سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/3/13
7:26 عصر

کتابها و آثار علمی امام خمینی

بدست دست نوشت در دسته

کتابها و آثار علمی امام خمینی

امام خمینی(ره) در طول حیات خود کتابهای زیادی  به زبانهای فارسی و عربی را در حوزه های مختلفی چون فقه، اصول اخلاق، فلسفه و عرفان به رشته تحریر در آوردند که شرح دعای سحر، کشف الاسرار و تحریرالوسیله از مهمترین آنها به شمار می روند .

تالیفات امام خمینى (س) در موضوعات دهگانه است : عرفان، اخلاق، فلسفه، فقه استدلالی، اصول فقه، رجال، رساله علمیه، حکومت، امامت و روحانیت وهمچنین شعر از مباحثی است که امام خمینی در مورد آنها کتابهایی را به رشته تحریر درآورده اند .

تالیفات عرفانى، فلسفى و اخلاقى

شرح دعاى سحر (عربى)  

دعایى است که با این جمله آغاز مى‏شود: "اللهم انى اسألک من بهائک بابهاه و کل بهائک بهى. اللهم انى اسألک ببهائک کله. "

از امام رضا (ع) نقل شده است که امام باقر (ع) این دعا را در سحرهاى ماه مبارک رمضان مى‏خواندند. این دعا شرحهاى متعددى دارد، یکى از آنها همین شرح امام خمینى است که در سال 1347 قمری یعنى در 27 سالگى تألیف شده است .

این کتاب از کتابهاى عرفانى حضرت امام امت است و مانند تألیف دیگر ایشان "مصباح الهدایه"، فقط کسانى که با فلسفه و عرفان آشنایى کامل داشته باشند مى‏توانند از آن استفاده کنند.

سال تألیف این کتاب مصادف است ‏با سال ورود مرحوم شاه آبادى به قم و در این کتاب دو جا از ایشان یاد و مطلبى نقل مى‏کنند. تألیف این کتاب در سال اول تلمذ نزد مرحوم شاه آبادى این نکته را روشن مى‏کند که حضرت امام خمینى همان طور که خودشان در اولین برخورد و ملاقات با آقاى شاه آبادى فرموده‏اند، فلسفه را قبلا خواند بودند و در عرفان نیز کار کرده و استاد دیده بودند.

در هر حال در این کتاب از اسرارالصلاة حاج میرزا جواد ملکى و تعلیقه آقا محمدرضا قمشه ‏اى بر شرح فصوص قیصرى و شرح اسماء حاجى سبزوارى و فتوحات محیى الدین و تأویلات عبدالرزاق کاشى و شرح قیصرى بر فصوص و شرح مفتاح‏الغیب فنارى و قبسات میرداماد و اسفار ملاصدرا و برخى کتب فیض و نیز کتاب الهیئة والاسلام مرحوم سید هبة ‏الله شهرستانى یاد و مطلب نقل مى ‏کند که این آخرى گواه این است که امام خمینى کتابهاى جدید را هم مى‏خواندند.

این کتاب که به زبان عربى است ‏با ترجمه فارسى آن پس از پیروزى انقلاب چاپ شده است. 

مصباح الهدایة ال الخلافة والولایه (عربى)  

 
این کتاب در بیان حقیقت محمدیه و ولایت علویه است که با ترجمه فارسى آن پس از انقلاب چاپ شده است. تألیف این کتاب در سال 1349 به پایان رسیده و مانند شرح دعاى سحر فقط براى کسانى که با عرفان و اصطلاحات آن آشنایى دارند قابل استفاده است .

امام خمینى در کتابهاى دیگر خود مانند " سرالصلاة" و "تعلیقه بر شرح نصوص" به این کتاب ارجاع مى‏دهند و مى‏گویند در آن کتاب این مطلب را تحقیق کرده‏ایم. در این کتاب از "شرح توحید صدوق" قاضى سعید قمى و نیز " البوارق الملکوتیه" او و "مفتاح الغیب" قونوى و "شرح نصوص" قیصرى و "شرح قصیده" ابن فارض عبدالرزاق کاشى و "تعلیقه بر شرح نصوص" قیصرى و نیز رساله در تحقیق " اسفار اربعه" هر دو از محمدرضا قمشه ‏اى مطالبى نقل مى‏شود و مورد انتقاد قرار مى‏گیرد. و همچنین از محیى الدین احیانا مطلبى نقل مى‏کنند و از استادشان شاه آبادى، چند جا با تجلیل فراوان یاد و مطالبى نقل می کنند.

لقاء الله (فارسى)  

مقاله ‏اى است در این موضوع به زبان فارسى در هفت صفحه که در آن امام از استادشان مرحوم آقاى شاه آبادى یاد مى‏کنند. این مقاله یا رساله در پایان کتاب لقاءالله مرحوم حاج میزا جواد ملکى چاپ شده است.

سر الصلاة، صلاة العارفین یا معراج السالکین (فارسى)  
 
این کتاب براى خواص از اهل عرفان و سلوک نوشته شده و تاریخ پایان تألیف آن سال 1358 ققمری است و تا حال دوبار چاپ شده است که بار اول مستقل و بار دیگر در یادنامه شهید مطهرى چاپ شده است.

در این کتاب از اسرارالصلاة شهید ثانى و مرحوم شاه آبادى یاد مى‏شود و نیز به شرح اربعین خود ارجاع مى‏دهند که معلوم مى ‏شود شرح اربعین را پیش از سرالصلاة نوشته‏ اند یا هنگام نوشتن سرالصلاة آن کتاب هم در دست تألیف بوده است. 
 
تعلیقه على شرح فصوص الحکم (عربى)


فصوص الحکم تألیف محیى الدین عربى و شرح آن از محمود قیصرى است و امام خمینى شرح فصوص را در هفت ‏سالى که از محضر مرحوم شاه آبادى استفاده مى‏کردند، نزد ایشان خوانده و تاریخ تألیف این تعلیقه هم همان سالهاست. در این تعلیقه به مصباح الهدایه خود ارجاع مى‏دهند و از مرحوم آقاى شاه آبادى نیز یاد مى‏کنند. کتاب شرح فصوص 495 صفحه است که تعلیقه امام تا صفحه 396 آن است.

این تعلیقه را حضرت امام خمینى در حواشى نسخه چاپى شرح فصوص نوشته بودند و ظاهرا به دست عمال شاه ، جزو کتابهاى غارت شده ایشان، غارت شده بود، ولى خوشبختانه پس از انقلاب در همدان پیدا و به بیت ‏حضرت امام تحویل داده شد و به صورت زیبایى چاپ گشت. 

 تعلیقه على مصباح الانس (عربى)

مفتاح غیب الجمع والوجود تألیف صدرالدین محمدبن اسحاق قونوى و شرح آن به نام مصباح الانس تألیف محمدبن حمزة بن محمد عثمانى معروف به ابن فنارى است. امام خمینى مصباح الانس را تا صفحه 44 از سال 1350 تا 1354ققمری نزد مرحوم آقاى شاه آبادى خوانده است. در صفحه اول کتاب مرقوم داشته ‏اند:

"قد شرعنا قرائة هذا الکتاب الشریف لدى الشیخ العارف الکامل استاذنا فى المعارف الالهیه حضرة المیرزا محمدعلى شاه آبادى الاصفهانى دام ظله فى شهر رمضان المبارک سنة 1350ق. "

تعلیقه على شرح حدیث راس الجالوت (عربى)،  شرح حدیث راس الجالوت (عربى)، شرح حدیث راس الجالوت (عربى)،  تفسیر سوره حمد (فارسى) از دیگر آثار امام در زمینه عرفان، اخلاق و فلسفه است .   

تفسیر سوره حمد تفسیرى است عرفانى بر سوره حمد که امام خمینى در سالهاى اول پیروزى انقلاب در پنج جلسه بیان فرمودند و مکرر چاپ شده است. امام خمینى در کتاب سرالصلاة، سوره حمد و توحید را به طور مختصر با اشاراتى عرفانى تفسیر کرده‏اند. و نیز در کتاب "آداب الصلاة" سوره حمد و توحید و اناانزلناه را به گونه ‏اى مفصل تر تفسیر کرده ‏اند.

