محمدامین پورامینی
او دختر على(ع) و فاطمه(س) و خواهر حسن و حسین (ع) و تربیت یافته مکتب نبوّت و ولایت است. او امروز به عنوانقهرمان میدان، با صلابت کامل در مقابل ستمگر مىایستد و با شجاعت تمام با او سخن مىگوید. زیرا که او واقعیت زوالناپذیر را نزد خداوند مىبیند و مىداند که برادرشپیروز و ستمگر خوار و مغلوب است. از این رو مىبینیم که هیچ بیم و هراسى به دل راه نمىدهد و در امتداد انقلاب کربلا بهانجام وظیفه مىپردازد و مجسمه تمام نماى ارزشهاى عالى و اهداف والاى آن است.
زینب کبرى(س) به هنگام سخن گفتن، به سخن مىآید و در هنگام خاموشى خاموش مىماند. هنگامى که یزید مىخواهد باوى سخن بگوید، مسؤولیت را بر عهده على بن الحسین(ع) قرار مىدهد و مىگوید: سخنگو اوست.
قندوزى گوید: سپس یزید ملعون فرمان داد که حرم حسین(ع) و اهل بیتش را نزد او حاضر کنند. زینب(س) فرمود: اى یزید!آیا به خاطر قتل حسین(ع) از خدا نمىترسى و این تو را بس نبود که دختران رسول خدا(ص) را از عراق به شام آوردى به اینهم بسنده نکردى و آنان را همانند کنیزان بر رهوارهاى برهنه نشاندى! اى یزید! برادرم حسین(ع) را کسى جز تو نکشت و اگرفرمان تو نبود پسر مرجانه توان کشتن او را نداشت. زیرا شمار نیروى او کمتر و او خود فرومایهتر است. آیا از خدا نترسیدىکه او را کشتى؟ در حالى که رسول خدا(ص) درباره او و برادرش فرمود: حسن و حسین(ع) سرور جوانان بهشت از همهآفریدگانند. اکر بگویى نه، دروغ گفتى و اگر بگویى آرى، بر ضد خود حکم و بر رفتار بد خویش اعتراف کردهاى.
سپس فرمود: نسلى است که برخى از برخى دیگر پیروى مىکند؛ و یزید شرمسار و خاموش ماند.
در این خطاب حضرت زینب(س) چند نکته است که ناگزیر باید به آنها توجه کرد:
1 . انگشت نهادن بر انتساب به رسول خدا(ص)، به منظور شکستن جوّ تبیلغاتى مشوّه و مسموم.
2 . تأکید بر نهادن مسؤولیت قتل امام حسین(ع) بر گردن یزید و بستن راه گریز بر او؛ و اینکه اگر فرمان او نبود، پسر مرجانهقدرت ارتکاب آن جنایت را نداشت.
3 . تأثیر سخن حضرت زینب(س) به طورى که یزید از دادن پاسخ عاجز ماند.
در حضور سر امام
زینب کبرى(س) هنگام مواجه شدن با سر برادرش، سید الشهدا(ع)، با گرفتن موضعى
عاطفى مجلس را به شدّت زیر تأثیر قرار داد، به طورى که همه حاضران به گریه آمدند، در حالى که یزید خاموش بود.
سیّد بن طاووس گوید: زینب کبرى(س) با دیدن سر حسین(ع) دست برد و گریبانش را چاک کرد و با صدایى اندوهگین کهقلبها را به درد مىآورد فرمود: اى حسین، اى حبیب رسول خدا ، اى فرزند مکّه و مدینه، اى فرزند فاطمه سرور زنانعالم، اى پسر دختر برگزیده خدا.
راوى گوید: به خدا سوگند همه کسانى که در مجلس حاضر بودند گریستند و یزید خاموش بود.