سفارش تبلیغ
صبا ویژن

94/6/4
1:58 عصر

با قواعد رضوی می توان علوم انسانی را متحول کرد

بدست دست نوشت در دسته گفتمان، امام رضا، علوم انسانی

سرویس : اندیشه - سبک زندگی   زمان :   1394/6/4 - 12:36   شناسه خبر : 481567

با قواعد رضوی می توان علوم انسانی را متحول کرد
خبرگزاری شبستان: جایگاه بلند امام رضا (ع) که مورد توجه شیعه و سنی است باید به جهان معرفی شود که متاسفانه از این ظرفیت استفاده نکردیم. باید به این اندوخته علمی برگردیم و براساس آن پایه های علمی را چیده و در زوایای مختلف علوم انسانی از آن بهره بگیریم.

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان درآستانه ولادت امام رضا (ع) با حجت الاسلام و المسلمین محمد امین پورامینی، پژوهشگر سیره اهل بیت علیهم السلام درخصوص جایگاه علمی آن حضرت به گفتگو نشسته ایم؛ مشروح گفتگوی ما با این استاد حوزه در ذیل از نظرتان می گذرد:


آن چه در تاریخ مسلم است، شرایط در دوره حیات امام رضا (ع) به گونه ای رقم خورده است که بحث مناظرات علمی و تضارب آراء در این برهه زمانی داغ است و رونق گرفته است؛ امام علی بن موسی الرضا (ع) چگونه برای این انتقال و تضارب آراء زمینه سازی و بسترسازی کردند؟

برای پاسخ به این سوال باید به سبب و علت این که زمینه پیدایش گفتمان فراهم شد، بازگردیم. ببینید زمانی است مانند دوران امام صادق (ع) که شرایط برای تبادل و گسترش علم فراهم است و می بینیم که ایشان به دلیل ضعف حکومت ها در فضای نسبتا باز وآزادی قرا گرفتند؛ به عبارت دیگر دوران امامت امام صادق (ع) در زمانی بود که حکومت بنی امیه در حال از بین رفتن بود و حکومت بنی العباس در ابتدای استقرار قرار داشت و هنون جان نگرفته بود لذا امام صادق (ع) از ضعف این دو حکومت نهایت استفاده را کرد که تشکیل جلسات علمی، تربیت شاگردان (بیش از 4000 تن)، برگزاری مناظرات فقهی کلامی، جهان طبیعت و .... از جمله این فعالیت های علمی است که اساسا می توان از امام صادق (ع) به عنوان رمز تمدن اسلامی یاد کرد. واینجانب در این خصوص وبا این نگاه کتاب الامام جعفر الصادق رمز الحضارة الاسلامیه را نوشتنم، به دلیل آن که مذاهب دیگر به نحوی تحت تاثیر ایشان قرار گرفتند و حضرت با افراد مختلف و گرایش های گوناگون حتی منکران خداوند و ملحدان (زنادقه) مواجه بودند.

اما نسبت به امام رضا (ع) قضیه تفاوت دارد و این طور نیست که آن حضرت خود از فضای فراهم شده ناخواسته استفاده کنند، بلکه با شرایط سیاسی طراحی شده  مامون، در این فضا قرار گرفتند؛ ولی از آن به خوبی بهره گرفتند.

مامون فردی دانشمند و به اصطلاح چیز فهم بود که حرف های او در تاریخ ثبت شده و وقتی آن ها را مورد مطالعه قرار می دهیم، مشاهده می شود که او فردی نا آگاه نبوده است، بلکه برای مسائل مختلف دلایل گوناگونی بیان می کرده وگاهی وارد بحث می شده است و می توان ادعا کرد در بین خلفای بنی العباس از نظر سواد علمی و زیرکی سیاسی هیچ یک به پای مامون نمی رسند.

