سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/5/28
2:6 صبح

آزادی قدس

بدست دست نوشت در دسته قدس، عراق، جمهوری اسلامی

این نامه را مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد رضا طبسی نجفی خطاب به نواده خود حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پورامینی که آن روز به عنوان رزمنده در جبهه بود نوشتند:

http://ups.night-skin.com/up-91-02/I0MG-122495.jpg

بسمه تعالی

نور چشم عزیزم الیوم خط شما رسید خیلی اسباب خوشحالی همه گردید ماها هم حالمان خوب است ومنتظر آمدن شما می باشیم که مظفر ومنصور مراجعت نمائید ودماغ صدام را به خاک وخون بمالید که پس از تصفیه عراق ونصب علم وپرچم دولت جمهوری اسلامی تصفیه بیت المقدس بنمائید واین محل شریف را از جماعت عنود یهود پاک وپاکیزه نمائید وپرچم شریف جمهوری اسلامی نصب نمائید..

محمد رضا الطبسی النجفی


91/4/25
3:21 عصر

کتابی پیرامون کتاب علی(ع)

بدست دست نوشت در دسته

http://ups.night-skin.com/up-91-02/almarvi.jpg

کتاب المروی من کتاب علی(ع) نوشته حجت الاسلام والمسلمین پورامینی در لبنان توسط دار جواد الأئمة(ع) به چاپ رسید، گفتنی است که این کتاب اولین بار توسط مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) فم به چاپ رسید.


91/3/23
4:25 عصر

درسهایی از آیت الله بروجردی

بدست دست نوشت در دسته آیت الله بروجردی

خبرگزاری فارس: بوی کبابی که از خانه آیت‌الله بروجردی می‌آمد

آیت‌الله العظمی حاج سیدحسین بروجردی، از محضر آخوند خراسانی، علامه یزدی، آقا شریعت اصفهانی کسب فیض کرد و در علوم عقلی و نقلی به اجتهاد دست یافت و خود در ردیف بزرگترین اساتید زمان قرار گرفت، در زمان مرجعیت این بزرگ مرد، ایران با دسیسه‌های داخلی و خارجی مختلفی روبرو بود که ایشان توانست حوزه علمیه مسلمین را هدایت کند. آیت‌الله بروجردی در سن 90 سالگی رحلت کرد و در مسجد اعظم قم به خاک سپرده شد.

از سمت راست، آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله کاشانی

بیرونی آقا

با توجه به موقعیت علمی و اجتماعی حضرت آیت‌الله بروجردی و آمد و رفت بزرگان و عامه مردم ایشان هیچ‌گاه دستور نمی‌داد، چای که تنها وسیله پذیرایی بود بیاورند، اما در اندرونی دستور می‌فرمود، زیرا که مخارج اندرون از پول شخصی‌اش بود نه از بیت‌المال.

افطاری

پول‌های شخصی‌اش را داخل کیسه حنایی که همراه داشت، می‌گذاشت و به این صورت از پول‌‌های بیت‌المال جدا می‌کرد، حاج احمد (خادم ایشان) نقل می‌کرد: «دو ساعت به غروب ماه رمضان بود و آقا مشغول وضو گرفتن، به من فرمود: حاج احمد، برای افطار چه چیزی تهیه کرده‌ای؟ جواب دادم: از 14 تومان، 25 قران باقی مانده است.

آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی

فرمود: به همان نسبت، برای افطار چیزی تهیه کنید.

عرض کردم: اجازه می‌دهید گوشت تهیه کنم؟

فرمود: فردا که می‌آید، حساب جداگانه‌ای دارد، برای امروز به اندازه 25 ریال چیزی بخر! برای تهیه افطار رفتم، طولی نکشید که صدای آقا بلند شد، وقتی خدمتش رفتم فرمود: حاج احمد بوی کباب می‌آید، شما تهیه کرده‌اید؟

پاسخ دادم. خیر.

فرمود: تحقیق کنید.

گفتم: از خانه همسایه است

دستور داد تا (برای افطار) کاله ‌وش درست کنیم.

آیت‌الله بروجردی هرگز از سهم مبارک امام، استفاده نکرد و از درآمد املاکی که داشت، روزگارش را می‌گذراند.

سفر نجف

محسنی ملایری می‌گوید: سید علی آقا فرزند آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری به من نوشت: «آیت‌الله بروجردی، ماهی 1500 تومان به بیت ما مرحمت می‌کرد، 500 تومان به مادرمان، 500 تومان به آقا سید محمد باقر و 500 تومان به من، الان سه ماه است که به مادرم نداده‌اند.

در آن موقع، من در ملایر بودم، مطلبی را خدمت حضرت آیت‌الله بروجردی عرض کردم. فرمود: بیایید قم، مذاکره خواهد شد.

وقتی خدمتشان رسیدم، فرمود: من ماهی پانصد تومان از باب وجوه منطبقه به مادر ایشان می‌دادم، این خانم دو مرتبه نجف رفته است، آیا خودشان پول داشته‌اند و با آن به زیارت رفته‌اند؟ در این صورت نباید وجهی که من می‌دهم، استفاده کنند و اگر از همین وجه استفاده کرده‌اند، من برای گذراندن زندگی ایشان پول داده‌ام، نه برای رفتن به نجف!

من کلام آیت‌الله بروجردی را به آقا سید علی خوانساری بازگو کردم، جواب داد: همسر آقا سید محمد باقر خوانساری وضع حمل داشته است و خود ایشان، از نجف پول فرستاده‌اند و ما، مادرمان را به نجف فرستادیم، دوباره خدمت آیت‌الله بروجردی برگشته جریان ارسال پول را توضیح دادم، ایشان بر طبق عادتی که داشت، حجت می‌گرفتند، از من پرسید: آیا به نظر شما، همین طور است؟

گفتم: خانواده آقای سید محمد تقی خوانساری، غیر واقع نمی‌گویند.

آیت‌الله بروجردی رو به آقای شیخ محمد حسن احسن کرد و گفت: «بعد از نماز، بدون اینکه کسی اطلاع پیدا کند، شهریه عقب افتاده را با 500 تومان دیگر به ایشان بدهید و معذرت بخواهید».

بوی کباب

نوع لباس‌هایش متوسط بود و غذایش به قدری ساده بود که کارکنان درب منزل که اغلب اوقات هم‌سفره حضرت آیت‌الله بودند، حاضر نمی‌شدند از آن غذا بخورند، هر گاه اهل منزل می‌گفتند: برای شما غذای بهتر و مقوی‌تری تهیه کنیم، می‌فرمود: کسی که در بیرونی منزل و پشت خانه‌اش حدود 100 نفر فقیر نشسته‌اند، چگونه غذای لذیذ بخورد؟!

