کدامین اربعین؟
محمدامین پورامینی
نظریه برگزیده
آنچه به نظر اینجانب مىرسد این است که جابر بن عبدالله انصارى، آن صحابى بزرگوار عالم عارف آگاه که رنج سفر را بر خود هموار ساخت و -در سنّ پیرى و با نابینایى- از مدینه به کربلا آمد، به یک بار زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام بسنده نکرد. بلکه دست کم دو بار قبر آن حضرت را زیارت کرد. اما زیارت نخست وى همانى است که طبرى امامی،
1 . در این زیارت ذکرى از خبر دیدار نمىیابیم، بلکه شاید به عدم دیدار نیز در آن تصریح شده است. زیرا در نقل طبرى وخوارزمى آمده است که جابر از عطیه خواست که به سوى خانههاى کوفه برود و گفت: مرا به سوى خانههاى کوفه ببر، آنگاه به راه افتادند. این بسیار بعید است که دیدارى صورت گرفته باشد و با وجود اهمیّت فراوانى که دارد، عطیه آن را ذکرنکرده باشد.
2 . از خبر طبرى، سیّد ابن طاووس و خوارزمى استفاده مىشود که در هنگام زیارت این دو، جز آنها هیچ کس نبوده است،ولى در ضمن خبر همزمان با دیدار، آمده است که گروهى از بنى هاشم نیز آنجا بودند.ابن نما گوید: چون اهل و عیالحسین(ع) به کربلا رسیدند، دیدند که جابر بن عبد الله انصارى -رحمة الله علیه- و گروهى از بنى هاشم سرگرم زیارتایشانند.
بنابر این از این دو روایت استفاده مىشود که شمارى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پیامبر(ص) وارد کربلا شدند -گرچه آنانرا به طور کامل نمىشناسیم- امّا نامى از عطیه در اینجا نمىیابیم؛ و چنانچه حاضر مىبود، دیدار با این گروه را روایت مىکرد. پسنتیجه مىگیریم که دو زیارت بوده است.
3 . تصریح بسیارى از علما مبنى بر اینکه جابر نخستین زائر حسین(ع) بود، تقدّم زیارت وى را بر زیارت شمارى از بنى هاشمثابت مىکند؛ وگرنه هیچ وجهى ندارد که از میان همگان چنین عنوانى به وى داده شود.
بنابراین نتیجه مىشود زیارتى که طبرى، سیّد و خوارزمى نقل کردهاند -که در آن یادى از عطیه هست، اما از ورود گروهى از بنىهاشم و خبر دیدار یادى نیست- با آنچه ابن نما و سیّد در اللهوف ذکر کردهاند -و از عطیه نیز یادى در آن نیست- تفاوتمىکند. آن زیارت دیگرى است که جابر پس از زیارت نخست خویش، موفّق به انجامش گردید؛ و از انسان با معرفت وبصیرى چون جابر بعید نیست که چند بار به زیارت رفته و به یک زیارت بسنده نکرده باشد.
بنابراین روز اربعین روزى است که جابر قبر امام حسین(ع) را زیارت کرد. اما آمدن اهل بیت(ع) و انجام دیدار با وى و گروهى از بنىهاشم در زیارتى دیگر و بعد از آن صورت پذیرفته است، هر چند که زمانشرا به طور دقیق نمىتوانیم تعیین کنیم، همان طور که ابن نما و سیّد ابن طاویس (در اللهوف) آن را تعیین نکردهاند، به این ترتیب در مسألهبازگشت اهلبیت به کربلا گره باز و مشکل حل مىشود: چگونه آمدند؟ آیا اصلا آمدند؟ آیا رسیدن ممکن است یا نه؟ واقوال پراکندهاى که میان قبول و ردّ و توقّف در این زمینه موجود است همه از میان مىرود.
اما اینکه شهید قاضى طباطبایى مىنویسد که علما این طورمى فهمند، چنین نیست؛ و ناشى از ثبوت ملازمه میان زیارتجابر در اربعین اول و انجام دیدار با اهلبیت در کربلا است که خود مبنى بر رسیدنشان در اربعین نخست است؛ و اینملازمه ثابت شده نیست.
اما آنچه ایشان نوشته است جز براى اثبات امکان بازگشت اهلبیت(ع) و رفع امتناع و استبعاد نیست؛ و این نهایت چیزىاست که مىتوان از آن استفاده کرد -و به راستى که در این کار موفّق شده است- اما در این مقام نمىتوان به آن استناد جست،چرا که با فرض پذیرش آن، تحقّقش در فرض فرستادن پیک -و امثال آن- که شأن آنها سرعت حرکت است، امکانپذیرمىباشد. یا اینکه شرایط خاصّى در میان باشد (مثل رسیدن براى انجام مناسک حج یا اجراى دستور..)، نه در مثل این کاروانکه شأنش خلاف آن است. زیرا که این کاروان به طبیعت حالش حامل زن و کودک بود و پیش از رسیدن به شام از منزلگاههاىگوناگون عبور کرد. پس از خروج از شام نیز رفتار با آنها تغییر یافت و محافظانشان فرمان یافتند که در حرکت و توقّف حال آنانرا رعایت کنند و هیچ نظرى براى اینکه در اربعین نخست به کربلا برسند در میان نبود! بنابراین هیچ انگیزهاى براى رساندن یارسیدنشان در اربعین به کربلا در کار نبود.
بلى اگر درباره بازگشت اهلبیت در اربعین اوّل روایات معتبرى مىداشتیم، لازم بود که به آنها پایبند باشیم، ولى چنینچیزى نیست. آنچه هم که بیرونى
بنابراین از اینجا روشن مىشود که با در نظر گرفتن ماندنشان در شام، با ضمیمه ساختن مسأله کسب اجازه پسر مرجانه از یزید ودر نظر گرفتن حالت کاروان در رفت و آمد، بازگشت این کاروان در اربعین اوّل امرى بس بعید است، هر چند که به جاىخودش در موارد دیگر امکانش وجود داشته باشد.
از اینجا نتیجه مىگیریم که سر شریف نیز هنگام آمدن اهلبیت(ع) ملحق شد، مگر آنکه به وجهى که سیّد ابن طاووس ذکرکرده است، ملتزم باشیم، و آن را امرى ویژه و با شرایطى خاص بدانیم.
بنابراین نظریه برگزیده در این مسأله این است که بازگشت کاروان حسینی به کربلا نه در اربعین اوّل و نه در اربعین دوّم،بلکه در فاصله میان این دو بوده است، که با توجه به قرائن وشواهد بنا بر رسیدن اهل بیت در اول صفر به شام وماندگاری بیست روزه ایشان در آن مکان، می توان حدس زد که زمان رسیدن به کربلا اواخر ماه صفر ویا اوائل ماه ربیع الاول می تواند باشد.
عزیران را به کتابهای ذیل )که تالیف اینجانب است) ارجاع می دهم:
1. الایام الشامیة من عمر النهضة الحسینیة ص 328-373. دار الولاء بیروت لبنان.
2. الرکب الحسینی فی الشام ومنه الی المدینة المنورة (ج6 موسوعة مع الرکب الحسینی من المدینة الی المدینة) ص 289- 318. پژوهشکده تحقیقات اسلامی.
3. اربعین حسینی. پژوهشی در بازگشت اهل بیت علیهم السلام از شام به کربلا. انتشارات حسنین.
4. کاروان امام حسین در شام و حرکت به سوی مدینه منوره، ص270- 292. انتشارات زمزم هدایت