نگاهش گویای غربت شیعه در خاستگاه اصلی خود مدینه منوره بود برای همه که به مدینه میرفتند حضور در نماز جماعت دلچسبش وشنیدن اشهد ان علیا ولی الله روح بخشش جانی دیگر می داد وهمه با نشاط وسرزنده و با خاطره شیرین وماندنی باغ ومسجد شیخ را ترک میکرند.. در سرزمینی که یادها ونمادها و آثار اسلامی که خود شناسای امتی دوملیاردی است به آسانی محو ونابود میگردد ولی از خانه های یهود بعنوان آثار باستانی نگهداری میشود.. چندین بار خدمتش رسیدم وجان وروحیه گرفتم.. آن وقتها که حالش مساعد بود پیش از نماز مغرب وعشا برای مردم حدیث میخواند و توضیح میداد.. حضور ایرانیان در نمازش گرچه برای ما وخود او شیرین بود ولی بارها وی را گرفتار وموجب احضار وزندان رفتن وی می شد.. ولی او می بایست پرچم حفظ تشیع را در خاستگاه اصلی خود مدینه بر دوش کشد ودر این راه هرچه بیند وکشد شیرین بود.. در مملکتی که 15? آن را شیعیان بومی تشکیل میدهند آنان از حقوق اولیه خود محروم وحسینیه ومساجدشان را تخریب نمودند که شیخ محمد علی عمری باغ خود را به این منظور وقف وقرار میدهد وبا دستی گشاده وباز واخلاقی نیکو همه روزه پذیرای زائران بود.. یک بار که در اطاقش به خدمتش رسیدم از عکس ضریحی که مربوط به امامان بقیع -ع- (قبل از تخریب آن توسط فرقه وهابیان کج اندیش) در اطاقش بود پرسیدم صحت آن را تایید کرد..در مورد عالمان بزرگ شیعه که در قبرستان بقیع دفن شده اند سؤال کردم تا در کتابی که در دست نگارش داشتم قرار دهم - این کتاب با عنوان - بقیع الغرقد فی دراسة شاملة - توسط نشر مشعر به چاپ رسید.. وقسمت این بود که پیکر خود وی نیز در آن مکان مطهر جای گیرد.. عاش سعیدا ومات سعیدا