محمد امین پورامینی
سفری یک ساعته بستری شد که ایرج افشار را بشناسم، سال 1374 برای شرکت در کنگره بزرگداشت ابوالفضل رشید الدین میبدی همراه با دیگر مدعوین که اکثریت قریب به اتفاق آنان را اساتید وفرهیختگان دانشگاهی تشکیل می دادند در فرودگاه مهر آباد بودم، عده ای نیز از مشهد مقدس آمده بودند از جمله حجت الاسلام والمسلمین الهی خراسانی و جناب آقای دکتر رکنی یزدی– که بسیار شیفته متانت وتواضع واخلاق او شدم- ، سوار بر هواپیما که شدم بر حسب اتفاق بر روی صندلی بغلی ما یکی از چهره های علمی بود که او را نمی شناختم، سر صحبت باز شد او را اهل فن در رشته کتابشناسی ونسخه شناسی یافتم، خودش را معرفی کرد که ایرج افشار هستم، گفتم اسمتان را شنیده بودم ولی توفیق دیدار را تا کنون نداشتم، واین برای من مغتنم بود؛ مقاله ای را با عنوان (جلوه های ولایت در تفسیر کشف الاسرار) برای کنگره نوشته بودم که باعث دعوت ما حضور در کنگره شده بود، در آن نوشتار جنبه های مثبت تفسیر را ستوده وجنبه های منفی آن را نقد مختصر کرده بودم، گرچه گویا این روش باب طبع عده ای نبود؛ آقای عبد العظیمی به نقل از مرحوم دکتر شهیدی نقل کردند که چون این کنگره جنبه بزرگداشت دارد لذا مراعات گردد!! وخیلی انتقاد نشود! ولی این باب طبع ما حوزویان نبوده ونیست، لذا سیر بحثهای چهره های حوزوی در کنگره (که اتفاقا ومتاسفانه حضوری کم رنگ هم بود) خوب ومنصفانه بود؛ از جمله کسانی که سخنرانی داشت مرحوم آیت الله معرفت و آیت الله استادی بود، بهر حال مقاله ما در جلد اول مجموعه مقالات چاپ شد ولی آخرین مقاله قرار گرفت!؛ از چاپ جلد دوم هم خبری ندارم که به کجا ختم شد؛ به هر حال در طی این سفر حدودا یک ساعته تهران تا یزد زمینه آشنایی وگفتگو با مرحوم استاد آقای ایرج افشار فراهم شد، وشیفته انصاف واخلاق ومتانت او شدم، از جمله مطالبی که عنوان شد ذکر خیر مرحوم علامه محقق آقا عزیز طباطبایی شد، ایشان بسیار حق حیات بژوهشگران داشت وانصافا پدری میکرد؛ آقای افشار نیز بسیار از او تجلیل کرد وبر تخصص ویژه او در امر کتابشناسی ونسخه شناسی تکیه ورزید، سخن از مشکل کتابخانه های عمومی به میان آمد گفتم : متاسفانه برخی کتابخانه ها را باید موزه نامید، چون محقق وپژوهشگر نمی تواند آنطور که شایسته وبایسته است بهره برد؛ آقای افشار تصدیق کرد؛ ویک خاطره را برایم نقل کرد که در یکی از کشورهای غربی یک شخصی به کتابخانه می رفت و از عکسهای درون یک کتاب خوشش آمد وآنها را می برید؛ او را وبه نزد رئیس کتابخانه بردند؛ مسئولان عوض توبیخ او را مورد تشویق قرار دادند وبه او کتاب هدیه دادند! چون کار او را ناشی از عشق به کتاب وکتابخوانی وکشف حقیقت دانستند! گرچه تصرف در کتاب مورد تایید نیست وضمان آور است، ولی درسی است به متصدیان کتابخانه ها، امروزه آنچه که به درد محققان وپژوهشگران می خورد کتابخانه های تخصصی دارای قفسه باز است؛ کاری که حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی در قم انجام داد؛ وگرنه کتابخانه های بزرگ سنتی وروش مدیریتی سابق را باید موزه وموزه داری نامید، به هر حال خاطره شیرین آشنایی با مرحوم ایرج افشار بر ذهنم باقی وماندگار شد. ایرج افشار، تاریخپژوه، نسخهشناس، ایرانشناس و جهانگرد،و 18 اسفندماه در سن 85سالگی در بیمارستان درگذشت.او متولد 16 مهرماه سال 1304 در تهران بود و «اسکندرنامه»، «انجونامه»، «پروندهی صالح»، «گاهشماری در ایران قدیم»، «ریاضالفردوس» و «جستارها دربارهی نسخهی خطی» از جمله نزدیک به 300 عنوان کتاب منتشرشدهی او در زمینههای تصحیح، تألیف و ترجمه هستند.