اما مامون با دو هدف ظاهری و پشت پرده و باطنی امام رضا (ع) را از مدینه به مرو کشاند، که در هر دو هدف ناکام ماند. هدف ظاهری آن است که امام خلیفه شود که ایشان نپذیرفتند، سپس ولایتعهدی مطرح شد و در حقیقت پیشنهاد حکومت داری به آن حضرت داده شد.


چرا امام از پذیرفتن پیشنهاد خلافت و پس از آن ولایتعهدی سر باز زدند و حکومتداری را نپذیرفتند؟ آیا این پیشنهاد موقعیت مناسبی برای اهل بیت علیهم السلام فراهم نمی کرد؟

ببینید هدف اصلی که مامون دنبال می کرد، و از کلام امام رضا (ع) نیز استفاده می شود این بود به دلیل آن که محبت مردم نسبت به آن حضرت افزایش یافته، او تلاش می کرد چهره اهل بیت علیهم السلام را نزد مردم تخریب کند. بر این اساس از آن جا که خلفای بنی العباس سالیان طولانی بر مسند قدرت تکیه زدند و خاندان رسالت از صحنه قدرت وحکومت دور بودند و قضایایی همچون واقعه کربلا یا زندانی کردن طولانی امام موسی بن جعفر (ع) پیش آمده و دل های مردم با اهل بیت بود، لذا مامون در پی القای این موضوع بود که اهل بیت (ع) تشنه حکومت و خلافت اند و در این سالها زمینه برای آن ها فراهم نشده در غیر این صورت آن ها در پی دنیا و حکومتداری بودند و هستند و اگر حکومت به آن ها عرضه شود، دو دستی به آن می چسبند!

بنابراین مامون با این پیشنهاد قصد داشت هدف یاد شده را دنبال کند اما امام رضا (ع) دست مامون را خوانده بود و لذا از پذیرفتن این پیشنهاد سر باز زد. هر چند ما اصل حکومت را برای اهل بیت می دانیم و دین و سیاست را از یکدیگر جدا نمی دانیم اما حکومت با هر شرایط و قیمتی مطلوب نیست.

بنابراین امام رضا (ع) وقتی این پیشنهاد را نپذیرفت، با تهدید از سوی مامون رو به رو شد و در پی این تهدید با این شرط که در هیچ امر حکومتی اعم از قضاوت، عزل و نصب و ... شرکت نمی کنم، ولایتعهدی را پذیرفت، و البته این سلب مسوولیت از خود به معنای سلب مشروعیت از حکومت مامون است، و آن ها که باید این مطلب را درک می کردند، فهمیدند، لذا این نقشه مامون نقش بر آب شد.

اما راه دیگری که مامون دنبال کرد این بود که خواست وجهه علمی امام را تخریب کند، و لذا علما و بزرگان ادیان و مذاهب را از اطراف در جلسات مختلف گرد هم آورد، تا وجهه علمی امام را شاید در یک جلسه ای تخریب کند. لذا بحث مناطرات و گفتمان را در این دوره از زاویه سیاسی می توان بررسی کرد. به عبارت دیگر زمانی است نشست علمی برگزار می شود و  افرادی با گرایش های مختلف در آن جلسه حضور داشته و هر یک حرف خود را می زنند و دیگران گوش می سپارند و حرفی را انتخاب یا داوری می کنند، اما زمانی نیز هست که این جلسات برای حقیقت یابی برگزار نمی شود، بلکه برای اغراض و اهداف خاصی صورت می پذیرد. نوع جلساتی که مامون تشکیل می داد از نوع دوم بود. یعنی عده ای از افراد را برای تبادل نظر و کشف حقیقت گرد هم نمی آورد، بلکه آن ها سوال می کردند و حضرت پاسخ می دادند؛ و این جلسات عادی نبود. افراد مختلف از نحله های مختلف و ادیان گوناگون آمده بودند تا به خواست قلبی مامون حضرت را به چالش بکشند، اما مشاهده می کنیم آنها با پاسخ های علمی و دقیقی از جانب آن حضرت مواجه می شوند و برخی از آن ها تغییر عقیده داده و اقرار به حق می کردند، و به این ترتیب باز هم نقشه مامون نقش بر آب می شود.