الحاشیه على الاسفار (عربى)

امام خمینى از مدرسین اسفار ملاصدرا بوده و گویا حواشى بر این کتاب داشته باشند، زیرا یکى از فضلاى حوزه علمیه قم حاشیه ‏اى از ایشان در مجله کیهان اندیشه نقل کردند به این شرح:

صدرالمتالهین در اسفار جلد ششم صفحه دو ماهه درباره حدیث "ماترددت فى شئ انا فاعله کترددى فى قبض روح عبدى المومن" مى‏گوید: فما معنى التردد المنسوب الیه؟ والذى سخ الهذا الراقم المسکین . . . حضرت امام خمینى در حاشیه اسفار به کلام ملاصدرا اشکال نموده و فرموداند: آنچه ملاصدرا ذکر کرده، علاوه بر آنکه فى نفسه از معناى حدیث دور است، ملائمت و تناسبى هم با ذیل حدیث ندارد و سپس حضرت امام مطلب را ادامه داده‏اند.

آداب الصلاة (فارسى)

این کتاب را پس از "سرالصلاة" نوشته ‏اند و در آغاز آن فرموده‏اند : ایامى چند پیش از این رساله ‏اى فراهم آوردم که به قدر میسور از اسرار الصلاة در آن گنجانیدم و چون آن را با حال عامه تناسبى نیست در نظر گرفتم که سطرى از آداب قلبیه این معراج روحانى را در سلک تحریر در آورم شاید برادران ایمانى را از آن تذکرى و قلب قاسى خود را تأثرى حاصل آید.

در این کتاب، تفسیر سوره‏هاى حمد و توحید و قدر به گونه ‏اى عرفانى و نسبتا مفصل آمده است. امام خمینى در این تألیف به تعلیقه فصوص و مصباح‏الهدایة خود ارجاع داده و از مرحوم آقاى شاه آبادى یاد و مطلب نقل مى‏کنند و ضمنا ی جا کتاب سیر و سلوک منسوب به سید بحرالعلوم را یاد و مى‏گویند: انتساب این کتاب به آن حضرت مورد تردید است.

مبارزه با نفس جهاد اکبر (فارسى)   

رساله‏اى است اخلاقى، در موضوع "جهاد با نفس" که تقریر سخنرانیهاى حضرت امام در نجف اشرف براى طلاب و فضلا است. این رساله بارها چاپ شده است.

شرح حدیث جنود عقل و جهل (فارسى)  

در کتاب شریف اصول کافى حدیثى در بیان لشگریان عقل و جهل از امام صادق (ع) نقل شده که شامل هفتاد و چند عنوان است.

امام خمینى این حدیث را به زبان فارسى شرح کرده‏اند ولى تا عنوان 25 آن را بیشتر ننوشته و موفق به تکمیل آن نشده‏اند.

اربعین - شرح اربعین (فارسى)

شرح چهل حدیث است که سى و سه حدیث آن اخلاقى و هفت ‏حدیث دیگر اعتقادى است. در آغاز آن فرموده‏اند:  این بنده بى بضاعت ضعیف مدتى بود با خود حدیث مى‏کردم که چهل حدیث از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (ع) که در کتب معتبره اصحاب و علما (ره) ثبت است، جمع‏آورى کرده و هر یک را به مناسبت‏شرحى کنم که با حال عامه مناسبتى داشته باشد و از این جهت آن را به زبان فارسى نگاشته که فارسى زبانان از آن بهره گیرند . . .

تاریخ پایان تألیف کتاب اربعین 1358 قمری مى‏باشد و چهار حدیث آن توسط آقاى فهرى تحقیق و در 224 صفحه چاپ شد و سپس حدود بیست ‏حدیث آن در مجله اعتصام که از سازمان تبلیغات اسلامى بود و تعطیل شد، چاپ گشت و بالاخره همه چهل حدیث، در دو جلد توسط انتشارات "طه" قزوین در سال 1366 و سپس با چاپ بهترى توسط مرکز نشر فرهنگى رجاء، در 556 صفحه در یک جلد منتشر شد. فهرست احادیث این کتاب بسیار ارزنده از این قرار است:

جهاد نفس، ریا، عجب، کبر، حسد، حب دنیا، غضب، عصبیت، نفاق، هواى نفس، فطرت، تفکر، توکل، خوف و رجاء، امتحان، صبر، توبه، ذکر خدا، غیبت، اخلاص، شکر، کراهت از مرگ، اصناف طالبان علم، اقسام علم، وسواس، فضیلت علم، عبادت و حضور قلب، لقاءالله، وصیت رسول‏خدا (ص) به حضرت امیر (ع) ، اقسام قلوب، عدم شناخت‏حقیقى خدا و رسول و امام مومن، یقین و حرص و رضا، ولایت‏شرط قبول اعمال، حال مومن نزد خدا، معرفت‏حق و اسماء او، معرفت‏حق و صفات او، طریق معرفت‏حق تعالى و اولى الامر، خداوند آدم را به صورت خود آفرید، خیر و شر، حقیقت توحید.

کتابهاى فقه استدلالى

حضرت امام خمینى (س) مدت سى سال یا بیشتر فقه استدلالى تدریس مى‏کردند و همه این درسها یا قسمت اعظم آنها را نوشته‏اند و یکى از امتیازات این تالیفات همین است که پس از تدریس و تحقیق کامل، نوشته شده است. بحثهایى را که حضرت امام خمینى نوشته‏اند، عبارتند از: طهارت و مکاسب محرمه و بیع و خیارات و خلل صلاة، تقیه که همه به زبان عربى است ‏به این شرح:

کتاب الطهارة

جلد اول، بحث نجاسات، تاریخ پایان تألیف، 10 ذیحجه 1373 قمری چاپ اول در 272 صفحه در قم و چاپ دوم در 358 صفحه در نجف سال 389 قمری. جلد دوم، بحث ماء ثلاثه. تاریخ پایان تألیف 22 ربیع‏الاول 1376 قمری. چاپ قم در 319 صفحه. جلد سوم، بحث تیمم. تاریخ پایان تألیف، 11 شعبان 1376. چاپ قم در 235 صفحه. جلد چهارم کتاب مذکور پیرامون بحث از احکام نجاسات است. این کتاب که آخرین قسمت از مباحث طهارت است تألیف آن در تاریخ 28 ذیقعده 1377 قمری به پایان رسیده و چاپ آن نیز در نجف اشرف به سال 1389 ق. انجام گرفته است. تعداد صفحات این جلد 290 صفحه است .

المکاسب المحرمه

جلد اول، شامل بحث‏هاى الاکتساب، الاعیان النجسه، الاکتساب مما یکون المقصود حراما، الاکتساب بما لا منفعة فیه، الاکتساب بماهو حرام فى نفسه، نقاشى و مجسمه‏سازى، غنا و غیبت و قسمتى از رساله روضة الغناء استادشان حاج شیخ محمدرضا اصفهانى در این جلد نقل شده است. چاپ قم در 322 صفحه در سال 1381. جلد دوم، شامل بحث‏هاى قمار، کذب، کمک به ظالم، ولایت از طرف جائر، تکسب به واجبات، جوایز سلطان و خراج و مقاسمه‏اى که سلطان جائر مى‏گیرد. تاریخ پایان تألیف، 8 جمادى‏الاولى 1380 چاپ قم در 290 صفحه در سال 1381.

کتاب البیع  

جلد اول، تاریخ تألیف پس از 1380 قمری در 457 صفحه در نجف چاپ شده است. جلد دوم، در سال 1391 در نجف در 575 صفحه چاپ شده است و بحث ولایت فقیه حضرت امام خمینى که منشا بسیارى از تحولات گشت، در این جلد است. جلد سوم، تاریخ پایان تألیف، 11 جمادى‏الاولى 1392 و در همان سالها در 485 صفحه در نجف چاپ شده است و بدین ترتیب این سه جلد، حاصل تدریس حدود دوازده سال حضرت امام مى‏باشد که به قلم خودشان نوشته شده است. جلد چهارم، بحث ‏خیارات. تاریخ پایان تألیف، 25 جمادى‏الاول 1394. در 452 صفحه در نجف در همان سال تألیف چاپ شده است. جلد پنجم، شامل بقیه بحث ‏خیارات و بحث نقد و نسیه و قبض. تاریخ پایان تألیف، 15 جمادى‏الاولى 1396. در 402 صفحه در سال 1397 در نجف چاپ شده است.

کتاب الخلل

بحث‏خلل صلاة است که ظاهرا پس از سال 1397 تا هنگام مراجعت ‏به ایران بحث کرده و نوشته ‏اند. این کتاب در 314 صفحه در قم چاپ شده است.

رسالة فى التقیة

رساله‏اى است‏ شامل مباحث تقیه در 35 صفحه که تاریخ تألیف آن شعبان 1373 قمری مى‏باشد و به ضمیمه رساله‏هاى اصولى حضرت امام در سال 1385 قمری در قم چاپ شده است.

