سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/5/3
2:2 عصر

نمی از یم رمضان/16

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/3 - ساعت : 41 : 13 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/16- در دسته‌بندی‌ها و جناح‌بندی‌ها؛ حزب‌گرایی‌ها مشخص می‌شود که موضع‌گیری‌ها بر اساس منافع شخصی است یا رویکرد ایمانی ومنافع ملی/ بی موضعی در وقایع مختلف مردود است؛ ضربه‌ها در تاریخ اسلام ناشی از موضع نداشتن برخی چهره‌ها است

حجت الاسلام و المسلمین محمدامین پورامینی در گفتگو با خبرگزاری نسیم به شرح دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ، وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ، وآوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الى دارِ القَرارِ، بالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین
خدایا توفیقم ده در امروز که همراهی نیکان کنم، و من را از همراهی با بدان باز دار، و با مهر ورحمتت مرا در خانه آرامش (بهشت) جایم ده، به خدایی ات، ای خدای جهانیان.
در دعای امروز تکیه بر دو جهت شده است:
1)لزوم موضع مناسب داشتن در رابطه با نیکان وبدان
2)ترسیم آینده خوب وتلاش برای جای گیری در بهشت
اما جهت اول در دو موضع بیان شده است:
اول: گروهی در زندگی مثبت هستند که ابرار و نیکانند.
دوم: گروهی منفی هستند، که اراذل و اشرارند.
در حقیقت ما تنها نمی توانیم تنها نظاره گر باشیم، باید خط خودمان را معین و مشخص کنیم که آیا همراه با نیکان هستیم ویا با بدان؟
در دسته‌بندی‌ها و جناح‌بندی‌ها؛ حزب‌گرایی‌ها مشخص شود که موضع‌گیری‌ها بر چه اساس است؟ آیا منافع شخصی ملاک است یا روی کرد ایمانی ومنافع ملی؟
آیا برای دین خدا حسابی باز کرده ایم یا تنها منافع مادی می اندیشیم؟ آیا در موضع گیری ها از حساب و کتاب قیامت می ترسیم ویا تنها تکیه بر صندلی ریاست وقدرت برای ما مهم است؟ در مقابل مستکبران، آمریکا ورژیم صهیونیستی که خون مردم را می مکنند وبا زبان دم از حقوق بشر می زنند واشک تمساح می ریزند، ودر عمل از تروریستهای خون آشام حمایت مالی، سیاسی و لجیستیکی می کنند چه موضعی داریم؟ ببینید تمام جنگ ها و آشوب ها در خاورمیانه است، آتش فتنه ها در اینجا روشن می شود، اما خودشان در آسایش نگاه داشته اند، گویا جنگ وخونریزی اختصاص به این نقطه زمین دارد، در برابر این نقشه ها وعملکردها چه موضعی داریم؟
به هر حال رویارویی اشرار و ابرار، جنگ جنود شیطان و رحمن همیشگی است؛ اما ما باید چه کنیم؟ آیا فقط باید در موضع یک تحلیل گر سیاسی باشیم؟ بالاخره ظالمی هست و مظلومی؛ قاتلی است ومقتولی، ستمکاری هست وستمکشی، ما چه کار باید بکنیم؟
نمی توان چشم بسته بود وبه نگاه خالی بسنده کرد، دست کم باید موضع خود را مشخص کنیم، بی موضعی مردود است؛ ما در تاریخ اسلام از موضع نداشتن برخی چهره ها، بسیار ضربه خورده ایم.
ربیع بن خثیم از یاران امیرالمومنین بود که چهره ای زاهد منشانه داشت. در جنگ صفین خدمت امام علی(ع) رسید و گفت: از طرفی شما جانشین بر حق پیغمبر هستید؛ اما از سوی دیگر این جنگ با مسلمانان است! و من نمی خواهم دذ این خون ریزی باشم، واز طرفی هم نمی خواهم از دایره حکومتی شما بیرون روم، مرا به جایی بفرست که ضمن خدمت این مشکل را نداشته باشد!. حضرت به وی چیزی نگفتند و او را را روانه خراسان کردند تا به مرز داری بپردازد! آیا این موضع گیری قابل دفاع هست؟ او وظیفه داشت زیر پرچم امام خویش بجنگد وصحنه را ترک نکند، این زهد نیست، بلکه پیروی از وسوسه های شیطانی است.
می دانید که سه گروه فتنه در برابر امیر مؤمنان شکل گرفت: ناکثین به رهبری طلحه وزبیر و..، و قاسطین به رهبری معاویه ومارقین که خوارجند، اینها مقابل حضرت فتنه گری کردند، وخونها ریختند، ودست به انجام جنایت ها زدند، اینها در ظاهر دم از اسلام وقرآن می زدند ولی در واقع به جنگ قرآن آمدند، مخصوصا خوارج که بسیار اهل نماز و گریه و دعا بودند.
در این مواقع باید چه کرد؟ باید بصیرت داشت و نگاه کرد و دید علی (ع) در کجا ایستاده است. چرا که رسول خدا فرمود: «علی مع الحق والحق مع علی»(تاریخ بغداد14/ص322) علی با حق است وحق با علی، «علی مع القرآن والقرآن مع علی»(المعجم الصغیر طبرانی1/ص255) علی با قرآن است وقرآن با علی.
روزی با یک جوان عمانی صحبت می کرم، در عمان اباضیه هستند که امتداد خوارجند، به وی گفتم: شما (یعنی گروهتان) چرا بر علی (ع) شوریدید؟ گفت: ما بر علی خارج نشوریدیم بلکه از علی بریدیم! گفتم: آیا قبول دارید که رسول خدا(ص) در باره وی فرمود: علی با حق هست وحق با علی؟ گفت: آری، گفتن: بنابراین به اعتراف خودت شما از حق بریدید! حتی اگر بر او نشوریده باشید که شوریدید! چیزی برای پاسخ نداشت وساکت شد.
بی موضع بودن افتخار نیست؛ زمانی که امیرمؤمنان (ع) وارد جنگ شده است باید موضع را روشن کرد و به یاری حضرت پرداخت، واز این جهت کاستی ها، سستی های بسیاری را می بینیم که ناشی از نبود بصیرت، ویا فریفته شدن به جلوه های دنیوی، وتأثیر اغواهای نفسانی ووسوسه های شیطانی است.
نمونه دیگر: حسن بصری از چهره های شاخصی است که بسیار به زهد ودنیاگریزی مشهور شده است! روزی بعد از جنگ صفین وی در حال وضو گرفتن بود؛ امیرمؤمنان(ع) به وی فرمود: خوب وضو بگیر؛ ای حسن پر آب وضو بگیر.
وی در جواب حضرت گفت: شما دیروز افرادی را کشتید که خیلی خوب و پر آب وضو می گرفتند!.
امام در جواب وی فرمود:آیا دل تو برای آن ها سوخت؟
حسن بصری پاسخ داد: آری
حضرت وی را نفرین کرد و فرمود:« همیشه غم و غصه داشته باشی.» ووی از آن تاریخ تا دم مرگ مبتلا به غم و غصه وافسردگی شد.
عبیدالله بن حر بن جعفی کسی بود که امام حسین (ع) از وی طلب یاری کرد؛ او اعلام بی طرفی کرد و در جواب حضرت گفت:« من اسبی دارم که تقدیم شما میکنم.» حضرت از وی قبول نکردند.
بعد از شهادت امام حسین(ع) ابن زیاد وی را خواست و از او پرسید کجا بودی؟! وی در جواب مریضی را بهانه کرد . ابن زیاد به کنایه به وی گفت: تنت مریض بوده است یا دلت؟!
عبید الله که متوجه تهدید ابن زیاد شد، از کوفه فرار کرد و به کربلا آمد و اظهار ندامت شدیدی کرد که چرا توفیق حمایت از فرزند رسول خدا(ص) را پیدا نکرده است.
سبط جوزی در تذکره الخواص اشعاری را از وی نقل کرده است که دال بر اظهار ندامت و پشیمانی وی است.ولی دیگر چه سود؟ موضع گیری به وقت مهم است.
بنابراین در فراز اول این دعا از خداوند می خواهیم:«اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ »
خدایا توفیقم ده در امروز که همراهی نیکان کنم، و من را باز دار از آن که دوستی وهمراهی با بدان بکنم.
در فراز بعدی می خوانیم:« وآوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین»
و من را پناه بده در آن به رحمتت در بهشت، به پروردگاری ات، ای معبود جهانیان.
در این فراز از دعا نگاه به فردای خوب نیکان و ابرار است؛ به هر جهت دنیا خانه گرفتاری و مشکلات است اما برای مومنان فردایی خوب وتوأم با آسایش وآرامش در انتظار است.
منظور از دارِ القَرار محل استقراری است که در آن امنیت، آسایش وآرامش است و هسچ استرس واضطرابی در کار نیست، تمام لذت ها در بهشت است، وآنچه از نعمتها وزیبایی ها در دنیا می بینیم بسان عکس وتصویر ونمایی از آن حقیقت است.
خداوند در سوره ال عمران آیه 133 می فرماید:« وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ »
و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است؛ و براى پرهیزگاران آماده شده است.
امیرمومنان(ع) می فرماید:« بهشت خانه امان و استقرار است.» همچنین از حضرت روایت شده است:« جان های شما بسیار گران بها است و بهای آن بهشت است اگر به کمتر از آن بدهید ضرر کرده اید.»
چه چیزی باعث می شود که انسان بهشتی شود؟
خداوند در سوره مبارکه نساء آیه 124 می فرماید:« وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً»
و کسى که چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، چنان کسانى داخل بهشت مى‏شوند؛ و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.
همچنین خداوند در سوره مبارکه مریم آیه 63 می فرماید:« تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتی‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا »
این همان بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث مى‏دهیم.
تقوای الهی و خوش اخلاقی دو عامل مهم در ورود بندگان به بهشت است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید:« بیشترین چیزی که باعث می شود امت من وارد بهشت شوند تقوای الهی و اخلاق خوش است.»
همچنین پیامبر اکرم(ص) می فرماید:« سه چیز است که اگر انسان همراه خودش تا لحظه مرگ داشته باشد وارد بهشت می شود: اول: خداوند را درهمه جا حاضر بداند. دوم: خوش اخلاقی، و سوم: بگو مگو را ترک کند هرچند که حق با او باشد.
رسول اکرم(ص) می فرماید:« هرکس شش چیز را انجام دهد بهشت را برای وی ضمانت میکنم:
1)زمانی که سخن می گوید دروغ نگوید
2)اگر وعده ای داد خلف وعده نکند (وبه وعده خود عمل کند)
3)اگر کسی شما را امانت دار خویش قرار داد خیانت در امانت نکند
4)چشمان خودتان را در مقابل محرمات ببندد
5)پاکدامن باشد
6)مواظب دستان و زبان خود باشد. زخم زبان خیلی بد است، زخم وجراحت ناشی از نیزه وسلاح خوب می شود اما زخم زبان خوب نمی شود، چرا که سبب سوزش وآزردگی دل می شود و بس از مدتی پی آمدهای خود را نشان می دهد.
وفرمود: بهشت بر سه شخص حرام است:
1) کسی که منت بگذارد.
2) کسی که اهل غیبت باشد. برخی هنگامی که پشت سر فردی صحبت می کنند برای تبرئه خویش می گویند من راست می گویم. معنای غیبت آن است که اگر این صحبتی که راست هم هست والآن پشت سر فردی انجام می دهد، اگر رودر روی وی بگوید طرف مقابل ناراحت می شود، این غیبت است، وگرنه اگر راست نباشد که تهمت هست نه غیبت.
3)کسی که مرتب شراب بنوشد.
در آخر دعا می خوانیم: « ِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین
خداوند را به پروردگاریش قسم می دهیم که ما را به همراهی با خوبان ودوری از بدان واستقرار در بهشت قرار یاریمان دهد.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=573589



92/5/2
3:58 عصر

نمی از یم رمضان/15

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/2 - ساعت : 17 : 15 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/15- در روایات داریم کسی که دلش در برابر خدا فروتن و خاشع باشد؛ تنش از طاعت خدا به خستگی نمی‌افتد/ شرح صدر توسعه وجودی ولیاقت برخوداری از تابش انوار الهی است/ ما عبادت اختراعی نداریم و آن را بدعت و حرام می دانیم، از این رو نمازهای من در آوردی مثل "تراویح" را نمی پذیریم


حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پورامینی در گفتگو با «نسیم»، به شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
«اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین، واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ، بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین».

خدایا مرا در آن اطاعت فروتنان را روزی کن، و در آن سینه ام را به بازگشت خاشعان بگشا، به امان بخشیت ای امان ترسناکان.