در حقیقت در این جلسات، بحث آن نبود که تضارب آراء صورت پذیرد، بلکه آنها می پرسیدند و امام با پاسخ صحیح معارف اصیل اسلامی را که سالیان طولانی در پس پرده بود و حاکمان غاصب نگذاشته بودند، جلوه گری کرده و به دیگران برسد، این پرده ها را به کنار زدند، و آن معارف ناب واصیل را بیان کردند، و به این ترتیب نور تابید و ظلمت از میان رفت. بنابراین با این هدف شیطانی مامون نه تنها چهره علمی امام تخریب نشد ونقشه مامون شکست خورد، بلکه علم ایشان عالم گیر شد و به عنوان عالم آل محمد در سطح عالم اسلام مطرح شدند. به دلیل این که این جلسات در مرکز خلافت صورت می گرفت و خلیفه نیز به عنوان چهره ای حکومتی در آن حضور داشت و از سوی دیگر بزرگان ادیان و مذاهب دیگر نیز در آن شرکت داشتند لذا گزارش این نشست های قهرا به همه نقاط دنیا پخش و منتشر می شد، و به این ترتیب چهره علمی آن حضرت جهان گیر شد، وازاین رو و در پی این نقش بر آب شدن نقشه مامون، وی تصمیم به قتل آن حضرت گرفت.


چگونه می توان از آموزهای علمی امام رضا (ع) و دانش رضوی، امروز در تحول علوم انسانی بهره گرفت؟

ما باید به آن اندوخته علمی که از امام داریم، بازگردیم که روایات بسیاری از آن حضرت بر جای مانده است. به طور مثال ابن بابویه که عالم بزرگواری است، و حدود دویست جلد کتاب دارد، اثری ماندگار به نام عیون اخبار الرضا در 600 صفحه تالیف کرده است. لذا این آثار باید به قلم روز تبدیل شده و موارد تطبیقی آن عملیاتی شود، و گفتمان های رضوی مطرح شده و روایات فراوانی که از ایشان داریم، در ابعاد و زوایای مختلف، بررسی شود. بحث های کلامی، حدیثی، قرآنی، اخلاقی، امامت و حتی مسائل طبی که از آن حضرت بر جای مانده مورد مطالعه و مداقه قرار گیرد. از سوی دیگر جایگاه بلند و رفیع امام علی بن موسی الرضا (ع) که مورد توجه شیعه و سنی است به جهان و بشریت معرفی شود که البته ومتاسفانه ما نتوانسته ایم از این ظرفیت بزرگ استفاده کنیم و آن چهره جامع الاطراف را به دنیا بشناسانیم. بنابراین باید به این اندوخته بزرگ علمی برگردیم و بر اساس آن، قواعد و پایه های علمی را چیده و در زوایای مختلف علوم انسانی از آن بهره بگیریم.

پایان پیام/346

http://www.shabestan.ir/service/225


94/6/2
1:16 عصر

راز عالم آل محمد (ص) بودن امام رضا (ع)!

بدست دست نوشت در دسته گفتمان، امام رضا

 

راز  عالم آل محمد (ص) بودن امام رضا (ع)!
قدس آنلاین- فاطمه فاطمی: علمای بزرگ اسلامی برابر علم امام رضا (ع) خاضع و خاشع اند، به عنوان مثال احمدبن حنبل، رییس مذهب حنبلی درباره حدیث سلسله الذهب امام رضا (ع) می گوید: اگر سند این حدیث را بر آدم مجنون بخوانند، شفا می یابد.

