاهی خارقالعاده داشت.
دانشمند معروف شیخ باقوری وزیر اوقاف مصر، در اثر یک ملاقات، چنان مجذوب او شد که همه تذکرات ایشان را به سمع اجابت شنید و در ضمن نامهای که از آنجا به عرض ایشان رساند، وعده انجام همه را داد و عبارتش نسبت به آن وعدهها این بود که «لایزال یخلد فی کیانی».
مرحوم علامه شیخ محمدتقی قمی میگفت: آنگاه که نامه حضرت آقا را به شیخ محمد سلیم تسلیم کردم، برخاست و ایستاد و نامه را گرفت و بوسید و نیز شیخ محمد شلتوت، صاحب آن فتوای تاریخی هم برمیخاست و به احترام میایستاد و نامه را دریافت میکرد.
بیشک در عصر ایشان، در بین همه علمای فِرَق، کسی اعلم از ایشان در فقه فِرَق نبود. آن بزرگوار در حفظ حدود مکتب اهل بیت علیهمالسلام در برابر همین اشخاص که به او کمال احترام را اظهار میکردند از حقی و موضعی تنازل نمیکرد؛ چنانکه وقتی شیخ شلتوت در تفسیری که مینوشت در تفسیر آیه «وأن تستقسموا بالأزلام» سخن نابهجایی گفته بود، در مقام رد بر او، به اینجانب امر فرمود تا جواب کافی و شافی طی رساله «حول الاستقسام بالازلام» نگاشتم و برای او ارسال کردند.
از سوی دیگر مثل جورج جرداق دانشمند مسیحی، نویسنده کتاب «الامام علی صوت العداله الانسانیه»، کتابش را طی نامهای بسیار بلیغ و پرمحتوا به ایشان اهدا کرد.