در این دعا تکیه بر چهار جهت شده است.
1)اطاعت وفرمان بردن از خدا
2)خشوع و خضوع مقابل حق
3)شرح صدر و گشایش سینه
4)توبه و بازگشت
در فراز اول دعا می خوانیم: « اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین»
خدایا به من اطاعت خاشعان را در امروز روزی کن؛
اطاعت وفرمان برداری خدا مسئله اساسی است، وخشوع وفروتنی نیز روح عبادت است. در رابطه با طاعت امتیاز هرکس به میزان فرمان برداری او از خدا بستگی دارد.
خداوند در سوره مبارکه نساء آیه 59 می فرماید:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلا»
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خداى را و پیامبر و صاحبان امر را که از شمایند، فرمان برید، پس اگر در باره چیزى ستیزه و کشمکش کردید آن را به خدا (کتاب خدا) و پیامبر باز گردانید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، که این بهتر است و سرانجام آن نیکوتر.
رسول اکرم(ص) می فرماید:« انسان نمی رسد به آنچه نزد خداست مگر به واسطه اطاعتش .»
کسی که اطاعت خالق مهم برایش مهم است دیگر از ناخرسندی مخلوق واهمه ندارد؛
امیر مؤمنان (ع) می فرماید:« کسی که دلش در برابر خدا فروتن و خاشع باشد ؛ تنش از طاعت خدا به خستگی نمی افتد.» یعنی کسی که در مقابل حضرت حق خاشع است تنش خسته نمی شود. وفرمود:« کسی که دلش خاشع شود اعضای بدنش خاشع و خاضع می شود.»، یعنی انسان فرمان بردار خدا خواهند شد.
از طرفی کیفیت انجام عبادت نیز توقیفی است، یعنی شیوه آن را شرع مقدس تعریف می کند، ما عبادت اختراعی نداریم وآن را بدعت وحرام می دانیم، از این رو نمازهای من در آوردی مثل تراویح را نمی پذیریم.
باور قلبی باید خودش را در قالب طاعت نشان می دهد، اگر کسی بگوید من این باور را در دل دارم ولی اهل نماز وروزه وحجاب وخمس وزکات و.. نیستم معلوم می شود باوری در کار نیست، ویا گول خورده شیطان است. شیوه طاعت در قالبهای شرعی بیان شده است. به عنوان نمونه روزه عید فطر حرام است؛ اما خوردن روزه یک روز قبلش حرام است. در برخی از روایات آمده است : اگر اناری را به دو نیم کردند و (از ناحیه شرع) به شما گفتند نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است باید پذیرفت. وقتی دستور از سوی شریعت است حتما باید قبول کرد.
خشوع نهایت خضوع است؛ وقتی خضوع مقابل حضرت حق در حد نهایت می رسد تبدیل می شود به خشوع.
خداوند در سوره حدید آیه 16 می فرماید:«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون‏»
آیا کسانى را که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده است که دلهاى ایشان بیاد خدا و آنچه از سخن راست- وحى الهى- فروآمده نرم و ترسان شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این به آنها کتاب- تورات- داده شد، پس زمان بر آنان دراز گشت- مدتى گذشت- آنگاه دلهاشان سخت شد، و بسیاریشان فاسق ونافرمان شدند.
گاهی یک لحظه درنگ سرنوشت زندگی را عوض می کند، فضیل بن عیاض از سر کرده های دزدان بود، وی شبی با دوستان خود برای دزدی از خانه ای بالای نردبان رفته بود تا مقدمات سرقت را مهیا کند. در همین حین صاحب خانه که مشغول قرائت قرآن بود به همین آیه 16 سوره حدید رسید: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون‏»
آیا کسانى را که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده است که دلهاى ایشان بیاد خدا و آنچه از سخن راست- وحى الهى- فروآمده نرم و ترسان شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این به آنها کتاب- تورات- داده شد، پس زمان بر آنان دراز گشت- مدتى گذشت- آنگاه دلهاشان سخت شد، و بسیاریشان فاسق ونافرمان شدند.
فضیل آیه را شنید وپیام آن به دلش اثر کرد، و با خودش نجوا کرد که زمان آن رسیده است و آن همین الآن است. وی در همان هنگام از نردبان پایین آمد وبه رفقایش گفت من دیگر رفتم، و از دزدی دست کشید و توبه کرد. وی از زهاد زمان خود شد. یک لحظه تدبر در یک آیه قرآن زندگی فضیل بن عیاض را زیر ورو کرد، و این معنی فروتنی وخشوع دل در برابر یاد خداست.
نسبت به فروتنی وخشوع مؤمنان نیزمطالب زیادی است؛ خداوند در سوره مبارکه مومنون آیه 2 می فرماید:«الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون‏» آنان که در نمازشان فروتنند. انسان خاشع در حال نماز سرگرم نماز است وبه چپ و راست نگاه نمیکند و با تواضع به نماز خود ادامه می دهد. امام علی(ع) می فرماید:« مومن وقتی نماز می خواند باید خشوع داشته باشد.»
از طرف دیگر خشوع نمایی مردود است، رسول اکرم(ص) می فرماید:« خشوع نفاق گونه نداشته باشید.» مقصود از خشوع نفاق گونه این است که قیافه و بدن را بگونه ای نشان دهد که خاشع است اما دل خاشع نباشد، اول باید دل خاشع شود تا بر چهره و بدن اثر بگذارد، نه برعکس.
در فراز بعدی می خوانیم:« واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ»
و در آن سینه ام بگشا به بازگشت خاشعان بگشا.
شرح صدر توسعه وجودی و روح انسان است، خداوند در قرآن کریم می فرماید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک»‏ (الشرح:1) آیا براى تو سینه‌ات را نگشاده‌ایم؟ انسانی که دارای شرح صدر است از رفتار و سکنات وی مشخص است؛ فردی که توسعه وجودی نداشته باشد قابلیت دریافت حقایق الهی را نخواهد داشت.
حضرت موسی (ع) نیز از خداوند تقاضای شرح صدر میکند:« قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی‏ یَفْقَهُوا قَوْلی‏ »(طه: 25-28)
گفت: «پروردگارا، سینه‌ام را گشاده گردان، و کارم را براى من آسان ساز، و از زبانم گره بگشاى، تا سخنم را بفهمند»
کسی که شرح صدر نداشته باشد گنجایش درک حقایق ولیاقت تابش نور الهی را نخواهد داشت. خداوند می فرماید: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ مُبین‏» (زمر:22)
آیا کسى که خدا دل او را براى اسلام گشاده و او بر روشنائى از پروردگار خویش است [مانند کسى است که دل او از پذیرش اسلام تنگ است و در تاریکى کفر گرفتار]؟ پس واى بر سخت دلانى که خدا را یاد نکنند. آنانند در گمراهى آشکار.
امام صادق(ع) می فرماید:« خداوند نوری را در دل مؤمن می اندازد و این دل گشایش پیدا میکند و در مقابل دستور خدا تسلیم می شود، و دل آرام و تسلیم حق می شود.» در نتیجه وقتی از خداوند شرح صدر را می خواهیم در حقیقت توسعه وجودی ولیاقت برخوداری از تابش انوار الهی را در خواست کرده ایم.
فرمود: «بإنابَةِ المُخْبتینَ» انابه عبارت است از بازگشت و انقطاع کامل به سوی خداوند؛ بازگشت به سوی خدا به واسطه اطاعت است. انابه بازگشت انسان دل شکسته از غفلت به سمت یاد خدا است. انابه از مقام توبه بالاتر است. انقطاع کاملی است که مخبتین دارند و مخبتین انسان های خاشع در برابر خداوندند.
برخی انابه را در نفس وقلب وروح اینگونه دانسته اند: درانابه نفس مرتب به خودش نهیب می زند که گام را بردار؛ درانابه قلب به خود نهیب می زند که اینجا فقط جایگاه خدا است، و انابه روح ذکر پیوسته ویاد مدام خدا است.
در فراز آخر می گوییم: « بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین»

به امان بخشیت ای امان ترسناکان.


http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=573184

 


92/5/1
3:45 عصر

نمی از یم رمضان/14

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/1 - ساعت : 21 : 15 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/14- خدایا مرا در امروز به لغزش‌ها مواخذه نکن و از اشتباهات و لغزش‌ها در گذر؛ و مرا نشانه و هدف تیر امتحان‌ها و آفت‌ها(بیماری‌ها) قرار مده. به عزتت؛ ای عزت مسلمانان!