به گزارش قدس آنلاین، هر یک از معصومین علیهم السلام به لقبی شهره اند به عنوان مثال امام مجتبی به کریم اهل بیت (ع) شهرت دارند و حضرت زین العابدین (ع) به سجاد؛ در این میان امام رضا (ع) به عالم آل محمد (ص) مشهور هستند؛ به منظور بررسی چرایی این لقبِ ثامن الحجج (ع)، در آستانه سالروز ولادتشان با حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، استاد حوزه و پژوهشگر و مؤلف سیره معصومین (ع) به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:

 

چرا در میان ائمه معصوم (ع)، امام رضا (ع) به عالم آل محمد (ص) مشهور شده اند؟

یکی از القاب امام رضا (ع)، عالم آل محمد (ص) است، البته این لقب را امامان قبل ایشان یعنی حضرت امام صادق (ع) و امام موسی بن جعفر (ع) به ایشان دادند، حضرت امام کاظم (ع) در خطابی که به فرزندان خود داشتند، درباره ثامن الحجج (ع)  فرمودند: «این برادر شما علی بن موسی (ع) عالم آل محمد (ص) است، از او در رابطه با دینتان سوال کنید و هر چه که فرمود عمل کنید، که من از پدرم بارها شنیدم که فرمود: عالم آل محمد در صلب توست، ای کاش که او را می دیدم، او همنام امیر مؤمنان است.» (الصراط المستقیم جلد ،2 صفحه 164)

علاوه بر این، باید توجه داشت به صورت کلی نسبت به ائمه اطهار (ع) یکی جهت این القاب ناظر به ظرف زمانی است که آن حضرات علیهم السلام در آن زندگی کرده اند، به عنوان مثال در دوران امام باقر (ع) ایشان توانستند علم را شکافته و مبانی معارف دینی را تبیین کنند لذا به باقرالعلوم (ع) مشهور شدند، و چون ائمه قبلی (ع) و پیامبر (ص) می دانستند چنین ظرف زمانی رخ می دهد این القاب داده شده است؛ لذا این القاب ناظر به عملکرد معصومین (ع) نیز می تواند باشد.

در زمان زندگانی بابرکت حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) این ظرف زمانی و این بستر تا حدودی فراهم شد که علمشان عالمگیر شود و همه جا را فرا گیرد به گونه ای که دوست و دشمن به برتری علمی ایشان اقرار کردند.

 

نحوه بیان و زمینه سازی برای استفاده جامعه از این علم چگونه توسط امام رضا (ع) فراهم می شد؟

ضرب المثال معروف «عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد» در اینجا صادق است، چراکه بنی عباس سعی کردند چهره علمی امام رضا (ع) را خراب کنند، البته این برنامه عمومیِ همه خلفا و حکومت ها برای شکستن مقام علمی در اهل بیت (ع) است، به عنوان مثال درباره حضرت امام صادق (ع) داریم که ابوجعفر منصور، خلیفه عباسی به ابوحنیفه گفت 40 سوال سخت را تهیه کن که مردم شیفته جعفر بن محمد (ع) اند! وی این کار را کرد، و حضرت (ع) همه مسائل را با تبیین اختلاف دو مدرسه مدینه وکوفه بیان کردند و نظر خودشان را که چه بسا متفاوت بود، بیان ساختند و همه مات و مبهوت شدند که در پی آن جلسه ابوحنیفه اقرار می کند: عالم ترین شخص کسی است که آگاه است بر اختلافات آراء علمی؛ و امام صادق (ع) چنین است، این جریان را مزی (تهذیب الکمال، جلد 5، صفحه 79) و ذهبی (سیر اعلام النبلاء جلد 6 صفحه 258) که هر دو از بزرگان برادران اهل سنتند در کتاب های خویش آورده اند.

در رابطه با امام رضا (ع) هم مکر دشمن به خودش باز گشت؛ مامون عباسی نیز چنین بود و تلاش می کرد در جلسات علمی، و با دعوت از پیروان ادیان و مکاتب و حتی دهریون که اعتقادی به چیزی ندارند، مقام علمی امام رضا (ع) را زیر سوال ببرد، اما ثامن الحجج (ع) با جایگاه علمی بالای خود همه سوالات را پاسخ می دادند.