بحث معروف "تقیه براى حفظ دین است نه محو دین" در این رساله عنوان شده است.

رسالة فى قاعدة من ملک

این رساله در کتاب آثارالحجة (جلد دوم صفحه 45) جز تألیفات حضرت امام یاد شده است.

رسالة فى تعیین الفجر فى اللیالى المقمره

این رساله در 32 صفحه رقعى در سال 1367 شمسى از امام خمینى منتشر شده است که در عین اختصار، از تألیفات فقه استدلالى ایشان به شمار مى‏آید.

تألیفات امام در اصول فقه (همه به زبان عربی) : رساله لا ضرر ، رسالة الاستصحاب، رسالة فى التعادل والتراجیح، رسالة الاجتهاد والتقلید، رسالة فى الطلب والارادة، تعلیقة على کفایة الاصول، در موضع علم اصول . 

رساله هاى عملیه یا فقه غیراستدلالى

تعلیقة على العروة الوثقى (عربى)، تعلیقة على وسیلة النجاة (عربى)، حاشیه توضیح المسائل (فارسى)، رساله نجاة العباد (فارسى)، حاشیه رساله ارث (فارسى)، مناسک یا دستور حج (فارسى) ...

تحریر الوسیله (عربى)

وسیلة النجاة تالیف مرحوم آیت‏الله العظمى آقاسیدابوالحسن اصفهانى از جهت کثرت با بهاى فقه (نه کثرت فروع) بر عروة الوثقى تالیف سیدمحمد کاظم یزدى برترى دارد یعنى بسیارى از بابهاى فقه مانند مکاسب، طلاق، نذر و . . . در عروة‏الوثقى نیست ولى در "وسیلة‏النجاة "هست. امام خمینى همان طور که قبلا گفته شد بر "وسیلة‏النجاة" حاشیه داشتند و در سال 1384 که در ترکیه تبعید بودند به این فکر افتادند که حاشیه خود را در متن وسیله درج و در ضمن بابهایى را هم که وسیلة‏النجاة، ناقص دارد تتمیم و مسائل مستحدثه را هم به آن بیفزایند. این کار به صورت بسیار خوبى در مدتى که تبعید بودند انجام گرفت و به نام " تحریرالوسیله" در همان سالها، در نجف، در دو جلد (662و647 صفحه) چاپ و سپس مکرر تجدید چاپ شد.

زبدة الاحکام (عربى)

رساله مختصرى است که با توجه به تحریرالوسیله حضرت امام خمینى توسط برخى از شاگردان ایشان تنظیم شده و مکرر به چاپ رسیده، یکى از چاپهاى ممتاز آن چاپ سازمان تبلیغات اسلامى در 273 صفحه در سال 1404 قمری انجام شده است. یادآورى این نکته لازم است که متن اولى این رساله سالها قبل تالیف شده و به نام چند نفر از مراجع تقلید از جمله آیت‏الله میلانى و آیت‏الله حاج سیداحمد خوانسارى نیز به نامهاى دیگر چاپ شده است و بنابر این باید گفت همان متن اولى با توجه به تحریرالوسیله به این صورت تنظیم شده.

توضیح المسائل (فارسى)، ملحقات توضیح المسائل (فارسى)،استفتائات (فارسى)، از دیگر آثار امام در این بخش است .

حکومت اسلامى یا "ولایت فقیه" (فارسى)  

این کتاب حاصل درسهاى حضرت امام خمینى راجع به ولایت فقیه است که در کتاب البیع ایشان هم به گونه‏اى مختصرتر آمده است. چاپ سوم این کتاب در 208 صفحه در سال 1391 انجام شده است. و این همان کتابى است که زمینه فکرى تشکیل حکومت اسلامى را در ایران آماده ساخت و دستگاه جبار شاهنشاهى نسبت‏به آن خیلى حساسیت نشان مى‏داد.

کشف الاسرار (فارسى)

مرحوم حاج شیخ مهدى پائین شهرى از علماى بزرگ قم بود. فرزند ناخلف او على اکبر حکمى زاده رساله‏اى به نام "اسرار هزار ساله "نوشت و در 38 صفحه در سال 1322 شمسى منتشر ساخت. موضوع این رساله حمله به مذهب تشیع بود. یعنى حرفهاى فرقه ضاله وهابى را به ضمیمه تبلیغات سؤ علیه روحانیان که آن روزها بازارشان داغ بود، در این رساله آورده بود و در حقیقت رساله‏اى بود در ترویج وهابیت و از طرفى همسو با کسروى و از طرف دیگر با رضاخان که دشمن روحانیان بود.

امام خمینى -سکوت را روا ندانستند و کتاب کشف الاسرار را در همان تاریخ، در پاسخ آن رساله نوشتند و ضمنا خیانتهاى رضاخان را هم با راحتی ‏بیان کردند. کتاب مورد استقبال قرار گرفت و بارها چاپ شد. چاپ اول در سال 1323 شمسى و چاپ سوم آن در سال 1327 شمسى در 334 صفحه توسط کتابفروشى علمیه اسلامیه تهران انجام شده است.

حضرت امام براى تالیف "کشف‏الاسرار" مدتى درس خود را تعطیل کردند و به نوشتن این کتاب پرداختند و یک بار دیگر به همه این در را آموختند که باید دنبال عمل به تکلیف بود نه اینکه به یک کار مخصوص دل بست.

رساله در رجال (عربى)، دیوان شعر (فارسى)، تهذیب الاصول (عربى)، رساله فى قاعدة لا ضرر یا نیل الاوطار، رساله فى الاجتهاد والتقلید (عربى)، لب الاثر یا رساله فى الطلب والاراده والجبر والتفویض. (عربى)، کتاب البیع (عربى)، وصیتنامه سیاسى الهى (فارسى) ...

صحیفه نور (فارسى)

اعلامیه ها و گفتارها و حکمها و سخنرانیها و مصاحبه‏هاى حضرت امام از سال 1341 شمسى تا سال آخر عمر شریفشان به صورتهاى گوناگون و سلیقه‏هاى مختلف جمع‏آورى و تنظیم و نشر شده است که شاید معتبرترین و جامعترین آنها کتاب شریف صحیفه نور باشد.

این کتاب حدود بیست جلد است و شامل رهنمودهاى حضرت امام از سال 1341شمسی تا آخر عمرشان یعنى 1368 است. در آغاز این کتاب نوشته ‏اى از سال 1363قمری که مربوط به حدود بیست ‏سال قبل از نهضت پانزدهم خرداد است آمده که بسیار جالب توجه است. 

منبع:http://mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=496804

86/3/13
7:8 عصر

یاد آن سفر کرده

بدست دست نوشت در دسته

یاد آن سفر کرده

رمز ماندگاری امام خمینی (1)

محمدامین پورامینی

قرن بیستم را باید قرن امام خمینی نامید، بدون تردید هیچ کس مانند او در تاثیر گذاری ونقش بی نظیر وی در معادلات جهانی نمی شناسیم، کشف این راز را باید در مطالب زیر جستجو کرد:

1.بندگی خدا. او بنده حق بود، تمام سخن وموضعگیرهای او بر اساس حرکت برای خدا بود، شما در صحیفه نور کلمه خدا را سرچ کنید، ببینید چقدر حرف از خدا وحرکت برای خدا  وانجام وظیفه بندگی خدا است، آن کس که برای خدا گام نهد خدا هم یار ویاور اوست، «من کان مع الله کان الله معه».

2.انجام وظیفه. میگفت: ما مامور به وظیفه هستیم، مامور به نتیجه نیستیم، حرکت بر اساس وظیفه چه بسا همراه با نتیجه مطلوب زودرس نباشد، ولی بندگی خدا اینگونه اقتضا میکند، که البته او نتیجه انجام وظیفه را هم در دوره حیات خود دید .

3. باور مردم. شاید هیچ کس مانند وی نشناسیم که تکیه بر توده های عظیم ملت کرده باشد، در اوج تنهایی باز میگفت: مردم ، مردم. شاید خود مردم هم به این حقیقت نرسیده بودند، او مردم را باور داشت، وچون پدری مهربان آنان را هدایت ، پرورش ، جهت میداد، اگر گاهی در انتخاب دچار اشتباه میشدند باز صبر میکرد، تا حقیقت برای خود مردم باز شود، همجنانکه در قضیه بنی صدر دیدیم.