روزی بوی کباب به مشامش رسید، از شدت ناراحتی در حیاط قدم می‌زدند، اما کسی دلیل ناراحتی‌اش را نمی‌دانست، تا اینکه یکی از نزدیکان علت ناراحتی را سؤال کرد، آیت‌الله بروجردی با کمال تأثر فرمود: «اگر در منزل من کباب طبخ شود و بوی آن به مشام فقرایی که در امر معاش خود معطل هستند، برسد، بر آنها چه می‌گذرد؟!

خدمتکار خانه به حضور ایشان آمد و گفت: در خانه کباب نپخته‌ام و این بو از خانه همسایه است.

صندوق انار

هر ماه نزدیک به یک میلیون تومان به دست ایشان تقسیم می‌شد، اما خود همیشه مقید بود از سهم سادات و سهم امام (ع) مصرف نکند، نویسنده «منهاج الدموع» می‌نویسد: سالی از ساوه دو جعبه انار از بابت سهم حضور ایشان آوردم، قبول نفرمودند و پس از اصرار که برگرداندن آن مناسب نیست، فرمودند: من آنها را می‌خرم و وجه آن را از سهم می‌گذارم که به مصرف طلاب برسد و پس از رحلتشان که خواستند به وجوه موجودی نزد ایشان رسیدگی کنند، دیدند مرحوم آیت‌الله بروجردی کیسه‌های گوناگون تهیه کرده‌اند و روی هر یک نوشته شده پول این کیسه متعلق به فلان جهت است که مبادا وجهی به غیر مورد خود مصرف شود.

برای شهریه طلاب و امور خیریه دیگر 150 هزار تومان بدهکار بودند و وصیت کرده بودند که وجوه دست گردانی که گرفته نشده، مربوط به مرجع بعد از من است، نه اینکه ورثه من به آن حقی داشته باشند، وی تا آنجا در سهم مبارک امام (ع) احتیاط می‌کردند که در زمان طولانی مرجعیت خانه مسکونی تهیه نکردند.

غذای آیت‌الله بروجردی

یکی از نزدیکان آیت‌الله بروجردی می‌گفتند: هرگز غذای خصوصی برای ایشان تهیه نمی‌شد و امر می‌فرمود برای تمام اهل منزل و خدمتکاران یک نوع غذا ترتیب دهند، خدمتکارانش بر سر همان سفره‌ای که ایشان غذا تناول می‌کردند، می‌نشستند.

آیت‌الله بروجردی و سهم امام

با اینکه آیت‌الله بروجردی مرجع هشتاد میلیون شیعه بود و میلیون‌ها تومان وجوهات به دستش می‌رسید، مخارج زندگی شخصی‌اش از درآمد جزیی ملک خود که از بروجرد می‌آوردند، تامین می‌کرد.

سهم امام (ع)، پولی که شیعیان به ایشان به عنوان نائب امام زمان (عج) می‌پرداختند را به همان حالت اولیه باقی می‌گذاشتند، هرگز تصرفات مالکانه نمی‌کرد، هر تصرفی که در آن انجام می‌داد، به عنوان نیابت عامه و وکالت ازناحیه مقدسه حضرت ولی عصر عجل‌الله فرجه بود.

به همین جهت شفاهی و در صورت نیاز صورت نوشته اعلام می‌کرد که «هر کس سهم متعلق به ذمه خود را با من یا یکی از وکلای من دستگردان کرده و به من بدهکار شده است، به شخص من بدهکار نیست، بلکه به همان صاحب پول، امام زمان (عج)، بدهکار است، بعد از من، هر چه از آنها بماند، باید به مرجع خودشان برسانند و این اموال جزو ملک شخصی و موروثی من نخواهد شد.

معیشت آیت‌الله بروجردی

با اینکه اموال پدری بسیاری داشت، هیچ گاه تغییری در برنامه زندگی و خوراک و پوشاک پیدا نشد، لباس‌هایش همه وطنی و ساده و غذایش اغلب از سبزیجات و لبنیات بود.

نظم در حفظ بیت‌المال

قبل از وفات وصیت کردند که بعد از مرگشان کسی حق ندارد در اتاق خصوصی ایشان را باز کند، ‌مگر حضرت آیت‌الله سید احمد خوانساری! لذا بعد از درگذشت ایشان، آیت‌الله خوانساری قفل را گشود و وارد اتاق شد، با دیدن منظره اتاق اشک‌ها جاری شد و دقت و عظمت این مرد بزرگ بر همه روشن شد، هر چیزی به جای خود قرار داشت و تمام وجوه مورد مصرفشان نوشته و جدا از هم گذاشته شده بودند.

کباب

پدر بزرگوار آیت‌الله فاضل لنکرانی نقل می‌کرد: «روزی مرحوم آیت‌الله بروجردی کسی را نزد من فرستاد که لنگ و قطیفه را بردارید تا برویم آب‌گرم محلات، وقتی به آنجا رسیدیم، افرادی بی‌بضاعت و گرفتار در آنجا بودند. خدمت آقا عرض کردیم، ایشان فرمود: گوسفند بزرگی بخرید و گوشت آن را بین آنها تقسیم کنید، دستور آقا اجرا شد، وقتی ظهر شد، خودمان خواستیم نهار بخوریم، قرص نان دو خیار و مقداری پنیر سر سفره آوردند، یکی از خادمان آقا دو سیخ کباب در دست داشت، آورد خدمت آقا.

ایشان گفت: کباب از کجا؟ عرض کرد: آنهایی که گوشت برایشان ذبح شده بود، مقداری از آن گوشت را کباب کردند.

ایشان بسیار ناراحت شد و فرمود: برگردانید! برگردانید، به همان‌هایی که از آنها گرفتید و آنها کباب‌ها را برگرداندند و خودشان و دیگران نان و پنیر صرف کردند.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910322000138


91/2/12
10:35 صبح

انتشار کتاب المروی من کتاب علی(ع)

بدست دست نوشت در دسته آثار قلمی

http://ups.night-skin.com/up-91-01/Copy-5-of-IMG-1036.jpg

کتاب المروی من کتاب علی(ع) منتشر گردید، این کتاب که توسط حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پورامینی به نگارش در آمده است توسط مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) قم چاپ ومنتشر گردید.