حجت الاسلام محمد امین پورامینی در گفتگو با «نسیم»، به شرح دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.»
خدایا مرا در امروز به لغزش ها مواخذه نکن؛ واز اشتباهات و لغزش ها در گذر؛ و مرا نشانه وهدف تیر امتحان ها و آفت ها (بیماری ها) قرار مده. به عزتت؛ ای عزت مسلمانان.
در این دعا بر دو جهت تکیه شده است:
اول: درخواستی است که از خداوند داریم با ما به بزرگواری خودش رفتار کند.
دوم: ما را مورد آماج تیر بلاها وگرفتاری ها وبیماری ها قرار ندهد.
در فراز اول ودوم دعا می خوانیم: «اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ» خدایا مرا در امروز به لغزش ها مواخذه نکن؛ واز اشتباهات و لغزش ها در گذر، یعنی از تو می خواهم که بر من سخت نگیری، همان گونه که در ادعیه دیگر داریم:« با ما از روی فضل خودت معامله کن؛ با ما از روی عدالت معامله نکن.» به بیان ساده تر اگر بخواهی مو را از ماست بکشی بیرون وضعیت ما خیلی خراب است، واز عهده جواب بر نمی آییم. همان گونه که شاعر شیرین زبان فارسی گفته است:
از آن روزی که ما را آفریدی/ به جز معصیت از ما چیزی ندیدی
خدایا به حق هشت و چهارت/ ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی
بنابراین در خواستی که از خدای تبارک و تعالی داریم این است که: خدایا! نسبت به لغزش ها و اشتباهاتمان بر ما سخت نگیر ؛ و آنها را در لیست نامه سیاه اعمال ما قرار نده، بلکه با لطف و کرامتت با ما معامله کن و چشم پوشی کن.
بنابر این در فراز اول این دعا می خوانیم:« اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ» خدایا من را در امروز به لغزش ها مواخذه نکن؛
سپس می خوانیم: «واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ» واز اشتباهات و لغزش ها از من در گذر؛
در فراز سوم دعا آمده است:« ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ» من را در این روز نشانه بلاها و امتحانات و آفات قرار نده.
«غرض» به معنای نشانه، هدف وسیبل است. خدای تبارک و تعای ما را بدون امتحان رد نمی کند؛ در سوره مبارکه عنکبوت آیه 2 آمده است:« أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون‏» آیا مردم چنین پنداشتند، هنگامى که بگویند ما ایمان آوردیم، رهایشان کنند و مورد آزمایش (ایمان) قرار نگیرند؟
در این آیه اسلوب استفهام انکاری به کار رفته است؛ آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مى‌شوند و مورد آزمایش قرار نمى‌گیرند؟ یعنی خیر، حتما مورد امتحان وآزمایش قرار می گیرند. بلا امتحان است؛ در این بلاها مشخص می شود که جوهره وجودی ما چیست، ومیزان بندگیمان تا کجاست، واین امتحان مایه رشد و ترقی است. پس نمی توان از خدا خواست که ما را امتحان نکن، وهیچ بلا وآفتی را نصیب ما نکن، چون راه گریزی از آن نیست، پس آنچه که در این فراز از این دعا آمده است به معنای آن نیست که ما را هیچگاه امتحان نکن و در معرض بلا قرار نده.
امیر مؤمنان (ع) در حدیثی می فرماید:« شما امتحان می شوید امتحان شدنی؛ شما غربال می شوید و دانه های درشت شما بالا می ماند و دانه های ریز بیرون می شوند.» (الکافی1/ص369) در نتیجه هیچ کس بدون امتحان از این دنیا بیرون نمی رود.
زندگی انسان پر از فراز ونشیب است، مثل جاده ای است که گاه اتوبان ومستقیم است، وگاه پر پیچ وباریک، انسان نه آن زمانی که موقیت خوبی پیدا کرده است مغرور ودلخوش شود و نه آن وقتی که در شرایط سختی قرار گرفت بی تاب گردد.
امام علی(ع) در حدیثی می فرماید:«در زمانی که وضعیت مالی تو خوب ودر رفاهی خرسند مباش، و در هنگام نداری وگرفتاری ناراحت مباش، که به واسطه آتش عیار طلا معلوم می شود، ومؤمن را با بلا وگرفتاری امتحان می کنند.» (منتخب میزان الحکمه/80) طلا را در آتش قرار می دهند به نحوی که پودر می شود، ومیزان خالصی وعیار آن به واسطه آتش تجربه ومعین می شود، به همین نسبت درجه ایمان ما به واسطه بلا و گرفتاری سنجیده وتعیین می گردد.
تحمل این گرفتاری در رشد وترقی انسان مؤثر است، واز این روست که انسان های مومن به گرفتاری بیشتری مبتلا می شوند. امام صادق (ع) می فرماید که در کتاب علی(ع) آمده است:« آن که بیشتر از همه گرفتار بلا هستند پیامبران و جانشینان آنان هستند، و پس از آن هرکس که به ایشان نزدیک تر باشد.» (المروی من کتاب علی/ص189)
بنابراین اگر کسی هیچ غم و غصه ای ندارد باید بر خود بترسد؛ طبیعت دنیا همین است که همیشه بر طبق خواسته انسان نیست، وگرفتاری در مال و تن را باید تحمل کرد.
به وسیله این گرفتاری و بلایا گناهان انسان مومن پاک می شود؛ شاهد هستیم برخی از مومنین در انتهای عمر خویش زمین گیر وگرفتار می شوند، و این بدان علت است که با پرونده پاک و صاف از این دنیا بروند.
آنچه مهم است این است که انسان این مرحله سخت را با روی سفید سپری کند، یعنی راضی به رضای خدا باشد وهیچگاه زبان از شکر وسپاس الهی فرو نبندد، مرحوم آیت الله العظمی طبسی نجفی -جد بزرگوار- بخاطر سکته مغزی شش سال زمین گیر بود، هرگاه حال ایشان را می پرسیدم غیر از سپاس الهی وشکر پروردگار چیزی نشنیدم.
رسیدن به مقامات بالا در گرو قبولی در امتحان الهی است، پیامبران نیز گرفتار بلاها وامتحانات سخت بودند تا که خلیل الله وکلیم الله وروح الله وحبیب الله شدند. آنان بدون شرط وتعهد به مقامات عالیه نرسیدند، همانگونه که در آغاز دعای ندبه می خوانیم: «اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضاؤُکَ فى أَوْلِیائِکَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ، إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ ، مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ، الَّذى لا زَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ، وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ.» سپاس تو را بر آنچه از قضایت بر اولیائت جاری شده، آنان که برگزیده خود ودینت ساختی، چون برای آنان بهره گیری از نعمت پاینده ونابود نشدنی را برگزیدی ، پس از آنکه از آنها تعهد گرفتی که مقامات این دنیای پست وزیور آن را ترک گویند، وآنان این تعهد را پذیرفتند، ودانستی که بدان وفا دارند، وتعهدشان را پذیرفتی وبه خود نزدیک کردی.
حال که در معرض بلا وامتحان قرار گرفتیم باید چکار کنیم؟ چاره ای جز تسلیم ورضا نیست، در سوره مبارکه بقره آیه 156 آمده است: «الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى‌گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى‌گردیم.»
همچنین در احادیث آمده است ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» را زیاد بگویید تا شما را کفایت کند؛
به دعا برگردیم، در دعای امروز می خوانیم: «ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ» و مرا نشانه وهدف تیر امتحان ها و آفت ها (بیماری ها) قرار مده؛ آنچه در این فراز از دعا از خداوند می خواهیم که این بلا و گرفتاری ها پیوسته وپی در پی نباشد، چرا که ممکن است ما تاب وتوان و طاقت خود را از دست بدهیم، نه آنکه اصلا گرفتار بلا وامتحان وگرفتاری نشویم. چون ما بهرحال ظرفیت زیادی نداریم، گنجایش و صبر پیغمبران و امامان را نداریم، و پیمانه ما زود لبریز میشود، نکند که شدت بلا وگرفتاری وبیماری ها ما را به جایی رساند که خدای ناکرده زبان به ناسپاسی وشکایت واعتراض گشاییم، واز دایره تسلیم ورضا بیرون آییم. از این رو در این فراز از دعا می خوانیم: مارا آماج تیر بلاها و آفات قرار ندهد، چون ترس آن می رود که تحمل آن را نداشته باشیم و بدعاقبت گردیم.
در آخر دعا می خوانیم:« بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین» به عزت تو ای کسی که مایه عزت مسلمانانی؛
حفظ عزت مسلمانان بسیار مهم است، در جنگ احد ابوسفیان بر فراز کوه قرار گرفت وفریاد زد: (اعل هبل) ای هبل مقامت بلندتر باد!. هبل بت بزرگ مشرکان بود، پیامبر (ص) برای مقابله با شعار وی به علی بن ابی طالب(ع) فرمود: به او بگو: «الله اعلی و اجل». الله بلندتر و بزرگ تر است. (تفسیر قمی1/ص117) واینگونه شعار حق مقابل شعار باطل سر داده شد، وروحیه وعزت مسلمانان حفظ شد.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=572602



92/4/31
3:12 عصر

نمی از یم رمضان/13

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/4/31 - ساعت : 50 : 14 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/13- در تقوای سیاسی انسان در موضع‌گیری‌ها خدا را شاهد و ناظر قرار می‌دهد، نه جناح‌بازی، باندبازی و همشهری‌گرایی/ در روایات داریم که بدترین کسی که روز قیامت عذاب می‌شود فردی که نسبت به "قدر" خدا خشمناک باشد

حجت‌الاسلام محمدامین پورامینی در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به شرح دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم خوانندگان می شود:

بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على کائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساکین».
خدایا مرا در این روز از آلودگی و کثافتها پاکیزه کن، وبه آنچه برای من مقدر ونوشته شده است بردبارم کن، و به پرهیزکاری و همنشینی با نیکان موفقم کن، به یاریت ای نور چشم مستمندان.

در دعای روز سیزدهم تکیه بر 4 نکته شده است:
1)دوری از ناپاکی و آلودگی
2)صبر بر سختی ها
3)تقوا ورزی و پرهیزکاری
4) همنشینی با نیکان.
در فراز اول دعا می خوانیم:« اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذار» خدایا من را در این روز از آلودگی و کثافات پاکیزه کن.
آلودگی گستره وابعاد گوناگونی دارد. در دام گناه و معصیت افتادن خودش رجس و ناپاکی است، این آلودگی وبرتر از آن در معصومان (ع) وجود ندارد.
خداوند در سوره احزاب در ضمن آیه 33 می فرماید:« إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا» خدا فقط مى‌خواهد آلودگى را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
اینکه از خدا می خواهیم ما را از آلودگیها وکثافتها پاک کند تنها در مقوله آلودگی مادی نیست؛ هرچند که اسلام دین نظافت و بهداشت هست، وپاکیزگی را از ایمان می داند چنانچه در روایات آمده است:«النظافة من الایمان»(بحار الانوار59/ص291).
خداوند غسل واجب و مستحب وانجام وضو را برای عبادت قرار داده است، وانجام این دستور شرعی خود بخود بستر طهارت و پاکیزگی است. بنابراین اسلام خود دین بهداشت و نظافت است و به جهت جسمانی اهمیت فراوان می دهد.
اما بالاتر از آن ناپاکی و آلودگی معنوی است که ریشه گرفته از گناه است. به عنوان نمونه می توان به آلودگی مالی اشاره کرد، ممکن است کسی موقعیتی را داراست که بخاطر بی تقوایی خود با توجه به امکاناتی که در دسترس دارد با همدستی افراد هم فکر وآلوده خود می تواند ملیاردها پول را جابه جا کند وخسارت بزرگی به مردم ونظام وارد کند، آیا این آلودگی وناپاکی نیست؟ تقوی باعث می شود که انسان خودش را در حفظ کند ودر معرض آلودگی قرار ندهد.
آلودگی دیگری که در دسته ناپاکی های معنوی قرار دارد؛ آلودگی فکری است که بسان ویروسی به کالبد عقیده مردم رخنه می کند ودزدان چراغ بدست فکری نیز معرکه دار میدان می شوند، از اینرو حفظ عقیده اهمیت خود را پیدا می کند. حضرت عبدالعظیم حسنی (که مزار ایشان در شهرری هست)؛ عقاید و باورهای دینی خود را (نسبت به خدا وپیامبر ودوازده امام ومعراج وسوال در قبر وقیامت وبهشت ودوزخ وصراط ومیزان وواجبات دینی چون نماز وروزه وحج وجهاد وامر به معروف ونهی از منکر) به خدمت امام هادی(ع) عرضه میکند و سؤال می کند: آیا این عقیده من درست است یا خیر؟ امام هادی (ع) اعتقادات عبدالعظیم حسنی را تایید می نماید و می فرمایند: «ثبتک الله بالقول الثابت»خداوند تو را ثابت قدم نگه دارد. (کفایة الاثر/ص286) در نتیجه از جمله آلودگی های معنوی انحراف فکری است.
آلودگی بعدی آلودگی جنسی است که برای نسل جوان در حکم دامی است که علاوه بر گناه انگیزه های سیاسی نیز پیدا کرده است، وامروز صهیونیست ها از آن به عنوان ابزار به انحراف کشانیدن نسل جوان در جهان بهره می گیرند، نقش هالیوود وساخت هزاران فیلم وسریالهای مبتذل وپخش آن در کانالهای ماهواره ای در همین راستا است.
آلودگی دیگری که با یک نگاه جزو دسته ناپاکی های معنوی است آلودگی خوراکی است؛ افرادی که به عنوان نمونه شراب یا گوشت خوک مصرف می کنند، که مصرف آن علاوه بر آلودگی مادی آلودگی معنوی را بهمراه دارد.
کشور اندلس (اسپانیا) در حدود 800 سال در اختیار مسلمانان بوده است، مسلمانان به مدت 781 سال (از سال 711 تا سال 1492) بر آن حکومت کردند؛ اما گسترش گناه و آلودگی غذایی و جنسی اسپانیا را از دست مسلمانان خارج کرد؛ اسقف منطقه باغ انگوری را وقف کرد تا از آن شراب تهیه کنند و بطور رایگان در اختیار جوانان مسلمان قرار دهند! در نتیجه انگیزه و غیرت مردم به مرور زمان کم رنگ وبی رنگ شد، تا آنکه آنان را از اسپانیا بیرون راندند. خوردن گوشت خوک سبب بی غیرتی می شود ورفته رفته مسائل ناموسی بی معنی می شود.
برخی از کشورها که ادعای آزادی بیان و آزادی افراد را دارند زمانی فرد را به پناهندگی می پذیرند که وی از دین اسلام دست برداشته وبه مسیحیت بگرود! و این یکی از مصادیق گسترده آلودگی معنوی است.
آلودگی‌های جسمی بسیار آسان بر طرف می‌شوند؛ با تطهیر و شستن، پاکی بدست می‌آید اما آلودگی‌های روحی بسیار خطرناک‌تر و پاک کردنش بسیار سخت‌تر است
ویا آنکه می بینیم درانجام واجبات و مستحبات کسالت داریم، مثلا برای حضور در مسجد، زیارت ائمه، تهجد وشب زنده داری نشاط نداریم، اما در وقت گذرانی و سپری کردن اوقات به بطالت سرحالیم، در مجالس گناه وغیبت شرکت می کنیم، و با چت کردن بیهوده و سرگرم بودن در فضای اینترنت حاضریم ساعت ها وقت تلف کنیم. این ها همه بیماری است و باید ریشه یابی بشود که به گناه و معصیت باز می گردد که حالت قساوت قلب را در انسان ایجاد کرده است.
بنابراین گستره آلودگی وناپاکی را باید وسیع دید، از این رو در فراز اول دعا از خداوند می خواهیم:« اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ» خدایا مرا در این روز از آلودگی و کثافتها پاکیزه کن.
در فراز بعدی آمده است:« وصَبّرنی فیهِ على کائِناتِ الأقْدارِ» ودر آنچه برای من مقدر است صبرم بده و بردبارم کن .
عالم، عالم مشیت و خواست الهی است. بدان معنا که انسان نه صد در صد رها شده است (که از آن به تفویض یاد می کنند)، و نه مجبور است؛ بلکه چیزی ما بین این دو است.
موضوع قضا و قدر بحث بسیار عمیقی است که درک آن بسیار سخت است. روزی فردی از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) سوال کرد: قدر چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: دریای بسیارعمیقی است داخل آن نشو. وی دوباره سؤال کرد و عرض کرد: از قدر خبرم بده. حضرت در جواب فرمود:« قدر سرّ خدا است و خودت را به زحمت نینداز.» شخص برای بار سوم سؤال کرد که قدر چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند:« قدر یک چیزی است ما بین دو چیز؛ قدر نه جبر است و نه تفویض.»
به عنوان نمونه ضربان قلب در اختیار انسان نیست این جبر است؛ اما اراده انسان بر انجام خوبی ها وبدیها در اختیار خود اوست، واز این رو ثواب وعقاب معنی پیدا می کند، در روایات از قدر به عنوان سر خدا یاد شده است؛ به هر ترتیب اموری برای انسان مقدر می شود که خواست و مشیت الهی است. طبیعت زندگی اقبال و ادبار دارد؛ از دست دادن نعمت ها، سلامتی، از دست دادن پدر ومادر، سرمایه نوعی ادبار است، به دست آوردن نعمت ها، فرزند، سود، موقعیت، پست ومقام اقبال است، پس زندگی فراز و نشیب دارد. اما آنچه اهمیت دارد آن است که انسان دست بسته نیست و باید زحمت و تلاش خود را انجام دهد، ولی اینگونه نیست که نتیجه همیشه بر وفق مراد باشد.
عکس العمل انسان به هنگام برخورد با گرفتاری ها از دو حال خارج نیست؛ یا راضی به رضای خدا شود؛ ویا زبان به اعتراض بگشاید. انسان مؤمن زبان به اعتراض باز نمیکند؛ امام صادق (ع) می فرماید: خداوند هیچ چیزی را برای بنده مؤمن اراده نکرد در حالیکه آن مومن راضی باشد مگر آنکه خیر وی را در آن قرار دهد.»
همچنین امام علی(ع) می فرماید:« بدترین کسی که روز قیامت عذاب می شود فردی که نسبت به قدر خدا خشمناک باشد.» در نتیجه انسان مومن به خواست و مشیت الهی راضی می شود.
در فراز سوم دعا می خوانیم:«ووَفّقْنی فیهِ للتّقى» و موفقم کن در آن به تقوا.
تقوی برای انسان در حکم ترمز برای ماشین است؛ انسان بی تقوا در سراشیبی سقوط است.
همچنین تقوی ملاک برتری انسان ها است. هیچ برتری برای عرب و غیر عرب وجود ندارد مگر با تقوی الهی. امیر مؤمنان علی (ع) در تقسیم بیت المال به همه مسلمانان یکسان ویک اندازه دینار تقسیم می کرد،که برخی زبان اعتراض گشودند، حضرت فرمود: عرب بر عجم وعجم بر عرب برتری ندارند مگر به تقوی؛ رویه ایشان بر خلاف روش خلیفه دوم وسوم بود که عرب ها دو برابر عجم ها از بیت المال دریافت داشتند. یکی از دلایلی که غیر عرب به امام علی(ع) و اهل بیت توجه و محبت خاص داشتند همین یکسان نگری عدالت اقتصادی آن حضرت بود.
بنابراین تنها معیار برتری تقوی وپرهیزکاری است که پاداش ویژه الهی را بهمراه دارد، واین طور نیست که هرکس تقوی بیشتری داشته باشد باید از عطای مالی بیشتر حکومت برخوردار باشد. هرکس که متقی تر است مقام وی پیش خدا بالاتر است.
تقوی گستره بسیار وسیعی دارد. در تقوای مالی انسان از مال شبهه ناک دوری می کند؛ در تقوای سیاسی انسان در موضع گیری ها خدا را شاهد و ناظر قرار دهد، نه جناح بازی، باند بازی وهمشهری گرایی. تقوی باید در همه ابعاد زندگی انسان سایه بگستراند تا زندگی رنگ الهی بگیرد. ودر نگاه کلی انسان متقی خدا را پیوسته ناظر بر کار خویش می بیند، وهر کاری را انجام نمی دهد، وهر سخنی را بر زبان جاری نمی کند، وهر مالی را نمی خورد، وهر جایی نمی رود و..
در فراز بعد می خوانیم: «وصُحْبةِ الأبْرارِ» از خداوند می خواهیم که من را به همنشینی با نیکان موفق کن به یاری ات ای نور چشم مستمندان.
انسان مدنی بالطبع است؛ یعنی احتیاج به تعامل اجتماعی، ونیاز به دوست ورفیق دارد. چون انسان شخصیتی الگو پذیر دارد باید در انتخاب دوست دقت داشته باشد و همچنین در حفظ دوستان خوب تلاش کند.
رسیدن به این خواسته ها نیازمند یاری الهی است، از این رو در پایان دعا می خوانیم: « بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساکین.» به یاری ات ای کسی که نور چشم مستمندانی.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=571930