4.شناخت عمیق سیاسی . امام خمینی کسی بود که تاریخ ایران را ومخصوصا از دوره مشروطیت به بعد را با آگاهی کامل وتحلیل درست وبازکاوی عمیق دریافته بود، او رمز  شکست مشروطیت ونهضت ملی شدن نفت را دریافته بود، وبر لزوم حضور هوشمندانه روحانیت در صحنه سیاسی تکیه داشت، بارها از شیخ فضل الله نوری وآیت الله کاشانی به عنوان دو چهره تاثیر گزار در دو جریان مشروطیت ونهضت ملی شدن نفت یاد میکرد، واز تاثیر منفی غرب گرایان در هر دو جنبش یاد میکرد، واز این رو به هیچ عنوان برای ملی گرایان ،غرب زدگان ،احزاب سیاسی چپ زده ومتمایل به شوروی آن روز ویا چین، در انقلاب اسلامی ایران تاثیری ونقشی قایل نبود،  وانقلاب اسلامی بر اساس حرکت برای اسلام، پی ریزی کرد.

5. آگاهی کامل از شرایط جهانی. او از ده ها سال پیش بر خطر صهیونیسم جهان واقف، وجهان اسلام را نسبت به آن حساس کرده بود، آن زمانی که برخی شوروی را دشمن اول میدانستند او آمریکا را شیطان بزرگ معرفی کرد که شوروی را هم بتزی داده است!، ودر نامه معروف به گورباچف خبر از فروپاشی نزدیک نظام سوسیالیستی وشکسته شدن استخوانهای کمونیسم داد.

6. صداقت. مردم در چهره او راستی ودرستی را یافتند، وبه او ایمان داشتند، واین ایمان دوطرف امام به امت وامت به امام باعث شکست نقشه های دشمنان می شد.

7. شجاعت. میگفت: والله تا بحال نترسیدم. این قسم جلاله است که از زبان مردی الاهی صادر میشد، آن روزی که دژخیمان رژیم ستمشاهی او را دستگیر کردند آنها تحت تاثیر نفوذ معنوی وهیبت امام قرار گرفته بودند وبر خود میلرزیدند! در خاطرات آخرین سفیر آمریکا در ایران آمده است که یکی از ماموران آمریکایی آیت الله موسوی اردبیلی را با امام خمینی اشتباه گرفته بود، وپا به فرار گذاشته بود.

8. معنویت. بندگی کامل خدا، تقید به نماز شب وتوسل به اهل بیت به او معنویتی فوق العاده بخشیده بود، با آنکه فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت، ورهبری امت ومرجعیت فراگیر را اداره می کرد، ولی در ماه رمضان سه بار ختم قرآن می کرد، در نجف اشرف هرشب به حرم مشرف می شد، وزیارت جامعه کبیره را میخواند.

9. صلابت. ایستادگی وصلابت وی معلوم وزبانزد عام وخاص بود. به هنگام حمله صدام به ایران، به یک سخن که دزدی آمده وسنگی انداخته، به مردم روحیه وجانی بخشید. با جمله معروف آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند به مردم جرات ایستادن مقابل زورگویان داد.

10. ساده زیستی. با آنکه بمقتضای مرجعیت ورهبری ملیاردها تومان زیر نظر وی خرج می شد، خود از آن بهره نبرد، وپس از بازگشت از نجف در خانه اجاره ای در جماران سکونت کرد، نه تنها در کاخ وقصری نرفت که خانه ساده ای هم نخرید، هانگونه که در نجف اشرف در تمام مدت تبعید نیز در خانه اجاره ای نشست، وخانه ای برای خود نخرید، بارها روحانیت را به ساده زیستی وحفظ زی طلبگی نصیحت نمود.

 


86/3/12
12:17 عصر

با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه

بدست دست نوشت در دسته

مجموعه «با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه» کامل شد


مجموعه کتاب های ( با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه ، به تاریخ دوران امامت امام حسین ( ع ) و پیشامد های مربوط به باقیمانده خاندان پیامبر ( ص ) پس از شهادت امام تا بازگشت مجدد کاروان حسینی به مدینه را که با قیام عاشورا ارتباطی تنگاتنگ دارد می پردازد.
در این پژوهش دوران پنجاه ساله پس از رحلت پیامبر ( ص ) تا سال شصت هجری در گفتاری با عنوان ( جریان نفاق ، مطالعه ای در ماهیت و آثار آن مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش « با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه » در 6 بخش تنظیم شده که هر کدام از این بخش ها توسط یکی از محققین گرد آمده است.
1- تاریخ وقایع حضور امام حسین ( ع ) در مدینه تا حرکت به مکه مکرمه .
2- تاریخ حضور امام حسین ( ع ) در مکه مکرمه.
3- تاریخ وقایع حرکت امام علی ( ع ) ار مکه تا کربلا.
4- تاریخ وقایع حضور امام ( ره ) در کربلا تا شهادت .
5- تاریخ وقایع کاروان حسینی پس از شهادت امام حسین ( ع ) تا رسیدن به شام .
6- تاریخ وقایع کاروان حسینی در شام و در فاصله شام تا ورود به مدینه.
این مجموعه در شش مجلد گرد آمده است.

جلد اول از این مجموعه با عنوان ( امام حسین ( ع ) در مدینه منوره به تاریخ دوران حضور امام حسین (ع ) پس از شهادت امام حسن ( ع ) در مدینه ، تاریخ سفر آن حضرت از مدینه به ممکه پس از مرگ معاویه و تسلط یزید می پردازد.این مجلد توسط آقای علی شاوی نوشته شده است.
جلد دوم این مجموعه با عنوان ( امام حسین (ع) در مکه مکرمه ) به دوران مکی نهضت حسینی می پردازد یعنی دورانی که امام حسین (ع) پس از اعلام خودداری از بیعت با یزید پس از مرگ معاویه در مکه اقامت گزید. این مجلد توسط آقای نجم الدین طبسی نگاشته شده است.
جلد سوم این مجموعه ( امام حسین ( ع ) و رویدادهای راه مکه تا کربلا ) نام دارد که به وقایع راه کاروان حسینی از مکه مکرمه تا کربلای معلا می پردازد که توسط آقای محمد جواد طبسی نوشته شده است.
چهارمین مجلد از مجموعه شش جلدی ( با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه ) با عنوان (امام حسین (ع) رویدادهای کربلا) به شرح حوادث دوره حضور امام ( ع ) در کربلا تا شهادت آن حضرت اختصاص دارد. این مجلد توسط آقایان عزت الله مولایی ومحمد جعفر طبسی نگاشته شده است.
پنجمین  مجلد از این مجموعه با عنوان ( وقایع راه کربلا تا شام ) به وقایع نهضت حسینی پس از شهادت امام حسین ( ع ) می پردازد و ماجراهای مربوط به باقیمانده کاروان اهل بیت ( ع ) را در حرکت کاروان حسینی از کربلا به کوفه و شام را مورد مطالعه تحلیلی قرار می دهد که توسط آقای محمد جعفر طبسی نوشته شده است.

ششمین وآخرین جلد این مجموعه به بررسی دوره حضور  کاروان حسینی در شام، ونقش آنان در برگرداندن معادله ورسوا ساختن دستگاه مغرور وستمکار بنی امیه در قلب پایتخب پرداخته، آنگاه ماجرای پس از آن تا زمان بازگشت به کربلا ومدینه را مورد بررسی وکنکاش قرار داده است، ودر رابطه با اربعین حسینی نویسنده به نتیجه جدیدی رسیده است. این مجلد توسط آقای محمد امین پورامینی نوشته شده است.
این مجموعه توسط آقای عبدالحسین بینش به فارسی ترجمه شده است.
مجموعه شش جلدی ( با کاروان حسینی ازمدینه تا مدینه ) توسط پژوهشگده تحقیقات اسلامی تهیه شده و علاقه مندان جهت تهیه آن می توانند با شماره تلفن 7730735-0251 تماس حاصل نمایند.

منبع ( البته با اصلاحات):  http://www.jame-jam.ir/display_full.aspx?data_id=14356


86/3/10
10:23 صبح

از فراق یار گفتم واز خود نگفتم

بدست دست نوشت در دسته

 

 از فراق یار گفتم واز خود نگفتم

عنایت حضرت فاطمه زهرا (ع)

باب الحجرة النبویة الشریفة

 

محمدامین پورامینی

شش سال بود که بیمار وزمینگیر شده بود، بر اثر اصابت چیزی سنگین به کمر سه تا از مهره های کمرش خورد شده بود، ومعالجات پیوسته وپر هزینه بی فایده. پای راستش به دلیل پرس شدن عصب سیاتیک کاملا بی حس شده، وانجام عمل جراحی ریسکی خطرناک بود، که سرانجام پزشکان ومتخصصان به این نتیجه رسیدند که انجام عمل به صلاح نیست، چون نتیجه آن قابل پیش بینی بود:  قلج کامل ویا چه بسا احتمال مرگ.. برای تقویت روحیه وایجاد امید وآرامش تنها توصیه به انجام فیزیوتراپی طولانی مدت  کردند، که آن هم مشکلات خود را داشت، از آنجایی که پا حس نداشت منجر به ایجاد سوختگی پوست وتاول زدن میشد.