«کتاب علی(ع)» مجموعه‌ مطالبی است که رسول اکرم(ص) بر حضرت علی(ع) املا کرده و توسط امیرالمومنین(ع) به رشته تحریر درآمده است. که به نام کتاب علی معروف شده است
کتاب علی(ع) جایگاه بسیار بلندی نزد اهل بیت(ع) داشته است، به طوری که برای آنان حکم مرجع و منبع را داشته است. همچنین «کتاب علی(ع)» را نخستین کتاب تالیف شده در تاریخ اسلام عنوان کرده‌اند، البته گویا قرار هم نبوده کتاب در اختیار مردم ـ به جز خواص ـ قرار بگیرد اما ائمه(ع) به مناسبت‌های مختلف، از این کتاب نقل می‌کرده‌اند»
کتاب المروی من کتاب علی(ع) به زبان عربی نوشته شده، ودر آن مطالبی که در طول تاریخ اسلام از سوی ائمه اطهار(ع) از «کتاب علی(ع)» نقل شده است گردآوری و تدوین شده است.
 کتاب‌های روایی و فقهی مهم و دست اول از جمله «بصایرالدرجات»، «من لایحضره‌الفقیه»، «کافی»، «تهذیب»، «استبصار» و «امالی صدوق» و همچنین در مرحله بعد؛ کتاب‌هایی مانند «بحار الانوار»، «وسائل الشیعه»، «مستدرک الوسائل»، «وافی»، «جامع احادیث الشیعة» از جمله منابع نگارش «المروی من کتاب علی(ع)» بوده‌اند. همچنین منابع اهل سنت مانند «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و سایر کتاب‌های روایی و فقهی اهل تسنن را از دیگر منابع نگارش کتاب «المروی من کتاب علی(ع)» نام برد.
در مجموع حدود دو سال زمان صرف نگارش کتاب «المروی من کتاب علی(ع)» شده است، وبرای نخستین بار است که چنین کتابی درباره «کتاب علی(ع)» نگاشته شده است. هرچند پیش از این، جزوات یا کتاب‌هایی درباره «کتاب علی(ع)» منتشر شده بودند اما جمع‌آوری و تدوین کتابی مشتمل بر همه روایات مربوط به آن، به این صورت تاکنون انجام نگرفته است، وتلاش شده تا تمام کتاب‌های شیعی و تمامی منابع اهل سنت درباره این موضوع بررسی شود که در این راستا 353 منبع شیعه و سنی شامل آثار فقهی، روایی و رجالی، به عنوان منبع در نگارش این کتاب مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
در مقدمه کتاب علاوه بر توضیح عنوان این کتاب، به طرح سوال و جواب‌هایی درباره «کتاب علی(ع)» پرداخته شده است. همچنین این کتاب شامل چهار فصل است که نخستین فصل آن با عنوان «کلیاتی درباره کتاب علی(ع)» در باب نخست، مطالبی درباره اصالت و چیستی «کتاب علی(ع)» ارایه و بیان می‌کند که «کتاب علی(ع)» شامل همه مطالب مورد نیاز انسان‌ها از آغاز تا پایان است و به همین دلیل آن را به «الجامعه» و «الشامله» تعبیر کرده‌اند. باب دوم این فصل نیز به بیان مستندات تاریخی درباره رابطه اهل بیت(ع) و «کتاب علی(ع(» می‌پردازد.
در فصل دوم کتاب «المروی من کتاب علی(عروایات غیر فقهی نقل شده از «کتاب علی(ع)» جمع‌آوری شده‌اند. این فصل ابتدا آیاتی از قرآن را ارایه می‌کند که در «کتاب علی(ع)» وجود دارند، وتوضیحاتی درباره آن‌ها داده شده یا به آن آیات استناد شده است و در ادامه آن، مطالب گسترده و متنوعی درباره وحی و پیامبران، امامت و ولایت، علم و عالمان، دعا، معارف اسلامی، اخلاق، همزیستی، بهداشت، حقوق و اخبار آینده ارایه شده است.
سومین فصل کتاب «المروی من کتاب علی(ع)» به تدوین روایات فقهی نقل شده از «کتاب علی(ع)» اختصاص دارد. این تدوین بر اساس باب‌های معروف کتاب‌های فقهی از طهارت تا دیات صورت گرفته است.
درچهارمین فصل کتاب «المروی من کتاب علی(ع)» با عنوان «کتاب علی(ع) در آیینه کتاب‌های مسلمانان» گفت: این فصل نشان می‌دهد که «کتاب علی(ع)» تنها در کتاب شیعیان نیست، بلکه اهل سنت نیز به آن اشارات و ارجاعاتی داشته‌اند. اگرچه دسترسی و اشارات شیعه به این کتاب بیشتر بوده است، اما در مهم‌ترین کتاب‌های اهل سنت نیز استفاده‌ها و اشاراتی به «کتاب علی(ع)» وجود دارد و به همین دلیل آنان نمی‌توانند وجود آن را انکار کنند؛ ونخستین باب این فصل، «کتاب علی(ع)» را در کتاب‌های فقهی، روایی و رجالی اهل سنت و فرقه‌های زیدیه و اباضیه بررسی می‌کند. وباب دوم این فصل نیز به بیان استنادات فقهای شیعه به مرویات «کتاب علی(ع)» اختصاص دارد و استفاده‌ها و ارجاعات فقهای امامیه از ابتدا، یعنی از زمان شیخ طوسی تاکنون از این کتاب، در این فصل تدوین شده است
این کتاب با شمارگان1000 نسخه و در 548 صفحه از سوی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) قم منتشر ‌گردید، ودر نمایشگاه بین المللی امسال تهران نیز عرضه می گردد.


91/2/7
1:27 عصر

کبیسی عالم اهل سنت عراق: تمام مشکلات ما از معاویه است

بدست دست نوشت در دسته معاویه

شیخ احمد الکسیبی از علمای برجسته اهل سنت عراق در برنامه‌ای تلویزیونی با انتقاد از برخی افرادی که امام علی(علیه السلام) و معاویه و یزید را در کنار هم قرار می‌دهند، گفت: معاویه تنها شخصیتی است که به صورت علنی بر روی منابر به صحابه توهین می‌کرد.
وی افزود: معاویة بن ابی‌سفیان از منابر خود و در زمان حکومتش دستور به سب [امام] علی بن ابیطالب [علیه السلام] داد.
این عالم سنی عراقی تاکید کرد: نمی‌توان مسلمان بود و همزمان موالی علی و قاتلش و همزمان موالی حسین(علیه السلام) و قاتلش بود؛ مسلمان یا با علی[علیه السلام] است یا با معاویه، یا با حسین[علیه السلام] است یا با یزید؛ و من از مسلمانان می‌خواهم با علی و حسین علیهما السلام باشند.