مامون عباسی درباره امام جواد (ع) نیز چنین کرد، وحضرت (ع) علی رغم سن کم خود به همه سوالات که سی هزار پرسش بود پاسخ دادند و ثابت کردند که این علم به چهره ای عادی تعلق ندارد بلکه مختص حجت الهی است؛ لذا برنامه ای که مامون تشکیل داد بر خلاف هدف او، به اثبات حقانیت علمی امام رضا (ع) انجامید.

 

با توجه به ولایت عهدی اجباری امام (ع) و قرار گرفتن در دستگاه خلافت، امام (ع) از این فرصت چگونه برای نشر علوم الهی و رشد علمی جامعه استفاده می کردند؟

اصل ولایت عهدی امام رضا (ع) مساله ای سیاسی بود و مامون در صدد بود تا به مردم بگوید شما که علاقه به اهل بیت (ع) دارید، بدانید ائمه (ع) در پی حکومت و خلافت اند و اگر موقعیت باشد به مسائل سیاسی ورود می کنند!! البته ما حکومت را مختص آن بزرگواران می دانیم، وآنان بر طبق زیارت جامعه ساسة العباد بندگان سیاستمدارند، اما اینگونه نیست که هرحکومتی را به هر قیمتی بپذیرند؛ از این رو امام صادق (ع)  به ابومسلم خراسانی که برای بیعت با امام (ع) آمده بود که پس از بنی امیه زمام قدرت سیاسی بر دوش امام (ع) قرار گیرد جواب منفی دادند و فرمودند: «نه تو یار منی و نه این زمان زمان من است.»

امام رضا (ع) نیز با شرط عدم ورود به نصب و عزل ها و دیگر تصمیمات، مامون را خلع سلاح سیاسی کردند و آنها که باید بفهمند، درک کردند که نمی توانند از وجود امام (ع) به اهداف خود برسند. یعنی اینجا هم امام (ع) از همین مجرا برای خرد کردن مامون بهره برد.

در حوزه علمی هم باز مامون درصدد شکستن مقام علمی ایشان در راستای اهداف سیاسی خویش بود، اما عالم آل محمد (ص)، این تهدیدها را به فرصت تبدیل کردند، و با استناد به مباحث علمی، برتری اهل بیت (ع) را بر همگان ثابت کردند، یعنی ایشان در دو جبهه علمی و سیاسی مامون را به زانو درآوردند که در نتیجه این شکست ها، او امام رضا (ع) را به شهادت رساند.

 

امام (ع) در مناظرات علمی چگونه برخورد می کردند و آیا می توان مناظرات ایشان را تجلی مفهوم آزاداندیشی دانست؟

امام رضا (ع) با مناظرات و احتجاجات خود قوت و قدرت حجت الهی را ثابت کردند، یعنی مناظرات ایشان صرف گفتمان نبود که امام (ع) سخن خود را بگویند و دیگران هم رای خود را عرضه دارند، بلکه امام رضا (ع) در مقام اثبات حقانیت منطق دین حق و تثبیت موقیعت حجت الهی با استناد به ادله عقلی و نقلی بودند، و حتی به تورات و انجیل با زبان اصلی یعنی زبان عبری استناد می کردند تا حقانیت اسلام ورسول خدا (ص) و شریعت صحیح نه تحریف شده اثبات شود.

ایشان به گونه ای عمل کردند که دیگران چاره ای جز اقرار به حق نداشتند. از این رو اینجا نمی توان از آزاداندیشی تعبیر کرد، چراکه دیگران هر چه داشتند را برای شکست دادن و ضربه زدن به مقام علمی حضرت (ع) به کار گرفتند اما مکرشان ونقشه شان نقش بر آب شد.

