سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/12/2
7:44 صبح

خطبه زینب کبرى (ع) در مجلس یزید (?)

بدست دست نوشت در دسته

 

خطبه زینب کبرى (ع) در مجلس یزید (?)

 

 

 محمدامین پورامینی


این خطبه از درخشان‏ترین خطبه‏هاى تاریخى است و به صورت کامل کننده قیام مبارک‏حسین(ع) در آمده است.
استاد باقر شریف قرشى گوید: در این خطبه نوه رسول خدا(ص) جبروت سرکش را نابود کرد و شکست و ننگ را بر او واردساخت؛ و به او فهماند که دعوتگران حق در مقابل سرکشان و ظالمان سر فرود نمى‏آورند.

کسان بسیارى این خطبه را نقل کرده‏اند که قدیم ترینشان ابن طیفور (متوفاى 280) است. ما به خاطر قدمت و مضامین‏عالى‏اش، نخست آن را نقل مى‏کنیم و سپس نقل خوارزمى را مى‏آوریم؛ چونکه میان این دو نقل اختلاف فراوان است و نقل‏دوم از مطالب و مضامینى والا و عالى برخوردار است.
ابن طیفور گوید: پس از آنکه یزید به ابیات ابن زبعرى تمثل جست، زینب دختر على(ع) فرمود:
خداى بزرگ به راستى مى‏فرماید: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذیِنَ أسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبوُا بِآیَاتِ اللّهِ وَ کَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِءُونَ»
(آن گاه فرجام‏کسانى که بدى کردند بسى بدتر بود. (چرا) که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند مى‏گرفتند). اى یزید! آیاگمان برده‏اى که با بستن راه‏هاى زمینى و تار کردن افقهاى آسمان بر ما و چونان اسیران، ما را از این سو به آن سو بردن، ما درنزد خداوند خوار گشته‏ایم و تو عزیز، و این موجب منزلت تو در نزد خداوند مى‏شود؟ آیا اینک که دنیا را به کام و کارها راسامان یافته مى‏بینى، باد به غبغب انداخته و به خود پسندى تمام شادى مى‏کنى؟ اگر امروز مُلک و اقتدار ما به تو داده شده‏است، اندکى درنگ کن و این سخن خداى را به یاد آور که مى‏فرماید: «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ‏لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهینٌ» )و البته نباید کسانى که کافر شده‏اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت مى‏دهیم براى آنان‏نیکوست، ما فقط به ایشان مهلت مى‏دهیم تا بر گناه (خود) بیفزایند و آن گاه عذابى خفّت آور خواهند داشت(. اى پسر آزادشده، آیا این از عدل است که زنان و کنیزان تو پرده نشین باشند و دختران رسول خدا(ص) را چونان اسیران در کوچه و بازاربگردانى؟ و آنان را با سر برهنه و چهره باز از این شهر به آن شهر ببرى تا مردم در آبشخورها و منزلگاهها به تماشایشان بنشینندو دور و نزدیک و شریف و وضیع دیده بر چهره‏هایشان اندازند و مردى که سرپرستى یا حمایتشان کند نداشته باشند! آن کس که برما اهل بیت نظر بغض‏آلود و کینه‏آلود مى‏افکند،
چرا باید در دشمنى ما کوتاهى کند؟! آن گاه بى‏هیچ احساس گناهى و بى‏آنکه جرمت را بزرگ بشمرى با چوبدستى بر لب ودندان ابا عبدالله(ع) مى‏زنى و مى‏گویى: «اى کاش بزرگانم در بدر، حاضر بودند»؟ چرانباید این را بگویى و پدرانت را فرانخوانى ؛ که با ریختن خون اهل بیت محمد(ص) و ستارگان زمین از آل ابو طالب انتقام گرفتى و زخم‏هایتان التیام یافت. بدان که‏بزودى به آنان خواهى پیوست و آرزو خواهى کرد که اى کاش شل و لال بودى و نمى‏گفتى که :«شادى مى‏کردند و از شادمانى‏هلهله مى‏کردند». خداوندا حق ما را بستان و انتقام ما را از کسانى که بر ما ستم کردند بگیر. تو با این خون‏هایى که از فرزندان‏رسول خدا(ص) ریخته‏اى و حرمتى که از آنها شکسته‏اى، نزد آن حضرت حاضر خواهى شد؛ و این سخن خداى -تبارک وتعالى- است که مى‏فرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فى سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحیْاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ».
 )هرگز کسانى را که در راه‏خدا کشته شدند مرده مپندارید، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى مى‏خورند(. آن کسى که تو را تشویق کرد و زمام امورمسلمانان را به تو سپرد به زودى خواهد دانست؛ آن گاه که داور خداوند و دادخواه محمد(ص) باشد و اعضاى بدنت بر ضدتو گواهى دهند »چه بد جانشینى براى ستمگرانند« و »جایگاه چه کسى بدتر و سپاهش ناتوان‏تر است«. هر چند که گفت وگوى با تو بر مصیبتهاى من مى‏افزاید -چون قدر و منزلتت را کوچک مى‏بینم و تو را فروتر از آنکه نکوهش و توبیخ کنم مى‏پندارم -اما چه کنم که دیده‏ها اشک بار و سینه‏ها سوزان است؛ و این کار نه ما را بس است و نه بى‏نیازمان مى‏کند. اینک‏حسین(ع) کشته شده است و حزب شیطان ما را نزد حزب نابخردان مى‏برد، تا به خاطر شکستن حرمت خداوند، اموال‏خداى را به آنان بدهند. این دستها به خون ما آلوده است و این دهانها براى خوردن گوشت ما به آب افتاده است؛ و بر آن‏بدنهاى پاک و پاکیزه کفتارها گله گله مى‏آیند و مى‏روند. اگر ما را غنیمت انگاشته‏اى بدان، در آن روزى که به کیفر کردار خودمى‏رسى، ما را از دست رفته خواهى یافت، و در آن هنگام که جز آنچه از پیش فرستاده‏اى نیابى خویش را زیانکار خواهى دید.تو از پسر مرجانه کمک بخواهى و او از تو؛ و در کنار میزان، تو و پیروان تو به روى یکدیگر عوعو کنید؛ و خواهى دید برترین‏توشه‏اى که معاویه با تو همراه کرده این بوده که فرزندان محمّد(ص) را کشته‏اى. به خداسوگند من جز از خدا نترسیده‏ام و جزنزد او شکایت نمى‏برم، هر مکرى خواهى بیندیش و هر چه از دستت مى‏آید انجام ده و هر چه مى‏توانى دشمنى کن. به خداننگ این رفتارى که با ما کرده‏اى پاک نخواهد شد. خداى را سپاس که سرانجام سروران جوانان بهشت را به سعادت و مغفرت‏ختم کرد و بهشت را برایشان واجب ساخت. از خدا مى‏خواهم که درجات آنان را بالا برد و فضل بیشتر را بهره آنان کند؛ که اوسرپرست و توانا است.