«شیخ احمد الکسیبی» رئیس جمعیت علمای اسلامی عراق، در استان سنی‌نشین الانبار در غرب عراق به دنیا آمد و با دکترای شریعت اسلامی در بسیاری از برنامه‌های اسلامی در شبکه‌های تلویزیونی عراق و امارات همکاری کنند.

http://www.shia-news.com/fa/news/33719/


الشیخ الکبیسی یهاجم معاویة.. وتلفزیون دبی یتبرأ من کلامه «فیدیو»
صوت الأخدود - 1 / 4 / 2012 م - 1:32 ص
الشیخ الکبیسی
الشیخ الکبیسی

أعلنت مؤسسة دبی للإعلام أن ما ورد علی لسان الداعیة العراقی الشیخ أحمد الکبیسی، ضمن برنامج «وأخر متشابهات» المباشر علی تلفزیون دبی، یعکس وجهة نظره الشخصیة وقناعته الذاتیة، ولا یعبر عن رأی المؤسسة أو موقفها تجاه ذلک الشأن.
 
وأکدت المؤسسة الإعلامیة احترامها الکامل غیر المنقوص لآل البیت الکرام، والصحابة رضوان الله علیهم أجمعین، وکافة الرموز الإسلامیة دون انتقاص لقدر أی أحد منهم.
 
یذکر أن الشیخ احمد الکبیسی هاجم معاویة بن ابی سفیان وأرجع بلاء الأمة کله له وذلک فی معرض رده علی متصل ببرنامج «وأخر متشابهات» الذی یعرض علی قناة «دبی».
 
أثارت تصریحات الشیخ أحمد الکبیسی غضب بعض المتصلین وکذلک بعض الاماراتیین الذین شنوا حملة ضده عبر المواقع الاجتماعیة تطالب بطرده من دولة الإمارات.
 
وکان الشیخ الکبیسی قد اعتبر ان کل ما تعانیه الأمة هو بسبب معاویة بن أبی سفیان وذلک فی رده علی أحد المتصلین قائلا له:« النواصب والروافض واحد وکلکم سواء. انتم تحبون معاویة الذی أمر بسب علی بن أبی طالب من علی المنابر».
 
واقسم الکبیسی أن مصیبة الأمة الإسلامیة من معاویة، مطالبا من المتصل أن یکون مع علی بن أبی طالب .
 
وطالب الکبیسی من المتصل أن یختار واحدا فأما أن یکون مع معاویة أو یکون مع علی، داعیا الله أن یحشره مع علی بن أبی طالب.
 
وأکدت مؤسسة دبی للإعلام التی تشرف علی عدة مؤسسات إعلامیة فی إمارة دبی بینها تلفزیون دبی، أنها تفتح الباب رحبا أمام کل صاحب رأی للتعبیر عن رأیه بأسلوب موضوعی یهدف فی المقام الأول إلی تحقیق الفائدة للمجتمع ویراعی حمایة معتقداته وقیمه وقناعاته الراسخة.

http://www.okhdood.com/?act=artc&id=9940

توجه: رسانه های وهابیت پس از این سخن برخورد بسیار شدیدی علیه کبیسی براه انداختند وبه او ملحد، کمونیست!، زندیق و حتی خوک.. گفتند!! این مقدار اعتراف وانصاف را هم نمی توانند تحمل کنند!! این است منطق بی منطقان


91/2/6
7:41 عصر

سوز دل فاطمه زهرا علیها السلام

بدست دست نوشت در دسته فاطمه زهرا

http://ups.night-skin.com/up-91-01/image-2012431133545312.jpg

آیت الله حاج شیخ جواد فاضل لنکرانی می گوید: پدر بزرگ ما (مرحوم آیت الله حاج شیخ فاضل قفقازی (ره)) این جریان را برای آیت الله العظمی میلانی نقل کرد: در عالم خواب من وآیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی خدمت حضرت فاطمه زهرا (ع) نشسته بودیم؛ ناگاه به ذهن من گذشت که آقای بروجردی سید واز فرزندان حضرت زهرا (ع) است، پس خوب است که من مجلس را ترک کنم تا جلسه ویژه آقای بروجردی ومادرشان حضرت فاطمه زهرا(ع) گردد، همین که این مطلب در ذهن من گذشت آن حضرت به من فرمود: شما هم از طرف مادر از ما هستید، پس از آن خطاب به آیت الله بروجردی فرمود: فرزندم سید حسین، آنچه که از مصیبت های ما به شما رسیده است درست است، اگر به شما رسید که من را پشت در ودیوار قرار دادند درست است، اگر شما شنیدید که در خانه من را آتش زدند درست است، اگر شما شنیدید که محسنم را سقط کردند همه این ستم ها بر من وارد  شده است..


91/2/6
4:0 عصر

سخنرانی تاریخی حضرت فاطمه زهرا(ع)

بدست دست نوشت در دسته خطبه فدکیه

http://ups.night-skin.com/up-91-01/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7.jpg

ترجمه فارسی خطبه فدکیه

زمانی که ابوبکر تصمیم گرفت که فدک را از فاطمه بازستاند و این مطلب و خبر به فاطمه ی زهرا سلام الله علیها رسید سر بند خود را بر بست و چادر خویش را برخود فرو پیچید و با جماعتی از زنان قوم و خدمتکاران خود به سوی مسجد روانه شد.

در حالی که به شدت خویشتن را پوشانده بود و راه رفتنش به عینه و بدون هیچ نقصی به راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه وسلم شبیه بود تا بر ابوبکر وارد شد در حالی که وی در میان عده ای از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته بود. در این هنگام پرده ای بین او و دیگر مردمان آویختند و ایشان نشستند آنگاه ناله ای جانسوز از دل برآورد که همه ی مردم به گریه افتادند و مجلس و مسجد به سختی به جنبش در آمد آنگاه لختی سکوت فرمود تا فریاد و همهمه خاموش گردید و صدای گریه مردمان که همراه با ضجه بود ساکت شد و جوش و خروش آنان آرام یافت.