این بیمار خانمی از بستگان ما بود به نام ز- ن ، همسر آقای م - م ط ، که با صبر واستقامتی مثال زدنی توأم  بود، البته اینها قسمتی از بیماریهای وی بود.

برخی از پزشکان تصریح کردند که کاری از دست ما برنمی آید، اگر جایی دیگر سراغ دارید خود بروید.

در سال1385 با سختی هرچه تمامتر توفیق سفر کربلا همراهشان شد، به برکت توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام برخی از ناراحتی او از جمله مشکل تنفسی برطرف گردید، واین مایه خوشحالی همه گردید.

به ایران بازگشت، ولی باز مشکل عمده مسئله ناتوانی راه رفتن وبی حسی پا بود، که برخی پزشکان گفته بودند که باید با آن ساخت، وراه حلی ندارد.

روز 16/1/1386شمسی برابر با 16 ربیع الاول 1328قمری بود که زنگ تلفن زده شد، یکی از بستگان آن سوی خط بود که با گریه میگفت : میگویند فلانی شفا گرفته، برویم ببینیم چه خبر شده است.. من خبر را درست نگرفتم، جور دیگری تفسیر کردم، همسرم گفت: مگه چه خبر شده؟ برای آنکه شوکی ایجاد نشود گفتم: میگویند فلانی حالش به هم خورده ، او را به بیمارستان برده اند !

چیزی نگذشت که باز تماسها تکرار شد، چه می شنوم، خبری عجیب وشگفت، نه گویا کرامتی صادر شده، واین کرامت از اهل کرامت عجبی نیست، گویا  درست می شنوم، بیمار شفا گرفته است.

به سوی منزل او رهسپار شدم، در کمال ناباوری او را ایستاده بر پای خود دیدم ، سالها بود که وی را بر روی بستر، ویا تکیه زده بر دستان دگر دیده بودم، خدای را شکر گفته وبه وی تبریک گفتم.

بعد این جریان را بازگو نمود: صبح 16/1/86 که همه از خانه بیرون رفته بودند من به استراحت پرداختم، چون شب قبل من از ناراحتی پا خوابم نبرده بود، اگر تا پیش از آن شب ناراحتی من از یک پا بود، آن شب آن درد در هردو پا بود، به طوری که خواب را از چشمم ربوده، صبح فرصتی بود که به خواب روم، حدود ساعت هفت ونیم صبح بود که در عالم خواب خود را بین الحرمین مدینه بین حرم حضرت رسول خدا (ص) وحرم بقیع دیدم، همزمان در همان لحظه خود را بین الحرمین کربلا  بین حرم حضرت امام حسین وحرم حضرت ابا الفضل دیدم ، اینها همه یکجا جمع شده بود،  سوار ویلچر بودم، به قصد دعا برای ظهور حضرت مهدی (ع) ورفع گرفتاریهای برخی مردم وآشنایان به طرف حرم پیامبر حرکت کردم، وقصد داشتم پس از زیارت حرم نبوی به سمت حرم حسینی روم، وآنجا هم فرج آقا را بخواهم، به سمت حرم پیامبر حرکت کردم که ناگهان هاله ای از نور را دیدم که از سمت حرم  به طرف من آمد، به گونه ای که فهمیدم که این نور فاطمه زهرا است، عده ای نیز همراه وی بودند، حضرت به سمتم آمد، گفتم: خانم: چرا آقا نمی آید تا این غم وغصه گرفتاران ونیازمندان را برطرف سازد.. از غم فراق یار گفتم واز خود  نگفتم. خانم به من گفت: به دردت صبور باش، من هم خیلی درد دارم، اما با این وجود به کمک تو می آیم،  - البته اینجا برخی مطالب است که برای کسی نخواهم گفت - ناگهان از روی ویلچر برخاستم، وبه دنبالش دویدم..

درهمین حال بود که از خواب برخاستم، با ناباوری خودم را ایستاده بر پای خود دیدم، دیدم می توانم راه بروم، دیگر اثری از بی حسی پا وناتوانی  در خود نیافتم.


86/3/5
5:49 عصر

شیخ احمد قمی الگوی ایرانیان خارج از کشور

بدست دست نوشت در دسته

 

شیخ احمد قمی الگوی ایرانیان خارج از کشور

تمبر یادبود شیخ احمد قمی منتشر شد

خبرگزاری فارس: به منظور بزرگداشت نام «شیخ احمد قمی» شخصیت برجسته ایرانی تبار تایلند، تمبر یادبود وی توسط شرکت پست جمهوری اسلامی ایران منتشر شد.

به گزارش فارس به نقل از روابط عمومی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تایلند، بر روی این تمبر تصاویری از حافظیه در شیراز و مرقد شیخ احمد قمی در «آیوتایا» پایتخت سابق تایلند نقش شده است. وجود این تصاویر نشانگر منابع فرهنگی مشترک ایران و تایلند می‌باشد.
شیح احمد مسلمانی شیعه است که در سال 1543 میلادی در شهر قم، دیده به جهان گشود. وی در اولین سال‌های قرن هفدهم (1605) به آیوتایا مهاجرت کرد و پس از مدتی توانست در سایه مدیریت و درایت خود به یکی از مقامات عالیرتبه سیام مبدل و با تاسیس نهاد شیخ الاسلامی به عنوان اولین شیخ الاسلام تایلند منصوب شود.
برخی از نوادگان شیخ احمد حدود صد سال بعد از وی مذهب خود را به بودایی تغییر داده و بسیاری از نوادگان وی نیز مسلمان باقی ماندند و همه ساله این دو نسل در کنار یکدیگر یاد جد ایرانی تبار خود را گرامی می‌دارند.
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8504070188

 

با حضور مقامات ارشد تایلند از مقام شیخ احمد قمی تجلیل شد
مراسم گرامیداشت شیخ احمد قمی اولین شیخ الاسلام ایرانی تبار تایلند امروز شنبه با حضور ژنرال سونتی رئیس شورای امنیت ملی تایلند و از نوادگان شیخ احمد، سفیر و رایزن فرهنگی سفارت ایران،مقامات کشوری و محلی و جمعی از نوادگان مسلمان و بودایی شیخ احمد قمی در کنار مقبره وی در آیوتایا پایتخت سابق تایلند برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، در این آیین باشکوه که همه ساله در پنجم خردادماه برگزار می‌شود پس از قرائت قرآن، ژنرال سونتی، سفیر ایران و مقامات تایلندی با نثار تاج گل بر مرقد شیخ احمد قمی از خدمات وی به مردم تایلند تجلیل کردند. 

محسن پاک آیین سفیر جمهوری اسلامی ایران، در این مراسم شیخ احمد قمی را میراث مشترک فرهنگی ایران و تایلند خواند و با اشاره به نقش وی در تقویت تعامل ملتهای دو کشور گفت : تجلیل از مقام شیخ احمد به معنی احترام به دوستی و صمیمیت مردم ایران و تایلند است.

وی از حضور ژنرال سونتی در این مراسم تقدیر و آن را نشانه پیوندهای عمیق فرهنگی بین دو کشور دانست.

« بوناک» از نوادگان شیخ احمد قمی نیز طی سخنانی ضمن تجلیل از نقش وی در ایجاد فرهنگ و مدنیت در سیام (تایلند سابق) وجود نوادگان مسلمان و بودایی وی در این مراسم را نشانگر همزیستی مسالمت آمیز ادیان مختلف در تایلند دانست .

وی با تاکید بر ضرورت تقویت مناسبات فرهنگی با ایران گفت : ایرانیها همواره دوست تایلند بوده و نقش ارزنده ای در تحکیم تفاهم و دوستی در این کشور داشته اند. در این مراسم همچنین نوادگان بودایی شیخ احمد نیز با برپایی آیین خاص بوداییان یاد وی را گرامی داشتند.