92/4/30
3:43 عصر

نمی از یم رمضان/12

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/4/30 - ساعت : 4 : 15 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/12- اساس زندگی باید بر قناعت باشد و افرادی که در زندگی از وضعیت خویش راضی نباشند و اهل کار بیشتر نیز نباشند به ورطه حرام می‌غلطند/ طبق تعبیر قرآن، همسران مایه زیبایی و عیب‌پوشی یکدیگر هستند/ امنیت حاکم در جمهوری اسلامی، نعمتی است که قدرش را نمی‌دانیم

حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پورامینی در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به شرح دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:

بسم الله الرحمن الرحیم


«اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ، واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ، واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ، وآمِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ، بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.»

خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و خودنگاه داری، و من را در آن با لباس قناعت وخودداری بپوشان، و مرا در آن به عدالت ومیانه روی وادار کن، ومرا از هرآنچه می ترسم آسوده ام دار، به عصمت ونگاه داریت ای کسی که پناه ترسناکانی.

دعای امروز به دو جنبه اقتصادی و اخلاقی می پردازد. مشکلات اقتصادی و کمبودهای فراوانی در سطح جامعه است و به هرترتیب شخص و خانواده نیاز اقتصادی دارند؛ اما اساس زندگی باید بر قناعت باشد و افرادی که در زندگی از وضعیت خویش راضی نباشند و اهل کار بیشتر نیز نباشند و بخواهند از مسیرهای نامشروع و غیر صحیح برای جبران کمبود اقتصادی خویش اقدام کنند؛ به کسب درآمد حرام و مال اندوزی نامشروع و دزدی وافتادن در دام باندها وحق خوری ها و..کشیده می شوند تا جایی که زندگی آنان تباه می شود. واضح است اگر آن موانع وکمبود اقتصادی سبب زحمت و تلاش بیشتر گردد ودر عین حال قناعت در زندگی حاکم باشد خیلی پسندیده و بسیار مطلوب وخوب خواهد بود.
بنابراین قانع بودن به آنچه دارد باضافه تلاش بیشتر برای رفع کمبود اقتصادی وگام برداشتن در جهت زندگی توأم با آسایش ورفاه نسبی دو جهتی هستند که برای زندگی همراه با امید انسان لازم وضروری است.
محور کلی دعا زاویه بسیار مهمی را در مباحث اقتصادی مطرح میکند؛ بدان معنا که فرد مؤمن به اموال مردم چشمداشت نداشته باشد وبرای جبران نداشته های خویش در مسیر انحرافی و جاده گمراهی قرار نگیرد، ودر دریای فساد وتباهی غرق نگردد.
در فراز اول دعا می خوانیم:« اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ» خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و خودنگاه داری. ستر به معنای پوشش است، و عفاف به معنای خودنگاه داری است. خداوند در برابر بندگانش ستار وپوشاننده است؛ همچنین بندگان با لباس خود، بدن خویش را می پوشانند. لباس یک جنبه آن زیبایی وزیبایی بخشی است، و یک جنبه دیگر آن ستر و پوشش است یعنی عیوب بدن انسان را می پوشاند. در قرآن کریم آمده است:« هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ‏» (بقره:187) آنها (همسرانتان) پوشش شمایند وشما پوشش آنهایید.

در قرآن از زن و مرد به عنوان لباس همدیگر نام بره شده است که در آن دو آن جهت وجود دارد: اول آنکه همسران مایه زیبایی همدیگر هستند، چون نظام خانواده خود زندگی زیبا ومایه سعادت وخوشبختی است، و دیگر آنکه زن وشوهر باید عیب پوش هم باشند، و اسرار خانوادگی را بیرون نبرند، و عیب یکدیگر را بپوشانند.
خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و خودنگاه داری؛ بسیارند کسانی که کمبودهای اقتصادی خود را می پوشانند وآبروداری می کنند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند، و آنچنان خود نگاه دار هستند که بی خبران آن را بی نیاز می پندارند. و این چنین با لباس ستر خود را می پوشانند. خانواده های آبرومند دست نیاز به سوی مردم دراز نمیکنند، وظیفه همگانی است که به این خانواده های تنگدست آبرومند بیشتر توجه کنند. قرآن کریم می فرماید: «لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ» (سوره بقره:273) [صدقه‏ها] براى نیازمندانى است که در راه خدا باز داشته شده‏اند و نتوانند [براى جستن روزى‏] در زمین سفر کنند، [ولى‏] نادان ایشان را به سبب خویشتن دارى توانگر پندارد، آنان را به نشان چهره‏شان مى‏شناسى، از مردم به اصرار چیزى نخواهند. و هر مالى که بخشش کنید همانا خداوند بدان داناست.
خلاصه آنکه ستر به معنای پوشش هست، در سوریه هنگام احوال پرسی اصطلاحی دارند که میگویند مستوره. یعنی احوال ما در ستر وپوشش هست، یعنی شکر خدا آبرویمان حفظ است ونیاز به کسی نداریم، واینگونه ستر مایه زینت وزیبایی است.
در فراز بعد می خوانیم: «واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ » و من را در آن با لباس قناعت وخودداری بپوشان. معنای قناعت همان است که در فارسی متوجه می شویم که به معنای راضی بودن به داشته هاست، اما کفاف به معنای بی نیازی ازمردم است . یعنی به آنچه داریم راضی باشیم و چشم داشتی به مال دیگران نداشته باشیم.
«واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ» من را با عدل و انصاف وارد کن.
عدل به قرینه سیاق کلام به مفهوم میانه روی در زندگی است. یعنی فردی که در خط اعتدال حرکت میکند دچار افراط و تفریط نمی گردد، همچون کسی بر روی خط عدل است. باید در مشی اقتصادی زندگی میانه رو باشیم، نه دست ها را کاملا بسته نگاه داریم وبر خود وخانواده سخت بگیریم، و نه خیلی باز عمل کنیم وپیوسته برای گذران زندگی وعقب نیفتادن از قافله خانمان سوز مدگرایی قرض کنیم، بگونه ای که هرچه در بازار ببینیم بخواهیم داشته باشیم، چنانچه شاعر می گوید: ز دست و دیده دل هر دو فریاد/ که هرچه دیده بیند دل کند یاد.
چشم و هم چشمی و مدگرایی آسیبی بزرگ است که در خانواده هایی که توانایی همراهی با آن را ندارند موجب کدورت و سردی در روابط خانوادگی می شود وزندگی را تلخ می سازد، اینجا سلاح میانه روی در مشی اقتصادی کارآیی خود را نشان می دهد.
انصاف از واژه نصف می آید، یعنی در خط میانه قرار گرفتن؛ که همان همان عدالت را دارد.
«و امِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ». ومرا از هرآنچه می ترسم آسوده ام دار و در امنیت قرار ده.
امیرمؤمنان امام علی (ع) می فرماید: دو نعمت هستند که قدر آن ناشناخته است: امنیت، و سلامتی.» (روضة الواعظین ج 2ص472) تا وقتی که این نعمت را داریم قدر آن را نمی دانیم، سپاس خدای را که کشور ما ببرکت حضور نیروهای نظامی وانتظامی وبسیج از امنیت خوبی برخوردار است، اما شاهد آن هستیم که در کشورهای همسایه ما مانند عراق، پاکستان، افغانستان چه می گذرد، ویا تروریستهای وهابی سلفی چه جنایتهایی در سوریه و.. مرتکب می شوند، اینها همه از نا امنی ریشه می گیرد.

در اینجا دعا می کنیم که خدایا ما را حفظ کن از هر آنچه می ترسیم. در حقیقت ما از اعمال و گناهان خود می ترسیم. از اینکه پرونده سیاهی داریم، وای بروزی که باز شود، مگر آنکه به لطف وکرمت قلم عفو وخط قرمز بطلان بر آن کشیده شود، که آن هم به برکت ماه مبارک رمضان است.