سپس کلام را با حمد و ثنای خدا آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد که مجددا در این هنگام صدای گریه ی مردم بلند شد وقتی که دوباره ساکت شدند کلام خویش را دنبال و سخن خود را ادامه داد: فاطمه ی زهرا سلام الله علیها چنین فرمود:

آغاز خطبه

حمد خدای را بر آنچه نعمت بخشیده و شکر او را در آنچه الهام نموده و ثنا و شکر بر او، بر آنچه پیشاپیش داده. از عموم نعمت هائی که خلق فرموده ، نعمت های فراوانی که به انسان ها اعطا فرموده و تمام منت ها و نعمت هائی که پیاپی فرو فرستاده. تعداد آن از حوصله ی احصاء و شماره کردن بیرون است و سر حدات آن از جزا و پاداش فراتر و دامنه ی آن تا ابد از ادراک هوش فراختر. مردمان را فراخواند تا با شکر گزاری آنها نعمت هایشان را با پی در پی فرستادن زیاده گرداند و ثنای مردم را به خود از راه افزون نمودن نعم خویش متوجه ساخت و با دعوت نمودن به این نعم، نعمت ها را دو چندان نمود و گواهی دهم به اینکه جز الله خدائی نبوده و شریکی برای او نیست.

کلمه ی بزرگی که اخلاص را تاویل آن قرارداد و قلوب را متضمن وصل آن ساخت و در پیشگاه تفکر و اندیشه معنی آنرا کاملا معقول و روشن داشت. خداوندی که چشم ها را قدرت دیدنش نیست و زبانها را توان وصف وی نه و نیز وهم و خیال را به چگونگی ذات اقدسش دسترس نیست. اشیاء را ایجاد فرمود نه از ماده ای که قبلا موجود باشد. آنها را ساخت بی آنکه از قالبی قالب گیری کرده باشد. آنها را به قدرت خویش موجود فرمود و آنها را به مشیت خویش ایجاد کرد. بی آنکه نیازی برای وی در ساختن آنها باشد و فایده ای در صورت بخشیدن به آنان. مگر تثبیت کردن حکمت و هشیار کردن بر طاعتش و اظهار کردن قدرت خویش و رام کردن خلق به عبودیت خویش و عزت بخشیدن به دعوت خود. سپس پاداش مردمان را بر اساس طاعت آنان مقرر فرمود و عقاب و جزای خود را در معصیت آنان. و برای بازداشتن بندگان از نعمت خویش و کشاندن آنان به سوی رضوان و گواهی می دهم که پدرم بنده و فرستاده ی اوست. که وی را قبل ازارسال انتخابش فرمود و پیش از آنکه بیافریند، نامید و پیش از برانگیختنش او را به پیامبری برگزید. آن هنگام که هنوز مخلوقات در حجاب غیبت می بودند و آن هنگام که مردمان در منتهای تاریکی های عدم پوشیده شده بودند و به نهایت عدم مقرون بودند.

از علمی که خدا به عواقب و مآل امور داشت و احاطه ای که پروردگار به حوادث روزگار می داشت و شناسائی کاملی که به وقوع مقدرات داشت، او را برانگیخت تا امر خود را تمام کرده و امضاء حکم خود را قطعی نموده باشد و مقدرات را انفاد و اجرا فرموده باشد و رسول خدا صلی الله علیه و سلم امت ها را دید که در آیین ها فرقه فرقه اند و در پیشگاه اتشهای افروخته خود معتکفند و به بت های خود تراشیده ی خویش پرستشگرند و خدا را با وجود اینکه به طور فطری او را می شناسند منکرند. پس خدای تعالی به وسیله ی محمد صلی الله علیه و آله تاریکی های آن را روشن فرمود و از قلب ها مشکلاتش را برطرف نمود و از جلوی دیده ها آنچه که آنها را می پوشاند برداشت.

به هدایتدر میان مردم قیام فرمود و آنان را از گمراهی رهانید و از کوری نجاتشان داده و بینایشان کرد و آنان را به سوی دین استوار راهنمائی فرمود و به راه راست خواندشان، تاهنگامی که خدای تعالی وی را بر اساس رافت و رحمت و اختیار به سوی خویش برد. پروردگار راغب به دیدار او بود و خود را به دیدن پیامبرش سزاوارتر از دیگران کرد. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله هم اکنون از رنج این دنیا در راحت است و اینک گرداگرد وی را ملائکه نیکوکار گرفته اند و رضوان و خشنودی پروردگار آمرزنده او را فراگرفته و در جوار رحمت ملک جبار آرمیده. درود خدا بر پدرم. آن پدری که نبی و امین خدا و بر وحی و برگزیده ی او بود وهمچنین انتخاب شده از سوی خدا بر مردم و مورد رضای پروردگار مهربان بود و سلام خدا و رحمت و برکات او بر وی باد. آنگاه روی به جانب اهل مسجد کرد و فرمود: شما ای بندگان خدا پرچمداران امر و نهی اوئید و حاملان دین خدا و وحی او هستید و امین های خدائید نسبت به یکدیگر و مبلغان اوئید به سوی امت ها.

زمامدار حق، خود در میان شماست و پیمانی است که از پیش با شما داشته است و باقیمانده ای را برای شما باقی گذاشت. کتاب ناطق خدا و قرآن راستگو نور فروزان و شعاع درخشان. بنیان و حجت های آن روشن و اسرار باطن و لطائف دقیقه ی آن آشکار است. ظواهر آن جلوه گر است. پیروان آن مورد غبطه ی جهانند و تبعیت و پیروی از آن، انسان را به سوی رضوان می کشاند. سخن شنوی از آن، راه به سرانجام نجات است به وسیله ی آن به حجت های نورانی خدا می توان دست یافت و به فرائضی که خدای تعالی واجب فرموده است و به محارمی که انسانها را از ارتکاب آنها بازداشته است و به گواهیهای جلوه گرش و به براهین کافیه اش و به فضائل پسندیده و مستحسنش و به رخصت های بخشنده اش و به قوانین واجبه اش می توان راه یافت.

پس خدای تعالی ایمان را برای تطهیر شما از شرک قرارداد و نماز را برای پاک کردن شما از تکبر و زکات را برای پاک کردن جان و روز افزونی رزقتان و روزه را برای تثبیت اخلاص و حج را برای استحکام بخشیدن دین و عدل عمومی را برای تنظیم قلب ها و اطاعت ما را برای نظم یافتن ملت و امامت را برای در امان ماندن از تفرقه و جهاد را برای عزت اسلام و صبر را برای کمک در استحقاق مزد و امر به معروف را برای مصلحت عامه. نیکی کردن به پدر و مادر را سنگر و سپر حفظ از خشم و صله ی رحم را وسیله ی ازدیاد عدد و قصاص را وسیله ی حفظ خونها و وفای به نذر را برای در معرض مغفرت قرار گرفتن .