شیح احمد مسلمانی شیعه است که در سال 1543 میلادی در شهر قم، دیده به جهان گشود. وی در اولین سالهای قرن هفدهم (1605) به آیوتایا مهاجرت کرد و پس از مدتی توانست در سایه مدیریت و درایت خود به یکی از مقامات عالیرتبه سیام مبدل شود و با تاسیس نهاد شیخ الاسلامی به عنوان اولین شیخ الاسلام تایلند منصوب شود. .

http://mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=492535

این دوخبر امروز بسیار جالب وآموزنده است، شیخ احمد قمی تاجری بود متدین که از قم به تایلند رفت، وچون درست بود عزیز شد، ونته تنها ذوب نشد، بلکه دیگران را نیز  هدایت کرد، امروز بیش از هشت صد هزار شیعه تایلندی از برکات شیخ احمد قمی است، راستی چرا او اینگونه موقعیت پیدا کرد که چندین قرن مورد توجه واحترام همگانی است؟ وآیا صدها هزار هموطنان عزیز خارج از کشور ما میتوانند مثل او تاثیرگذار  ونه تاثیر پذیر باشند، وهریک چون او باعث هدایت عده ای گردند ، ونورافکنی بر دلهای مردگان افکنند؟ اگر جواب منفی است علت کدام است؟


86/3/1
4:3 عصر

مدینه منوره خاستگاه تشیع

بدست دست نوشت در دسته

مدینه منوره خاستگاه تشیع

 

 

TinyPic image

محمدامین پورامینی

شواهد تاریخی وروایی نشان دهنده این است که هیچ یک از مذاهب اسلامی پیشینه وسابقه مذهب شیعه را ندارد، چرا که تشیع مولود طبیعی اسلام، وریشه از زمان رسول خدا (ص)دارد، شیعه در لغت به معنای پیرو ، یار، یاور آمده است، همچنانکه در کتاب صحاح جوهری آمده است، این واژه در زمان رسول خدا (ص) بر یاران وپیروان حضرت امیر مومنان علی علیه السلام بکار گرفته شد، وهمان زمان کسانی که همراه،  پیرو، تابع علی علیه السلام بودند شیعیان علی گفته می شد، چنانچه در تفاسیر روائی قرآن مثل شواهد التزیل حسکانی، الدر المنثور سیوطی و.. در ذیل آیه شریفه: «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» سورره بینه/7 (همانا کسانی که ایمان آورده وکارهای شایسته کرده اند ، آنان بهترین آفریدگانند) چندین روایت نقل کرده اند که مقصود از این بهترین آفریدگان علی وشیعیان اویند، سیوطی شافعی در جلد ششم الدر المنثور صفحه 379 چهار روایت، وحسکانی حنفی در جلد دوم تفسیر شواهد التنزیل، صفحه 459 به بعد 24 روایت در این زمینه آورده اند، که از مجموع آنان بکار گیری این واژه در زمان رسول خدا (ص) استفاده می گردد.

طبرانی در المعجم الاوسط 7/343وابن حجر آورده اند که رسول خدا به علی (ع) فرمود: ای علی! تو ویارانت در بهشتید، تو وشیعیانت در بهشتید.

ابو هریره از رسول خدا (ص) نقل می کند که ایشان به علی (ع) فرمود: تو وشیعیانت با من در بهشت خواهید بود (المعجم الاوسط7/343-تاریخ مدینة دمشق42/332مناقب خوارزمی/317) .

ودر رابطه با استعمال این واژه در زمان پیامبر اسلام نوبختی می گوید: شیعه گروه علی بن ابی طالب است که در زمان رسول خدا وپس از او با نام شیعه علی شناخته می شوند، آنان  امامت وپیشوایی  او را پذیرفته اند.

بنابر این تاریخ صدور شناسنامه شیعه به دوره رسول خدا بر می گردد، اما دیگر مذاهب اسلامی در حد فاصل یک ونیم تا دو ونیم قرن پس از رسول خدا بوجود آمده اند.

قدیمی ترین مذهب برادران اهل سنت مذهب حنفی است ، که ابو حنیفه ـ که  اصالت وی به کابل بر میگردد - مدتی در محضر امام ششم شیعه یعنی امام صادق (ع) درس خوانده است، وپس از وی مالک بن انس است که رئیس مذهب مالکیه است، او هم از شاگردان امام صادق (ع) است، واما شافعی شاگرد ابو حنیفه، واحمد بن حنبل شاگرد شافعی است، بدین ترتیب معلوم می شود که تمامی مذاهب پس از شیعه پدید آمده اند.

با این بیان معلوم می شود که خواستگاه اصلی شیعه شهر مدینه منوره است، که از آن زمان تا کنون  در این شهر وجود دارند، وایشان ریشه از خود شهر داشته واز درون خاندان آل محمد پدید آمده اند.

زائران ایران در قبرستان بقیع با مبلغان وهابیت روبرو میشوند، که یا خود ازخارج مدینه مثل افغانستان وتاجیکستان آورده شده، ویا تحت تاثیر اندیشه های غیر مدنی با تاثیر پذیری از افکار ابن تیمیه حرانی ومحمد بن عبد الوهاب نجدی ، پس از شستشوی مغزی به تبلیغات مشغولند، ومطالبی را طوطی وار وچندش آور تکرار میکنند، چند حدیث را بدون فهم ودرایت تکرار نموده، وغیر خود را اهل بدعت وشرک میشمارند، باید به آنان گفت: این است شناسنامه ما، شما باید برای خود شناسنامه ای بیابید.


86/2/31
4:28 عصر

سفر به کوی عشق

بدست دست نوشت در دسته

سفر به کوی عشق

 

عمیق نفس بکش؛ چشم‏هایت را ببند و مسافر خیال شو؛ حتى اگر نامى از تو در زمینه سپیده عمره نباشد. زود بیا و اسم بنویس.
برنده قرعه‏کشى هم هر که عکس آسمان در دلش بیفتد؛ هر که بتواند بى‏بهانه گریه کند؛ هر که بتواند بى‏واهمه خودش باشد.
مبلغش هم، نیایش یک شب بهتر از هزار ماه؛ سوز یک آه گرم‏تر از خورشید؛ شکسته یک دل سخت از سنگ.
مدت سفر هم دل‏خواه است. از توبه رنگین آدم و حوّا تا طلوع آفتاب میان دستان کعبه؛ حتى اگر یک روز به عمر زمین مانده باشد.
حالا نظرت چیست؟ مسافر مى‏شوى با ما؟
حتى اگر نامت را میان نام مسافران عمره پیچیده باشند، باز هم براى پرواز، محتاج این سفرى. باید زلال شوى؛ جریان پیدا کنى وگرنه آن سفر هم کمکى به دریا رسیدنت نمى‏کند. آخر بعضى از این آبگیرها بد جورى آدم را گول مى‏زنند.
آماده شده‏اى؟ ساکت را بسته‏اى؟ همه چیز را چه، برداشته‏اى؟ هفده شب و روز دیگر راهى مى‏شویم. یادت باشد هیچ تکه‏اى از خودت را این جا جا نگذارى. همه چیز را براى پاک و نو شدن با خودت بردار؛ مخصوصاً دلت را. مى‏خواهم وقتى که برگشتیم همه بفهمند میان حضور ملائک قدم زدن چه لذتى دارد. همه حس کنند با هر بار گشتن دور خانه او چقدر به او نزدیک شده‏اى. باید همه بفهمند کجا بوده‏اى.

اسرار و معارف حج،  با الهام از درسهای حکیم متاله آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، ره
اسرار و معارف حج، با الهام از سخنان حکیم متأله آیت‏الله سیدابوالحسن رفیعى قزوینى‏
به کوشش محمد امین پور امینى، انتشارات بشیر اندیشه

کسى مى‏گفت: من در حجر اسماعیل بودم؛ حاجى‏اى را دیدم که پرده‏هاى که کعبه را گرفته بود و زار زار مى‏گریست و این شعر را مکرر ترنم مى‏کرد و اشک مى‏ریخت: «کجا روم به جز ین در گهم پناهى نیست». حال خوش او مرا نیز دگرگون ساخت.
این حکایت بخشى از کتاب اسرار و معارف حج است که با الهام از سخنان حکیمانه حضرت آیةالله سید ابوالحسن رفیعى قزوینى نگاشته شده است.
در این کتاب، گردآورنده به مسائلى همچون فلسفه حج و اسرار اعمالى مانند غسل احرام، تلبیه، لباس احرام، حقیقت رمى جمره، راز هفت سنگ‏ریزه، راز قربانى، شناخت مو، چرایى حلق و تقصیر، طواف نساء، چرایى بیتوته و راز برخى از محرمات احرام مى‏پردازد.
ضمناً مؤلف پیش گفتار این کتاب به زندگى‏نامه فقیه، فیلسوف و متکلم معاصر، حضرت آیةالله رفیعى قزوینى اشاره داشته است.
این کتاب توسط انتشارات بشیر اندیشه  به چاپ رسیده است.

http://www.porseman.net/defaulte.aspx?namayesh=23


86/2/29
5:33 عصر

پرچم بر زمین نماند

بدست دست نوشت در دسته

 

پرچم بر زمین نماند

 

بررسى جایگاه ممتاز حضرت زینب (ع) پس از واقعه کربلا 

محمدامین پورامینى


 
 
علم واژگون گردید و علمدار نقش بر زمین . دستان او یک طرف ، مشک سوراخ گشته او طرفى دیگر، کمر حسین (ع) شکسته شد،... تا آن گاه که نفس مطمئن حسین (ع) به ملکوت اعلى پر کشید و خون پاکش سرزمین تشنه عشق را سیراب کرد.
پرچم را پرچمدار و علم را علمدارى باید.