 

تداوم رشد علمی در جهان اسلام که در قرون بعد به تمدن اسلامی انجامید چقدر مرهون تلاش های علمی امام رضا (ع) است؟

پایه ریزی تمدن اسلامی در دوران کوتاه حکومت نبوی انجام شد، اما متاسفانه بعد از رحلت رسول خدا (ص) انحرافاتی رخ داد که البته ما پاسخگوی انحرافات و جنایاتی که بعد از پیامبر (ص) توسط حکومتها انجام شد، نیستیم، وآنها را نباید به حساب اسلام نهاد.

تا دوران حکومت چهار سال و اندی امیرمومنان (ع) نیز علیرغم آن گرفتاریها ودرگیری های داخلی، اما حکومت علوی که امتداد حکومت نبوی بود وسخنان آن حضرت و کتاب ارزشمند نهج البلاغه کدهای تمدن سازی را به ما داده است، بعد از آن هر جا فرصت فراهم شد اهل بیت (ع) استفاده کردند، به ویژه در عصر امام باقر (ع) و بیشتر دوران امام صادق (ع) که چهار هزار شاگرد از مکاتب و اندیشه های مختلف پای درس ایشان در رشته های مختلف اعم از فقه و کلام و نجوم و کالبدشکافی و پزشکی و شیمی و ... می نشستند.

بعد این فضا بسته شد تا عصر زندگانی امام رضا (ع) که فضا مقداری باز می شود، البته با اغراض سیاسی نه برای تمدن سازی و معرفی حقانیت علمی ائمه (ع). از این رو، این استفاده از فرصت ها توسط ائمه (ع) زمینه ساز پایه ریزی تمدن اسلامی شد.

 

به طور کلی نگاه علمای دیگر ادیان و مذاهب نسبت به علم و مقام علمی امام رضا (ع) چگونه است و چه بیانی در این باره دارند؟

علمای بزرگ اسلامی برابر علم امام رضا (ع) خاضع و خاشع اند، به عنوان مثال احمدبن حنبل، رییس مذهب حنبلی درباره حدیث سلسله الذهب امام رضا (ع) که از پدرانشان نقل کرده اند، می گوید: اگر سند این حدیث را بر آدم مجنون بخوانند، شفا می یابد.

حدود دو هزار روایت از امام رضا (ع) راجع به عقاید، کلام، فقه، تفسیر و ... در دست است و شیخ صدوق با استناد به آنها در کتاب عیون اخبارلرضا (ع) را نگاشت و امروز طب امام رضا (ع) و صحیفه الرضا (ع) و نیز کتاب منسوب به ایشان با نام فقه الرضا (ع) را داریم، که ظاهرا اثر ابن بابویه پدر شیخ صدوق است.

عبدالسلام اباصلت هروی از یاران امام رضا (ع) جمله ای دارد که می گوید: هیچ کس را اعلم از علی بن موسی (ع) ندیدم و هر کس هم ایشان را دید به این مسئله اعتراف کرد.

وی سپس می گوید: مامون در جلسات مختلف، علمای ادیان و فرق و نیز فقها و متکلمان را جمع کرد و همه مقابل ایشان شکست خورده و به برتری ایشان اقرار کردند.

اباصلت همچنین از امام رضا (ع) نقل می کند: «وقتی در مدینه در روضه (بین قبر و منبر پیامبر (ص)) می نشستم، هر کس سراغ علمای مدینه می آمد وپرسشی داشت آنان وی را به من ارجاع می دادند و می گفتند سراغ علی بن موسی (ع) برو.»

حتی مامون عباسی که ایشان را به شهادت رساند به فضل بن سهل و برادرش رو می کند واقرار می کند: امروز روی زمین، کسی برتر از علی بن موسی (ع) نیست!، اما وی برای حفظ قدرت وکرسی ریاست امام رضا (ع) را به شهادت رساند.

انتهای خبر/

کد خبر: 303496
تاریخ مخابره : 1394/5/31 - 07:05
چاپ خبر
http://www.qudsonline.ir/TextVersionDetail/303496