سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/5/7
8:9 عصر

خطبه بدون الف حضرت علیّ بن ابیطالب(علیه السّلام)

بدست دست نوشت در دسته

خطبه بدون الف حضرت علیّ بن ابیطالب(علیه السّلام)

 کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که: روزی جمعی از اصحاب پیغمبر بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در حروف که از همه بیشتر در کلام موجود است؟ معلوم شد حرف الف از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد.حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) حضور داشتند. بدون تأمّل و فی البداهه خطبه ای فرمودند. چنانکه عقلها حیران ماند و نام این خطبه را مونقه گذاشتند؛ یعنی در حسن و نیکویی و بلاغت، شگفت آور است. فرمودند:

حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم.

ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.

ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می سازد.

از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد. نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند. قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار.

و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد.

ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد.

هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد.

(در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند. (اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند.

(اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند. داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود. هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام)  و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند. فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند.

به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است.

پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد. ا

این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید.

این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما.

برگرفته از کتاب دو شاهکار علوی(محمد احسانی فر لنگرودی)

 منابع اصل:

1- المصباح (تقی الدین ابراهیم بن علی بن الحسن بن محمود العاملی الکفعمی

2- مطالب السؤول (محمد بن طلحة الشافعی)

3- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید المعتزلی)

4- کنز العمّال (متقی بن حسام الهندی)

5- اعلام الدین (الحسن بن محمد الدیلمی)

6- منهاج البراعة (المیرزا حبیب الله الهاشمی الخوئی)

7- کفایة الطالب

کتب واسطه:

1- بحار الانوار

2- نهج السعادة (شیخ محمد باقر محمودی)

3- مصباح البلاغه فی مستدرک نهج البلاغه (سیّد حسن میرجهانی طباطبائی)

کتب ناقل بخشی از خطبه:

1- مناقب آل ابی طالب (ابن شهر آشوب)

2- الصراط المستقیم (علی بن یونس العاملی)

3- نهج الایمان (علی بن یوسف بن جبر)

4- الخرائج و الجرائج (قطب الدین الراوندی)

5- مستدرک السّفینة (علی نمازی)

6- الذریعة (شیخ آغا بزرگ تهرانی)

 منبع: http://www.missagh.org/emam_character/without_alef.htm

86/3/28
2:23 صبح

غروب ستاره

بدست دست نوشت در دسته

غروب ستاره

 

ویژگیهای آیت الله العظمی فاضل لنکرانی

محمدامین پورامینی

 

خبر تاسف بار غم فقدان استاد بزرگوارمان مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی – قدس سره - موجی از غم واندوه در میان مردم وبویژه حوزه های علمیه وبالاخص شاگردان وارادتمندان آن مرجع بزرگوار پدید آورد.

شاید بتوان برخی ویژگیهای آن مرحوم را در سه محور زیر خلاصه کرد:

  1. 1. فقاهت. بی شک ایشان از استوانه های بزرگ علمی بودند که بیش از نیم قرن چراغ پرتو افشان حوزه علمیه قلمداد می شدند، تلمذ ایشان نزد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی وآیت الله العظمی امام خمینی همراه با تحقیق وپژوهش بود، ونتیجه آن تحفه ای بود که در قالب کتابت تقریر با دو عنوان نهایة التقریر و معتمد الاصول تحویل جامعه علمی داد ، افزون بر آن با نگارش کتاب فقهی استدلالی عظیم خود در با عنوان تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله – که بیست جلد آن به چاپ رسید-  وتدریس سالیان دراز فقه واصول وتربیت هزاران شاگرد دستاورد بزرگ علمی ایشان بشمار می آید که ریشه در قوت بنیه علمی واستواری مبانی فقهی اصولی خود داشت. مبانی اصولی وی با عناوین تبیان الاصول وتشریح الاصول گرد آوری شد.