چه کسى بهتر از زینب ؟ زینبى که سبط نبى ، بنت على و اخت ولى بود.
او تاریخ مجسم است . از روزى که پیامبر را در اندوه دید و مادر را دل و پهلو شکسته و سیلى خورده، و پس از آن در حال ایراد سخن لبت به شکوه گشود و سخن او را روایت کرد و غربت و مظلومیت پدرش امیر مؤ منان على  و برادرش امام مجتبى را مشاهده کرد، تا این زمان بر همه چیز آگاه است .
کربلا را آغازى است که پایان ندارد. این اول را آخرى نیست . اینجا علم بر زمین نمى افتد و کسى جز زینب پرچمدار نیست . باید پرچم را برداشت و با خود برد. به کجا؟ به قلب دشمن به اندرون کاخ ظلم . به دارالاماره پسر مرجانه و ستمخانه یزید. از کربلا تا به کوفه ...، از کوفه تا به شام ...، از شام به مدینه و از مدینه به همه عالم . این پرچم رسالت خون حسین است که تا ابد در حرکت و تپش است و هیچ گاه از حرکت باز نمى ماند.
سیر تاریخ را از عصر عاشورا ورق مى زنیم ، تا جایگاه ممتاز عقیله بنى هاشم را بیابیم.


1
. در کربلا
حفاظت از جان حجت خدا، امام زین العابدین (ع) از مهم ترین وظایف شیر زن دشت کربلا است . آن گاه که ددسیرتان به خیام آل الله یورش ‍ بردند خیمه ها را آتش زدند، آن کس که از جان امام در میان خیمه نیم سوخته نگهدارى کرد، زینب بود. و آن گاه که اسیران آل البیت را بر سوار بر شتران برهنه کردند، در حالى که اجساد شهیدان کربلا چون ورق هاى پاره گشته قرآن ، بر زمین داغ کربلا مانده بود، تسلى بخش دیگران و امام ، زینب بود.امام زین العابدین (ع) این صحنه جان گداز را چنین بازگو مى نماید: آن گاه که آن مصیبت بزرگ در کربلا بر سر ما فرود آمد و پدرم و یارانش ، از فرزندان و برادران و دیگر بستگان ، به شهادت رسیدند و ما را به قصد کوفه سوار بر شتران برهنه نمودند، نگاه به پیکر شهیدان انداختم که چگونه بر زمین افتاده ، هیچ کسى در فکر خاک سپارى ایشان نیست . این صحنه بسیار بر من سخت آمد و دلم را به درد آورد و حالم را دگرگون ساخت ، که نزدیک بود جان بسپارم ، عمه ام زینب که حال پریشان مرا دید، فرمود: اى یادگار جد و پدر و برادرانم ، تو را چه مى شود؟ گفتم : چگونه بیتابى نکنم ، در حالى که آقایم ، برادرانم ، عموهایم ، فرزاندنشان و خویشان خود را غرق به خون مى بینم ، که بر خاک افتاده ، هیچ کس اقدام به دفنشان نمى کند و کسى نزدیک ایشان نمى رود. گفت : اندوهگین مباش که این واقعه قبل از روشن بود. خداوند گروهى را بر خواهد انگیخت که این پیکرهاى پاره پاره را جمع کرده ، آنها را به خاک سپارند و بر سر قبر پدرت ، سید و سالار شهیدان ، پرچمى نهند که هرگز از بین نمى رود و همواره در حرکت و تپش خواهد ماند و سردمداران کفر و پیروان گمراهى نهایت کوشش خود را در مبارزه و مقابله با آن به کار خواهند بست ، ولى از عهده انجام آن بر نخواهد آمد و روز به روز بر عظمت و جلوه خود خواهد افزود.


2. در کوفه
اینجا کوفه است . عبیدالله  مغرور و مست بر اریکه قدرت ، تکیه زده است . زینب با دیگر اسیران بنى هاشم با بى اعتنایى هر چه تمام تر وارد مى شود و در حالى که عده اى از زنان گرد او حلقه زده اند در گوشه اى مى نشیند. پسر مرجانه که از این بى اعتنایى خشمگین شده است ، مى پرسد: این زن کیست ؟ جوابى نمى شنود. دگر باره پرسش مى کند و از جواب خبرى نیست . براى بار سوم مى پرسد و از دیگران جواب مى شنود که این زینب است ، دخت فاطمه ، فرزند رسول خدا. به سمت او مى نگرد و مستانه مى گوید: سپاس خدا که شما را رسوا ساخت و شما را کشت و دروغتان را آشکار نمود.مگر زخم زبان سوزنده تر از زخم شمشیر نیست ؟ مگر این ادامه آن جنگ نیست ؟ مگر این علمدار نیست که دفاع از حریم نهضت را بر عهده دارد؟ زینب با قدرت و صلابت هر چه تمام لب به سخن مى گشاید که : سپاس خدا را که ما را به وجود محمد کرامت و برترى بخشید و از هر گونه ناپاکى دور گردانید. کسى رسوا مى شود که فاسق است و دروغ کسى مى گوید که فاجر است و آن غیر ماست .  این سخن چون پتک بر سر طاغوت کوفه فرود آمد.


3. در شام
مردم شام اسلام را از دریچه بنى امیه مى شناختند. آنجا اسلام اموى حاکم بود و از اسلام نبوى خبرى نبود. آنان معاویه و فرزند او را که چون بوزینه و خوک تکیه بر جاى صالحان زده بودند، جانشینان پیامبر مى پنداشتند. تبلیغات نارواى امویان حرکت اصلاح گرایانه خونین حسینى را، خروج و سرکشى بر خلیفه وقت مسلمانان وانمود مى ساخت . از این رو، به هنگام ورود اهل بیت (ع) به شام ، شهر را آذین بسته ، به شادمانى مشغول بودند. آنان را در حالى وارد شهر دمشق کردند که به ریسمان بسته شده بودند و سرهاى شهیدان بسان ستارگان درخشان گرد ماه شهیدان ، که به بر سر نى قرآن مى خواند و گاه لب به سخن مى گشود نظاره گر کار پیام رسانان خون واقعه طف بودند.
این شام بلا است . شهر زخم زبان ها، جهالت ها، دشنام ها، آزارها و از همه بدتر سرکشى حاکم فاجر و فاسقى چون یزید که اصل و نسبى ندارد و مست غرور و باده است..

و اینجا نقش آفرینى زینب جلوه دیگرى دارد.