کیل و وزنها را به اندازه بخشیدن برای تغییر خوی کم دادن و نهی از شرابخواری را برای پاکیزگی از کثافت. دوری گزیدن از تهمت زدن را برای محفوظ ماندن از لعنت و دور بودن رحمت. ترک سرقت را برای الزام به پاکدامنی و شرک را حرام فرمود برای اخلاص و یکسره تن در دادن به ربوبیت او. پس از خدا انگونه که شایسته است بترسید و از دنیا نروید مگر آنکه مسلمان باشید و خدا را در آنچه به آن امر کرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت نمائید. همانا که فقط دانشمندان از خدا می ترسند.

آنگاه فرمود:

ای مردم!

بدانید که من فاطمه هستم و پدرم محمد است. آنچه ابتدا گویم همانرا در انتها نیز بر زبان خواهم راند. آنچه گویم غلط نیست و آنچه انجام دهم ظلم و جور نیست. پیامبری از خود شما بر شما آمد که رنجهای شما بر او گران است، دلسوز بر شماست و بر مومنان مهربان و رئوف است. پس اگر پدرم را بشناسید می دانید که من پدری دارم که هیچیک از زنان شما چنان پدری ندارند و برادر پسر عمویم بود نه برادر مردان شما. چه نیکو بزرگواری است آنکه من این نسبت را به او دادم. رسالت خود را رسانید وسرآغاز نبوت را به انذار آغاز کرد. راه خود را از پرتگاه مشرکان گردانید. شمشیر بر فرق انان نواخت گلوگاه آنان را گرفته و فشرد و با زبان حکمت و موعظه ی حسنه آنانرا به راه خدا دعوت کرد. بتها را درهم می شکست. سر سروران را منکوب می کرد. تا جمعشان منهزم شده، از میدان گریختند. تا صبح صادق از زیر پرده ی شب بیرون آمد و حق خالص جلوه گر شد.

زمامدار به نطق در آمد. عربده های شیاطین خاموش شد و آنان لال شدند. خار نفاق از راه برداشته شد. گره های کفر و شقاق از هم گشوده شده و دهانهای شما به کلمه ی اخلاث باز شد. در میان گروهی که سپیدرو و شکم به پشت چسبیده بودند و شما بر کناره پرتگاهی از آتش بودید و مانند جرعه ای آب بودید( که به سادگی شما را می توانستند بنوشند) و آنقدر ضعیف بودید که هر کس طمع به چیزی داشت به سراغتان می آمد و آتش زنه ای بودید که بلافاصله خاموش می شد و نمی توانست جائی را روشن و گرم کند و لگدکوب شده ی روندگان و قدم ها. از آبی که شتران در آن رفته و آنرا آلوده می کردند؛ می آشامیدید، از پوست حیوانات و برگ درختان غذا می گرفتید. خوار بودید و مطرود. می ترسیدید که مردمان اطرافتان شما را بربایند. تا خدای تعالی محمد صلی الله علیه وسلم شما را نجاتتان داد. بعد از چنین و چنان( بعد از حوادث زیادی که بر سر حضرت محمد صلی الله علیه و آله آمد.) بعد از آنکه بلاهائی از دست شجاعان کشید و از گرگهای عرب و از سرکشان اهل کتاب هرگاه که آتش جنگ برافروختند خدا خاموشش فرمود.

یا هر هنگام که شاخ شیطان سر برآورد. یا اژدهائی از مشرکین دهان باز کرد. رسول خدا صلی الله علیه و سلم برادرش را در کام اژدها و گلوگاه آن افکند و او هم بر نمی گشت تا آنکه فرق سر آنان را پایمال شجاعت خود می گردانید و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش کرد.

فرسوده ی تلاش در راه خدا ،

کوشیده در امر خدا ،

نزدیک به رسول خدا ،

سروری از اولیاء خدا،

همواره دامن به کمر زده، نصیحت گر، تلاشگر و کوشش کننده و شما در این هنگامه در خوشی زندگی می کردید.

در مهد امن متنعم می بودید و منتظر اینکه چرخ، گردش را بر علیه ما آغاز کند و گوش به زنگ اخبار بودید. هنگام کارزار عقب گرد می کردید و به هنگام نبرد فرار می نمودید. و هنگامیکه خدا برای پیامبرش خانه ی انبباء( بهشت) و آرامگاه اصفیائ را برگزید، خار و خاشاک نفاق در شما ظاهر شد. جامه ی دین کهنه شد.

ساکت گمراهان به سخن درآمد و پست رتبه گان، با قدر و منزلت شدند و شتر ناز پرورده اهل بطلان به صدا در آمد و در خانه هایتان در آمد و شیطان سر خویش را از مخفی گاه خود بیرون آورد. ندایتان درداد. دید که پاسخگوی دعوت او هستید و برای آنکه فریب او را بخورید؛ آماده اید. خواست که قیام نمائید و دید که شما راحت و سبک این کار را می کنید. گرم و داغتان کرد و غضبناکتان و دید که آتشینید. پس داغ و نشان زدید بر غبر شترتان و بر آبی که سهم شما نبود وارد شدید، در حالیکه از عهد و قرار چیزی نگذشته بود و موضع شکاف زخم هنوز خیلی وسیع بود. دهن زخم هنوز به هم نیامده بود و پیغمبر هنوز به قبر سپرده نشده بود. برای عمل خود بهانه آوردید که از فتنه می ترسیدیم، ولی به راستی که در فتنه افتادید و راستی که جهنم محیط برکافران است.

خیلی دور بود این پیش افتادگی از شما و چطور این کار را کردید؟ به کجا روی می آورید، در حالیکه کتاب خدا در میان دست و پای شماست. مطالبش هویداست و احکامش درخشان است و علائم هدایت آن ظاهر و آشکار است و زواجر و نواهی آن دمبدم به چشم می آید و درخشان است و اوامرش واضح است ولی آن را پشت سر انداخته اید. آیا بی رغبتی به آن را می طلبید. یا به غیر قرآن حکم می کنید. به بدلی است برای ظالمان حکم مخالف قرآن و هر کس غیر از اسلام دینی را طلب کند از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود. سپس آنقدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد و کشیدن افسار آن سهل گردد. پس آتش گیره ها را افروخته تر می کردید و دامن به آتش می زدید تا اتش را شعله ور کنید. برای اجابت کردن بانگ شیطان گمراه آماده بودید و برای خاموش نمودن انوار دین روشن خدا و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده خدا، به بهانه کف، شیر را زیر لب پنهان می خورید و برای خانواده و فرزندان او در پشت تپه ها و درختان کمین گرفته و راه می رفتید و ما باید شکیبائی کنیم بر صدمه هائی از شما که مثل خنجر بران و فرو رفتن سنان در میان شکم بر ما وارد می شود و شما اکنون گمان می برید که برای ما ارثی نیست.