در پایان می گوییم: «بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.» به عصمت ونگاه داریت ای کسی که پناه ترسناکانی، آدم های ترسیده به جایی پناه می برند که در آن جا حفظ شوند؛ آدم های ترسیده از کار بد خویش به کجا پناه برند؟ این خدای مهربان است که نگه دار انسان های ترسان از کار خویشند.


http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=571319

 


92/4/29
2:59 عصر

نمی از یم رمضان/11

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/4/29 - ساعت : 34 : 14 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/11- فسق به معنای خروج از دایره اطاعت حق است؛ انسان فاسق، دستور خدا را می‌داند اما عمدا گناه انجام می‌دهد/ یاس از رحمت الهی از جمله گناهان کبیره است، بنده خدا هیچ گاه از رحمتش مایوس نمی‌شود؛ هر چه بیشتر بنده باشیم، امیدمان بیشتر می‌شود

حجت الاسلام محمد امین پورامینی در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به شرح دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:


بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین».
خدایا برای من در این روز احسان ونیکوکاری را دوست گردان و فسق وگناه را ناپسند دار، و خشم و سوزندگی را بر من حرام کن، به یاری ات ای داد رس دادخواهان.

در این دعا تکیه بر سه جهت شده است:
1)احسان و نیکوکاری؛ از خداوند درخواست میکنیم که انجام کارهای نیک را در دل ما بیندازد.
2)گناه؛ ناخوش داشتن فسق و فجور.
3)خشم خدا؛ برحذر بودن از انجام کاری که موجب خشم خدا ودوزخ رفتن ما گردد.

در فراز اول این دعا می خوانیم:«اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ» خدایا در این روز برای من احسان و نیکوکاری را محبوب کن، یعنی کاری کن که انجام آنها را دوست داشته باشم.
خداوند در قرآن کریم سوره نحل آیه 90 می فرماید:« إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون‏» « همانا خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‌دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مى‌دارد. به شما اندرز مى‌دهد، باشد که پند گیرید.»
انجام دادن احسان و نیکوکاری در حقیقت پیاده کردن فرمان خدا است؛ اخلاق اسلامی وانسانی ایجاب میکند که بصورت خودکار، کار راه انداز باشیم، از مشکلات مردم گره گشایی کنیم، تا آنجا که حتی آبروی خود را گرو بگذاریم تا مشکلات مردم حل شود.
به عنوان نمونه در ادارات شاهد هستیم زمانی که برای ارباب رجوع مشکلی پیش می آید با این پاسخ مواجه می شود که این مشکل شما است؛ این گونه سخن گفتن با اخلاق و منش اسلامی سازگار نیست. اگر شاهد هستیم که فردی گرهی در کار وی هست وبرایش مشکلی ایجاد شده است هنر آنست که گره را بگشاییم نه آنکه نمک بر زخم او بپاشیم.
کمک به بیماران صعب العلاج، انجام کارهای عام المنفعه مثل ساخت مسجد، حسینیه، مدرسه ، بیمارستان، درمانگاه، آسایشگاه، کمک به از دواج جوانان، حمایت از خانواده های بی سرپرست، کمک هزینه دانشجویان و.. همه از مصادیق احسان و نیکوکاری است.
همچنین در سوره بقرة آیه 195 آمده است که خداوند نیکوکاران را دوست دارد:«وَ أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین‏» «و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت نیندازید، و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مى‌دارد» معلوم می شود که راه نجات از هلاکت انفاق وکمک مالی در راه خدا است.
کسی که در پی احسان ونیکی به دیگران باشد خود وی نیز از احسان و نیکی دیگران در حق خود وفرزندانش بهره خواهد برد؛ اگر دوست داریم دیگران هم با ما به نیکویی برخورد کنند خود نیز باید اهل نیکی کردن به دیگران باشیم؛ خداوند می فرماید« هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان»‏ (الرحمن:60) مگر پاداش نیکی جز به نیکی است؟
امام علی (ع) می فرماید: « نیکوکاری کن اگر دوست داری دیگران با تو نیکوکاری کنند.»
از مصادیق نیکوکاری با زبان خوش سخن گفتن است؛ خداوند در این باره می فرماید:« وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ » (بقره:83) « و [به یاد آرید] آنگاه که از فرزندان اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداى را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و تهیدستان نیکى کنید و به مردم سخن خوش و نیک بگویید و نماز را برپا دارید و زکات بدهید. سپس جز اندکى از شما پشت کردید در حالى که [از حقّ‏] رویگردان بودید.»
امام صادق(ع) می فرماید: « همان گونه که دوست دارید مردم با شما سخن بگویند با مردم صحبت کنید.»
از مهم ترین و بهترین مصادیق احسان، نیکی کردن به پدر و مادر است؛ تعظیم کردن پدر و مادر محبت کردن به آنان از مصادیق احسان به پدر و مادر است.
در زمان امام صادق(ع) جوانی مسیحی به دین اسلام مشرف شد اما مادر وی به آیین مسیحیت باقی مانده بود و مسلمان نشده بود؛ جوان به حضور امام صادق (ع) رسید و عرض کرد: من اسلام آورده ام اما مادرم هنوز به آیین مسیحیت باقی مانده است؛ وظیفه من در قبال وی چیست؟ و رفتار من باید چگونه باشد؟
امام صادق(ع) در پاسخ فرمود:« احسان و احترام به مادرت را بیشتر کن.» جوان تازه مسلمان شده احترام بیشتری به مادر گذاشت و خدمت رسانی افزون تری کرد. مادر از وی پرسید: برخورد تو با من خوب بود؛ اما الا چرا بهتر شده است؟
جوان توصیه امام صادق(ع) را برای مادرش بازگو کرد؛ مادر با شنیدن این دستور گفت: اگر اسلام این است پس من هم مسلمان می شوم، و مسلمان شد و با دین اسلام از دنیا رفت.
امام صادق(ع) به عنوان رئیس مذهب حق به ما آموختند که راه جذب دیگران به دین نیکوکاری است ؛ بنابراین با خوش رفتاری و اخلاق نیکو می توانیم زمینه هدایت باشیم.
در فراز بعدی آمده است : «وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ» ودر آن خارج شدن از دایره بندگی وانجام گناه را بر من ناخوش وناپسند دار.
برخی گناه رادوست دارند اما انجام نمیدهند، اما بعضی دیگر اصلا گناه را ناخوش میدارند و از آن کراهت دارند، و این بستگی به درجه معرفت آنان دارد.
در داستان حضرت یوسف(ع) شاهد آن هستیم که ایشان در زندان بودن را بیشتر خوش می دارد تا تن دادن به پیشنهاد آنان وارتکاب معصیت را. « قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ »‏ (یوسف:33) (یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوى آن مى‏خوانند.»
یعنی انسان به حدی برسد که کثافات گناه و آلودگی را دوست نداشته باشد؛ چنانچه خوردن مال حرام خوردن آتش بداند، همانند کسی که مال یتیمی را بخورد که خداوند در سوره نساء آیه 10 در باره وی می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً» «همانا کسانى که مالهاى یتیمان را به ستم مى‏خورند جز این نیست که در شکمهاشان آتشى فرومى‏خورند و زودا که به آتش افروخته دوزخ در آیند.»، ویا آنکه انسان مال مخلوط به حرام و خمس داده نشده را آلوده ببیند و در آن تصرف نکند.
لحظه ارتکاب گناه لحظه بسیار حساسی است، تنها یک آن و یک تصمیم نتیجه را عوض می کند، ابن سیرین جوانی بود که در خانه ای گرفتار شد و زنی از او خواست که با وی درآمیزد، وی برای نجات از گناه خود را به نجاسات و کثافات خانه آلوده کرد تا به گناه آلوده نشود، تن را آلوده ساخت تا روح در پاکی بماند. صاحب خانه وقتی که وی را چنان دید او را از خانه بیرون انداخت، بعد از این ماجرا خداوند به وی دو چیز داد: 1- بوی خوش، بگونه ای که بدون آنکه عطری بزند از هر جا که می رفت مردم از بوی خوش او می فهمیدند که ابن سیرین در حال گذر است! 2- دانش تعبیر وتفسیرخواب، تعبیر خواب ابن سیرین معروف ومشهور است.
فسق به معنای خروج از دایره اطاعت حق است. انسان فاسق دستور خدا را می داند اما عمدا گناه انجام میدهد. تراشیدن ریش برای مردان فسق است چرا که می دانند حرام است اما انجام می دهند، و چون مقابل دید دیگران است بدتر است. مردان وجوانان نباید صورت خود را از ته زنند، می توانند با نمره دو بزنند ومرتب کنند، آخر باید فرقی بین چهره مرد وزن باشد، ویا حجاب برای بانوان، که همه میدانند ولی چه بسا عده ای رعایت نکنند، این هم گناه علنی وفسق و خروج از دایره اوامر الهی است. می دانید که کسی که در دادگاه گواهی وشهادت می دهد باید عادل باشد، یعنی فاسق نباشد.
بهر حال همه یکسان نیستند، خداوند در سوره سجده آیه 18 می فرماید:« أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُون» «آیا کسى که باایمان باشد همچون کسى است که از فرمان خدا بیرون رفته است؟! نه، هرگز برابر نیستند». بنابراین در این فراز از دعا «وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ» می خوانیم که خدایا کاری کن خروج از دایره بندگی را بد بدانیم و گناه را ناخوش بداریم.
در مستدرک سفینه البحارج 7 ص263 حدیثی در موضوع انجام گناه آمده است؛ روزی فردی خدمت امام حسین(ع) میرسد و عرض میکند من فردی گناهکار هستم چگونه گناه را ترک کنم؟
امام حسین(ع) در جواب وی می فرماید: 5 چیز را تو انجام بده بعد هر گناهی خواستی مرتکب شو.
اول ؛ روزی خدا را نخور
دوم؛ از ولایت خدا خارج نشو
سوم؛ مکانی را پیدا کن که خداوند تو را نبیند
چهارم؛ زمانی که ملک الموت برای قبض روح تو آمد مانع شو
پنجم؛ زمانی که میخواهند داخل آتش جهنم ات کنند تو را داخل نشو.
اگر از عهده انجام این کارها بر آمدی گناه کن!
در فراز بعدی از خداوند می خواهیم :« وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.» و خشم و سوزندگی را بر من حرام کن به یاری ات ای داد رس فریاد رسان .
خشم و غضب خداوند و سوزندگی آتش جهنم یاد آور معاد جسمانی است زمانی که با بدن های خود در روز معاد حاضر می شویم؛ در سوره مبارکه یس آیات 78- 79 آمده است : « وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ» «و براى ما مَثَلى زد- در زنده ‏کردن مردگان- و آفرینش خود را فراموش کرده گفت: کیست که استخوانها را در حالى که پوسیده و خاک شده زنده مى‏کند؟ بگو: همان [خداى‏] که نخستین بار آفریدش زنده‏اش مى‏کند، و او به همه آفرینش- یا آفریدگان- داناست.»
این آیه اشاره به معاد جسمانی دارد؛ ما تحمل آتش دنیا را نداریم تا چه رسد به آتش آخرت. امام زین العابدین (ع) در دعای ابوحمزه ثمالی به آتش جهنم اشارات فراوانی شده است. خدایا من را از آتش خشم ات دور کن که خشم و غضب تو شامل حال من نشود ای فریاد رس فریاد رسان.
دایره بندگی حالت ما بین خوف و رجاء است؛ مومنان باید بترسند و خوف داشته باشند که تمام این ها حق است. ائمه معصومین (ع) از خوف خدا در این موارد گریه می کردند و بیهوش می شدند چرا که درک آن بزرگواران بالا است.
از سوی دیگر مایوس بودن گناهی بزرگ است؛ هرچه بیشتر بنده باشیم امید بیشتر است. تا زمانی که در دنیا هستیم فرصت داریم توبه کنیم .
هرکس خود را بهتر از دیگران می شناسد، نمی توانیم خودمان را گول بزنیم ، در آیات 13 و14 سوره قیامت می خوانیم: « بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى‏ مَعاذیرَهُ» «بلکه آدمى بر نفس خویش بیناست- که چه کرده و چه مى‏ کند- هر چند که عذرهاى خود را [بر گناه‏] در میان آرد.»
هاء در واژه بصیره اشاره بر مبالغه دارد، یعنی هرکس خودش را بهتر می شناسد. بنابراین ما خودمان بهتر می دانیم که چه وضعیتی داریم.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=570633

 


92/4/28
12:18 عصر

نمی از یم رمضان/10

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/4/28 - ساعت : 47 : 11 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/10- نزدیک شدن به خدا به معنای نزدیک شدن فیزیکی نیست، بحث از متر و سانتیمتر نیست؛ فاصله‌ای که در جهت قرب مطرح است از جهت میزان بندگی و عبادت است/ هرکس اطاعتش بیشتر باشد به خداوند نزدیک‌تر می‌شود؛ مقام قرب به خدای تعالی مقام بسیار بالایی است