در مجلس یزید
حضور اهل بیت علیهم السلام در مجلس شوم یزید خود مصیبتى است بس ‍ عظیم . امام باقر (ع) فرمود: ما را که دورازده کودک بودیم ، در حالى که دستانمان را به گردنمان بسته و على بن الحسین (ع) در میانمان بود، وارد مجلس یزید کردند. یک سر ریسمان به زنانى مى رسید که با طناب به هم بسته شده بودند، و در حالى در مجلس حاضر شدند که سر بریده ابا عبدالله در میان تشتى مقابل یزید بود، و بوى خوش آن فضا را عطرآگین کرده بود. مگر مصیبتى بالاتر از این در فکر کسى مى گنجد!
و یزید، اشعار ابن زبعری  را خواند و بر آن ابیاتى افزود، که نشان از کفرورزى اوست و به طور صریح به انکار رسالت پیامبر خدا پرداخت  و با کمال بى شرمى ، رسالت پیامبر را چیزى جز حکمرانى محض ندانست .
و زینب کبرى لب به سخن گشود و با قدرت و استوارى تمام در کاخ بیدادگرى فریاد کشید و پرده از درون سیاه و کثیف و کفرآلود او درید و انقلاب را به درون کاخ کشاند.
او به خوبى مى داند که کجا و کى و چگونه لب به سخن گشاید. آنجا که یزید از او مى خواهد که سخنى بگوید، اشاره به امام زین العابدین (ع)کرده ، مى گوید: سخنگو اوست ، تا به وى بفهماند که رهبر این نهضت و استمرار بخش این حرکت و امام امت، اوست . و آنجا که نوبت به وى مى رسد چیزى را فروگذار نمى کند.
آن گاه که زینب سر نورانى برادر را مى بیند، با ندایى حزن آلود و سوزنده فریاد بر مى آورد: اى حسین ، میوه دل پیامبر، فرزند مکه و منا ، زاده زهرا برترین زنان ، فرزند دخت مصطفى ...، و با این سخن تمامى حاضران در مجلس را به گریه وامى دارد.
و پس از آن رو به یزید کرده ، با تندى هر چه تمام بر دو نکته تکیه مى ورزد:
1.
تکیه بر انتساب رهبر این نهضت و کاروان اسیران به رسول خدا (ص)، که این نکته مهم بارها از جانب خود و امام سجاد (ع)و دیگر اسیران بنى هاشم تکرار گردید و سهمى بس مهم در شکستن حلقه شدید تبلیغاتى دشمن داشت .
2.
مسئولیت اصلى شهادت حضرت سیدالشهداء، امام حسین (ع)را بر عهده شخص یزید پلید نهاد، تا هر راهى را براى گریز وى ببندد. و پس از آن خطبه رسایى خواند که لرزه بر اندام حکومت بنى امیه انداخت و آن را از بنیان سست و منهدم ساخت .
محقق دانشمند استاد باقر شریف القرشى در این باره مى نویسد: نواده پیامبر توانست جبروت طاغوت را در هم شکند و او را وادار به فرار و تحمل ننگ و عار سازد و به او فهماند که هرگز پیشانى حق خواهان در برابر طاغوتیان و ستمگران خم نخواهد شد.
این خطبه را بسیارى از تاریخ ‌نویسان و سیره نگاران یاد کرده اند. نخستین آنان ابن طیفور (متوفاى 280) در بلاغات النساء است ، که آن را به طور خلاصه آورده است و تفصیل آن را خوارزمى و ابن نما و ابن طاوس و طبرسى و دیگران  آورده اند و مضمون آن بسیار عالى و کوبنده و در نهایت رسایى و در نهایت و شیوایى است ، که به 9 محور آن اشاره مى کنیم :

1. تبیین برخى معارف دینى که براى جامعه آن روز کاملا ناآشنا بود، مانند مسئله مهلت یافتن ستمگران به منظور لبریزشدن پیمانه ظلم و گناه ایشان ، تا حجت الهى از هر نظر بر ایشان تمام گردد، و چون با اختیار خود راه طغیان و سرکشى را سپرى نموده اند عذاب بزرگ الهى در انتظار آنان است .  این طرز فکر با تفکر جبرى که از ناحیه حاکمان آن عصر تبلیغ مى شد در تعارض تام بود.
2.
تبیین ستمگرى یزید، با آن که داعیه خلافت اسلامى داشت .
3.
تکیه بر مسئله حفظ جایگاه بلند زن در تعالیم اسلامى و لزوم غیرت ورزى جامعه .
4.
 روشن ساختن این نکته که آنچه یزید انجام داد نتیجه کفرورزى اوست و او این جنایت را به سبب انتقام گیرى و از رسول خدا (ص)، در عوض از دست دادن خویشان کافر خود در روز بدر انجام داد. بنابراین ، شمشیرى که در کربلا بر حسین کشیده شد، همان شمشیر مشرکان در برابر رسول خدا (ص)پس از گذشت پنجاه سال است .
5.
تکیه و پافشاری بر آن که حکومت و ولایت از آن آل محمد صلى اللّه علیه و آله است و بس .
6.
مسئول دانستن کسانى که طاغوت زمان را بر مسلمانان چیره ساختند، و برخورد با طرز فکرى که آن را به قضا و قدر الاهی ربط داده ، از مسئولیت پذیرى شانه خالى مى کنند.
7.
تصریح به اینکه یزید و پیروان و یاران او توانایى از بین بردن اهل البیت (ع)را ندارند، نه تنها او، بلکه هیچ کس از عهده انجام آن بر نمى آید.
8.
بیان عظمت مقام شهید و ارزش شهادت در اسلام .
9.
مسئول دانستن یزید پلید در فاجعه شهادت امام حسین علیه السلام .


آثار حضور اهل بیت علیهم السلام در شام و جایگاه حضرت زینب علیهاالسلام


اگر بخواهیم جایگاه حضرت زینب را در جمع اهل بیت (ع)در شام بیابیم باید آن را در چهار محور زیر جستجو کرد:
1.
ولایت پذیرى ، آنجا که حضرت امام زین العابدین (ع)را به عنوان سخنگوى کاروان معرفى مى کند و مى فرماید: سخنگوی ما اوست ، هوالمتکلم .
2.
ایستادگى هر چه تمام تر در برابر یزید.
3.
تاثیر چشمگیر در مجلس عمومى یزید، به دنبال آن در همه اقشار جامعه ، به طورى که یزید خود اعتراف مى کند که پسر مرجانه با کار خود کینه مرا در دل مسلمانان کاشت  و شخصیت هاى برجسته شام را به واکنش واداشت ، تا جایى که این جنایت عظیم را به شدت محکوم کردند و حتى لشکریان یزید لب به بدگویى یزید گشودند.
4.
تاثیر عمیق در دگرگون ساختن وضع خانه یزید، که به انقلابى از درون مبدل شد، به طورى که همه را به گریه و ناله و اعتراض واداشت ، تا آنجا که یزید بر حکومت خود بیمناک شد و به گریه دروغین مجبور گردید! و براى حفظ سلطنت خود، جنایت را به پسر مرجانه نسبت داد و او را لعنت کرد!
این تاثیر عمیق در مدت زمانى بسیار کوتاه - حدود یک ماه -  به برکت وجود حضرت امام سجاد (ع) و پرچمدارى زینب کبرى و نقش ‍ یکایک اهل بیت (ع) رخ داد، که صد البته در قاموس محاسبه عادى بشرى نمى گنجد. این کار تا بدانجا بزرگ و ژرف است که شام شادى به شام مویه و زارى تبدیل شد و اولین مجلس عزاى رسمى امام حسین (ع) به مدت سه شبانه روز در قلب خلافت خون آشام اموى و در شهر دمشق و بلکه در خانه یزید برگزار گردید و مجالس عزا و سوگوارى در تمام مدت حضور اهل بیت در شام ادامه یافت .


4. در مدینه
سرانجام قافله حسینى به مدینه بازگشت . زینب کبرى گریان و نالان در مسجد رسول خدا (ص) قبر شریف آن حضرت را در آغوش ‍ گرفت و ندا سر داد که : اى جد ما، خبر شهادت حسین را برایت آورده ام .
زنان بنى هاشم لباس سیاه پوشیده ، مجلس عزا به پا ساختند و امام زین العابدین (ع) برایشان غذا فراهم مى ساخت .دشمن دست از اقدام خصمانه خود بر نداشت و در اقدامى بى شرمانه خانه هاى امیر مؤ منان على (ع)، عقیل و رباب همسر باوفاى امام حسین (ع)را خراب کرد، ولى مجلس عزاى امام حسین (ع) به مدت یک سال ، شبانه روز، و به مدت سه سال روزانه برپا گردید و زنان بنى هاشم مانند ام النبین و رباب به نوحه خوانى و مرثیه سرایى مشغول بودند و گریه وناله امام زین العابدین (ع)آن قدر ادامه پیدا کرد که او را جزء بکائین خمس قرار داد.
زینب کبرى نیز مدینه را مرکزى براى سخن با مردم و فراخوانى ایشان به خونخواهى امام حسین (ع)قرار داد، ، تا آنجا که دستگاه حاکم وجود او را ضررى براى اهداف شوم خود تشخیص داده ، وسرانجام اقدام به تبعید آن حضرت نمود.

 http://www.ghadeer.org/social/rt_r_noor/mmmm0006.htm#link96 

توجّه: متاسفانه آنچه در این سایت آمده  غلطهای فاحش تایپی داشته است که پس از اصلاح در وبلاگ قرار داده شد.


<   <<   36   37   38   39