آیا حکم جاهلیت را می طلبید؟ آیا برای گروه اهل یقین چه حکمی بالاتر و بهتر از حکم خداست؟ ایا نمی دانید؟ در حالیکه برای شما مانند آفتاب درخشان واضح است که من دختر اویم!. ای مسلمانان آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند.

ای پسر قحافه!

آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟! عجب امر تازه و زشتی آورده ای؟ آیا دانسته و به عمد کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر می اندازید؟ آیا قرآن نمی گوید:

نسلیمان از داود ارث برد و در آیه ی دیگر آنجا که خبر زکریا را بازگو می کند، زکریا عرض کرد: پروردگارا مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و آل یعقوب ارث برد.

و فرموده خویشاوندان رحمی اولی به یکدیگرند و فرموده: خدای تعالی به شما درباره ی اولاد وصیت می فرماید که برای پسر دو برابر بهره ی دختر است.

و می فرماید: یعنی هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد بر شما نوشته شده است اینکه وصیت کنید برای والدین و نزدیکان، حکمی است حق برای متقیان و شما گمان می برید که مرا بهره ای نیست و سهمی از ارث پدرم ندارم؟

آیا خدا شما را مخصوص آیه ای فرمود که پدرم را از آن بیرون کرده؟ آیا آنکه می گوئید اهل دو کیش از یکدیگر ارث نمی برند؟ و یا من و پدرم را اهل یک کیش نمی دانید؟ و یا شما به خصوص و عموم قرآن از پدرم و عموزاده ی من داناترید؟

اینک این تو و این شتر، شتری مهارزده و رحل نهاده شده برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز و حشر ملاقات خواهد کرد. چه نیکو داوری است خدا و نیکو دادخواهی است محمد صلی الله علیه و آلی و چه خوش وعده گاهی است قیامت. در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان می برند و آن وقت دیگر ندامت و پشتیبانی شما را سودی نرساند و برای هر خبری قرارگاهی است پس خواهید دانست که عذاب خواری افزا بر سر چه کسی فرود خواهد آمد و عذاب همیشگی بر چه کسی حلول خواهد نمود.

آنگاه رو به سوی انصار کرده و چنین فرمود:

ای انجمن نقباء و بازرسان!

ای بازوان ملت!

ای حافظان اسلام!

این ضعف و غفلت در مورد حق من از چیست؟ و این سهل انگاری از دادخواهی من چرا؟ آیا پدرم رسول خدا صلی الله علیه و سلم نمی فرمود: باید حرمت هر کس در مورد فرزندان او حفظ شود. چه به سرعت مرتکب این اعمال شدید و چه باعجله این بز لاغر شده آب از دهان و دماغ او فرو ریخت( مثلی است). در صورتیکه شما را طاقت و توان بر آنچه درراه آن می کوشیم هست و نیرو برای حمایت من در این مطالبه و قصدم هست.

آیا می گوئید که محمد صلی الله علیه و آله مرد؟ درست است که: این مصیبتی است بزرگ ، مصیبتی است در نهایت وسعت ، شکاف آن سر باز و بسی فراخ است و درز دوخته شده شکافته شد. زمین سراسر بر اثر غیاب او تاریک گردید و ستارگان بی فروغ گردیدند، آرزوها به ناامیدی گرائید، کوهها از جا فروریخت، حرمت حریم پامال شد و احترامی برای کسی پس از وفات او باقی نماند. پس این مصیبت به خدا بزرگترین پیش آمد بود و مصیبت بزرگ بود که بلیه و پیش آمدی مانند آن نیست و بلای جانگدازی در این دنیا به پایه ی آن نمی رسد.

کتاب خدا آن را آشکار کرده همان قرآن که در خانه هایتان، در مجالس شبانه و روزانه تان، آرام و یا بلند و با صوت، با تلاوت و خوانندگی آنرا می خوانید. این بلائی است که پیش از این هم به انبیاء و رسل وارد شده بود. حکم حتمی است و قضائی است قطعی. آری این ایه برای شما پیشاپیش موضوع موت پیامبر را خبر داده است: محمد صلی الله علیه و آله نیست مگر پیامبر که پیش از وی پیامبران دیگری درگذشتند پس اگر او بمیرد و یا کشته گردد به عقب برمی گردید و آن کس که به عقب برگردد به خدا زیانی نمی رساند و خدا شکر کنندگان را پاداش خواهد داد.

ای پسران قیله( قیله مادربزرگ اوس و خزرج بود)!

آیا من نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم؟ در حالیکه مرا می بینید و سخن مرا می شنوید و دارای انجمن و اجتماعید. صدای دعوت مرا همگان می شنوید. از هر جهت آگاهی از حال من دارید و دارای نفرات و ذخیره اید، دارای ابزار و قوه اید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست. صدای دعوت من به شما می رسد ولی جواب نمی دهید؟ و ناله و فریادخواهی من به گوشتان می رسد ولی دستگیری نمی کنید و یاری نمی نمائید؟ در حالیکه شما به شجاعت و جنگاوری معروفید و به خیر و سلاح معروفید. شما برگزیدگانی بودید که انتخاب می شدید و انتخاب شوندگانی که برگزیده شدید، با عرب پیکار کردید و تحمل رنج و زحمت نمودید، با امتها به رزم بر خاستید، با پهلوانان به نبرد برخاستید، همواره فرمانده بودید و شما همیشه فرمانبر بودید یعنی ما امر می کردیم و شما تسلیم امر ما بودید، تا آسیای اسلام به گردش افتاد. پستان روزگار به شیر آمد و نعره های شرک آمیز خاموش شد و دیگ طمع و تهمت از جوش افتاد و آتش کفر خاموش شد و دعوت ندای هرج و مرج آرام گرفت و نظام دین کاملا ردیف شد. پس چرا بعد از اقرارتان ایمان را حیران شدید؟ و چسان پس از آن مرحله آشکار همکاری خود را نهفته کردید؟و بعد از آن پیش قدمی،عقب نشستید؟ و بعد از ایمان شرک آوردید؟ در حالیکه قرآن می فرماید:

آیا نمی جنگید با گروهی که عهد شکستند و خواستند رسول خدا را اخراج کنند با آنکه آنان جنگ را آغاز نمودند، آیا از آنان هراس دارید در حالیکه خدا سزاوارتر است که از او بهراسید اگر که مومنید.