حجت الاسلام محمدامین پورامینی طی مطلبی که در اختیار «نسیم» قرار داده، در تشریح دعای نهمین روز از ماه مبارک رمضان آورد:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ بإحْسانِکَ یاغایَةَ الطّالِبین.»
خدایا من را از کسانی که به تو توکل میکنند قرار بده؛ و من را از جمله کامروایان وسعادتمندان قرار ده؛ و من را از نزدیکان به درگاهت قرار ده، به احسان تو ای نهایت خواسته جویندگان.»
در دعای روز دهم بر چهار نکته تکیه شده است:
1- توکل
2- کامروایی وسعادت
3- قرب ونزدیکی به خدا
4- احسان الهی
در فراز اول می خوانیم: «اللهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ» خدایا من را از کسانی که به تو توکل میکنند قرار بده.
توکل چیست؟ تو کل یعنی انسان کار را به خدا وانهد، وبر عهده خدا گذارد. آیا می توان ازتوکل اینگونه برداشت کرد که انسان فقط توکل بر خدا کند وخود کاری انجام ندهد و دست روی دست بگذارد؟ به یقین این معنا انحرافی است و تواکل وتنبلی نام دارد نه توکل.
در اصل معنای توکل این است که کار را شما انجام دهید، اما اینکه نتیجه آن چه میشود را به خداوند وابگذارید. امام خمینی جمله معروفی دارند که ما مامور به انجام وظیفه هستیم. پس نتیجه چه می شود بر عهده خداوند است، اینجاست که جای توکل بر خداست..
توکل بسیار مهم است و آثار روانی بسیاری دارد ودر زمینه روحی و اخلاقی انسان تاثیر مستقیم دارد. در قرآن وروایات نسبت به توکل بسیار سفارش شده است.
خداوند در قرآن کریم در سوره مبارکه آل عمران آیه 159 خطاب به پیامبر (ص) می فرماید:« فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ» پس به رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سخت دل بودى از پیرامون تو پراکنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‌دارد.
همچنین خداوند در سوره مبارکه فرقان آیه 58 می فرماید:«وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذی لا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ کَفى‏ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیراً » و بر آن زنده ‏اى توکل کن که هرگز او را مرگ نباشد، و او را همراه با سپاس و ستایش به پاکى یاد کن، و او به گناهان بندگان خویش آگاه است.
در روایات معصومان آمده است: « ایمان رکن 4 رکن دارد؛ اول توکل بر خدا، دوم تفویض، سوم راضی به رضای خداوند و چهارم تسلیم امر الهی شدن» (کافی2/47).
برداشت انحرافی برخی از توکل آن است که آن را به گونه ای تفسیر کنند که گویا هیچ وظیفه ای خود ندارند جز آنکه آن را بر عهده خدا وانهند، این دیگر توکل نیست، بلکه تواکل ودست بر دست نهادن وتنبلی است؛ روز ی یکی از مسلمانان از رسول خدا (ص) سؤال کرد استرم را رها کنم و بر خدا توکل کنم، ویا ببندم و بعد به خدا توکل کنم؟ پیامبر(ص) در جواب وی فرمود: « ببند و توکل کن.» (مشکاة الانوار/319)
روزی رسول خدا(ص) از کنار مزرعه ای عبور می کردند، دیدند که کشاورزان بیکار نشسته اند و مشغول کار نیستند؛ پیامبر (ص) از آنان پرسید: چرا بیکار نشسته اید؟ در پاسخ گفتند: ما بر خدا توکل کرده ایم. پیامبر(ص) در جواب فرمود:« شما متوکل نیستید بلکه متکل وتنبل هستید.» (مستدرک الوسائل11/217)
امیر مؤمنان علی(ع) در مسجد افرادی رامشاهده کردند که بیکار نشسته اند، حضرت به آن ها فرمود:« در گوشه مسجد چه میکنید؟ » پاسخ دادند: ما توکل کرده ایم. امام علی (ع) به آنان فرمود: شما متوکل نیستید بلکه تنبل اید و می خواهید از دست رنج دیگران روزی بخورید. (مستدرک الوسائل11/220 به نقل از تفسیر ابوالفتوح رازی)
وقتی این آیه شریفه نازل شد: « مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ویرزقه من حیث لا یحتسب» (سوره طلاق:2) و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] براى او راه بیرون‌شدنى قرار مى‌دهد، واو را از جایی که گمان نمی دهد روزی می دهد. پس از نازل شدن این آیه عده ای از اصحاب با شنیدن آن دست از کار و کسب روزی کشیدند ومشغول عبادت شدند؛ خبر این رفتار به پیامبر (ص) رسید و فرمود: «چرا این کار را کردید؟» آنان در جواب گفتند: ضمانت خدایی آمده است که روزی میرسد بنابراین مشغول عبادت شدیم. پیامبر (ص) در پاسخ به آن ها فرمود: « هرکس این کار را بکند دعایش به استجابت نمی رسد، بروید و مشغول کار شوید.» (کافی5/84- من لایحضره الفقیه3/193)
جریانهای انحرافی و عرفان های کاذب نیز از همین نقطه آغاز می شود، یعنی واژه مقدس را درون تهی می کنند واز خاصیت می اندازند، جلوه کار پر زرق وبرق، ولی واقعیت سم وزهر است؛ به خاطر آنکه ظاهری آراسته و جلوه ای معنوی مآب دارند مردم وبخصوص نسل جوان وبویژه بانوان را به گمراهی وانحراف می کشانند. باید معارف دین را ا ز علما واهل معنا پرسید و فهمید وگرنه گرفتار ضلالت و گمراهی خواهیم بود.
خلاصه آنکه از خداوند می خواهیم که ما را از جمله متوکلان قرار دهد؛ توکل به معنای بی حرکتی نیست، همانگونه که صبر به معنای ظلم پذیری نیست، بلکه صبر به معنای تحمل سختی و به جان خریدن مشکلات در مسیر حرکت است.
در فراز بعدی دعا می خوانیم: «واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ» خدایا من را از جمله کامروایان وسعادتمندان وفائزان قرار بده؛ فائز شدن به معنای رسیدن به خیر است، یعنی از مسیر باطل و عذاب نجات پیدا کردن وبه سعادت وخیر رسیدن.
«واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ» من را از نزدیکان به درگاهت قرار بده .
نزدیک شدن به خدا به معنای نزدیک شدن فیزیکی نیست، بحث از متر وسانتیمتر نیست. فاصله ای که در جهت قرب با خداوند مطرح است از جهت میزان بندگی و عبادت است. هرکس اطاعتش بیشتر باشد به خداوند نزدیک تر می شود. مقام قرب به خدای تبارک و تعالی مقام بسیار بالایی است. روزی یکی از یاران امام رضا(ع) از ایشان سؤال میکند: وقتی میگوییم فلان شخص به خدا نزدیک تر شده است معنایش چیست؟ امام رضا(ع) در پاسخ می فرمایند:« اگر از لحاظ وجب وذراع حساب کنیم همه موجودات برای خداوند یکسان هستند. اما هرکس خدا را بیشتر اطاعت کند به خدا نزدیک تر است» (مستدرک سفینه البحار8/493). در نتیجه اطاعت کردن خدا سبب نزدیک شدن به وی است.
علامه مجلسی حدیث قدسی را میکند که خدا فرمود: « بنده من راه دوستى مرا نمى‏پیماید با کاری بهتر و دوست داشتنی‏تر از انجام دادن آنچه بر او واجب نموده‏ام، و او با انجام نمازهای مستحبی راه دوستى با من را تا آنجا می پیماید که من او را دوست بدارم، و هنگامى که او را دوست داشتم گوش وچشم ودست او شوم؛ وقتى مرا بخواند اجابتش کنم، وهنگامی از من درخواستى کند به او دهم.» (بحار الانوار75/ص155)
راه رشد وکمال در انجام واجبات و ترک محرمات است، علامه مجلسی راه رشد و سلوک معنوی را انجام واجبات و ترک محرمات معرفی میکند. از مرحوم آیت الله بهاء الدینی پرسیدم: برای ترقی ورشد چه کاری انجام دهیم؟ فرمود: انجام واجبات و ترک محرمات. بنابراین تنها مسیر درست همین راه است و مسیرهای دیگر انحرافی است و دام هایی بر سر راه است.
در پایان می خوانیم که پیمودن این مسیر جز به لطف واحسان خداوند میسر نیست، «بإحْسانِکَ یاغایَةَ الطّالِبین» به احسان تو ای نهایت جویندگان.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=570067



92/4/27
4:6 عصر

نمی از یم رمضان/9

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/4/27 - ساعت : 51 : 13 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/9- رحمت، عنایت الهی است که با بندگی و یاد خدا کسب می‌شود/ دنیاطلبی، ریاست‌طلبی، خودخواهی و حجاب نفس مانع پیروی انسان از برهان‌های قاطع الهی است/ ما برای طی مسیر سعادت احتیاج به برهان ساطع و درخشان داریم و چاشنی این امر نیز محبت و دوستی با خداوند است

حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پورامینی در گفتگو با خبرنگار «نسیم» به شرح دعای نهمین روز از ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِکَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِکَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِکَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین
خدایا در این روز بهره ای از رحمت گسترده ات عطا کن و من را بسوی حجت های درخشانت راهنمایی کن؛ و من را به آنچه موجب رضایت فراگیر تو است هدایت کن. به محبت تو ای آرزوی مشتاقان.
در دعای روز نهم تکیه بر سه جهت شده است؛
اول: گستره رحمت خداوند
دوم: دلیل وحجت خداوند
سوم: گام برداشتن در آنچه موجب خوشنودی خداست.
در فراز اول دعا می خوانیم: «اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِکَ الواسِعَةِ» از خداوند می خواهیم از این رحمت واسع وگسترده خویش بهره ای به ما برساند. در رابطه با رحمت خدا مطلب زیاد است؛ در این جا به بخشی از زوایای رحمت خدا تکیه میکنیم و اشاره میکنیم.
رسول خدا (ص) می فرماید:« خودتان را در معرض رحمت خداوند قرار دهید.» انسان به واسطه بندگی و اطاعت از خداوند انسان در معرض رحمت خدایی قرار می گیرد.
رحمت همان عنایت الهی است که با بندگی و یاد خدا کسب می شود. امیر مومنان(ع) می فرماید: « با ذکر و یاد خدا است که رحمت نازل می شود.»
بنابراین در فراز اول این دعا از خداوند می خواهیم که از این رحمت بی بهره نباشیم، که اگر یک شعاعی از آن بر ما بتابد، ویا قطره ای از آن باران رحمت بر ما بریزد کفایتمان خواهد کرد.
در فراز بعدی از خداوند درخواست میکنیم: «واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِکَ السّاطِعَةِ»من را به سوی برهان درخشنده ات راهنمایی کن.
برهان دلیل و حجت است. خداوند در سوره مبارکه انبیاء آیه 24 می فرماید:«أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ هذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلی‏ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُون‏» آیا به جاى او خدایانى براى خود گرفته‌اند؟ بگو: «برهانتان را بیاورید.» این است یادکرد هر که با من است و یادکرد هر که پیش از من بوده. [نه!] بلکه بیشترشان حق را نمى‌شناسند و در نتیجه از آن رویگردانند.
راغب اصفهانی برهان را قوی ترین دلیل می داند؛ برهان ساطع نیز همان حجت و دلیل درخشنده است و چون قوی ترین دلیل است، وطرف مقابل اگر عناد نورزد چاره ایی جز باور وتصدیق وتسلیم ندارد.
اساس دین ما بر اساس دلیل وحجت و برهان است؛ از این روست که بحث های عقایدی باید با برهان ثابت شود وتقلید در آن راه ندارد، که اگر آن پایه ها با براهین عقلی اثبات نشوند سایر باورها از تکیه گاه قوی برخوردار نخواهند بود. روی همین جهت است که در قرآن و روایات اهل بیت به مسئله حجت و برهان تکیه فراوان شده است.
ما در قرآن و روایات برهان های عقلی فراوان داریم. برای نمونه: روزی زندیقی(کسی که عقیده به خداوند ندارد) خدمت امام صادق(ع) رسید و سوال کرد چه می شود که اگر این دنیا نتیجه آفرینش چند نفر باشد؟ یعنی چه اشکالی دارد که آفریدگار مثلا دو نفر باشند؟
امام صادق (ع) سوال زندیق را با دلیل عقلی پاسخ می دهد چرا که وی زندیق است و به قرآن و سنت اعتقادی ندارد. از این رو امام(ع) در پاسخ فرمود :« این که ادعا می کنی خداوند دو تا باشد از این سه حال خارج نیست؛
1)یا هر دو قدیم هستند و قوی
2) یا هردو ضعیف هستند
3) یکی ضعیف است و دیگری قوی
اگر هر دو قویند پس چرا یکى از آنها دیگرى را دفع نکند تا در اداره جهان هستى تنها باشد، و اگر یکى را قوى و دیگرى را ضعیف پندارى گفتار ما ثابت شود که خدا یکى است بعلت ناتوانى و ضعفى که در دیگرى آشکار است، و اگر هر دو ضعیف باشند پیداست که هیچ یک خدا نخواهد بود.
کتاب احتجاج طبرسی برهان های عقلی فراوانی از رسول خدا (ص) و اهل بیت(ع) در زمینه های گوناگون روایت کرده است که محور این احادیث براهین و ادله عقلی است.
اینجا عقل حجت خداوند است که از آن به حجت درونی وباطنی یاد می شود، علاوه بر آن حجت ظاهری هم داریم که حجت های درخشان الهی اند وآن پیامبران وائمه طاهرین(ع) می باشند، عقل دلیل باطنی و پیامبران وامامان حجت ظاهری الهی هستند. وهردو حجت های درخشنده الهی هستند، با این همه برخی زیر بار حق نرفته وهمچنان در مسیر کجروی خویش به بیراهه خود ادامه می دهند،
خداوند در سوره نساء آیه 174 می فرماید:« یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبینا» اى مردم، در حقیقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است، و ما به سوى شما نورى تابناک فرو فرستاده‌ایم.
امام باقر(ع) می فرماید: « رسول خدا حجت قوی الهی است.»
همچنین پیامبر اکرم(ص) در وصف امام علی (ع) می فرماید:« أَنْتَ‏ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ، وَ الْمَحَجَّةُ الْوَاضِحَةُ» ای علی تو حجت و برهان درخشنده ای.
اینجا موانعی متعددی سر راه است که آدمی لجاجت کند واز براهین عقلی و حجت های درخشان پیروی نکند؛ مانند دنیا طلبی، ریاست طلبی، خودخواهی و حجاب نفس است که مانع از پیروی انسان از برهان های قاطع و درخشنده الهی است.
در فراز بعدی دعا می خوانیم: «وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِکَ الجامِعَةِ» و من را به آنچه موجب رضایت فراگیر تو است هدایت کن. در اینجا مقصود یک توفیق جبری است البته این به آن معنا نیست که خداوند متعال فردی را مجبور به بندگی کند. بلکه دعا برای زمینه سازی آن است. زمینه سازی عنایت دیگری است، به عنوان نمونه بچه هایی که در محیط سالم پرورش پیدا میکنند زمینه هدایت بیشتری دارند تا از افرادی که در محیط ناسالم تربیت می شوند و پرورش می یابند، ولی در هر حال تصمیم گیر خود انسان است، از این رو می بینیم انسانهای شایسته ای که پشت پا به محیط نا سالم خویش زدند، واز آن طرف کسانی که محیط سالم خویش را ترک کرده وبه گرداب فساد وتباهی افتادند.
ایتجا مسئولیت سنگینی بر دوش دولت و مردم است که سلامت معنوی محیط زندگی خود را تأمین کنند؛ همان گونه که در نگهداری از محیط زیست تلاش می کنیم و آن یک مسئله مادی و جسمانی است همچنین باید به محیط زیست زندگی روحانی خویش نیز اهمیت فراوان دهیم.
به عنوان نمونه می بینیم که عده ای برای فرار از مشکلات اقتصادی وبه قصد تأمین زندگی بهتر به سمت کشورهای اروپایی هجرت میکنند اما به دلیل نبودن زیرساخت های صحیح و نبود ظرفیت شاهد از هم گسیختگی فکری و پاشیدگی زندگی ورها شدن فرزندان هستیم. اما برخی دیگر در محیط های ناسالم غربی زندگی میکنند اما به علت داشتن زیر ساخت های درست زندگی های سالمی دارند، وبه عناصری تأثیر گزار ونه تأثیر پذیر تبدیل شده اند.
در حقیقت در این فراز از دعا از خداوند می خواهیم تا زمینه خوب بودن را به من عطا کند تا کاری انجام دهم که موجب رضایت فراگیر تو باشد.
این حرکت زیبا نیاز به یک ره توشه دارد؛ چگونه یک ماشین برای عزیمت از یک نقطه به نقطه دیگر احتیاج به سوخت دارد ما نیز برای طی مسیری که می خواهیم برویم احتیاج به برهان ساطع و درخشان داریم و چاشنی این کار محبت و دوستی با تو است، از این رو در آخر دعا می خوانیم: « بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین.» به محبت تو ای کسی که آرزوی مشتاقان هستی.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=569880

 


92/4/26
2:42 عصر

نمی از یم رمضان/8

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/4/26 - ساعت : 18 : 13 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/8- یکی از پیمان‌هایی که خداوند از بنی‌اسرائیل گرفت مراعات حال یتیمان بود/ سلام نمادی از شعار اسلام و ادب اسلامی است که در دین جلوه‌گری دارد/ هنر آن است که در پرتو افطاری دادن، عده‌ای از فقیران، مستمندان، بی‌سرپرستان و یتیمان بر سر سفره نشینند

حجت الاسلام محمدامین پورامینی، استاد و پژوهشگر حوزه در مصاحبه با خبرنگار نسیم، به شرح دعای هشتمین روز ماه مبارک رمضان پرداخته است که در ادامه تقدیم خوانندگان می شود:

بسم الله الرحمن الرحیم

«اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین».
خدایا از تو می خواهم که روزیم کنی به ایتام مهر بورزم و اطعام بدهم و سلام را بلند گویم و با انسان های بزرگوار هم سخن شوم به فضل خودت ای پناه آرزومندان.

در این دعا تکیه بر چند محور شده است:
1) اهتمام ورزی و توجه به یتیمان و بی سرپرستان
2) پهن کردن سفره اطعام
3) رعایت ادب اسلامی وآغازگر سلام بودن
4) مسئله رفیق و دوست
این 4 محور در دعای روز هشتم مطرح است.

در فراز اول این دعا می خوانیم:« اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ»؛ خدایا مهرورزی به ایتام را به من عطا کن.
وجود پدر و مادر از نعمت های بزرگ الهی است که گاه بنابر مصالحی خاص این نعمت از بعضی افراد گرفته می شود ؛ هرچند که در طول تاریخ انسان های برجسته یتیم بوده اند مانند رسول خدا(ص) که یتیم بود، در تاریخ معاصر نیز امام خمینی یتیم بود ودر کودکی پدر خود را از دست داده بود.
دیگران در قبال ایتام وظیفه دارند که به آنها مهر بورزند و نیاز آن ها را بر آورده کنند. یکی از عهد و پیمان هایی که خداوند از بنی اسرائیل گرفت این بود که نسبت به حال یتیمان مراعات داشته باشند. در سوره بقره آیه 83 میفرماید: «وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُون‏» و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: «جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر، و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و با مردم [به زبان‌] خوش سخن بگویید، و نماز را به پا دارید، و زکات را بدهید»؛ آنگاه، جز اندکى از شما، [همگى‌] به حالت اعراض روى برتافتید.
پیامبر اکرم(ص) نسبت به کسی که سرپرستی یتیم دارد می فرماید: « من و سرپرست یتیم مثل این دو انگشت(سبابه و وسط که کنار هم هست) در بهشت پیش هم هستیم.»
همچنین از معصومین روایت شده است:« یک خانه خوبی در بهشت است که به آن دارالفرح (خانه سرور وشادی) می گویند کسانی که یتیمان مومن را در دنیا شاد کرده باشند در بهشت داخل آن می شوند.»
امیر مؤمنان علی(ع) در وصیت خویش به امام حسن(ع) فرمود:« الله الله مراقب یتیمان باشید مبادا یک روز گرسنه و یک روز سیر باشند.»
بی توجهی و نامهربانی با یتیم با موازین اخلاق اسلامی نمی سازد، باید مراقب بود که مبادا حق یتیم ضایع شود؛ وباید کوشید زمینه بی نیازی یتیم فراهم گردد، همچنان که در احادیث اهل بیت ذکر شده است:« کسی که یتیمی را سرپرستی کند تا بی نیاز شود به واسطه این عمل بهشتی خواهد شد.» دست درازی به مال یتیم عواقب دردناکی را به همراه دارد، و اگر کسی مال یتیم را بخورد دوزخ در انتظار اوست.
در فراز بعدی می خوانیم: « وإطْعامِ الطّعامِ»
در این دعا از خداوند درخواست میکنیم که توفیق عطا کند تا مومنان را اطعام کنیم. در ماه مبارک رمضان اهمیت اطعام و افطاری دادن پر رنگ تر است. قطب الدین راوندی از علماء بزرگ قرن ششم در کتاب دعوات ص141 حدیثی را نقل میکند: «کسی که برادر ایمانی اش را غذا بدهد یا دهن وی را شیرین کند خداوند تلخی موقف قیامت را برای وی تبدیل به شیرینی میکند.» در احادیث دیگر آمده است که هریک از موقف های قیامت 50 هزار سال دنیا به طول می انجامد. حال در این شرایط سخت این ایستگاه تلخ وطولانی برای برخی شیرین خواهد شد، علت این امر آن است که وی دهان مومنی را در دنیا شیرین کرده است. همچنین در صفحه 230 این کتاب آمده است:« کسی که غذایی در دهان مریض و بیمار قرار دهد خداوند از میوه های بهشتی روزی او میکند.» در نتیجه کسی که در این دنیا در دهان مریض و بیمار طعامی قرار دهد خداوند از میوه های بهشتی به وی عطا میکند. چه قدر خوب است که در این ایام ماه مبارک سری به آسایشگاه ها وخانه سالمندان، جانبازان ومعلولان بزنیم تا از بهره خدمت رسانی به ایشان خود نیز بهره ای بریم.
از معصومان (ع) روایت شده است که :« بهترین شما کسی است که غذا را به دیگران برساند، و سلام را بلند بگوید، و وقتی همه مردم خواب هستند خود به شب زنده داری وعبادت بپردازد.»
در ماه مبارک رمضان اطعام و افطاری دادن اهمیت بیشتری پیدا می کند. امام زین العابدین(ع) هنگامی که روزه بود دستور می داد گوسفندی را سر ببرند و با آن آبگوشتی تهیه می کردند؛ بعد که غذا آماده میشد آبگوشت را کاسه کاسه تقسیم می کردند و به همه می رساندند و خودشان با نان و خرما افطار می کردند.»(بحار الانوار 98/12)
سیره امام سجاد(ع) اهمیت اطعام در ماه مبارک رمضان را روشن می کند. و یا در روایات آمده است که :« کسی که برادر مسلمان خود افطاری بدهد از اصل روزه بالاتر و برتر است.»
اما یکی از آسیب های که سفره های افطاری با آن مواجه است سفره های رنگین است؛ سفره های رنگین از دو جهت ضربه وارد میکنند :
1) چه بسا کسانی که باید بر سر سفره های ما مهمان باشند و در افطاری شرکت کنند جایشان خالی باشد.
2) اسراف ناشی از چشم و هم چشمی ها.
هنر آن است که در پرتو افطاری دادن، عده ای از فقیران، مستمندان، بی‌سرپرستان و یتیمان بر سر سفره نشینند ، گرچه صله رحم هم انگیزه بسیاری خوبی است، علاوه بر آن در گردهم آیی توانگران بر سر سفره افطار می توان از امکانات ایشان جهت انجام کارهای خیر استفاده کرد، واین پتانسیل را نباید هدر داد، واز سویی دیگر باید مراقب بود که چشم و هم چشمی ها باعث آسیب رسانی به این سنت الهی نشود، وهمچنین باید مراقب اموال عمومی وبیت المال بود که هزینه شخصی نگردد!
خلاصه آنکه باید سفره های افطاری را ساده کرد وبه تعبیر روایات ما گرچه در حد یک دانه خرما ویا جرعه آب باشد، و دیگر اینکه در این سفره ها افراد فقیر و مستمند شرکت کنند.
رسول اکرم(ص) می فرماید: هرکس مومنی را افطار دهد خدا برای او ثواب آزاد کردن بنده عطا می کند و گناهان گذشته وی را می آمرزد.»
همچنین در روایات نقل شده است که هرکس توان افطار دادان را ندارد به دانه خرمایی ویا آب گوارایی بسنده کند و خداوند از لطف و کرمش همین ثواب را به وی عطا میکند.
رسم خوبی در مکه ومدینه هست که ما می توانیم در اماکن عمومی ومقدس پیاده کنیم، وآن این است که در تمام شبهای ماه مبارک رمضان در مسجد الحرام ومسجد النبی سفره افطار پهن می گردد بدون آنکه دولت یک ریال هزینه کند، بلکه این مردمند که با خود سفره یک بار مصرف وخرما وچایی و.. آورده وهرکس بفراخور خود آن را در مسجد پهن کرده وهرکس می تواند بر سر سفره نشیند وافطاری ساده ای بخورد وآنگاه برای نماز مغرب زجا برخیزد.
در فراز بعدی دعا می خوانیم:« وإفْشاءِ السّلامِ» خدایا به من توفیق بده که سلام را بلند بگویم.
سلام در حقیقت نمادی از شعار اسلام و ادب اسلامی که در دین جلوه گر ی دارد. سلام تضمین سلامتی و امنیت بر طرف مقابل است. این روح اسلام است؛ اسلام از کلمه سلم گرفته شده است. آغاز گر سلام بودن مستحب و مهم است، که انسان در رابطه متقابل زودتر سلام کند، اما جواب سلام واجب است، واینجا این مزد این واجب بسیار کمتر از مستحب است! کسی آغازگر سلام باشد 70 حسنه اجر می برد اما آنکس که جواب سلام می دهد تنها یک حسنه اجر می برد؛ و این موضوع اهمیت سلام کردن را می رساند.
از صفات انسان های مومن در بهشت مواجه شدن با سلام وتحیت است. خداوند در سوره مبارکه فرقان آیه 75 می فرماید: « أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّةً وَ سَلاما» اینانند که به پاس آنکه صبر کردند، غرفه‌[هاى بهشت را] پاداش خواهند یافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد. تحیت در بهشت سلام کردن است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: « بخیل ترین مردم کسی است که از سلام کردن بخل بورزد.» همچنین در روایات آمده است:« کسی که سلام رابلند بگوید باعث خیر خانه می شود.»
امام باقر(ع) می فرماید:« خداوند اطعام طعام و بلند سلام گفتن را دوست دارد.»
همچنین در اخلاق اسلامی و احادیث وارد شده است که کسی که میخواهد سخن بگوید حتما باید در ابتدا سلام کند و اگر کسی بدون سلام کلام خود را آغاز کرد جواب وی را ندهید، وهرکس می خواهد وارد خانه ای شود و یا آغاز به سخن گفتن کند باید خود سلام کند.
کسی که زودتر سلام کند از تکبر که یک نوع بیماری و رذیله اخلاقی است به دور است. رسول خدا (ص) بر همگان سلام می کردند حتی بر کودکان . ایشان فرمودند من 5 چیز را تا هنگام مرگ ترک نمیکنم و یکی از آن 5 مورد سلام کردن بر کودکان بود تا بعد از ایشان سلام کردن سنت شود.
برخی از یاران رسول خدا (ص) سعی کردند پیش از رسول خدا (ص) سلام کنند اما نتوانسند و موفق نشدند، در سال 63 بهمراه چند تن از دوستان برای معمم شدن خدمت امام خمینی رسیدیم، آنجا نیز ما نتوانستیم بر امام سبقت در سلام کنیم، وایشان پیش از ما سلام کرد .
در فراز بعدی آمده است: «وصُحْبَةِ الکِرام»ِ
خدایا کاری کن که با انسان های کریم هم صحبت بشویم؛ این محور دعا اهمیت رفیق و دوست را می رساند. با رفیق هست که انسان جایگاه خودش را رقم میزند. در اشعار فارسی آمده است: کبوتر باکبوتر باز با باز / کند همجنس با همجنس پرواز.
رفیق مثبت در انسان آثار مثبتی بر جای میگذارد و رفیق منفی نیز آثار منفی در انسان بر جای میگذارد. این ابیات زیباست: تا توانی می گریز از یار بد/ یار بد بدتر بود از مار بد/ مار بد تنها تو را بر جان زند/ یار بد بر جان وبر ایمان زند/ بنابراین انسان باید نسبت به انتخاب دوست دقت کامل به عمل بیاورد. رفیق بد می تواند سرنوشت انسان را عوض کند، ریشه بسیاری از آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد ومفاسد اخلاقی وبزه کاری را باید در همین نکته جستجو کرد.
در انتهای دعا می خوانیم: «بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین» به فضل خودت ای پناه آرزومندان.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=569390