  1. 2. ولایت. عشق وارادت واعتقاد راسخ وی به اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام وبویژه حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا علیها السلام عجیب بود، به شدت نسبت به کسانی که با سخنان ومواضع نادرست ونابخردانه خود موجب ایجاد سستی وتزلزل در مبانی عقیدتی مردم می شدند حساس بود، شنیدم کسی آمده بود ودر رابطه با زیارت عاشورا سخنی سست ونادرست گفت، ایشان بقدری برآشفت که لرزه بر اندامش افتاد، وبر سر وی فریاد اعتراض بر آورد.  کتابها وآثاری چون پاسداران وحی وپیامهای پنجگانه وی بمناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا ، وهمچنین آخرین پیام وی بمناسبت فاجعه دوم سامرا - که دربردارنده نکات بسیار مهمی است -، همه نشان از ولایتمداری ایشان دارد.
  2. 3.  سیاست.  او دست پرورده امام خمینی بود وسالیان دراز رنج تبعید وزندان را به جان خریده بود، بنابر این طبیعی بود که در رابطه با مسائل انقلاب حساس باشد ، بینش عمیق سیاسی وی در رابطه با مسائل جاری وهمچنین مسائل کلی جهان اسلام روشن است، سال گذشته به هنگام هجوم ددمنشانه رژیم صهیونیستی علیه لبنان ایشان اولین مرجعی بود که پیام دادند؛ واز حزب الله لبنان دفاع کردند،  وپس ار آن اقدام به کمک مالی ودلجویی نمودند که از آنجا که اینجانب در جریان کامل بودم اثر آن بسیار سازنده بود.

86/3/25
11:3 عصر

حمایت از ولایت جلوه خاص حضرت زهرا

بدست دست نوشت در دسته

 
  کد خبر : 86032215362279     سرویس : اجتماعی     زمان : 17:08   چهارشنبه 23 خرداد  1386        
 
حمایت از ولایت جلوه خاص حضرت زهرا (س) است
 
 

   
.

اجتماعی: یک محقق گفت: جلوه خاصی که ما برای حضرت زهرا (س) می شناسیم، حمایت از نبوت و ولایت بوده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، محمد امین پورامینی، محقق و پژوهشگر با بیان مطلب فوق به خبرنگار اجتماعی گفت: فاطمه زهرا (س) بانویی است که نمونه و الگو برای همه زمان ها است و اختصاص به یک دوره خاص ندارد بلکه ایشان مربوط به تمام دوره ها و ابعاد مختلف شخصیتی ایشان شخصیت جامع و چندبعدی یک بانوی مسلمان را ترسیم می کند.

وی با بیان این مطلب که فعالیت های حضرت فاطمه (س) تنها محدود به محیط خانه و تربیت فرزندان نبوده است، افزود: ایشان با حضور در صحنه های اجتماعی و سیاسی و با موضع گیری سیاسی خاص خود در دوره کوتاه زندگی شان و وصیت ماندگار ایشان یک صفحه جاوید را از این شخصیت بزرگ ترسیم کرده است.

پورامینی بیان داشت: ما باید ترسیم خوبی از شخصیت و ابعاد رفتاری حضرت فاطمه (س) برای همه جهانیان داشته باشیم زیرا ایشان به عنوان یک انسان برتر الگویی برای تمام زنان و مردان عالم هستند.

وی با بیان این مطلب که حضرت فاطمه (س) در دوران کوتاه زندگی شان حمایت از نبوت و ولایت را سرلوحه فعالیت های اجتماعی و سیاسی شان قرار دادند، گفت: در هر دو بعد حضور ایشان پررنگ است و دو دوره ای که رسول اکرم بی کس و تنها بودند ایشان یار و یاور پیامبر بودند.

این پژوهشگر اضافه کرد: حضور ایشان در جنگ احد و خندق و پرستاری که از پیامبر انجام داده اند، نشان از حمایت فعالانه ایشان از نبوت دارد و در مسئله ولایت که صفحه دیگری از زندگانی ایشان است و درست است که فاصله کوتاهی از زندگی حضرت یعنی یا 75 روز یا 95 روز شامل می شود، نقش پررنگ ایشان در حمایت از ولایت را به خوبی می توان مشاهده کرد.

وی در پایان خاطرنشان کرد: خطبه فدکیه حضرت زهرا (س) کافی است ابعاد مختلف زندگانی این حضرت را بشناسیم زیرا این خطبه همه مسایل را می شکافد و نشان می دهد و حضرت در این خطبه در حضور مهاجرین و انصار در مدینه در مسجد پیغمبر خطبه خود را بیان و القا کردند.

پایان پیام/

منبع:
http://www.shabestan.ir/newsdetail.asp?newsid=86032215362279

86/3/25
10:6 صبح

شیخ احمد قمی الگوی ایرانیان خارج از کشور

بدست دست نوشت در دسته

 

شیخ احمد قمی الگوی ایرانیان خارج از کشور

تمبر یادبود شیخ احمد قمی منتشر شد

خبرگزاری فارس: به منظور بزرگداشت نام «شیخ احمد قمی» شخصیت برجسته ایرانی تبار تایلند، تمبر یادبود وی توسط شرکت پست جمهوری اسلامی ایران منتشر شد.

به گزارش فارس به نقل از روابط عمومی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تایلند، بر روی این تمبر تصاویری از حافظیه در شیراز و مرقد شیخ احمد قمی در «آیوتایا» پایتخت سابق تایلند نقش شده است. وجود این تصاویر نشانگر منابع فرهنگی مشترک ایران و تایلند می‌باشد.
شیح احمد مسلمانی شیعه است که در سال 1543 میلادی در شهر قم، دیده به جهان گشود. وی در اولین سال‌های قرن هفدهم (1605) به آیوتایا مهاجرت کرد و پس از مدتی توانست در سایه مدیریت و درایت خود به یکی از مقامات عالیرتبه سیام مبدل و با تاسیس نهاد شیخ الاسلامی به عنوان اولین شیخ الاسلام تایلند منصوب شود.
برخی از نوادگان شیخ احمد حدود صد سال بعد از وی مذهب خود را به بودایی تغییر داده و بسیاری از نوادگان وی نیز مسلمان باقی ماندند و همه ساله این دو نسل در کنار یکدیگر یاد جد ایرانی تبار خود را گرامی می‌دارند.
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8504070188

 

با حضور مقامات ارشد تایلند از مقام شیخ احمد قمی تجلیل شد
مراسم گرامیداشت شیخ احمد قمی اولین شیخ الاسلام ایرانی تبار تایلند امروز شنبه با حضور ژنرال سونتی رئیس شورای امنیت ملی تایلند و از نوادگان شیخ احمد، سفیر و رایزن فرهنگی سفارت ایران،مقامات کشوری و محلی و جمعی از نوادگان مسلمان و بودایی شیخ احمد قمی در کنار مقبره وی در آیوتایا پایتخت سابق تایلند برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، در این آیین باشکوه که همه ساله در پنجم خردادماه برگزار می‌شود پس از قرائت قرآن، ژنرال سونتی، سفیر ایران و مقامات تایلندی با نثار تاج گل بر مرقد شیخ احمد قمی از خدمات وی به مردم تایلند تجلیل کردند. 

محسن پاک آیین سفیر جمهوری اسلامی ایران، در این مراسم شیخ احمد قمی را میراث مشترک فرهنگی ایران و تایلند خواند و با اشاره به نقش وی در تقویت تعامل ملتهای دو کشور گفت : تجلیل از مقام شیخ احمد به معنی احترام به دوستی و صمیمیت مردم ایران و تایلند است.

وی از حضور ژنرال سونتی در این مراسم تقدیر و آن را نشانه پیوندهای عمیق فرهنگی بین دو کشور دانست.

« بوناک» از نوادگان شیخ احمد قمی نیز طی سخنانی ضمن تجلیل از نقش وی در ایجاد فرهنگ و مدنیت در سیام (تایلند سابق) وجود نوادگان مسلمان و بودایی وی در این مراسم را نشانگر همزیستی مسالمت آمیز ادیان مختلف در تایلند دانست .

وی با تاکید بر ضرورت تقویت مناسبات فرهنگی با ایران گفت : ایرانیها همواره دوست تایلند بوده و نقش ارزنده ای در تحکیم تفاهم و دوستی در این کشور داشته اند. در این مراسم همچنین نوادگان بودایی شیخ احمد نیز با برپایی آیین خاص بوداییان یاد وی را گرامی داشتند.

