خطبه زینب کبرى (ع) در مجلس یزید(2)
محمدامین پورامینی
لَأَهَلُّوا واسْتَهَلُّوا فَرِحاً
ثُمَّ قَالُوا یا یَزیدُ لا تَشَلْ
چرا نباید این را بگویى و پدرانت را فرا نخوانى؛ که با ریختن خون اهل بیت محمد(ص) و ستارگان زمین، از آل عبدالمطلب انتقام گرفتى و زخمهایتان التیام یافت. پدرانت را نام مىبرى، گویا صدا مىزنى، بدان که توبه زودى به آنها خواهى پیوست و آرزو خواهى کرد کهاى کاش فلج و لال بودى و چنین سخنهایى را بر زبان نمىراندى.
پروردگارا، حق ما را بستان و از کسانى که بر ما ستم کردهاند انتقام بگیر و بر آنان که خون ما را ریختند و حامیان ما را کشتندخشم خویش را فرو بار. به خدا سوگند که با این کار تنها پوست خود را کنده و گوشت خود را خوردهاى! تو با این خونها که ازفرزندان رسول خدا(ص) ریختهاى و حرمتى که از آنان شکستهاى نزد آن حضرت حاضر خواهى شد و روزى که خداوند آنانرا گرد آورد و متّحدشان سازد، از تو انتقام خواهد گرفت و حقّ آنان را از تو خواهد ستاند، »وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذیِنَ قُتِلُوا فِى سَبِیلِ اللّهِأَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ«
هر چند که گفت و گوى با تو بر مصایب من مىافزاید -چون قدر و منزلتت را کوچک مىبینم و تو را فروتر از آن که نکوهش وتوبیخ کنم مىپندارم- اما چه کنم که دیدهها اشکبار و سینهها سوزان است.
چه شگفت است کشته شدن نجیبان حزب خدا به دست رها شدگان حزب شیطان! دستهایى به خون ما آلوده است ودهانهایى براى خوردن گوشت ما به آب افتاده است؛ و بر آن بدنهاى پاک و مطهر گرگان و کفتارها گله گله مىآیند ومىروند.
سپاس خدایى را که بر رفتار پیشینیان ما مهر سعادت و رحمت زد و کار آیندگان ما را با شهادت و بخشایش به پایان برد. ازخداوند مىخواهم که پاداش آنان را کامل گرداند، بر اجرشان بیفزاید و سر منزلشان را نیکو گرداند و پایان کار ما را شرافتقرار دهد که او رحیم و دوست دارنده است. بس است ما را خداوند و او نیکو حمایتگرى است، چه نیکو سرورى و چه نیکویارى!
کاشف الغطاء در این باره مىگوید: آیا قلم موى هیچ نقاش و نوآورترین نمایشگرى مىتواند حال یزید، غرور و خودپسندى، شادمانى و خوشحالى او از پیشرفت امور و انتظام حکومت و لذت پیروزى و انتقام را بهتر از این تصور کند و نمایشدهد؟ و آیا در توان و امکان هیچ کس هست که دشمن خویش را چنین با قدرت استدلال بکوبد و پشیمان سازد، و به آنچه آنحضرت با آن کلمات رسید برسد؟ آن هم با آن وضعیتى که از او مىدانیم! سپس حضرت به این اندازه هم بسنده نکرد و بر آنشد تا براى یزید و کسانى که نزدش حضور داشتند، ذلّت باطل و عزّت حق و بىاعتنایى و بىتوجهى خویش را به قدرت،حکومت و هیبت و ترس به نمایش بگذارد. زینب)س( در صدد بر آمد تا بىمقدارى و بىارزشى و زشت کردارى و پستىاصل و فرعش را به او بشناساند.
فکیکى مىنویسد: »بیاییم با هم درباره این خطبه آتشین تأمل کنیم؛ که چگونه میان فنون بلاغت و روشهاى فصاحت وسخنورى و میان معانى حماسه و قدرت استدلال و نیروى رویارویى و دفاع در راه آزادى حق و اعتقاد، با چنان صراحتى جمعکرد که از فرو رفتن شمشیر در ژرفاى قلب نافذتر و از فرو رفتن نیزه در بدن انسان در میدانهاى پیکار و مبارزه تیزتر بود. براىیزید جهیدن بر نیش افعى و سوار شدن بر نوک نیزه از شنیدن این استدلال کوبنده که پرورش یافته مجد و شرف در روىطاغوتهاى بنى امیه و فرعونهایشان در کاخهاى افتخار و مجالس دولتهاى هِرَقْلى و اشرافىگرى زشت کوبید، آسانتر بود. اینخطبه کوبنده تاریخى پیوسته از قهرمانیهاى آن بانوى جاودانه و دلیرى بىمانندش حکایت مىکند. نفس قوى، حساس و شاعر اوالگوى اخلاقى عالى و برتر بود؛ و این ادبیات جاندار براى همیشه روزگار و نسلى پس از نسل و هر یاد کردى از واقعه خونین ودردناک طف براى سرکشان ستمگر، کوبنده خواهد بود.
نگاهى گذرا به مضامین خطبه
این خطبه شیوا از مضامینى عالى و مواضعى محکم بر خوردار است که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1 . بیان یک نکته مهمّ در معارف اسلام درباره مهلت دادن خداوند به سر کشان و ستمگران و کافران و تبهکاران؛ و اینکه اینکار جز براى اتمام حجّت با آنها و افزایش
گناهشان نیست. در این مقام، آنچه یزید به آن دست یافته است به خاطر ارزشمندى او در نزد خداوند نیست! بلکه بایدپیمانهاش پر شود، و بداند که عذابى دردناک در انتظار اوست.
2 . بیان ستم یزید در حکومت؛ با آنکه مدّعى تجسّم خلافت اسلامى است.
3 . تأکید بر مسأله حفظ منزلت زن و لزوم غیرتورزى.
4 . تأکید بر این نکته که کار یزید نتیجه کفر اوست و براى انتقام از کشته شدن نزدیکان کافر یزید به دست لشکر رسولخدا)ص( در بدر مىباشد. این کار در حقیقت کشیدن شمشیر بر روى رسول خدا(ص) و انتقامگیرى از وى پس از پنجاه سالاز وفات آن حضرت بود.
5 . تأکید بر اینکه حکومت و ولایت از آن خاندان محمد(ص) است نه دیگران؛ آنجا که فرمود: »آن گاه که حکومت و اقتدار مابه تو رسید«.
6 . اشاره به مسؤولیت کسى که سرکشى را بر گرده مسلمانان سوار کرده است. حضرت بدین وسیله به یزید که مىخواهد رفتارشرا به قضا و قدر الاهى واگذارد، پاسخ مىدهد.
7 . تصریح بر ناتوانى یزید و اطرافیانش براى از میان بردن یاد اهل بیت(ع)؛ چنین کارى از هیچ کس ساخته نیست.
8 . بیان عظمت مقام شهید و والایى شهادت در اندیشه اسلامى.
9 . انداختن مسؤولیت مستقیم قتل امام(ع) به گردن یزید.