92/4/25
1:14 عصر

نمی از یم رمضان/7

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/4/25 - ساعت : 41 : 12 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه -

نمی از یم رمضان/7- ذکر کثیر و یاد فراوان خدا بدان معنا است که هیچ جا و زمانی را از حضور خداوند خالی نبینیم، و او را پیوسته ناظر بر اعمال و رفتار خود ببینیم/ غرق شدن حاکمان و ملت‌ها در منجلاب لغزش وگناه، رمز سقوط و تباهی آنها است

حجت الاسلام پورامینی در شرح دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان به خبرنگار «نسیم»، گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم

«اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ، وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ، وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ، بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین».
خدیا در این روز به من کمک کن تا این که بتوانم روزه و نماز آن را به پا دارم، و من را از لغزش و گناه دور کن، و یاد پیوسته ات را به من روزی کن، به توفیق ات ای هدایت گر گمراهان .

در دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان بر چند مسئله اشاره شده است.
1) روزه
2) نماز
3) دوری از لغزش و گناهان
4) یاد پیوسته الهی و ذکر خداوند.

«اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ» خدایا من را کمک کن تا در این روز روزه بگیرم.
یک ویژگی خاص روزه دارد که عبادات دیگر ندارند؛ درجه خلوص روزه به مراتب بیشتر از اعمال دیگر است.
علت این موضوع آن است که روزه یک امر عدمی است، بدان معنا که انسان باید یک سری از امور را ترک کند. آب نخورد؛ غذا نخورد و... چون انجام ندادن در روزه محوریت دارد و آن یک امر عدمی است بنابراین جنبه ریا و شرک در آن نیست و یا بسیار کمتر است، و روزه نسبت به سایر عبادات از خلوص بیشتری برخوردار می شود.
بقیه عبادات یک بروزی دارند و ممکن است شیطان در آن دخالت کند و قصدها و نیتها را خراب کند و درصد خلوص آن را کم کند. در حدیثی قدسی درباره روزه روایت شده است:« روزه برای من است و پاداش روزه من هستم (ویا من خود پاداش روزه را می دهم)»(من لایحضره الفقیه2/75)
روزه اختصاص به امت رسول خدا (ص) ندارد و امت های پیشین هم روزه میگرفتند و اصل روزه برای آن ها وجود داشته است. همچنانکه خداوند در سوره مبارکه بقره آیه 183می فرماید:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون‏» ای مؤمنان! روزه بر شما نوشته شده است همچنان که بر امت های پیشین واجب شده بود، باشد که پرهیزکار شوید. در نتیجه روزه که یک واجب دینی است پیشینه تاریخی در بین امت های سابق دارد که بر ایشان نیز روزه واجب بوده است، واثر روزه کسب تقوی وپرهیزکاری است.
انجام روزه توفیق بزرگی است، به همین دلیل از خداوند درخواست میکنیم: «اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ» خدایا کمکم کن که روزه بگیرم، روزه به علت آنکه بر مبنای ماه قمری است در فصول سال گردش میکند. گاه در تابستان است و گاه در زمستان. در تابستان ساعات روزه بیشتر است و گرمای بیشتری را باید روزه داران متحمل شوند اما در هر شرایط بنده باید بندگی کند.
بعد نوبت به انجام عبادت ونماز است، می خوانیم: « اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ» خدایا در قیام این روز به من کمک کن. قیام به معنای عبادت وشب زنده داری ونماز است؛ نمازی که بر اساس روایات ما پایه دین و مایه نزدیک شدن هر انسان پرهیزکار است (الکافی3/265)، اگر نماز پذیرفته شود بقیه اعمال نیز قبول واقع می شود، وگرنه نه (المقنع شیخ صدوق/73).
شرط قبولی و پذیرش بقیه اعمال نماز است؛ نماز بسان کد ورمز ورودی است که تا آن را وارد نکنند نمی توان وارد برنامه شد. همانگونه که هر شهرستانی کدی دارد و با گرفتن آن شماره می توان متصل شد؛ اعمال و عبادات نیز کدی دارند و آن انجام نماز است.
آن قدر نماز اهمیت دارد که فرموده اند کسی که در حال غرق شدن است و نماز وی در حال قضا شدن است، حتی اگر باندازه یک الله اکبر گفتن واشاره پلک چشم باشد باید نماز خودش را بخواند. این موضوع اهمیت نماز را نشان میدهد که حتی در حالت غرق شدن نیز انسان باید نماز خویش را ادا کند.
در هیچ حالتی نماز ترک نمی شود؛ اگر از انسان فوت شد باید قضای آن را بخواند؛ واگر از دنیا برود باز باید برای وی قضا کنند.

در فراز دوم دعا آمده است: «وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ» من را از لغزش ها و گناهان دور بدار. اگر انسان گناهان خویش را جبران نکند سقوط میکند و سرنوشت بدی برای انسان رقم میخورد، چرا که گناه آثار بدی را برای انسان به جا می گذارد. رمز سقوط ملتها وحاکمان ستمکار را باید در این نکته یافت که وقتی حاکمان و ملتها غرق در منجلاب لغزش وگناه شوند سرانجامی جز سقوط وتباهی نخواهند داشت.

در فراز آخر دعا آمده است:«وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ، بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین» خدایا یاد وذکر پیوسته ات را روزی ام کن، که همیشه به یاد تو باشم؛ یاد همیشگی بسیار مهم است؛ ذکر تنها لقلقه زبان نیست، گرچه اذکار وارده وتکرار آن مهم است، بحث در این است که انسان در هیچ حالتی خدا را فراموش نکند؛ یعنی هرکس در هر حالی که هست خدا را شاهد و ناظر بر اعمال خود بداند.
امام خمینی جمله معروفی دارند که عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید. توجه به این نکته ذکر ویاد پیوسته خداوندی را به همراه دارد، خداوند در سوره منافقون آیه 9 می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون‏» اى کسانى که ایمان آورده‏اید، مالها و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند، و هر کس چنین کند- به سبب مال و فرزند از یاد خدا باز ماند- آنان خود خاسر وزیانکارند. خاسر به کسی گفته می شود که اصل سرمایه را از دست می دهد، گاه در معاملات سرمایه انسان کم می شود، به این ضرر می گویند، ولی گاه شخص اصل سرمایه را از دست می دهد، که به وی خاسر می گویند.
امیرالمومنین(ع) می فرماید: «ذکر مایه لذت انسان های محب خدا است» (غرر الحکم42/721)، انسان های محب ودوست دار خدا وقتی که ذکر می گویند لذت می برند».
خداوند در سوره انسان آیه 25 می فرماید: «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلا» ونام پروردگارت را بامدادان وشامگاهان یاد کن.
همچنین در سوره مبارکه احزاب آیه 41 می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیرا» ای کسانی که ایمان آورده اید، خدای را بسیار یاد کنید.
انسان با ایمان در خفا وجلا، در پنهان وآشکار به یاد خدا است؛ در خفا یعنی جایی که هیچ کس در آن نیست باز خدا را شاهد و ناظر می بیند. گاه یک امضای نابجا انسان را جهنمی می کند.
ذکر کثیر و یاد فراوان خدا بدان معنا است که هیچ جا و زمانی را از حضور خداوند خالی نبینیم، واو را پیوسته بیننده خود ببینیم. امیر مؤمنان(ع) می فرماید: « کسی که خدا را در پنهانی یاد کند این خدا را بسیار یاد کرده است.» (دعوات راوندی/20).
در ادعیه این گونه از خداوند درخواست میکنیم: «از تو می خواهیم که بر محمد و آل محمد درود بفرستی و مرا از کسانی قرار بده که فراوان به یاد تو می باشند و پیمان تو را نمی شکنند» (بحار الانوار91/99).
امام صادق(ع) تسبیح حضرت فاطمه زهرا(س) را نیز از مصادیق ذکر کثیر دانسته است (الکافی2/500). ترغیب بسیاری بر این ذکر شده است.

در پایان دعا می خوانیم:« بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین». در این دعا از خدای بزرگ انجام روزه وشب زنده داری وعبادت ودوری از لغزش ها و گناهان را درخواست کردیم؛ اما تمام این ها بدست نمی آید مگر با عنایت وتوفیق الهی. یعنی خداوند ما را در مسیری قرار دهد که گام خویش را در آن نهیم واز عنایت های ویژه اش برخوردار باشیم، بنابر این در فراز آخر دعا می خوانیم :« بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین» با توفیق و تایید تو ای کسی که هدایت گر انسان های گمراه هستی. چرا که غیر از خداوند متعال چه کسی می تواند دست ما را بگیرد و سبب هدایت ما بشود؟

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=568706


<      1   2   3   4   5      >