شیح احمد مسلمانی شیعه است که در سال 1543 میلادی در شهر قم، دیده به جهان گشود. وی در اولین سالهای قرن هفدهم (1605) به آیوتایا مهاجرت کرد و پس از مدتی توانست در سایه مدیریت و درایت خود به یکی از مقامات عالیرتبه سیام مبدل شود و با تاسیس نهاد شیخ الاسلامی به عنوان اولین شیخ الاسلام تایلند منصوب شود.

http://mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=492535

این دوخبر امروز بسیار جالب وآموزنده است، شیخ احمد قمی تاجری بود متدین که از قم به تایلند رفت، وچون درست بود عزیز شد، ونته تنها ذوب نشد، بلکه دیگران را نیز  هدایت کرد، امروز بیش از هشت صد هزار شیعه تایلندی از برکات شیخ احمد قمی است، راستی چرا او اینگونه موقعیت پیدا کرد که چندین قرن مورد توجه واحترام همگانی است؟ وآیا صدها هزار هموطنان عزیز خارج از کشور ما میتوانند مثل او تاثیرگذار  ونه تاثیر پذیر باشند، وهریک چون او باعث هدایت عده ای گردند ، ونورافکنی بر دلهای مردگان افکنند؟ اگر جواب منفی است علت کدام است؟


86/3/25
10:6 صبح

باز هم غم سامرا(2)

بدست دست نوشت در دسته

 باز هم غم سامرا (2)

 


86/3/25
10:6 صبح

برخی آثار چاپ شده محمد امین پورامینی

بدست دست نوشت در دسته

برخی آثار قلمی وتالیفات

الامام جعفر الصادق (ع)،  رمز الحضاره الاسلامیه

اربعین حسینی،  پژوهشی در بازگشت اهل بیت (ع) از شام به کربلا

اسرار و معارف حج،  با الهام از درسهای حکیم متاله آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، ره

با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه: کاروان امام حسین (ع) در شام و حرکت به سوی مدینه منوره

الرکب الحسینی فی الشام و منه الی المدینه المنوره


 


از جهاد تا شهادت در قرآن و روایات
محمدامین پورامینی
دفتر انتشارات اسلامی

86/3/25
10:6 صبح

یاد آن سفر کرده

بدست دست نوشت در دسته

یاد آن سفر کرده

رمز ماندگاری امام خمینی (?)

محمدامین پورامینی

قرن بیستم را باید قرن امام خمینی نامید، بدون تردید هیچ کس مانند او در تاثیر گذاری ونقش بی نظیر وی در معادلات جهانی نمی شناسیم، کشف این راز را باید در مطالب زیر جستجو کرد:

?. بندگی خدا. او بنده حق بود، تمام سخن وموضعگیرهای او بر اساس حرکت برای خدا بود، شما در صحیفه نور کلمه خدا را سرچ کنید، ببینید چقدر حرف از خدا وحرکت برای خدا  وانجام وظیفه بندگی خدا است، آن کس که برای خدا گام نهد خدا هم یار ویاور اوست، «من کان مع الله کان الله معه».

?. انجام وظیفه. میگفت: ما مامور به وظیفه هستیم، مامور به نتیجه نیستیم، حرکت بر اساس وظیفه چه بسا همراه با نتیجه مطلوب زودرس نباشد، ولی بندگی خدا اینگونه اقتضا میکند، که البته او نتیجه انجام وظیفه را هم در دوره حیات خود دید .

?. باور مردم. شاید هیچ کس مانند وی نشناسیم که تکیه بر توده های عظیم ملت کرده باشد، در اوج تنهایی باز میگفت: مردم ، مردم. شاید خود مردم هم به این حقیقت نرسیده بودند، او مردم را باور داشت، وچون پدری مهربان آنان را هدایت ، پرورش ، جهت میداد، اگر گاهی در انتخاب دچار اشتباه میشدند باز صبر میکرد، تا حقیقت برای خود مردم باز شود، همجنانکه در قضیه بنی صدر دیدیم.

?. شناخت عمیق سیاسی . امام خمینی کسی بود که تاریخ ایران را ومخصوصا از دوره مشروطیت به بعد را با آگاهی کامل وتحلیل درست وبازکاوی عمیق دریافته بود، او رمز  شکست مشروطیت ونهضت ملی شدن نفت را دریافته بود، وبر لزوم حضور هوشمندانه روحانیت در صحنه سیاسی تکیه داشت، بارها از شیخ فضل الله نوری وآیت الله کاشانی به عنوان دو چهره تاثیر گزار در دو جریان مشروطیت ونهضت ملی شدن نفت یاد میکرد، واز تاثیر منفی غرب گرایان در هر دو جنبش یاد میکرد، واز این رو به هیچ عنوان برای ملی گرایان ،غرب زدگان ،احزاب سیاسی چپ زده ومتمایل به شوروی آن روز ویا چین، در انقلاب اسلامی ایران تاثیری ونقشی قایل نبود،  وانقلاب اسلامی بر اساس حرکت برای اسلام، پی ریزی کرد.

?. آگاهی کامل از شرایط جهانی. او از ده ها سال پیش بر خطر صهیونیسم جهان واقف، وجهان اسلام را نسبت به آن حساس کرده بود، آن زمانی که برخی شوروی را دشمن اول میدانستند او آمریکا را شیطان بزرگ معرفی کرد که شوروی را هم بتزی داده است!، ودر نامه معروف به گورباچف خبر از فروپاشی نزدیک نظام سوسیالیستی وشکسته شدن استخوانهای کمونیسم داد.

?. صداقت. مردم در چهره او راستی ودرستی را یافتند، وبه او ایمان داشتند، واین ایمان دوطرف امام به امت وامت به امام باعث شکست نقشه های دشمنان می شد.

?. شجاعت. میگفت: والله تا بحال نترسیدم. این قسم جلاله است که از زبان مردی الاهی صادر میشد، آن روزی که دژخیمان رژیم ستمشاهی او را دستگیر کردند آنها تحت تاثیر نفوذ معنوی وهیبت امام قرار گرفته بودند وبر خود میلرزیدند! در خاطرات آخرین سفیر آمریکا در ایران آمده است که یکی از ماموران آمریکایی آیت الله موسوی اردبیلی را با امام خمینی اشتباه گرفته بود، وپا به فرار گذاشته بود.

?. معنویت. بندگی کامل خدا، تقید به نماز شب وتوسل به اهل بیت به او معنویتی فوق العاده بخشیده بود، با آنکه فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت، ورهبری امت ومرجعیت فراگیر را اداره می کرد، ولی در ماه رمضان سه بار ختم قرآن می کرد، در نجف اشرف هرشب به حرم مشرف می شد، وزیارت جامعه کبیره را میخواند.

?. صلابت. ایستادگی وصلابت وی معلوم وزبانزد عام وخاص بود. به هنگام حمله صدام به ایران، به یک سخن که دزدی آمده وسنگی انداخته، به مردم روحیه وجانی بخشید. با جمله معروف آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند به مردم جرات ایستادن مقابل زورگویان داد.

??. ساده زیستی. با آنکه بمقتضای مرجعیت ورهبری ملیاردها تومان زیر نظر وی خرج می شد، خود از آن بهره نبرد، وپس از بازگشت از نجف در خانه اجاره ای در جماران سکونت کرد، نه تنها در کاخ وقصری نرفت که خانه ساده ای هم نخرید، هانگونه که در نجف اشرف در تمام مدت تبعید نیز در خانه اجاره ای نشست، وخانه ای برای خود نخرید، بارها روحانیت را به ساده زیستی وحفظ زی طلبگی نصیحت نمود.

 


86/3/25
10:6 صبح

مدینه منوره خاستگاه تشیع

بدست دست نوشت در دسته مدینه، تشیع

مدینه منوره خاستگاه تشیع

 

 

محمدامین پورامینی

شواهد تاریخی وروایی نشان دهنده این است که هیچ یک از مذاهب اسلامی پیشینه وسابقه مذهب شیعه را ندارد، چرا که تشیع مولود طبیعی اسلام، وریشه از زمان رسول خدا (ص)دارد، شیعه در لغت به معنای پیرو ، یار، یاور آمده است، همچنانکه در کتاب صحاح جوهری آمده است، این واژه در زمان رسول خدا (ص) بر یاران وپیروان حضرت امیر مومنان علی علیه السلام بکار گرفته شد، وهمان زمان کسانی که همراه،  پیرو، تابع علی علیه السلام بودند شیعیان علی گفته می شد، چنانچه در تفاسیر روائی قرآن مثل شواهد التزیل حسکانی، الدر المنثور سیوطی و.. در ذیل آیه شریفه: «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» سورره بینه/? (همانا کسانی که ایمان آورده وکارهای شایسته کرده اند ، آنان بهترین آفریدگانند) چندین روایت نقل کرده اند که مقصود از این بهترین آفریدگان علی وشیعیان اویند، سیوطی شافعی در جلد ششم الدر المنثور صفحه ??? چهار روایت، وحسکانی حنفی در جلد دوم تفسیر شواهد التنزیل، صفحه ??? به بعد ?? روایت در این زمینه آورده اند، که از مجموع آنان بکار گیری این واژه در زمان رسول خدا (ص) استفاده می گردد.

طبرانی در المعجم الاوسط ?/??? وابن حجر آورده اند که رسول خدا به علی (ع) فرمود: ای علی! تو ویارانت در بهشتید، تو وشیعیانت در بهشتید.

ابو هریره از رسول خدا (ص) نقل می کند که ایشان به علی (ع) فرمود: تو وشیعیانت با من در بهشت خواهید بود (المعجم الاوسط???/?- تاریخ مدینة دمشق???/??- مناقب خوارزمی/???).

ودر رابطه با استعمال این واژه در زمان پیامبر اسلام نوبختی (متوفای ???) می گوید: شیعه گروه علی بن ابی طالب است که در زمان رسول خدا وپس از او با نام شیعه علی شناخته می شوند، آنان  امامت وپیشوایی  او را پذیرفته اند.

بنابر این تاریخ صدور شناسنامه شیعه به دوره رسول خدا بر می گردد، اما دیگر مذاهب اسلامی در حد فاصل یک ونیم تا دو ونیم قرن پس از رسول خدا بوجود آمده اند.

قدیمی ترین مذهب برادران اهل سنت مذهب حنفی است ، که ابو حنیفه ـ که  اصالت وی به کابل بر میگردد - مدتی در محضر امام ششم شیعه یعنی امام صادق (ع) درس خوانده است، وپس از وی مالک بن انس است که رئیس مذهب مالکیه است، او هم از شاگردان امام صادق (ع) است، واما شافعی شاگرد ابو حنیفه، واحمد بن حنبل شاگرد شافعی است، بدین ترتیب معلوم می شود که تمامی مذاهب پس از شیعه پدید آمده اند.

با این بیان معلوم می شود که خواستگاه اصلی شیعه شهر مدینه منوره است، که از آن زمان تا کنون  در این شهر وجود دارند، وایشان ریشه از خود شهر داشته واز درون خاندان آل محمد پدید آمده اند.

زائران ایران در قبرستان بقیع با مبلغان وهابیت روبرو میشوند، که یا خود ازخارج مدینه مثل افغانستان وتاجیکستان آورده شده، ویا تحت تاثیر اندیشه های غیر مدنی با تاثیر پذیری از افکار ابن تیمیه حرانی ومحمد بن عبد الوهاب نجدی ، پس از شستشوی مغزی به تبلیغات مشغولند، ومطالبی را طوطی وار وچندش آور تکرار میکنند، چند حدیث را بدون فهم ودرایت تکرار نموده، وغیر خود را اهل بدعت وشرک میشمارند، باید به آنان گفت: این است شناسنامه ما، شما باید برای خود شناسنامه ای بیابید.


86/3/25
10:6 صبح

باز هم غم سامرا (1)

بدست دست نوشت در دسته

 

باز هم غم سامرا (1)

 

Photo

  


86/3/23
6:3 عصر

باز هم غم سامرا(2)

بدست دست نوشت در دسته

 باز هم غم سامرا (2)

 


<   <<   36   37   38   39      >