به هوش باشید که من می بینم به تنبلی و تن آسائی همیشگی دل نهاده اید و آنکس را که سزاوارتر به قبض و بسط امور بود از زمامداری دور کرده اید. با راحت باش خلوت کرده اید و از تنگنای زندگی سخت به فراخنای آن رسیده اید. در اثر آن آنچه را که حفظ کرده بودید از دهان بیرون افکندید و آنچه را که فرو برده بودید استفراغ کردید، پس بدانید اگر شما و هر که در زمین است کافر شوید خدای تعالی بی نیاز از همگان و ستوده است. بدانید آنچه من گفتم با معرفت کامل بود به سستی که در خوی شما پدید آمده و آشنائی که قلب شما با بی وفائی و خیانت حاصل نموده است و لیکن اینها جوشش دل اندوهگین است و بیرون ریختن خشم و غضب و آنچه که روانم نمی تواند تحمل کند و جوشش و برون ریزی از سینه ام و پیش افکندن حجت و دلیل و برهان بود. پس خلافت را بگیرید ولی بدانید که پشت این شتر خلافت زخم است و پای آن تاول کرده و سوراخ است. عار آن باقی است و نشان از غضب خدا دارد و ننگ ابدی و هر که آن را بگیرد فردا به آتش فروزان خدا که بر قلبها احاطه می یابد خواهد رسید. آنچه می کنید در برابر خشم خداست به همین زودی آنانکه ستم کردند خواهند دانست که به کدام بازگشتگاهی باز خواهند گشت و من دختر آنکس هستم که شما را از در پیش بودن عذاب دردناک خبر داد، پس شما هر چه خواهید بکنید و ما هم کار خود ر می کنیم و شما منتظر بمانید که ما هم منتظر خواهیم ماند.

آنگاه ابوبکر پاسخ داد و گفت:

ای دختر رسول خدا! همانا پدر تو بر مومنین عطوف و کریم و رئو ف و رحیم بود و بر کافران عذاب و عقاب عظیم. اگر نسب او را بسنجیم یقینا وی را پدر تو نه پدر دیگر زنان خوهیم یافت و وی را برادر شوهر تو و نه دیگر دوستان خواهیم یافت. پدرت وی را( شوهر تو را) بر هر دوستی و خویشی برتری داد و شوهر تو نیز پدر را در هر کار بزرگی مساعدت کرد. شما را دوست نمی دارد مگر هر سعادتمندی و دشمن نمی دارد شما را مگر هر بدکاری زیرا که شما خاندان پاک رسول خدا هستید و برگزیده ی نجیبان جهان شما ما را به خیر راهنمایان بودید و به سوی بهشت راهای روشن و تو به خصوص ای برگزیده ی زنان و دخت برترین پیامبران در گفتارت راستگویی و در عقل فراوانت بر دیگران پیش قدمی، هرگز از حقت بازداشته شده نخواهی بود و در راست گوئی تو بازدارنده ای نخواهد بود و به خدا قسم من قدمی از رای رسول خدا صلی الله علیه و سلم فراتر نگذاشتم و جز به اذن او اقدام نکردم و پیشرو قبیله به قوم و خویشان خود دروغ نمی گوید. من خدا را گواه می گیرم و خدا بر گواهی دادن من کافی است. من از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود:

ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه ای به ارث نمی گذاریم ما فقط کتاب و حکمت و علم و نبوت به ارث می گذاریم و آنچه ما به عنوان طعمه و وسیله ی تغذیه داریم به عهده ی ولی امر بعد از ماست که هر گونه بخواهد درباره اش حکم نماید. و ما آنچه را که تو در طلب آن هستی در مصرف خرید اسب و اسلحه قراردادیم تا مسلمانان با آن کارزار کنند و با کفار جهاد نمایند و با سرکشان بدکار جدال نمایند و این کار را به اتفاق همه مسلمانان نمودم و تنها دست به این کار نزدم و در رای و نظری که نزدم موجود بود مستبدانه عمل نکرد. اینک این حال من و این مال من است برای تو و در اختیار توست. نه از تو دریغ و مضایقه شده و نه برای کسی دیگر ذخیره کرده می شود که توئی سرور بانوان امت پدر خود و درخت بارور و پاک برای فرزندان خود هستی. انکار فضائلی که مجموعه ی آن خاصه ی توست نخواهد شد و از شاخه و ساقه ی تو کس نمی تواند فرو نهد. حکم تو نافذ است در آنچه من مالک آنم آیا تو خود می پسندی که من در این موضوع خلاف گفته ی پدرت صلی الله را عمل کنم.

حضرت فاطمه سلام الله علیه فرمود:

سبحان الله! پیامبر اکرم از کتاب خدا رویگردان نبود و مخالف احکام قرآن کریم حکمی نمی فرمود پیوسته او پیرو قرآن بود و در فضا و پشت سوره های آن می پیمود( هرگز از قرآ، تخطی نمی نمود). آیا می خواهید علاوه بر غدر و مکر چیزی هم به زور به او ببندید؟ این کار بعد از وفات او شبیه است به آن آدمها که برای هلاک او در زمان حیاتش گسترده شد. اینک این کتاب خدا بین من و شما حکم عادل؛ و ناطق قطعی به حق من و باطل است که؛ می گوید: زکریا از خدا خواست به من فرزندی عطا فرما که از من و آل یعقوب ارث برد و باز می فرماید: سلیمان از داود ارث برد. خداوند متعال بیان روشن در آنچه از سهمیه ها قرارداده و از فریضه ها و سهمیه ی میراث و آن بهره هائی که از برای مردان و زنان مقرر فرموده بقدر توضیحات کافی داده؛ که بهانه های اهل باطل را برطرف نموده و مجال گمان و شبهه برای احدی تا قیامت باقی نگذارده است. نه چنین است بلکه( کلام خود را آیه ی قرآ، انجام می رسانند؛ یعقوبی که مصیبت زده است و یوسفش را از دست داده گوید) گرگ او را نخورده ولی هواها و ساخته های نفسانی شما برای شما راهی پیش پایتان نهاده پس مرا صبر باید صبری جمیل و خدا بر آنچه اظهار می کنید و یاور ماست.

ابوبکر پاسخ می دهد:

ابوبکر پاسخ می دهد: خدای راست گفت و رسول او نیز راست گفت

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >