سفارش تبلیغ
صبا ویژن

94/5/4
1:44 عصر

آشنایی با کتاب بقیع الغرقد فی دراسة شاملة

بدست دست نوشت در دسته آثار قلمی، بقیع

4673.jpg

کتاب «بقیع الغرقد فی دراسة شاملة»، تالیف حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پورامینی به زبان عربی در موضوع قبرستان بقیع و مدینه منوره می‌باشد. این اثر یکی از منابع پژوهشی مهمی است که در این باره به رشته تحریر درآمده است که اطلاعات مهمی درباره تاریخ و جغرافیای مدینه و قبرستان بقیع به دست می‌دهد.

فهرست مندرجات:

1 - ساختار کتاب 2 - گزارش محتوا 3 - وضعیت کتاب 4 - پانویس 5 - منبع

ساختار کتاب

کتاب؛ شامل مقدمه، ده بخش و بخش فهرست‌ها می‌باشد. مطالب کتاب حول محور بقیع می‌باشد که در این جهت مولف در شیوه تدوین کتاب خویش هر آنچه را که به بقیع مربوط می‌شده است را در اثر خویش جای داده است.

گزارش محتوا

1. مقدمه کتاب به شرح بقیع و شانیت او می‌پردازد و در این باره و به احادیث و آیات فراوانی تمسک شده است.

2. مبحث اول بقیع، با نام «البقیع و الاطلاقات المختلفة» به بحث لغوی کلمه بقیع می‌پردازد. این که در اصل نام بقیع نام درختی در مدینه بوده است، به نام بقیع الغرقد و از کتب لغت بسیاری در این مورد، معانی مختلفی بیان شده است. مطلب بعدی در مورد اطلاقات بقیع می‌باشد [1] که کلمه بقیع بر موارد زیادی اطلاق می‌شده است، در زمان‌های صدر اسلام همانند؛ بقیع الخیل (که بازاری در مدینه بوده است)، بقیع الزبیر (محله‌ای در بقیع می‌باشد)، بقیع الخبخبة (که نام درختی است)، بقیع الغراب، بقیع المصلی (مکانی که در اعیاد مردم برای برگزاری نماز عید در آن جا جمع می‌شدند)، بقیع بطحان (نام مکانی در مدینه است)، بقیع الخضمات، بقیع الغرقد (مکان مورد بحث).

3. مبحث دوم کتاب، «جنة البقیع او بقیع الغرقد» نام دارد. در این بخش از لحاظ اصطلاحی مکان بقیع را مورد بحث قرار داده که مکانی برای محل دفن اجساد مسلمانان در عصر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌باشد. در این بخش یه مطالبی؛ همانند اولین بدنی که در بقیع دفن شد، شرافت بقیع، اهتمام مسلمین به زیارت بقیع، توصیف بقیع در قرن ششم،... می‌پردازد. مولف در کتاب خود بخش‌های کتاب را بر اساس منابع حدیثی و تاریخی دسته اول مستند کرده است؛ همانند این که در گزارش فضیلت و شرافت بقیع این گونه بیان می‌دارد که «روی الشیخ جعفر بن محمد بن قولویه باسناده عن ابی حجر الاسلمی عن رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم : ... و من مات فی احد الحرمین مکة او مدینه... «هر کس در مکه یا مدینه وفات کند، مورد حساب ملائکه قرار نمی‌گیرد و ثواب مهاجر در راه خدا نصیب او می‌شود و فردای قیامت در شمار اصحاب بدر محسوب می‌شود».

4. بخش سوم کتاب، با نام «النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و البقیع» می‌باشد که در این بخش مولف به حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم اشاره می‌کند که وقتی ایشان برای زیارت اهل بقیع مشرف شدند، برای آنها دعا و طلب استغفار می‌کردند و دست‌های خود را در این هنگام به آسمان بلند می‌کردند. در مباحث بعدی این بخش به مطالبی در مورد زیارت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هر پنجشنبه از بقیع، حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در شب ، جایگاه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در بقیع، حضور ایشان در ماه شعبان در بقیع، سجده کردن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در بقیع، نماز پیامبر صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌وسلّم در بقیع، خواندن نماز باران در بقیع، دعا در بقیع،... می‌پردازد. در پایان این بخش مبحث با نام گفتار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در بقیع می‌پردازد.

5. بخش بعدی کتاب، «العترة و البقیع» نام دارد. در اولین مبحث این بخش به امام علی علیه‌السّلام و بقیع پرداخته شده است. مباحثی همانند: تفسیر باء البسلمة بالبقیع، خبر الشمس ( رد الشمس )، غضب علی علیه‌السّلام (بعد از دفن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهم)، ... بحث بعدی «فاطمة الزهراء سلام‌الله‌علیهم و البقیع» می‌باشد. که به موضع نماز حضرت در بقیع و گریه ایشان، بیت الاحزان می‌پردازد. امام حسین علیه‌السّلام و بقیع مبحث بعدی این بخش می‌باشد. امام باقر علیه‌السّلام و بقیع، امام صادق علیه‌السّلام ، امام کاظم علیه‌السّلام ، امام رضا علیه‌السّلام از مباحث بعدی است.

6. بخش بعدی «الصحابه و البقیع» نام گرفته است. در این بخش به مطالبی درباره سلمان فارسی ، ابوبکر ، عمر بن خطاب ، عبیدالله بن عمر و البقیع،... می‌پردازد. هشت تن از صحابه در این بخش و پیوند و کارهایی که در مورد بقیع انجام داده‌اند، ذکر شده است.

7. بخش بعدی کتاب «مشاهد مشاهیر البقیع» می‌باشد که به قبور مقدسی که در بقیع مدفون شده، اشاره کرده است. اولین دسته مورد بحث ائمه شیعه مدفون در بقیع می‌باشند. پس از آن عباس بن عبدالمطلب ، فاطمه بنت اسد ، دختران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، همسران پیامبر صلی‌الله‌ علیه‌و‌آله‌ و سلّم ، عمه‌ها،... می‌باشد.

8. بخش بعدی مورد بحث «ائمه البقیع» نام دارد. بحث اول این بخش امام حسن مجتبی علیه‌السّلام و زندگی نامه مختصر ایشان می‌باشد. امام بعدی مورد بحث امام زین العابدین علیه‌السّلام می‌باشد که به زندگی ایشان پرداخته شده است. امام باقر علیه‌السّلام و امام صادق علیه‌السّلام می‌باشد.در مبحث ملاحظات این بخش به مساله اینکه آیا حضرت زهرا علیه‌السّلام در بقیع مدفون است یا خیر پرداخته شده است و این که در مورد محل دفن ایشان سه قول می‌باشد: بقیع، روضه، خانه حضرت سخن به میان آمده است.مبحث بعدی این بخش محل دفن حضرت علی علیه‌السّلام در بقیع ، و همچنین سر امام حسین علیه‌السّلام در این محل مطرح والبته رد شده است. همچنین در این بخش به فضیلت زیارت ائمه بقیع اشاره شده است. آداب زیارت ، کیفیت زیارت از بحث‌های بعدی این بخش می‌باشد.

9. در بخش بعدی با نام «بعض المدفونین فی البقیع» به اسامی اشخاصی؛ همانند: ابراهیم ابن رسول الله ، ابراهیم الکورانی، ابراهیم بن موسی، ابن البارزی، ابن النجیح،... می‌پردازد. این بخش به نام 123 نفر اشاره شده است.

10. بخش بعدی «ماذا فی البقیع» به بازارها، حمام، خانه امام علی علیه‌السّلام ، ... و هر آنچه که در این مکان وجود داشته، پرداخته است. [2]

11. بخش «احداث البقیع»، به وقایع و ایامی که در بقیع اتفاق افتاده است، پرداخته‌اند؛ همانند: نزول آیه در بقیع، یوم بقیع، مقتل حارث بن زید ،... [3]

12. بخش «البقیع فی الشعر العربی» در جمع آوری اشعاری در مورد این سرزمین پایان بخش این کتاب می‌باشد. [4]

وضعیت کتاب

بخش فهرست‌های کتاب؛ شامل: فهرست آیات ، احادیث ، اشعار ، اسماء معصومین ، اعلام ، اقوام و ملل، طوائف ، قابیل ، فهرست اماکن، فهرست ایام، مصادر و محتویات کتاب می‌باشد. مولف برای بهتر مفهوم بودن مطالب، کتاب خود را به همراه عکس‌هایی از بقیع و جای جای آن آورده است.

پانویس

1. ↑ بقیع الغرقد فى دراسة شاملة، شیخ محمد امین امینی، ص15.

2. ↑ بقیع الغرقد فى دراسة شاملة، شیخ محمد امین امینی، ص286.

3. ↑ بقیع الغرقد فى دراسة شاملة، شیخ محمد امین امینی، ص301.

4. ↑ بقیع الغرقد فى دراسة شاملة، شیخ محمد امین امینی، ص319.

منبع: نرم افزار جغرافیای جهان اسلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور). (بامختصر اصلاحات).


94/3/2
12:21 عصر

راز دلدادگی ها به ماه بنی هاشم(ع)- متن کامل

بدست دست نوشت در دسته


رازِ دلدادگی‌ها به ماه بنی هاشم(ع)
طیبه اشرفی: اگرچه حضرت ابوالفضل(ع) جزو 14 معصوم نیستند، اما رازی شگرف در شخصیت و رشادتهای آن حضرت(ع) وجود دارد که نه تنها معصومین(ع) لب به تأیید آن گشوده‌اند، …

 بلکه با گذشت 14 قرن از واقعه کربلا، هنوز هم این جذابیت دلهای بسیاری از مردم حتی از ادیان و مذاهب دیگر را جذب حقیقتِ عاشورا می‌کند؛ از این رو و به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت ایشان با حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، استاد و مؤلف حوزوی درباره رمز و راز شیفتگی قلبها به حضرت عباس(ع) به گفت وگو پرداخته‌ایم که از نظرتان می‌گذرد:

 

   حضرت عباس(ع) نزد اهل بیت(ع) چه ‌شأن و جایگاهی دارند و راز این جایگاه رفیع در چیست؟

نسبت به زندگی قمربنی هاشم(ع) ابعاد و محورهای متعددی قابل طرح و بررسی است، یک جهت بحث ریشه خانوادگی حضرت(ع) است و جهت دیگر جایگاه ویژه و صفات برجسته‌شان که از آنها به عنوان الگو می‌توان در سبک زندگی بهره گرفت.

اما درباره ریشه و اصالت خانوادگی ایشان؛‌‌‌ همان طور که همه می‌دانیم، فرزند امیرمومنان(ع) و از خاندان نور هستند، بنی هاشم چهره‌های معروف و برجسته دارد از عبدالمطلب و عبدمناف و عبدا… پدر پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) گرفته تا رده‌های بعد همچون جعفر طیار؛ ایشان همچنین برادرانی همچون امام حسن مجتبی(ع) و سیدالشهدا (ع)، خواهری همچون حضرت زینب(س) و مادری چون‌ام البنین دارند.

اما نسبت به جایگاه قمر بنی هاشم(ع) نزد ائمه(ع) از دو راه می‌توان به آن رسید: یکی روایات و دیگر دقت در متن زیاراتی که در رابطه با ایشان است.

به عنوان مثال امام سجاد(ع) فرمودند: «خدا رحمت کند عمویم عباس را که ایثار به خرج داد و امتحان سختی را به نحو خوبی پس داد و جانش را در راه برادرش فدا کرد، به گونه‌ای که دستانش قطع شد و خداوند در عوض آن دو دست، دو بال به او داد که با فرشتگان در بهشت به پرواز در می‌آید‌‌‌، همان طور که برای جعفربن ابی طالب چنین است، و عباس(ع) روز قیامت منزلت و جایگاهی دارد که همه شهیدان غبطه آن را در آن روز می‌خورند.»

این کلام از امام معصوم(ع)، جایگاه حضرت ابوالفضل(ع) را به خوبی ترسیم می‌کند و شاید مقصود از این دو بال آن است که حد و مرزی برای ایشان در بهشت وجود ندارد، زیرا در بهشت مراتب و جایگاه‌ها یکسان نیست و این طور نیست که هر فردِ بهشتی بتواند در هر جای بهشت رفت و آمد کند، اما حضرت ابوالفضل(ع) در هرجای آن که بخواهد، می‌تواند رفت و آمد داشته باشد.

علاوه بر این، سیدالشهدا(ع) در عصر تاسوعا خطاب به ابوالفضل(ع) فرمودند: «سوار شو جانم به فدایت برادر!».

و نیز در تعبیر معصوم داریم، آن حضرت(ع) دارای بصیرت و ایمان قوی بود، که همه دلیل بر مرتبه خاص حضرت ابوالفضل(ع) نزد معصومین(ع) است.

علاوه بر این، جز معصومین(ع) که زیارتنامه ویژه دارند و از ناحیه معصوم صادر شده است، نسبت به غیرائمه آنچه دیده‌ام این است که تنها برای سه تن از امامزادگان، از سوی امام معصوم زیارت انشا شده است، یعنی برای قمربنی هاشم(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و حضرت فاطمه معصومه(س). که این نیز از جایگاه ویژه ابوالفضل(ع) نزد معصومین(ع) حکایت می‌کند.

 

   سبک زندگی حضرت عباس(ع) دارای چه ویژگی‌هایی است که به نقطه جاودان عاشورا منتهی شد؟

سبک زندگی حضرت ابوالفضل(ع) سرشار از شجاعت، استواری، جود و کرم و بخشش، یاری به ضعفا و مستمندان است که این صفات در کنار زیبایی‌های ظاهری، بحق ایشان را قمر بنی هاشم ساخته بود، زیرا لقب قمر بنی هاشم تجلی صفات زیبای برون و درون و ظاهر و باطن ایشان است.

جلوه مهم زندگی ایشان پیروی محض از امام زمانشان است که ریشه در بصیرت در دین و یقین ایشان دارد، به گونه‌ای که وقتی دست راستشان از تن جدا شد، رجز خواندند و فرمودند: «قسم به خدا، اگر دست راست من را قطع کردید، دست از یاری دین خدا برنمی دارم و همچنین دست از یاری امام راستگوی و راست کرداری که فرزند رسول پاک وامین(ص) است، بر نمی‌دارم.»

نکته آنکه ایشان نمی‌فرماید که من از یاری برادر دست نمی‌کشم(البته این نیز خود فضیلتی است)، بلکه نگاه ایشان به برادرشان به عنوان امام دوران و ولی زمان وحجت خداست، و خود را مطیع و فرمانبردار امام معصوم می‌داند، بنابراین می‌توان گفت که ایشان ماهی است که در پرتوی خورشید امامت حسینی نور گرفته است و هیچ‌گاه از امام(ع) خود جدا نشد، حتی در ماه ولادتشان، تقدیر الهی این‌گونه رقم خورد که او در چهارم شعبان به دنیا آمد، در حالی که حضرت سیدالشهدا (ع) 23 سال پیش از وی در سوم شعبان دیده به جهان گشوده بود.

از زهیر بن قین بجلی نقل شده است: وقتی حضرت عباس(ع) به امان نامه‌ای که شمر برایش آورده بود، پاسخ منفی داد و او و امان نامه‌اش را لعنت کرد و فرمود: «لعنت بر تو، ما در امان باشیم و پسر پیامبر(ص) نباشد» سمت ایشان رفتم و گفتم، پدرت علی از برادرش عقیل که قبیله‌شناس ماهری بود، درخواست کرد که برایش همسری در نظر بگیرد تا برایش فرزندی شجاع بیاورد و حسین(ع) را در کربلا کمک کند و تو ذخیره پدرت هستی برای چنین روزی.

و بحق ایشان این نقش را به بهترین شکل ایفا کردند. نقش بی‌همتای ایشان در روز عاشورا تا حدی بود که حضرت سیدالشهدا (ع) تنها وقتی ایشان به شهادت رسیدند، فرمودند: «اکنون کمرم شکست!»

 

   بعد از چهارده معصوم علیهم السلام، حضرت ابوالفضل(ع) از جذابترین شخصیتها و محل رجوع توسلات و طلب حاجات مردم حتی از مذاهب و ادیان دیگر هستند، فلسفه این شیفتگی مردم نسبت به آن حضرت چیست؟

یکی از راه‌های شناخت راز جذابیتِ شخصیت حضرت عباس(ع)، بررسی زیارتنامه‌های ایشان است، به عنوان مثال در یک زیارت آمده: «سلام خدا و سلام ملایکه نزدیکش و انبیا مرسلش و عباد صالح او و همه شهدا و صدیقین بر تو‌ای پسر امیرالمؤمنین(ع)»

این جایگاهی است که حضرت(ع) دارد، و یا در زیارت دیگر آمده: «من شهادت می‌دهم تو نسبت به جانشین پیامبر تسلیم و وفادار بودی و زیر پرچم او قرار گرفتی» و نیز در زیارت دیگر ایشان می‌خوانیم: «خدا لعنت کند کسی که حق تو را نشناخت» یا در زیارت صادر شده از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «شهادت می‌دهم تو به راهی که شهدای بدر رفتند، رفتی» این تشبیه برای آن است که تعداد شهدای بدر نیز همچون سپاه و یاران سیدالشهدا (ع) برابر سپاه یزید، کم بود، و تنها با یقین وخلوص وبصیرت جنگیدند وجام شهادت نوشیدند.

این تعابیر و توصیفات در زیارتنامه‌ها همه می‌تواند از جایگاه بلند ایشان نزد خداوند پرده بردارد و راز شیفتگی مردم نسبت به حضرت ابوالفضل(ع) را بیان کند.

 

   حضرت عباس(ع) دارای چه کراماتی هستند و آیا این کرامات به حیات ایشان محدود شده یا پس از شهادتشان نیز ادامه یافته است؟

از ابتدا تا امروز مردم به کرامات خاصه ایشان عقیده داشتند، دیده‌ام که‌گاه در صحن آن حضرت(ع) می‌ایستند و حتی سمت ضریح هم نمی‌روند، همانجا دست به سمت مرقد ایشان بلند کرده و طوری سخن می‌گویند، گویی حضرت(ع) مقابلشان ایستاده است، و این در اوج یقین صورت می‌گیرد؛ حتی در خاطرات سیاسی حردان تکریتی، از اعضای ارشد حزب جنایتکار بعث عراق، خواندم که هنگام کودتای احمد حسن البکر، پیمانشان را در حرم حضرت عباس(ع) بستند! یعنی حتی دشمنان هم به جایگاه رفیع ایشان اعتراف دارند.

درباره کرامات ایشان مطلب بسیار است، به عنوان مثال مرحوم سید عبدالرزاق مقرم از شیخ عبدالرحیم شوشتری نقل می‌کند که: در حرم حضرت ابوالفضل(ع) مشغول زیارت بودم و حاجتی داشتم، دیدم یکی از عربها فرزند معلول خود را به ضریح بسته بود، او برای شفای فرزندش به حضرت(ع) متوسل شد، و ناگهان آن بچه ایستاد و فریاد زد: عباس، من را شفا داد! مردم ریختند و لباس او را به قصد تبرک تکه تکه کردند.

 من منقلب شدم و گفتم: آقا! شما سریع حاجت او را دادید، اما حاجت من را که از اهل علمم نمی‌دهید؟! من دیگر به زیارت شما نمی‌آیم. البته بعد متوجه بد زبانی خود گشته و پشیمان شدم و استغفار کردم. وقتی به نجف برگشتم، شیخ مرتضی انصاری سراغم آمد و دو کیسه به من داد! و گفت، آنچه را از حضرت ابوالفضل(ع) خواستی، بگیر، هم خانه بخر و هم به مکه برو، من بشدت در عجب بودم. البته ایشان همان‌طور که بیان شد، کراماتی نیز در برخورد با ظالمان دارند.

کد خبر: 284864
تاریخ مخابره : 1394/3/2 – 00:44
چاپ خبر
http://qudsonline.ir/TextVersionDetail/284864

93/11/18
8:14 عصر

او دیگران را بر سر سفره اسلام نشاند نه اسلام را بر سر سفره آنان

بدست دست نوشت در دسته مصاحبه، فلسفی، تبلیغ

مرحوم فلسفی دیگران را بر سر سفره اسلام می نشاند نه اسلام را بر سر سفره آنان متن کامل مصاحبه

مرحوم فلسفی دیگران را بر سر سفره اسلام می نشاند نه اسلام را بر سر سفره آنان

سید محمد مهدی رضوی پور


درباره سبک وسیاق سخنرانی آن خطیب گفت وگویی را باحجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی ترتیب دادیم. وی در محضر حضرات آیات عظام وحیدخراسانی،َ تبریزی ،فاضل لنکرانی، و دیگر اساتید تلمذ کرده است. همچنین بیش از سی تألیف در مباحث و علوم حدیث، تاریخ، و فقه و دیگر موضوعات نگاشته است. تبلیغ و نشر معارف دین در کشور های مختلف از دیگر فعالیت های ایشان است.


حجت الاسلام والمسلمین فلسفی دارای چه شخصیتی بودند؟
شیخ الخطباء حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد تقی فلسفی فرزند مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد رضا تنکابنی بودند، پدرشان در مسجد فیلسوف الدوله تهران نمازجماعت داشتند و به همین دلیل ایشان به فلسفی شهرت یافتند. تعبیر زیبایی امام خمینی رضوان الله علیه از ایشان داشت وآن [زبان گویای اسلام] بود. مرحوم آقای فلسفی عمری بسیار بابرکت داشت، وویژگیهایی داشت که باعث جلوه ونمود خاص ایشان تا نود سالگی شد و تا کنون نیز در یاد واذهان باقی مانده است.


لطف می کنید این ویژگی ها را به اختصار بیان بفرمایید؟
از ویژگی های فراوان منبر مرحوم فلسفی چند جهت بیشتر نمود داشته وقابل توجه است:
اول: سلامت فکری ایشان است، با وجود اینکه از آخرین دستاوردهای علمی به خصوص در حوزه علوم انسانی و تربیتی بهره می گرفت و بسیار به روز سخن می گفت (حتی اسامی افراد مطرح غرب مثل فروید و سارتر ودیگر اندیشمندان غرب را بر زبان می آورد) ولی منبر ایشان تا پایان بر محور تبیین معارف اسلامی بود و اگر این افراد و افکار را  معرفی می کرد برای اثبات حقانیت مکتب دین و معارف دینی بود، می دانید که افراد در این رابطه دو دسته اند: گاهی کسی معارف اسلام را می خواهد با توجه به آخرین نظریات مطرح روز اثبات کند، واز آنها برای تأیید کمک گیرد، این مشکلی ندارد،  وبخصوص برای نسل جوان وفرهیخته ما می تواند جذاب باشد، ولی گاهی به عکس عمل می شود که بسیار خطرناک است مثل بنی صدر که مطلب می نوشت و به دانشجویانش می گفت برای آن آیه پیدا کنید! این نشان از کج روی وکج اندیشی دارد. مرحوم فلسفی دیگران را بر سر سفره اسلام می نشاند، نه آنکه اسلام را بر سفره آنان نشاند، واین یعنی سلامت اندیشه، و این سلامت فکری از ابتدا تا انتهای عمر بابرکت وجود داشت و اعواج و کج سلیقگی در ایشان مشاهده نشد، و این خود یک ضمانت بزرگ برای سلامت یک شخصیت است که در طول عمرش از صراط مستقیم خارج نشود و از هر گونه کج اندیشی و ابتلاء به آفت خودکم بینی و روشنفکرمآبی و تاثیر پذیری از اندیشه های غرب و  شرق بدور باشد،  منبر ایشان دارای این صبغه بود، هر چه بیان می فرمود معارف دین و اهل بیت بود اما در قالبی جدید.
دوم: تحولی است که ایشان در منبر به وجود آورد، که در سه جهت قابل بررسی است:
یک: به کار گیری ابزار نوین در عرصه تبلیغ، قبل از ایشان منبرها به صورت ساده وسنتی بود و استفاده از بلند گو مرسوم نبود، به گفته شهید آیت الله مطهری ره  منبری های سابق در جوانی ومیانسالی می مردند، زیرا تمام نیرویشان با فریادی که بر سر منبر که می زدند وفشاری که به سینه شان بواسطه عدم برخورداری از بلندگو وارد می شد از دست می دادند،   مرحوم آقای فلسفی شاید اول خطیبی است که از بلند گو استفاده کرد. نقل شده مرحوم فلسفی به مجلسی رفته بودند، آقایی قبل از ایشان منبر رفته بود و زمانی که میکروفون جلویش گذاشتند گفت این وسیله شیطانی را ببرید، ولی آقای فلسفی پس از ایشان بالای منبر رفت و گفت این وسیله شیطانی را بیاورید!. آن روز ابراز نوین بلند گو بود، و امروز ابزارهای جدید وامکانات نوین فراهم است، و روحانیت باید در عرصه رسانه و فضای مجازی و شبکه های ماهواره ای و سایت ها ووبسایتها ووبلاگها و شبکه های اجتماعی ورود کند، واز آنها جهت نشر معارف دینی بهره گیرد.
دو: شیوه وسبک منبر ایشان است تکیه بر تبیین معارف ناب اسلامی همراه با بهره گیری ونقد وبررسی افکار واندیشه مطرح علمی روز در عرصه مسائل تربیتی و .. بود که باتوجه به شرایط زمانی ومکانی آن روز بخوبی جواب می داد.
سه: سومین عنصر در موفقیت منبر ایشان، شیوه گفتاریشان بود، ایشان ابتدا آرام شروع می کرد جملات را شمرده ومنسجم وبسیار فنی و مرتب بیان می کرد که بی نظیر ویاکم نظیر بود، وهمتا نداشت، برخی تلاش کردند که مثل ایشان شوند ودر شیوه بیان تقلید وی کنند،  ولی ابتکار از آن ایشان بود و جاذبه در لحن و سخنشان بود. از نظر نظم مطلب بسیار عالی و همانند یک کلاس درس ابتدا وانتها داشت، در عین اینکه نگاه به مخاطب داشت و طبقات مختلف با معلومات متفاوت در پای منبر ایشان حاضر می شدند ولی مطالب را به گونه ای مطرح می کرد که برای همه قابل استفاده بود. ابتدا ذکر حدیث و یا آیه شریفه بعد اصل مطلب و سپس نتیجه گیری و سرانجام ذکر مصیبت اهل بیت و دعا.


با این توضیح اقسام منبر را بیان کنید و سبک مرحوم فلسفی را نیز بیان بفرمایید؟
می توان گفت دو نوع منبر داریم:
در برخی منبرها جانب عاطفی و احساسی غلبه دارد و بعضی دیگر به عکس است یعنی جنبه عقلی و برهانی آن  بر عاطفه و احساس غلبه دارد، کلام مرحوم فلسفی از نوع دوم بود و جنبه عقلی بر عاطفی می چربید ولی بارویکردی عمومی. گستره آقای فلسفی در سطح عمومی بود، از این رو بود که عموم مردم ایشان را بیشتر از شهید مطهری می شناختند، زیرا نوع سخنرانیهای شهید مطهری در محافل علمی حوزه و دانشگاه مطرح می شد و سپس به مردم انتقال می یافت و نوعا بعد از انقلاب وپس از شهادتشان وبدنبال فرمایش امام که فرمودند تمام کتب ایشان اسلامی است و مهر تائید زدند ایشان در سطح عموم جامعه مطرح وشناخته شد، البته خواص وفرهیختگان جامعه ایشان را می شناختند، اما در سطح عموم، شهید مطهری مطرح نبود ، چون ایشان منبری مصطلح نبود، مجتهدی بزرگوار وفیلسوف ومتکلم برجسته ای بود که گاه بر منبر می نشست وبیاناتی داشت که مخاطب خاص خود را پاشت، ولی آقای فلسفی منبری رسمی وباصطلاح خودشان خطیب مملکت بود توده مردم به دلیل منبرهای فراگیرشان با ایشان آشنا بودند.


نکته موثر دیگری در شخصیت مرحوم فلسفی وجود داشت؟
بله، آقای فلسفی شخصیتی سیاسی هم بود، و در مجالسشان به این مسئله نگاه ویژه ای داشت، مثلا در جریان نهضت ملی چون در جزئیات قضایا بود به خوبی علت شکست نهضت ملی را تبیین می کرد  به حدی که حزب توده و نهضت آزادی و جبهه ملی با ایشان بسیار بد بودند و حتی در روزنامه های جریان های ملی گرا بسیار به ایشان اهانت می کردند. یکی از سخنرانیهای جالب وماندگار ایشان استیضاح دولت وقت در روی منبر است، وخود بخوبی بیان می کند که چرا دولت را اینجا وباحضور مردم استیضاح می کند، چون مجلس وقت مجلس مرده ای است انجام این کار توسط مجلسیان بر نمی آمد، خیلی این منبر صدا کرد ونوارهای آن دست بدست می گشت.
مسئله دیگر اعتماد مراجع به مرحوم فلسفی بود، ایشان مورد وثوق واعتماد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بودند و ایشان زمانی که پیامی را به شاه می خواستند بدهند، آقای فلسفی حامل پیام می بود. همین اعتماد در ابتدای نهضت ودر قضایای انجمن های ایالاتی و ولایتی وجود داشت و حضرت امام خمینی برای آقای فلسفی نامه می نویسد و ایشان نامه را در مسجد بازار  تهران برای مردم می خواند و این به معنای اعتماد امام به ایشان و اعتقاد به تاثیر کلام وی در بین مردم است.
در خاطرات شهید مهدی عراقی آمده: «برای اینکه مردم را بیشتر به صحنه بیاوریم احتیاج به آقای فلسفی داشتیم.» لذا نزد ایشان می روند تا وارد میدان شوند، البته آقای فلسفی کسی نبود که تحت تاثیر قرار بگیرد بلکه به تشخیصشان عمل می کردند، ولی به خوبی زمان را می شناخت و با توجه به اعتمادی که مراجع داشتند در خط مقدم حوزه علمیه در پیام رسانی بود، و لذا ایشان را در سال 51 به همین دلیل ممنوع المنبر کردند تا سال 57 که امام از پاریس به تهران آمدند و در همان دهه فجر امام از آقای فلسفی خواستند که صحبت کنند و حصار کلام ایشان بوسیله امام شکسته شد.
زمانی که امام در سال 58 به قم تشریف آوردند و ظاهرا ایام سالگرد 15 خرداد بود، سه روز مجلس در مدرسه فیضیه برگزار شد و آقای فلسفی در کنار امام نشستند و سخنرانی کردند و مقایسه ای کردند بین نهضت ملی نفت و انقلاب اسلامی که بسیار عالی بود، وضعیت مصدق و مظلومیت آیت الله کاشانی و هشدار ایشان و خیانت ملی گراها را بیان کردند و سپس در حالی که دستشان را روی پای امام قرار دادند، گفتند: اما این سید اولاد پیغمبر .. خلاصه آنکه نه ایشان مرحوم کاشانی است و نه مردم امروز همانند مردم آنروزند  وخلاصه انکه مخالفان انقلاب امروز نمی توانند کاری از پیش ببرند وامام کسی نیست که بگذارد آن قضایا تکرار شود
نکته بسیار مهم دیگر این است که اهمیت ویژه ای برای محتوای منبر قائل بودند و بسیار زحمت می کشید، معروف بود برای یک ساعت منبر، هشت ساعت مطالعه می کرد. نتیجه این وقت گذاردن این شد که منبر ایشان از دیگر منبرها متمایز گردد.
خطیب برجسته کسی است که شرایط زمانی و مکانی را درک کند در یکی از منبرهایی که برای نیروی هوایی داشت با توجه به وضعیت فوق العاده آن ایام، محور سخنان ایشان درباره ایمان به خدا و تاثیر یک باور دینی مثل مداومت بر آیه الکرسی نسبت به آرامش روانی بود و جریانی را نقل می کرد که هواپیمایی می خواست سقوط کند همه دلهره داشتند ولی یک نفر آرام نشسته بود، گفتند چرا آرامی؟ گفت: زیرا آیه الکرسی خوانده ام و لذا همه از او خواستند تا برایشان وصیت نامه بنویسد، هواپیما که فرود آمد و عده زیادی غش کردند این فرد با عجله خارج شد و گفت پرواز دیگری دارم باید به آن برسم! این اثر باور دینی در بدست آوردن آرامش روحی وروانی است، الا بذکر الله تطمئن القلوب، این مطلب را مجلس ختمی میگفت که مخاطبانش از اهل پرواز در آسمان بودند، واین یعنی  ملاحظه زمان و مکان و توجه به نوع مخاطب.


آیا ایشان در زمینه گسترش منبر صحیح اقدامی هم انجام می دادند؟
تربیت اهل منبر و ارزیابی وبها دادن به آقایانی که می خواهند منبر بروند از جمله فعالیت های ایشان بود، جلسات مستمری در تهران در خانه خود داشت و عده ای از وعاظ و خطبا می آمدند که در حد ایشان نبودند و در منزل ایشان در خیابان ری منبر می رفتند و بعد منبرشان ایشان تذکراتی می داد تا در بهسازی منبر موثر باشد، در قم هم کلاس آموزش خطابه گذاشتند که نوارهای این آموزش خطابه وجود دارد و جا دارد با همین عنوان چاپ شود و در اختیار طلاب جوان قرار گیرد. در یکی از این جلسات ایشان فرموده بود اگر به شما بگویند در 5 دقیقه منبر بروید با مطلب و آیه و روایت و روضه و دعا اگر گفتی نمی شود معلوم می شود آقا تو منبری نیستی! و بعد خودشان منبری با همین سبک در 5 دقیقه ارائه داد. هنر این نیست که کسی دو ساعت بالای منبر سخن بگوید، بلکه هنر این است که در هر شرایطی بتوان سخنی موثر گفت، همانگونه که مرحوم فلسفی چنین بود.


نظر حضرتعالی در خصوص پیاده کردن سبک منبر مرحوم فلسفی در جامعه امروز چیست؟
اگر مقصود این است که روش و ادای ایشان پیاده وتقلید شود خیر؛ خدا به هرکسی ذوق وروشی داده است، البته این خودش سبکی است، اما نکته مهم این است که قالب بحث ایشان حفظ شود، یعنی مطالب از نظر محتوا قوی و با توجه به عناصر زمان و مکان تنظیم شود، ودر عین سلامت نفس وصلابت رای در قالبی جذاب وبیانی شیوا ورسا عرضه گردد، واین میراث ماندگار آقای فلسفی است که قابل پیاده شدن است.
متاسفانه امروز آفت هایی داریم، سبک لازم نیست عین قدما باشد زیرا ذائقه ها عوض می شود، اما  مهم  این است که خطیب مطالعه کند و سلامت فکر داشته باشد و سر سفره اسلام بنشیند نه اینکه اسلام را سر سفره دیگران بنشاند، امروز وضع منبر خوبی نداریم، امروز تنها چند نفر داریم که هم خطیب توانمند و فنی هستند و هم شناخته شده که باقی ماندگان نسل قبل از انقلاب هستند، همانند حجه الاسلام و المسلمین انصاریان، و متاسفانه بعد انقلاب خطیب برجسته ای که خطیب فنی باشد و آن سطح تاثیر را داشته باشد به آن صورت نداریم و این آفتی است.توجه داشته باشیم صرف اینکه کسی را بیاورند در تلویزیون و مطرح شود کفایت نمی کند و متاسفانه خیلی از منبرهای ما جنبه عاطفی و احساسی پیدا کرده و جنبه برهانی و استدلالی آن ضعیف شده است در حالی که باید جنبه استدلالی غلبه کند، زیرا اگر پایه محکم نباشد جنبه عاطفی ماندگاری نخواهد داشت و با کوچکترین شبهه ای از بین می رود.
یکی دیگر از آفت های امروز، مداح محوری شدن مجالس است، منبری ها مداح شده اند و منبری ها مداح! و جاها عوض شده است. مداح و نوحه خوان روی چشم ماست ولی کارش سخنرانی نیست و سخنران هم لازم نیست ادای مداح را دربیاورد، می تواند با فنی که دارد بهره خودش را ببرد و از مداحان ونوحه خوانان هم برای پس از منبر استفاده کند.


در پایان اگر نکته ای باقی مانده است بفرمائید:
دومطلب عرض می کنم؛
مطلب اول آنکه مرحوم آقای فلسفی علاوه بر بیان از موهبت قلم هم برخوردار بودند، آثار قلمی ایشان هم همچو گفتارشان استوار است که نشان از سخت کوشی واستوار نویسی است، کتابهای گرانسنگ آیه الکرسی، کودک از نظر وراثت وتربیت، جوان از نظر عقل واحساس، بزرگسال وجوان از نظر افکار تمایلات، اخلاق از نظر همزیستی وارزش های انسانی، معاد از نظر روح وجسم، سخن سخنوری، شرح دعای مکارم الاخلاقذاز آثار ماندگار ایشان در عرصه نوشتار است.
مطلب دوم توصیه ای است که به اهل منبر دارم، در رابطه با مسائل سیاسی روز، بی تردید باید سیاست را فهمید و سیاسیون ومسائل پیرامون آن را شناخت ولی نباید سیاست زده نشد، حیف است، منبری که قداستش از پیامبر ص است و هیچ تریبونی جای آن را نمی گیرد تبدیل به بلندگوی جناحان سیاسی گردد، باید قدر دان باشیم و بدانیم که این جایگاه ارزان به دست ما نرسیده و به خوبی باید از آن حفاظت کنیم، در عین اینکه باید سیاسی بود و شرایط زمانی و مکانی را فهمید و خط مشی کلی وجهت سیر وحرکت را از رهبری معظم انقلاب دامت برکاته گرفت اما نباید سیاست زده جریان های روز سیاسی بود.
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته

مجله مسجد شماره 181 بهمن1393 ص4


93/9/28
4:56 صبح

زیارت اربعین نماد تشیع است/ بیان دیدگاه‎ها درباره حضور اهل‎بیت(ع

بدست دست نوشت در دسته اربعین

جمعه 28 آذر 1393
شنبه 22 آذر 1393 01:11 شماره خبر : 2617620

محمدامین پورامینی:

زیارت اربعین نماد تشیع است/ بیان دیدگاه‎ها درباره حضور اهل‎بیت(ع) در کربلا

%d8%b2%db%8c%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%b1%d8%a8%d8%b9%db%8c%d9%86-%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%af-%d8%aa%d8%b4%db%8c%d8%b9-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d8%a8%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%af%db%8c%d8%af%da%af%d8%a7%d9%87%e2%80%8e%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d8%ad%d8%b6%d9%88%d8%b1-%d8%a7%d9%87%d9%84%e2%80%8e%d8%a8%db%8c%d8%aa(%d8%b9)-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d8%b1%d8%a8%d9%84%d8%a7

گروه حوزه‎های علمیه: استاد حوزه علمیه با تاکید بر استحباب ذاتی زیارت اربعین گفت: امروز این زیارت به نماد و نشان تشیع در دنیا بدل شده است.

حجت‎الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، استاد وپژوهشگر حوزه علمیه در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) گفت: اصل استحباب زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین محل تردید نیست؛ در رابطه با زیارت امام حسین(ع) مناسبت‌های مختلفی بیان شده که اهل بیت(ع) بر آن صحه گذارده‌اند و برخی از طلاب و فضلای حوزه علمیه نجف اشرف خود را مقید می‎دانستند که سالی شش بار از نجف تا کربلا پیاده بروند که عمدتا همین مناسبت اربعین بود.
نویسنده کتاب اربعین حسینی تصریح کرد: یکی از زیارات مخصوصه آن حضرت، زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین است که امام حسن عسکری(ع) آن را یکی از علامت‎های انسان مومن برشمرده و همه علما از شیخ طوسی تا کنون از روایت امام حسن عسکری(ع) همین برداشت را داشته‎اند.
استحباب ذاتی اربعین

وی تاکید کرد: استحباب زیارت اربعین به دلیل خاص ثابت است و ربطی به اینکه کاروان حسینی در روز 20 صفر به کربلا رسیده باشند یا نباشند و یا جابر با آنان در آن روزملاقاتی داشته یا نه ندارد.
نویسنده کتاب الایام الشامیه بیان کرد: آمدن جناب جابربن عبدالله انصاری و همراه او عطیه به کربلا، که از مفسران بود جای تردید ندارد و آنها روز 20 صفر در کربلا بوده اند و روایت بشارة المصطفی(ص) مرحوم طبری امامی و همچنین نقل سید ابن طاووس موید این مطلب است.
پورامینی ادامه داد: اینکه آیا اهل بیت(ع) نیز در روز 20 صفر به کربلا رسیده‎اند یا نه یک بحث تاریخی است و موضوع جدیدی هم نیست و از زمان ابن طاووس هم مطرح بوده است.
نویسنده اربعین حسینی با بیان اینکه اقوال در این باره مختلف است تصریح کرد: مشهور نزد مردم این است که اهل بیت(ع) به کربلا رسیده‎اند و آخرین شخصیتی هم که در این عرصه زحمات بسیاری زیادی متحمل شده و کتابی بالغ بر هزار صفحه نوشته است مرحوم شهید قاضی طباطبایی، امام جمعه فقید تبریز بود که این موضوع را تاکید کرده وامکان آن را ثابت نمود، ولی عده ای آن را بعید دانسته و گفته‌اند امکان رسیدن اهل بیت(ع) بعید است.
وی با بیان اینکه دو راه برای طی طریق اهل بیت(ع) از شام به کربلا وجود داشته که یکی به راه سلطانی و دیگری به بادیه الشام معروف است عنوان کرد: اولی حدود 1400 کیلومتر و دومی حدود960 کیلومتر است که مرحوم قاضی امکان رسیدن را ثابت کرده و گفته اهل بیت(ع) اگر روز اول صفر به شام رسیده و یک هفته ای هم آنجا بوده باشند و بعد به سمت کربلا راه افتاده باشند در 20 صفر می‎توانستند خود را به کربلا برسانند.
دیدگاه مفید و طوسی

استاد حوزه علمیه ادامه داد: اما کسانی مانند شیخ مفید و شیخ طوسی می‎گویند روز 20 صفر روز خروج اهل بیت(ع) از شام است که بر این اساس برداشت می‎شود اهل بیت(ع) در روز اربعین در کربلا نبوده‎اند.

وی افزود: از طرفی در روایات مشهور است که جابر با امام سجاد(ع) ملاقات داشته است. برای جمع بین این مطالب من نظری را در کتابم مطرح کردم که ظاهرا برای اولین بار مطرح شد، و آن این است که با توجه به ملاقات جابر با امام سجاد(ع) و تشریف فرمایی اهل بیت به کربلا می‌توان گفت زیارت جابر از کربلا تنها یکبار صورت نگرفته، بلکه جابر در روز 20 صفر در کربلا بوده و زیارت اربعین را انجام داده و مجددا به کوفه و یا اطراف آن برگشته و مدتی بعد مثلا حدود 15 روز به کربلا آمده، و ملاقات ایشان با امام سجاد(ع) در دومین زیارت وی صورت گرفته است، و مستند این نظر را در کتاب آورده‎ام.
پورامینی در بخش دیگری از گفت‌وگو با اشاره به روایت امام حسن عسکری(ع) که زیارت اربعین را از نشانه‎های مومن برشمرده است گفت: امروز این روایت را بهتر درک می کنیم؛ امروز که حرکت میلیونی مردم از نقاط مختلف جهان به خصوص کشور عراق و ایران را شاهد هستیم که بر طبق برآوردها بالغ بر 20 میلیون نفر خواهد بود، آنهم حرکتی کاملا مردمی و با امکانات محدود، و با وجود انواع خطرات.
وی تاکید کرد: هیچ دولتی نمی‎تواند پذیرای این تعداد زائر باشد و برای آنان امکانات ایجاد کند ولی مردم با وجود فقر در راه امام حسین(ع) خرج می‎کنند و خطرات را به جان می‎خرند.
پورامینی با تاکید بر قرائت زیارت اربعین بیان کرد: این زیارت اگرچه کوتاه است اما مضامین بسیار عالی دارد، در بخشی از آن بیان شده است که ای امام! تو خون دلت را دادی تا مردم را از جهل و نادانی وسرگردانی نجات دهی، و می‎بینیم که امروز این زیارت به نماد و علامت و شعار و نشان تشیع در دنیا تبدیل شده است.

http://www.iqna.ir/fa/News/2617620


93/9/28
4:2 صبح

حرفی که در کتابم زدم، بحث جدیدی درباره اربعین است

بدست دست نوشت در دسته اربعین

 

اربعین‌پژوهی در نگاه و نگارش حجت‌الاسلام محمدامین پورامینی

حرفی که در کتابم زدم، بحث جدیدی درباره اربعین است/ جابر در زیارت دومش با اهل‌بیت دیدار داشت

22 آذر 1393 ساعت 1:45

حجت‌الاسلام محمدامین پورامینی مؤلف «اربعین حسینی: پژوهشی در بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام از شام به کربلا» و آثاری دیگر معتقد است که جابر حداقل دو بار در اربعین به زیارت کربلا آمده است. زیارت اول او مربوط به همان 20 صفر سال اول است و زیارت دوم مربوط به زمانی است که اهل‌بیت (ع) به کربلا رسیده‌اند. از دیدگاه او باید در جنبه‌های معرفتی اربعین بیشتر کار کنیم و معارف زیارت اربعین را برای بهبود زندگی دنیا و ساخت زندگی خوب در قیامت به کار گیریم.

حرفی که در کتابم زدم، بحث جدیدی درباره اربعین است/ جابر در زیارت دومش با اهل‌بیت دیدار داشت


خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ سعیده محبی: اربعین امام حسین (ع) همواره از مضامین مورد توجه نویسندگان و پژوهشگران شیعی برای خلق اثری درباره این رویداد تاریخی بوده‌ است. در میان متقدمان، متأخران و معاصران کسانی بوده‌اند که به این بحث مهم، به‌‌ویژه از منظرتاریخی آن پرداخته‌اند؛ کسانی چون سید بن طاووس، محدث قمی، محدث نوری، آیت‌الله قاضی طباطبایی، شهید مطهری و دیگران.

حجت‌الاسلام محمدامین پورامینی از دیگر کسانی است که طی سال‌‌های اخیر پژوهش‌هایی مفصل و دامنه‌دار در موضوع اربعین از زاویه تاریخی آن داشته که حاصل آنها تألیف کتاب‌هایی چون «با کاروان امام حسین از مدینه تا مدینه»، «اربعین حسینی: پژوهشی در بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام از شام به کربلا» و «الایام الشامیة من عمر النهضة الحسینیة» شده است.

حجت‌الاسلام پورامینی در این پژوهش‌ها با بررسی روایات و مستندات، نگاهی تحقیقی و تاریخی به بحث اربعین، چگونگی بازگشت اهل‌بیت (ع) به کربلا، زمان آن و این که آیا به اربعین اول رسیده‌اند یا خیر، داشته است. وی با کنار هم گذاشتن روایات، این نتیجه را گرفته که جابر بن عبدالله انصاری حداقل دو بار در اربعین به زیارت کربلا آمده است. زیارت اول او مربوط به همان 20 صفر سال اول است و زیارت دوم مربوط به زمانی است که اهل‌بیت (ع) به کربلا رسیده‌اند و این که اگر کاروان امام حسین (ع) 20 صفر از شام خارج شده باشند، می‌شود حدس زد که ابتدای ماه ربیع الاول به کربلا رسیده باشند و ملاقات جابر با اهل‌بیت (ع) بعد از اربعین در زیارت دوم بوده است. این گفت‌وگو را بخوانید:

سیر پژوهشی که شما در کتاب خود درباره اربعین اول داشته‌اید، چگونه بوده است؟
این کتاب نتیجه کتابی دیگر درباره تاریخ نهضت امام حسین (ع) از مدینه تا مدینه است که با عده‌ای از پژوهشگران حوزه آن را انجام دادیم و هر کدام پژوهش یک مقطع تاریخی از نهضت امام حسین (ع) را بر عهده گرفتند. این کتاب در قالب یک دوره شش‌جلدی به دو زبان فارسی و عربی و با عنوان «با کاروان امام حسین از مدینه تا مدینه» (الرکب الحسینی من المدینة الی المدینة) انتشار یافت و جلد ششم این مجموعه که شامل بررسی مقطع زمانی حضور کاروان امام حسین (ع) در شام تا زمان رسیدن به مدینه است بر عهده این جانب گذاشته شد و توفیق نگارش آن را داشتم. پس از انتشار این کتاب برای دانشنامه امام حسین (ع) از من خواستند اثری با موضوع اربعین بنویسم، که چون مطالعاتی درباره اربعین را برای آن کتاب شش‌جلدی انجام داده بودم، پذیرفتم و حاصل آن دانشنامه امام حسین (ع) شد و مقاله اربعین آن را من نوشتم. بعد از آن روی مقاله‌ای که برای دانشنامه نوشته بودم، کار کردم که نتیجه آن تالیف کتابی است که عنوان «اربعین حسینی» یافت و به زبان فارسی منتشر شد. مرحوم آیت‌الله معرفت نیز وقتی کتاب را پیش از چاپ دید، آن را پسندید و مقدمه‌ای کوتاه برای آن نوشت. در مجموع تقریبا 4 مرحله روی موضوع اربعین کارکردم.

پس از آن نیز کتاب «الرکب الحسینی» مورد بازنگری و تصحیح قرار گرفت و مطالبی بر آن افزوده شد که با توجه به کاری که در مورد اربعین حسینی انجام داده بودم، کتابی مستقل با عنوان «الایام الشامیة من عمر النهضة الحسینیة»  در حدود 600 صفحه، توسط دارالولاء لبنان به چاپ رسید.

 این کتاب چه نگاه جدیدی به موضوع اربعین نسبت به دیگر تألیفاتی که در این حوزه منتشر شده است، دارد؟
این کتاب، کم‌حجم است (124 صفحه در قطع رقعی) اما حرف جدیدی دارد و آن این که راجع به اربعین چند نظر وجود دارد و مقصود از اربعین بررسی این جهت است که آیا کاروان امام حسین (ع) در 20 صفر همان سال واقعه عاشورا به کربلا آمدند یا خیر؟ کاروان امام حسین (ع) یقیناً به کربلا آمده‌اند اما چه زمانی؟ برخی مانند مرحوم شهید قاضی طباطبایی معتقد بودند که کاروان امام حسین (ع) در اربعین اول به کربلا آمده‌اند بر اساس این که کاروان امام حسین (ع) روز اول صفر به شام رسیده‌اند، حدود یک هفته در شام مانده‌اند و در بازگشت تقریبا حدود 2 هفته در راه بودند و در روز 20 صفر خود را به کربلا رسانده‌اند که این نظر را کسان دیگری از میان اهل سنت و شیعه دارند. نظر دیگری مقابل این نظر از سوی امثال سید بن طاووس، محدث قمی، محدث نوری و از معاصران، شهید مطهری هست که معتقدند با توجه به شرایط زمانی و مکانی بعید است کاروان امام حسین (ع) در 20 صفر همان سال به کربلا رسیده باشد. در برخی از کتب مانند «ناسخ التواریخ» آمده است که آنها اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند. برخی مانند پدر بزرگ ما ــ مرحوم آیت‌الله طبسی نجفی ــ نتوانسته‌اند قولی را اختیار کنند، گرچه می‌گویند قول معروف نزد مردم همان قول اول است که اهل‌بیت (ع) در اربعین اول به کربلا آمدند. بر اساس استنباط علامه قاضی طباطبایی و عده‌ای دیگر جابر بن عبدالله انصاری در 20 صفر همان سال به کربلا آمده و با کاروان اهل‌بیت (ع) نیز ملاقات داشته است. پس چون جابر در 20 صفر در کربلا بوده و از آنجایی که با اهل‌بیت (ع) ملاقات داشته، بنابراین کاروان اهل‌بیت (ع) در همان اربعین اول در کربلا بوده‌اند. در مقابل، کلامی از سوی شیخ مفید و شیخ طوسی مطرح شده است به این معنا که اهل‌بیت (ع) روز 20 صفر از شام حرکت کردند و بر این اساس نمی‌شود که در 20 صفر در کربلا باشند.

حرفی که من در کتاب زدم و بحث جدیدی نیز بود و تا قبل از آن جایی مطرح نشده بود یا حداقل من ندیدم این است که اولاً جابر بن عبدالله انصاری یقینا در 20 صفر در کربلا بوده است. دوم این که در کتاب، صحت ملاقات جابر با اهل‌بیت (ع) نیز مورد تأیید قرارگرفته است و نکته سوم درباره زمان آن است. با بررسی روایات مختلف به این نتیجه رسیدم که جابر بن عبدالله انصاری به یک زیارت اکتفا نکرده و حداقل دو زیارت انجام داده است. زیارت اول، زیارتی است  که خودش همراه «عطیه» ــ که خود از مفسران بزرگ و شاگرد ابن‌عباس بوده ــ انجام داده و تاریخ آن مربوط به 20 صفر است. در این روایت حرفی از دیدار جابر با اهل‌بیت (ع) نیست. اما روایت دیگری داریم که جابر با اهل‌بیت (ع) دیدارکرده است که در خصوص آن دو نکته وجود دارد. اول این که در آن روایت اسمی از «عطیه » نیست و دوم این که تاریخ ندارد و اشاره‌ای به 20 صفر نشده است. از کنارهم گذاشتن این روایات این نتیجه را گرفتم که چه اشکال دارد بگوییم جابر حداقل دو بار در اربعین به زیارت کربلا آمده است.

زیارت اول او مربوط به همان 20 صفر سال اول است و زیارت دوم مربوط به زمانی است که اهل‌بیت (ع) به کربلا رسیده‌اند. این که چه زمانی بوده است را نمی‌توانیم دقیقاً بگوییم، بنا بر این که اهل‌بیت (ع) روز 20 صفر از شام حرکت کرده باشند و با توجه به این که در برگشت از شام، از مسیر جنوب دمشق آمدند و این مسیر به اردن (منطقه شامات) و از اردن به مدینه می‌رسد.

این مسیر بعد از حدود 120 کیلومتر بعد از دمشق به یک دوراهی می‌رسید که یک سمت آن اردن و مدینه و سمت دیگر آن عراق بوده است. اینجا بوده که اهل‌بیت (ع) در خواست می‌کنند که ما را به سمت عراق ببرید و با توجه به این که شرایط و سیاست برخورد با اهل‌بیت (ع) در پی افشاگری‌هایی که امام سجاد (ع) و حضرت زینب (ع) در شام علیه یزید انجام دادند، تغییر کرده بود، موافقت کردند. حال اگر این کاروان 20 صفر از شام خارج شده باشد، می‌شود حدس زد که ابتدای ماه ربیع الاول به کربلا رسیده باشند و ملاقات جابر با اهل‌بیت (ع) بعد از اربعین در زیارت دوم بوده است. یعنی در واقع نکته تازه کتاب این است که هم اثبات کردم زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین بوده و هم این که بحث زیارت امام حسین (ع) در روز اربعین سرجای خود است، و هم ملاقات جابر با اهل بیت صحیح است.

در اینجا چند نکته وجود دارد: نخست آن که زیارت اربعین امام حسین (ع) مستحب است چه جابر بن عبدالله و چه اهل‌بیت (ع) به کربلا برسند چه نرسند. نکته دیگر این که جابر بن عبدالله انصاری بی‌ هیچ شک و تردیدی روز 20 صفر در اربعین اول در کربلا بوده است. نکته سوم در خصوص زمان حضور اهل‌بیت (ع) است که مورد اختلاف است و من در این خصوص در کتاب حرف جدیدی زدم. اما هیچ اختلافی در باب نفس استحباب زیارت اربعین وجود ندارد.

به نظر شما در تألیفات و پژوهش‌های مرتبط با موضوع اربعین و زیارت اربعین جای چه مباحث و نکاتی خالی است؟
موضوع اربعین و زیارت اربعین از چند جهت قابل بررسی است. یک زاویه آن بحث تاریخی است به این معنا که تاریخ اربعین چیست و بازگشت اهل‌بیت (ع) به کربلا چگونه بوده و آیا به اربعین اول رسیده‌اند یا خیر. این بحث بسیار دامنه‌داری است که شاید از زمان سید بن طاووس مطرح شده و علما وارد این بحث شده‌اند و تا امروز هنوز هم این بحث به لحاظ تاریخی مطرح است. یکی از کسانی که در این زمینه کار کرد و کار ایشان بسیار هم گل کرد، مرحوم آیت‌الله شهید قاضی طباطبایی ــ امام جمعه سابق تبریز ــ‌ بود. من هم در کتاب «اربعین حسینی» به این بحث پرداختم و سعی کردم با نگاهی نو مشکل تاریخی آن حل شود و معتقدم این بحث تاریخی هنوز هم جای حرف و دنبال کردن دارد.

ولی در خصوص تألیفات در حوزه اربعین آن چه که هنوز بیشتر جای کار دارد، بحث معرفتی آن است. بحث معرفتی اربعین شامل خود زیارت است که امروز ما زیارت اربعین را به عنوان نماد شیعه می‌دانیم. امام حسن عسکری (ع) فرمودند:
نشانه‌های مؤمن 5 تاست و یکی از آنها زیارت اربعین است. در واقع اینها نشانه‌های شیعه است و امروز ما این حدیث را با توجه به شرایط روز و حضور پرشور و پرحماسه و بسیار بزرگ جمعیت 20 میلیونی که از نقاط مختلف جهان برای زیارت اربعین راهی کربلا شده‌اند، بهتر می‌فهمیم. این حضور هیچ مشابه تاریخی ندارد که در یک زمان مشخص 20 میلیون جمعیت بدون در نظر گرفتن امکانات خاص و صرفا توسط مردمی که هستی خود را برای امام حسین (ع) خرج می‌کنند، به قصد زیارت، راهی کربلا شوند. من قبل از سقوط صدام دو سفر به کربلا داشتم. وقتی بازگشتم دوستان پرسیدند آنجا چه دیدی؟ گفتم: صدام هر کاری که کرده، نتوانسته عقیده و عشق و علاقه مردم را به دین و اهل‌بیت (ع) خراب کند و امروز این عشق و علاقه خود را به‌وضوح نشان داده است. سال گذشته برای زیارت اربعین به کربلا رفتم. حضور پرشور مردم ــ چه خود عراقی‌ها و چه شیعیانی که از خارج و گوشه‌گوشه دنیا برای زیارت اربعین وارد این کشور شدند ــ را به چشم خود دیدم که وصف‌ناشدنی است، و این نیاز به تحقیق وسیع میدانی دارد. لازم است روی این موضوع یک تحقیق میدانی وسیع انجام شود و باید محققان و پژوهشگران به بررسی این انگیزه‌ها بپردازند و از ابزار روز برای انتقال پیام اربعین و رساندن آن به گوش تمام دنیا استفاده کنند.

به لحاظ معرفتی هم باید روی مضمون زیارت اربعین بیشتر کار کرد که مضامین عجیبی دارد. در فرازی از این زیارت آمده است: «لیستنقذ عبادک من‌ الجهالة و حیرة‌ الضلالة»؛ یعنی امام حسین (ع) خونش را داد تا مردم را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات دهد. این جمله، بسیار رسا، گیرا و موثر است. به هر حال تبیین معرفتی و روشن‌سازی ابعاد و زوایای گوناگون زیارت اربعین هنوز جای کار دارد.

نگارش‌های مرتبط با اربعین در این موقعیت زمانی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشند؟
یک جنبه زیبای آن این است که تاریخ را با واقعیت زندگی روز پیوند دهیم. نگاه به تاریخ اگر صرف نگاه به گذشته باشد فقط در حد ابراز احساسات است. شبیه مسئله شهادت امام حسین (ع) را مسیحیان نسبت به حضرت عیسی (ع) دارند. امتیاز ما باید در این نکته اساسی باشد که تاریخ گذشته را برای بهبود زندگی دنیا و ساخت زندگی خوب در قیامت به کار گیریم. به هر حال بار دینی ویژه‌ای در اربعین و عشق به امام حسین (ع) نهفته است که ما داریم. آن چه که امروز سد راه دشمنان و کژاندیشان و داعشی‌ها در عراق شد همان پیام امام حسین (ع) است که در قالب پیام مرجعیت توسط حضرت آیت‌الله سیستانی صادر شد و مردم عراق از این فتوا تبعیت کردند. پذیرش این فتوا نیاز به پشتوانه دینی دارد که این پشتوانه دینی از امام حسین (ع) و اربعین گرفته شده است. امروز داعش در مقابل این سیل عظیم جمعیت که راهی کربلا هستند چه کار می‌تواند بکند؟ من در اولین عاشورای بعد از سقوط صدام به کربلا رفته بودم. نزدیک ظهر در چهار نقطه کربلا انفجار صورت گرفت و نزدیک 100 نفر شهید شدند، اما بعدازظهر برنامه‌های عزاداری (عزای طویرج) و در شب مراسم شام غریبان سر جای خود برگزار شد و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است و هیچ تزلزلی در مردم به وجود نیامد.

این حضور پیام بزرگی دارد که باید مولفان ما در آثار خود به آن توجه کنند و با تحقیق و پژوهش به تحلیل این واقعه با توجه به شرایط روز بپردازند. همان طور که در ایران راه‌پیمایی تاسوعا و عاشورا و اربعین بود که رژیم شاهنشاهی را از بین برد و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید، ان شاء الله همین مسیر اربعین باعث پیروزی ملت‌های اسلامی شود و امنیت را به کشورهای اسلامی بازگرداند.

در میان صحبت‌هایتان به زیارت اربعین در سال گذشته اشاره کردید. مهمترین تصویری که از حال و هوای این زیارت در ذهنتان مانده چیست؟

واقعا نمی‌توانم چیزی درباره آن بگویم و این روزها در حال‌ و هوای زیارت سال گذشته هستم. بسیار فضای معنوی و زیبایی است. از یک سو برخی جوانان عزیز کشورمان را می‌دیدم که با یک کوله‌پشتی و کفش مرتب و تجهیزاتی آماده بودند و از آن سو زنان و مردان پا به سن گذاشته عراقی را می‌دیدم با دمپایی یا پای برهنه بدون هیچ تجهیزات و امکاناتی به سمت کربلا می‌رفتند. این حرکت مردم نشان از یک دنیا عشق، علاقه و عمق باوری است که در دل مردم وجود دارد و موج می‌زد و حلقه ارتباط میان همه مردم تنها یک کلمه است: «اباعبدالله الحسین». این حرکت نشان از آن دارد که مردم امام حسین (ع) را تنها در بستر تاریخ نمی‌بینند بلکه آن حضرت را در صحنه زندگی تربیتی، اجتماعی و سیاسی و تاریخ امروز خود می‌بینند. امروز ما جلوه این حدیث پیامبر (ص) که فرمودند: خدا در شهادت امام حسین (ع) حرارتی قرار داده که هیچ گاه خاموش نمی‌شود را در زیارت اربعین مشاهده می‌کنیم. جالب است که در روایتی از امام صادق (ع) سوال شده که ما می‌خواهیم به کربلا برویم ولی دشمنان سر راه هستند و برخود می‌ترسیم چه کنیم؟ امام (ع) فرمودند: بروید، حتی اگر می‌ترسید.

الان در شرایطی شیعیان جهان برای زیارت اربعین به عراق رفتند که آن کشور شرایط امنیتی خوبی به واسطه حضور داعش ندارد و هر لحظه ممکن است عملیاتی انتحاری صورت بگیرد و عده‌ای به شهادت برسند، اما مردم عاشقانه می‌روند.

به عنوان سوال آخر، چه کار در دست تألیفی دارید؟
من کتابی به زبان عربی در خصوص بقیع با عنوان «بقیع الغرقد فی دراسة شاملة» نوشته‌ام که نشر «مشعر» آن را به چاپ رسانده است، این کتاب توسط دوست فاضل ما جناب آقای سجادی‌پور همدانی ترجمه شده است که حروفچینی آن تمام شده و در آخرین مراحل قبل از چاپ قرار دارد. کتاب اثری پژوهشی است که نگاه جامع و کاملی نسبت به بقیع دارد و فعلا مشغول بازبینی آن هستم.


کد مطلب: 213076

آدرس مطلب: http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/213076/حرفی-کتابم-زدم-بحث-جدیدی-درباره-اربعین-جابر-زیارت-دومش-اهل-بیت-دیدار

ایبنا

  http://www.ibna.ir


93/9/14
2:41 عصر

تمام اهل سنت زیارت را مستحب میدانند

بدست دست نوشت در دسته زیارت، سخنرانی

کد مطلب: 234214  |  تاریخ: 1393/9/13  |  ساعت: 18 : 8

استاد مرکز تخصصی ائمه اطهار:

خبرگزاری رسا ـ استاد مرکز تخصصی ائمه اطهار(ع) با بیان این‌که استحباب زیارت نزد علمای شیعه و اهل‌سنت مسلم و جای هیچ‌گونه تردیدی نیست، و تنها گروهی بر سر حواشی آن اختلاف دیدگاه دارند، گفت: تنها اقلیتی از اهل سنت که صاحب حکومت هستند چنین اعتقادی دارند.

  

 به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام محمدامین پورامینی، استاد مرکز تخصصی ائمه اطهار(ع) در نشست علمی بررسی فقهی زیارت از منظر مذاهب اسلامی که امروز در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) استان قم برگزار شد، گفت: زیارت اهالی قبور از دیدگاه فقه شیعه و اهل‌سنت در هیچ شرایطی اشکال و حرمتی ندارد و اگر انتقادی از سوی مخالفان وجود دارد، بر سر لوازم زیارت است.

 

وی در ادامه افزود: زیارت در فقه به دو قسم عام اهل قبور و خاص (پیامبر اکرم(ص)و..) تقسیم می‌شود؛ شیعه و سنی هیچ یک در استحباب زیارت اهل قبور تردیدی ندارند و حتی بسیاری از علمای اهل‌سنت تصدیق دارند که این عمل در سیره حضرت رسول اکرم(ص) جاری بوده و دارای استحباب است؛ زیارت قبور برای زنان را  هم از نظر بسیاری از علمای اهل‌سنت جایز است وچهلر مذهب آنها فتوی به جواز دادند، وتنها تندروان وافراطیان وهابی وسلفی مخالفند.

استاد مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) اظهار داشت: در خصوص زیارت حضرت رسول اکرم(ص) و به تبع آن لئمه اطهار(ع) شیعه و سنی اتفاق بر استحباب آن دارند و حتی میان اهل‌سنت قولی بر وجوب زیارت پیامبر اعظم(ص) نیز وجود دارد.

وی با بیان این‌که مزار بزرگان اهل‌سنت مثل ابوحنیفه وشافعی واحمد بن حنبل وبخاری دارای گنبد و بارگاه هست ومورذ زیارت پیروانشان قرار می گیرد، تأکید کرد: مشکلی در خصوص اصل استحباب زیارت حضرت رسول اکرم(ص) متوجه اهل‌سنت نمی‌شود، چون کسی از آنان منکر آن نیست، اما معتقدین به مکتب استعمارساخته وهابیت در دهه‌های اخیر تحت تأثیر اقلیت تندروی اندیشه حاکم، زیارت‌های خود را بدون هرگونه توسل و تبرک جستن به صاحب قبور انجام می‌دهند.

حجت‌الاسلام پورامینی عنوان داشت: امروز اقلیتی صاحب حکومت و داعیه دار مسلمانان شده‌اند که به وسیله امکانات مختلف و حمایت‌های مغرضانه وبی حد سیاسی ومالی سعی بر سرایت دادن افکار و اعتقادات انحرافی خود بر سایر مسلمانان بوده و اسلام را آن‌گونه که خود می‌پسندند، به جهان معرفی می‌ کنند.

وی ادامه داد: اختلافی که وجود دارد در بحث موضوعات خاص و لوازم زیارت همچون استشفا، توسل، بوسیدن و تبرک جستن است که این نیز بحثی کلامی بوده و از دایره فقه خارج است؛‌ این اختلاف کلامی باید با بحث، نقد و بررسی حل شود، چراکه انحراف پیش آمده به سبب سرایت افکار اقلیت حاکم بوده است.

استاد مرکز تخصصی ائمه اطهار(ع) خاطرنشان کرد: علمای اهل‌سنت برای حمایت از جواز حکم شرعی زیارت به ادله روایی وسیره مستمره مسلمین تمسک می کنند،  و برخی از روایاتی را که این دسته مبنی بر نهی از زیارت قبور توسط بانوان وزنان می‌آورند را منسوخ می‌دانند؛ ویا آنکه روایات نهی را تنزیهی ونه تخریمی معرفی می‌کنند که حکم شرعی حرمت را نمی‌آورد.

وی بیان کرد: در واقع مخالفت‌های وهابیان تندرو ناشی از نداشتن قدرت فهم وتحلیل عدم شناخت وعدم اقرار به جایگاه ویژه رسول خدا(ص) واولیای دین وبکار نگرفتن عقل در درک مفاهیم دینی دانست وافزود: در این راستا، چند سال پیش قصد داشتند تا گنبد حضرت محمد(ص) را به رنگ نقره‌ای درآورده تا گنبد سیز در بین سایر گنبدها گم وکمرنگ شود وجلوه خاص نداشته باشد، ومسجد نبوی فقط عنوان مسجد بخود گیرد، وحسابی ویژه برای رسول خدا(ص) باز نگردد، که طرح این برنامه با مخالفت وعکس العمل مناسب وبجای اهل سنت عربستان قرار گرفت.

حجت‌الاسلام پورامینی با تأکید بر این‌که علمای اهل‌سنت هیچ کدام با اصل زیارت مخالف نبوده و تنها وهابیت امروز با حواشی وکیفیت زیارت در افتاده است، گفت: ابن حبان از علمای گذشته اهل‌سنت در کتاب خود الثقات ج8 ص456 می‌نویسد، زمانی که در طوس بودم، هرگاه مشکلی به سراغم می‌آمد، به زیارت علی بن موسی الرضا(ع) می‌رفتم و همواره با زیارت ایشان مشکلم حل می‌شد. همچنین ابن حجر در باره امام اهل حدیث ابن خزیمه نقل می کند که وی یه زیارت قبر امام علی بن موسی الرضا شتافت وبه قدری در برابر ضریح امام رضا (ع) تواضع کرد وگریه وتضرع نمود که دیگرات به حیرت افتادند.

وی در پایان گفت: ابن قدامه حنبلی در کتاب المغنی جلد3 ص 589  از «عتبی» نقل کرده است که در نزد قبر رسول اکرم(ص) بودم، ناگاه اعرابی به آن‌جا آمد و گفت؛ خدا فرموده است که گناهکاران به سراغ تو آیند، ومن اکنون آمدم وبه تو توسل می کنم، واشعاری را خواند: «متوسل تو شدم و تو را شفیع قرار دادم تا خداوند گناهان مرا ببخشد» ناگاه خوابم برد و لحظه‌ای در خواب حضرت محمد(ص) را دیدم که فرمودند برخیز و به اعرابی خبره بده که خداوند او را بخشید./997/پ202/ف

انتهای خبر / Rasa News :: خبرگزاری رسا

توجه: با انجام اصلاحات


93/9/10
6:38 عصر

نشست علمی «بررسی فقهی زیارت»

بدست دست نوشت در دسته گزارش

نشست علمی «بررسی فقهی زیارت» به کوشش گروه فقه و حقوق پژوهشکده برگزار می شود

تاریخ انتشار:09/09/1393
پژوهشکده حج و زیارت با همکاری مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام) در آستانه اربعین حسینی، نشستی علمی با عنوان «بررسی فقهی زیارت از منظر مذاهب اسلامی» برگزار می‌کند. 
این نشست با حضور اساتید ارجمند، حجج اسلام: مروجی طبسی، پورامینی و قاسمی در محل مرکز فقهی ائمه اطهار: برگزار خواهد شد. 
زمان نشست: پنج شنبه،
1393/9/13از ساعت 10 تا 12 صبح.
از محققین و پژوهشگران ارجمند جهت حضور در این نشست دعوت به عمل می آید
 

93/9/10
6:33 عصر

هفتم صفر؛ شهادت امام حسن(ع) یا ولادت امام موسی کاظم(ع)

بدست دست نوشت در دسته امام حسن مجتبی، امام موسی کاظم

ابوالحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم شیعیان و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است . بر طبق برخی نصوص تاریخی آن حضرت در ابواء(منزلى میان مکه و مدینه) در روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.کنیه آن حضرت ابوابراهیم بوده ولى به ابوعلى نیز معروف بوده‏اند.مادر آن حضرت حمیده کنیزى از اهل بربر(مغرب) یا از اهل اندلس(اسپانیا) بوده است و نام پدر این بانو را «صاعد بربرى» گفته‏اند.حمیده به «حمیدة البربریة» و «حمیدة المصفاة» نیز معروف بوده است.برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده‏اند.امام موسى الکاظم(ع) هنوز کودک بود که فقهاى مشهور مثل ابوحنیفه از او مسأله مى‏پرسیدند و کسب علم مى‏کردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بیست سالگى به امامت رسید و 35 سال رهبرى و ولایت شیعیان را بر عهده داشت. در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی عضو از اساتید وپژوهشگران حوزه علمیه قم وعضو هیئت علمی مرکز تخصصی ائمه اطهار (ع) به بررسی ابعادی از زندگی امام کاظم(ع) پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.

*عموم مردم و حتی برخی از کارشناسان می گویند که ائمه بعد از امام حسین(ع) کارهای سیاسی انجام نمی دادند یعنی برای پس گرفتن حکومت و ... تلاشی نکردند و در قیامهای بعد از شهادت امام حسین(ع) ساکت بودند. نظر شما در این مورد چیست؟

اگر کسی این گونه تلقی کند که مشی ائمه(ع) بعد از شهادت امام حسین(ع) عوض شد، یا به تعبیر بسیار بدی که توسط بعضی از افراد به کار گرفته شد و گفتند مشی ائمه پس از امام حسین(ع) به تدریج عقلانی شد، در مورد اینها باید گفت یا تتبع تاریخی ندارند و یا مشکل فکری و عقیدتی دارند، یعنی اصلا جایگاه امام و امامت را نشناخته اند که چنین حرفی را می زنند. اگر ما به ائمه(ع) همانند افراد عادی نگاه کنیم ممکن است کسی چنین برداشت غلطی را داشته باشد ولی این بزرگواران حجج الهی هستند، مقام معظم رهبری تعبیری دارند که بسیار زیبا و در این مورد راهگشاست. ایشان می فرمایند: ما باید تاریخ ائمه(ع) را به صورت یک تاریخ پیوسته 250 ساله ببینیم؛ انگار یک نفر 250 سال عمر و در این مدت توجه با توجه به شرایط مختلف عکس العملهای مختلفی داشته است. بنابراین عملکرد بظاهر متفاوت ائمه(ع) ناظر به شرایط زمانی و مکانی است، اما همه دنبال یک هدف و در یک راستا بودند و مقصد واحدی را پی گیری می کردند، در قالبها وروشهای مختلف به دنبال یک هدف بودند، از این رو هر کدام از ائمه(ع) اگر جای یکدیگر بودند همان موضع را می گرفتند، یعنی نباید شک کرد اگر امام حسین(ع) در جایگاه امام حسن(ع) بود و در همان ظرف زمانی می خواستند تصمیم بگیرند همان موضعی را می گرفتند که امام مجتبی(ع) گرفت، و اگر امام حسن(ع) هم در شرایط امام حسین(ع) بودند همان تصمیم قیام خونین را می گرفت  و ... .

*چه شاهدی برای این نظر خود دارید، استاد با ذکر مثالهایی نظر خود را مستند کنید؟

شاهد این نظر این است که امام حسین(ع)، بعد از شهادت امام حسن(ع) در سال 50 هجری تا سال 60 هجری در زمان حکومت معاویه همان سیاست امام حسن(ع) را ادامه دادند و تنها بعد از روی کار آمدن یزید بود که موضع گیری عوض شد، چون یزید کسی بود که حدود الهی  و حرمتها را علنی شکسته بود.

بنابراین در قبال تعبیری که بعضیها به کار بردند و گفتند بعد از امام حسین(ع)، حرکات ائمه بر مبنای محاسبات عقلانی صورت گرفت اگر خوش بین باشیم می گوئیم گوینده سخت تتبع ندارد و برداشت درست تاریخی ندارد اگر بخواهیم بدبین باشیم ناشی از خلل فکری و عقیدتی گوینده دارد که جایگاه امام و امامت را نشناخته است، تمام حرکات وسکنات وموضع گیریهای ائمه معصومین(ع) در جنگ وصلح عقلانی بوده چون سرمنشأ آن عصمت وطهارت است، وتتبع صحیح وفراگیر تاریخی نیز ما را به همین نتیجه می رساند.

*امام موسی کاظم(ع) چقدر به کار سیاسی اهتمام داشتند؟

امام موسی کاظم(ع) سالیان سال در زندان بودند اگر ائمه معصوم(ع) تنها شخصیتهایی بودند که از کارهای سیاسی دوری گزیده بودند و فقط به فکر عبادت و کارهای شخصی خود می پرداختند کسی به آنها کاری نداشت و چه ضرورتی داشت که ائمه معصومین(ع) به شهادت برسند. چه علتی داشت که امام موسی کاظم(ع) سالیان دراز از زندگی خودش را در سیاه چالهای زندان هارون سپری کند که در زیارت نامه داریم «السلام علی المعذب فی قعر السجون: سلام بر آقایی که در سیاه‌چالها شکنجه شد.» امام موسی کاظم(ع) شخصیتی بودند که حکومت عباسی و هارونی از ایشان می ترسیدند و احساس خطر می کردند، لذا ایشان را از مدینه به مرکز خلافت آوردند تا زیر نظر داشته باشند.

اگر بخواهم شاهد دیگری در مورد طلب حکومت و گرفتن حق امامت داشته باشم، جریان تعیین حد فدک است که بین هارون الرشید عباسی و امام موسی کاظم(ع) روی داد .فدک، جریان مفصلی دارد. اصل مسأله غصب فدک مسأله سیاسی برای مقابله با امامت بود، در حکومتهای مختلف چندین بار را به بنی الزهراء دادند و دگربار غصب کردند و ... . اجمال قضیه فدک بین امام موسی کاظم(ع) و هارون این است که یکبار هارون الرشید به امام موسی کاظم(ع) گفت: شما محدوده فدک را معین کنید ما می خواهیم فدک را به شما بازگردانم. امام کاظم(ع) به هارون فرمودند: اگر محدوده فدک را بگویم شما آنرا پس نمی دهید. هارون گفت: شما بگوئید من پس می دهم. امام(ع) فرمودند: یک طرف آن عدن، یک سمت آن به سمرقند، یک سمت آن به آفریقا و یک سمت آن به ارمنیا می رسد، حضرت نقشه جغرافیایی حکومت پهناور هارون را برایش کشید! رنگ چهره هارون سیاه شد و گفت: در این صورت دیگر جایی برای من باقی نمی ماند. پس پاشو و جای من بنشین. این داستانی است که تاریخ نقل کرده و ابن شهراشوب در کتاب المناقب آنرا آورده است.

فدک سرزمین معینی در خارج مدینه بود که رسول خدا(ص) بدستور خدا آن را به فاطمه زهرا(ع) بخشیده بود، که پس از رحلت رسول خدا(ص) تکیه زنندگان بر مسند قدرت آن را غصب کردند، و همه می دانند این محدوده جغرافیایی ترسیم شده توسط امام کاظم (ع) را ندارد. محدوده بیان شده توسط حضرت در واقع جغرافیای خلافت آن روز اسلامی بود، یعنی منظور امام(ع) این بودند حکومت از آنِ ماست، یعنی اگر قرار بود هارون چیزی را پس بدهد باید حکومت را پس می داد. این روایت نشان دهنده این است که ائمه معصومین(ع) اولا حکومت بنی عباس و بنی امیه و ... را باطل می دانستند و ثانیا اینکه ابایی نداشتند که بگویند مسند قدرت وخلافت جایگاه ماست. همه ائمه کارهای سیاسی می کردند و اصولا زندگی شان زندگی سیاسی بود، سیاسی به معنای رسیدگی به زندگی و امور مردم. رسیدگی به امور مردم وحکومت داری در ذات اسلام است، اصلا اسلام بدون سیاست معنا ندارد. در زمانی که تنها حضرت رسول(ص) ، علی بن ابیطالب(ع) و حضرت خدیجه(س) مسلمان بودند در دعوت عشیره اقربین حضرت فرمودند هر کدام از شما زودتر ایمان بیاورد، خلیفه و جانشین من می شود. رسول خدا(ص) در وقت ضعف اسلام در فکر جانشینی خویش و آینده اسلام است. در داستان غدیر هم بحث خلافت و امامت به طور مبسوط تری بیان شد. اصلا اسلام بدون حکومت معنا و امکان اجرا ندارد، لذا رسول اکرم(ص) حکومت را تشکیل داد. امیرالمؤمنین(ع) هم وقتی فضا مهیا شد، حکومت را به دست گرفت. امام حسن(ع)هم در زمان کوتاهی در رأس حکومت بودند و بقیه ائمه(ع) هیچگاه سیاست وحکومت را بد ندانستند، اما وظائف تعریف شده وتقسیم شده بود، در دوره امام باقر(ع) وامام صادق (ع) باید معارف اصیل اسلام تبیین وگسترش می یافت، ولی این به معنای سیاست گریزی نبود، امام صادق(ع) به ابومسلم خراسانی که آمده بود با ایشان بیعت کند فرمود نه تو یار منی ونه این زمان زمان من است، پس این یعنی سیاست تعریف شده ای که خود حضرت در آن مسیر گام بر میداشت، واز درون نیات سیاست بازان هم باخبر بود، لذا دست رد به دعوت ابومسلم زد، .

در زیارت جامعه تعبیر «ساسة العباد» در مورد ائمه(ع)  وجود دارد،زیعنی شما سیاستمداران بندگان هستید، ویا: «الامام عارف بالسیاسة: یعنی امام کسی است که سیاست را می داند.» تعبیر سیاست در روایات بسیار وجود دارد. خلاصه آنکه اسلام بدون سیاست و حکومت معنا ندارد، ولی نه هر حکومتی وبا هر قیمتی، حکومتی چون حکومت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) که در آن هوا و هوس، طمع و ... وجود ندارد و در پی اجرای احکام خداوند و اداره امور مردم است. ولی این نیاز به بستر وزمینه است که گاهی فراهم است و گاه فراهم نیست، گرچه باید در پی فراهم آوردن بستر وزمینه بود، منتها اگر در فضایی زمینه فراهم نباشد به این معنا نیست که ائمه در پی آن نباشند، ببینید وقتی خواستند از امام حسین(ع) بیعت بگیرند ایشان توصیفی از خودش و توصیفی از یزید دارد. در مورد خودشان می فرماید: ما خاندان پیامبریم، معدن رسالتیم. خانه ما محل آمدوشد ملائکه  و محل رحمت الهی است. آغاز و پایان امر با ماست. در مورد یزید هم می فرماید: یزید فاسق و شرابخوار و قاتل نفس محرمه است، کسی است که آشکارا فسق را مرتکب می شود. بعد می فرماید: کسی مثل من با شخصی مثل یزید بیعت نمی کند.. بعد فرمود: خواهید دید چه کسی سزاوارتر است به خلافت و بیعت. در کلمات امام حسین(ع) بحث خلافت و حکومت زیاد هست، خلاصه اینکه هیچ فرقی بین سیاست امام حسین(ع) و بقیه ائمه(ع) وجود ندارد و همه ائمه(ع) در پی حکومت و کارهای سیاسی بودند منتها جلوه های کار سیاسی فرق می کند و تابع شرایط زمانی و مکانی است. البته این نکته را هم باید دانست که سیاست و حکومت در واقع زیرمجموعه ولایت است. ولایت معنای عامی دارد که بسیار فراتر از حکومت سیاسی مصطلح است، بنابراین ولایت برای همه معصومین(ع) بوده است و اگر زمینه ای برایشان فراهم می شد حکومت را به دست می گرفتند و اگر هم فراهم نمی شد به هر شکل ممکن مخالفت می کردند، و این کارها باعث می شد که نوعا گرفتار بودند و و همگی به شهادت رسیدند یا با ضربه شمشیر یا به واسطه زهری که به آنها در زندان یا منزل خورانده شد.

*سیره امام کاظم ودیگر امامان(ع) در خونخواهی امام حسین(ع) چه بود و برای عزاداری امام حسین(ع) چه کارهایی انجام می دادند؟

بعد از شهادت امام حسین(ع) سه سال مجلس عزای امام حسین(ع) به صورت پیوسته در مدینه انجام شد و امام زین العابدین(ع) برای حاضران در مجلس عزا، غذا می پخت. اطعامی که امروزه در مجالس امام حسین(ع) مرسوم است آغازگرش امام سجاد(ع) بودند. بسیاری از جلو های عزاداری ریشه از همان زمان دارد، در زیارت ناحیه آمده است: «لاطمات الوجوه» . اهل بیت(ع)  مخصوص امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) شعرا را جمع می کردند و می فرمودند برای امام حسین(ع) شعر بگوئید. می فرمودند همان طور که در منطقه خودتان برای امام حسین(ع) شعر می گوئید و عزاداری می کنید همان گونه و به همان سبک الآن وپیش من عزاداری کنید.  در روایات آمده شاعری شعر می خواند و امام صادق(ع) گریه می کردند از پشت پرده، خانمها بچه کوچکی را آوردند ودر دامن امام صادق(ع) گذاشتند و حضرت بلند بلند گریه کردند، یعنی خانمهای خاندان خواستند داستان حضرت علی اصغر(ع) را تداعی کنند. واین یعنی مجسم کردن واقعه عاشورا که مورد تأیید اهل بیت(ع) است. امام محمد باقر(ع) از اموال خودش وصیت کردند که 10 سال در منا روضه بخوانند. مردم در ایام حج واجب سه روز در منا هستند، رمی جمرات می کنند و اعمال دیگری وجود ندارد. در بهترین مکان که مردم از همه دنیا جمع می شوند حضرت وصیت کردند که مراسم عزا برای امام حسین(ع) برپا شود.

عزاداری امام حسین(ع) در روایات همه ائمه(ع) وجود دارد. از اول محرم کسی در چهره امام رضا(ع) لبخند نمی دید. روز عاشورا که از خود بی خود می شدند و می فرمودند: در چنین روزی بود که امام حسین بن علی(ع) را به شهادت رساندند. این سیره و آداب و رسوم سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شد تا به دست ما رسید.

بعد از قضیه کربلا خاندان اهل بیت(ع) در مدینه لباس سیاه به عنوان عزای امام حسین(ع) پوشیدند، یعنی رنگ سیاه مشخص شد و حتی مستحب است که در عزای امام حسین(ع) لباس سیاه پوشیده شود. همه اهل بیت(ع) عزاداری امام حسین(ع) را با جلوه های مختلف سفارش کردند منتها باید در دایره شرع ودر محدوده فتاوای فقها باشد، ولی ایت شور مجالس حسینی باید حفظ شود، امام خمینی(ره) فرمود: مکتب هیاهو می خواهد و باید پایش سینه بزنند، این شور نباید گرفته شود. این شوری که تا به الآن بوده و جوانها را به خیابانها می کشاند ومجالس اهل بیت(ع) را گرم نگه می دارد باید حفظ و صد البته هدایت شود که خدایی نکرده نااهلان از آن سوء استفاده نکنند و بتوان بهره واقعی در مسیر تربیت وانسان سازی از آن گرفت.

سفارش به زیارت امام حسین (ع) در هر شرایطی عجیب است، امام هادی(ع) بیمار شد، افرادی را به کربلا فرستاد تا زیر گنبد امام حسین(ع) برای سلامتی ایشان دعا کنند. همواره زیارت امام حسین(ع) با خوف همراه بود، در روایات آمده است که به امام صادق(ع) غرضه داشتند: وضعیت ناامن است اگر به زیارت امام حسین(ع) برویم خطر دارد، چه کنیم؟ حضرت فرمودند: بروید. حتی با احتمال وقوع ضرر حضرت سفارش کردند که بروید، در صورتی که برای سفر حج اگر ناامنی باشد فقها می گویند لازم نیست که بروید، اما در خصوص زیارت امام حسین(ع) حتی اگر وضعیت ناامن باشد اهل بیت(ع) سفارش کردند که خطرات را به جان بخرید و بروید تا این چراغ روشن نگه داشته شود.

*طبق اقوالی شهادت امام حسن در روز 7 صفر اتفاق افتاد. چرا این مناسبت در تقویم نیامده است، می گویند درقم مجالس عزا برپا می کنند، چه مستنداتی برای این قول وجود دارد؟

متاسفانه روز هفتم صفر جلوه خوبی را نمی بینیم، از یک طرف به عنوان روز میلاد امام کاظم(ع) رادیو و تلویزیون تبریک می گوید، اما همزمان در شهرهای مذهبی مثل قم،کربلا و نجف از گذشته های دور مجالس عزاداری برپاست، وبازار به عنوان شهادت امام حسن مجتبی(ع) تعطیل است. این تبریک با این مجلس عزا همخوانی ندارد، وبه ذوق می زند.

در رابطه با روز شهادت امام حسن مجتبی دو نقل تاریخی است، یکی اینکه در روز 28 صفر هست که در تقویمها آمده است، ودیگر آنکه در 7 صفر است، مرحوم شیخ بهایی در توضیح المقاصد آورده است که شهادت امام حسن(ع) در 7 صفر بوده است، در 7 صفر در بیوت مراجع تقلید در قم ونجف مجالس عزا برپاست و حوزه های علمیه وبازار تعطیل است. از طرف دیگر برای شهادت امام کاظم (ع) هم 7 صفر آورده اند که در تقویم ها آورده اند، ومشی صدا وسیما هم براساس آنست، ولی قول دیگری هم وجود دارد که در ذی الحجه است، مرحوم کلینی در کافی وبرقی در محاسن ودیگران ولادت آن حضرت را پس از انجام مراسم حج امام صادق(ع) ودر ابواء آورده اند، گرچه دقیقا معین نشده است ولی می توان حدس زد که پس از بیست وسوم ذی حجه است، بسیار مناسب است که در هفته ولایت ویا پس از روز مباهله یک روز را به عنوان میلاد امام کاظم (ع) داشته باشیم، وماه ذی الحجه ماه شادمانی است، بنابراین چه اصراری است که حتما روز 7 صفر به عنوان ولادت آن حضرت گرفته شود، محرم و صفر ماه عزاست، وتبریک ناخوشایند است، البته باید برای وقت میلاد امامان(ع) برنامه های خوبی داشته باشیم و واقعا از این جهت کم و کاستی داریم. بعد از ماه محرم و صفر، ماه ربیع است که میلاد پیامبر(ص) در آنست، ویا و ولادت حضرت زهرا(س) و دیگر ائمه(ع) را داریم که باید به خوبی جلوه شادی داشته باشد. پس همان طور که به شهادتها اهمیت می دهیم در شادی ها هم باید در حد مطلوب جلوه شادی داشته باشیم. بنابراین پیشنهاد من است تبریک گفتن هیچ مناسبتی در ماه محرم و صفر ندارد. روایت شهادت امام حسن(ع) در این روز هم این بحث رامضاعف کرده است. شهادت امام رضا(ع) را در عراق 17 صفر می گیرند که در ایران مرسوم نیست اما چون 7 صفر هم میلاد و هم شهادت داریم جلوه بدی پیدا کرده است، بنابراین پیشنهاد من این است با توجه به اینکه تولد امام کاظم(ع) قول دیگری دارد اگر این قول به عنوان میلاد معتبر دانسته شود بسیار بهتر خواهد بود، تا در 7 صفر مجلس عزای امام حسن(ع) به طور مستقل برپا شود وحق این امام مظلوم بهتر ادا شود و مجالس پرشور در امام مجتبی(ع) گرفته شود.

 =============

لازم به یادآوری است که آنچه در روزنامه قدس یکشنبه نهم آذر 1393 در شماره 7709 ص 9 چاپ شده است سوال آخر این مصاحبه را حذف کرده است.

 


93/9/9
11:26 صبح

هفتم صفر؛ شهادت امام حسن(ع) یا ولادت امام موسی کاظم(ع)

بدست دست نوشت در دسته امام حسن مجتبی، امام موسى کاظم

حجت الاسلام پور امینی در گفتگو با مهر؛

هفتم صفر؛ شهادت امام حسن(ع) یا ولادت امام موسی کاظم(ع)

شناسه خبر: 2432539 تاریخ مخابره: یکشنبه 9 آذر 1393 - 10:49
مرحوم شیخ بهایی در توضیح المقاصد آورده است که شهادت امام حسن(ع) در 7 صفر بوده است، در 7 صفر در بیوت مراجع تقلید در قم و نجف مجالس عزا برپاست و حوزه های علمیه و بازار تعطیل است.

به گزارش خبرنگار مهر، از دیرباز در حوزه هزار ساله نجف اشرف هفتم صفر را روز شهادت امام مجتبی علیه السلام می دانند و شیعیان عراق و سایر کشورها نیز در این روز برای سبط اکبر؛ امام مجتبی علیه السلام اقامه عزا می کنند اما در ایران شهادت سبط اکبر بیست و هشتم صفر است همزمان با رحلت پیامبر اعظم(ص). از طرف دیگر همزمان با عزاداری امام حسن(ع) در قم، نجف و کربلا طبق تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران ولادت امام موسی کاظم(ع) جشن گرفته می شود و از رادیو و تلویزیون تبریک گفته می شود. در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی از اساتید و پژوهشگران حوزه علمیه قم و عضو هیئت علمی مرکز تخصصی ائمه اطهار (ع) به بررسی این موضوع پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.

متأسفانه روز هفتم صفر جلوه خوبی را نمی بینیم، از یک طرف به عنوان روز میلاد امام کاظم(ع) رادیو و تلویزیون تبریک می گوید، اما همزمان در شهرهای مذهبی مثل قم، کربلا و نجف از گذشته های دور مجالس عزاداری برپاست، و بازار به عنوان شهادت امام حسن مجتبی(ع) تعطیل است. این تبریک با این مجلس عزا همخوانی ندارد و به ذوق می زند. در رابطه با روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) دو نقل تاریخی است، یکی اینکه در روز 28 صفر هست که در تقویمها آمده است، و دیگر آنکه در 7 صفر است، مرحوم شیخ بهایی در توضیح المقاصد آورده است که شهادت امام حسن(ع) در 7 صفر بوده است، در 7 صفر در بیوت مراجع تقلید در قم و نجف مجالس عزا برپاست و حوزه های علمیه و بازار تعطیل است.

از طرف دیگر برای شهادت امام کاظم (ع) هم 7 صفر آورده اند که در تقویم ها آورده اند، و مشی صدا وسیما هم براساس آن است، ولی قول دیگری هم وجود دارد که در ذی الحجه است، مرحوم کلینی در کافی و برقی در محاسن و دیگران ولادت آن حضرت را پس از انجام مراسم حج امام صادق(ع) و در ابواء آورده اند، گرچه دقیقا معین نشده است ولی می توان حدس زد که پس از بیست وسوم ذی حجه است، بسیار مناسب است که در هفته ولایت و یا پس از روز مباهله یک روز را به عنوان میلاد امام کاظم (ع) داشته باشیم، و ماه ذی الحجه ماه شادمانی است. بنابراین چه اصراری است که حتما روز 7 صفر به عنوان ولادت آن حضرت گرفته شود، محرم و صفر ماه عزاست، و تبریک ناخوشایند است، البته باید برای وقت میلاد امامان(ع) برنامه های خوبی داشته باشیم و واقعا از این جهت کم و کاستی داریم. بعد از ماه محرم و صفر، ماه ربیع است که میلاد پیامبر(ص) در آنست، و یا ولادت حضرت زهرا(س) و دیگر ائمه(ع) را داریم که باید به خوبی جلوه شادی داشته باشد.

پس همان طور که به شهادتها اهمیت می دهیم در شادی ها هم باید در حد مطلوب جلوه شادی داشته باشیم. بنابراین پیشنهاد من است تبریک گفتن هیچ مناسبتی در ماه محرم و صفر ندارد. روایت شهادت امام حسن(ع) در این روز هم این بحث رامضاعف کرده است. شهادت امام رضا(ع) را در عراق 17 صفر می گیرند که در ایران مرسوم نیست اما چون 7 صفر هم میلاد و هم شهادت داریم جلوه بدی پیدا کرده است، بنابراین پیشنهاد من این است با توجه به اینکه تولد امام کاظم(ع) قول دیگری دارد اگر این قول به عنوان میلاد معتبر دانسته شود بسیار بهتر خواهد بود، تا در 7 صفر مجلس عزای امام حسن(ع) به طور مستقل برپا شود وحق این امام مظلوم بهتر ادا شود و مجالس پرشور در امام مجتبی(ع) گرفته شود.

http://www.mehrnews.com/news/2432539/


93/8/26
8:56 صبح

گاندی و چه گوارا هم وامدار دعوت همگانی عاشورا هستند

بدست دست نوشت در دسته نهضت حسینی

سرویس : اندیشه   زمان :   1393/8/17 - 13:16   شناسه خبر : 415303
حجت الاسلام پورامینی در گفتگو با شبستان: گاندی و چه گوارا هم وامدار دعوت همگانی عاشورا هستند

خبرگزاری شبستان: گستره این نهضت، همگانی است، و دعوت ایشان فراگیر بود، و این مورد چیزی نیست که با مرور زمان کمرنگ شود، بلکه می تواند الهام بخش باشد و زمینه حرکت ملت ها را فراهم
کند.

خبرگزاری شبستان: «سبک زندگی حسینی با پیام هایی که دارد، ماندگار شده است و چیزی نیست که با مرور زمان کمرنگ شود بلکه با گذشت زمان جلوه گری آن بیشتر شده است و آن جلوه ها و پایه ها را ما می توانیم در محورهایی همچون ظلم ستیزی، آزادگی، عدالت خواهی، حق طلبی، امر به معروف و نهی از منکر ... بجوییم.» این جملات بخشی از گفتگوی ما با حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، محقق و پژوهشگر دینی است که مشروح سخنان وی در ذیل می آید:

 

آیا سبک زندگی حسینی برای امروز نیز کاربرد دارد یا سبکی آرمانی است که بشر حتی توان نزدیک شدن به آن را نیز ندارد؟

کاری که امام حسین (ع) انجام دادند کار ویژه ای بود که با آن عمق و سطح دید و تاثیرگذاری از غیر امام حسین (ع) ممکن نبود. چراکه چهره هایی سرشناس در آن زمان مانند عبدالله بن عباس و افرادی این چنینی بودند ولی آنها آن دید و حوزه تاثیرگذاری را نداشتند، و حتی در حد کمک رسانی هم پا پیش نگذاشتند چه برسد به اینکه بخواهند مستقل پا به عرصه بگذارند و اقدامات درخوری انجام دهند.

اما امام حسین (ع) یک کار اساسی انجام دادند آن هم مبارزه با اسلام اموی و اسلام وارونه که اگر ایشان این کار را نمی کردند آن چیزی که به اسم اسلام حاکم بود به عنوان اسلام به خورد تمام انسان ها تا ابدیت خورانده می شد. یکی از جملات معروف ایشان در زمان رخداد این فاجعه این بودکه "باید فاتحه اسلام را خواند اگر امت مبتلا به حاکمی مانند یزید باشد".

 

با این نگاه واقعه عاشورا بیانگر چه حقیقتی است؟

در واقع اگر ما این طور به نهضت امام حسین (ع) نگاه کنیم؛ مشاهده می کنیم ایشان نگاهی به درازای یک تاریخ داشته اند و تنها سال 61 قمری را نمی دیده اند، این مبارزه و این پرچمی که امام حسین (ع) برداشتند و برافراشتند در واقع برای همه زمان ها و مکان ها و بخصوص برای دوره کنونی کاربرد دارد، و در صحنه واقعیت جامعه نیز قابل لمس و تحقق است، زیرا یکی از مشکلاتی که هم اکنون کشورهای اسلامی و حتی برخی کشورهای غیراسلامی و البته با نقشه و هدایت استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا گرفتار آن شده اند، حرکت های تکفیری است که اسم های مختلفی مانند بوکوحرام، القاعده، النصره ، طالبان و داعش .... دارند و همه دنبال یک هدف آن هم نشان دادن چهره انحرافی و امتداد اسلام وارونه و اموی بجای اسلام ناب محمدی هستند.

حضرت سیدالشهدا(ع) در سال 61 برای رویارویی با اسلام وارونه که همان اسلام اموی است رهبری قیام  خونین کربلا را بر عهده گرفتند، که سخن گویای آن حضرت (ع) در روز عاشورا هم ناظر به همین است، آنجا که فرمودند: "وای برشما ای شیعیان ابوسفیان! یعنی وای برشما ای پیروان بنی امیه" اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید لااقل آزادمرد باشید". بنابراین، کسانی که مقابل آن حضرت (ع) به صف ایستاده بودند شیعیان ابوسفیان یعنی طرفداران اسلام اموی بودند.

جان سخن در این است که امام حسین (ع) با تقدیم خون خود و فرزندان و یاران باوفایشان خواستند اسلام اصیل که همان اسلام نبوی و علوی است را زنده کنند، و آن را از اسلام حاکم اموی جدا سازد، که بخوبی این کار انجام شد.

 

سبک زندگی حسینی از نظر تلاش برای استقرار عدالت و حق طلبی دارای چه ویژگی هایی است؟ و این مولفه را چطور می توان پیاده کرد؟

سبک زندگی حسینی با پیام هایی که دارد، برای همیشه تاریخ ماندگار شده است، و چیزی نیست که با گذشت زمان کمرنگ شود، بلکه با گذشت زمان جلوه گری آن بیشتر شده است، و طرفداران آن بسیار فزونی یافته است، و آن جلوه ها و پایه ها را ما می توانیم در چند محور در نظر بگیریم: ظلم ستیزی، آزادگی، عدالت خواهی، حق طلبی، امر به معروف و نهی از منکر. 

گستره این نهضت، همگانی است، و دعوت ایشان فراگیر بود، و این مورد چیزی نیست که با مرور زمان کمرنگ شود، بلکه می تواند الهام بخش باشد و زمینه حرکت ملت ها را فراهم کند، همانگونه که تجربه سیاسی و واقعیت های تاریخی و اجتماعی موید آن است، و در زمان انقلاب شعار ما این بود که نهضت ما حسینی است و گاندی هم می گفت: "من هر چه دارم از امام حسین (ع) یاد گرفته ام" و چگوارا هم عنوان کرده است: "که ما سال ها در پی شناخت و پیروی چنین شخصیتی بودیم و اشاره به امام حسین (ع) دارد".

عموما مسلمانان و پیروان ادیان آسمانی هم نسبت به امام حسین (ع)  علاقه نشان می دهند، بنده در مکه با یکی از مسلمانان مصری صحبت می کردم که ایشان بیان می کرد: ما برای ولادت امام حسین (ع) در مسجد راس الحسین قاهره یک هفته جشن می گیریم که بعد از نماز عشا مردم به مسجد می آیند و تا اذان صبح به یاد و عشق امام حسین (ع) قرآن و تواشیح می خوانند، و حضور مردم خیلی باعظمت است اما متاسفانه پوشش رسانه ای ندارد .

بنابراین، عموم مسلمانان به امام حسین (ع) احترام می کنند، این نواصب و داعشی ها را هرگز به حساب اهل سنت نمی نویسیم، و امیدواریم علمای اهل سنت موضع صریح و قاطع مقابل این جانیان و وحشیان که چهره خشن از اسلام نشان داده اند بگیرند و آن را اعلام کنند، و نیز در زیارت میلیونی اربعین شاهدیم که شخصیت های مسیحی هم به عنوان همراهی با مردم همگام می شوند. خود قضیه زیارت اربعین جهان را متحیر و مدهوش خود ساخته است که چگونه 15 تا 20 میلیون نفر انسان به شهری می روند که امکانات آن محدود و امنیت آن کامل نیست، این تنها عشق و معرفت است که باعث حرکت مردمی می شود که از مشکل فقدان امنیت نهراسد؛ و این حرکت که از علامت های ایمان شمرده شده است، چقدر پیام دارد.

ما در عاشورا ظهور و بروز کمالات انسانی و رشد معنوی، شجاعت و مساوات را داریم که هر کدام از این موارد پیام های فراگیری با خود دارد که می تواند زمینه جذب مردم جهان به اسلام را داشته باشد، اگر بتوانیم با کارهای فرهنگی موثر در رسانه ها روی این موارد تاکید کنیم، می تواند بسیار مفید و موثر باشد .

 

آیا مبارزه با اسلام ناب محمدی در دنیای کنونی هم دیده می شود، برای جلوگیری از این رویداد چه باید کرد؟

کسانی که با نهضت و حرکت امام حسین(ع) مخالفت کردند هنوز هستند و شگردشان عوض شده است و زیرا بعد از حکومت معاویه و یزید، اسلام اموی در قالب فکر و اندیشه ظاهر و حتی تئوریزه شد، و این طرز فکر هنوز از بین نرفته است و کسی مانند قاضی ابوبکر ابن عربی کتابی به نام "قواصم" دارد که در کمال بی شرمی به امام حسین (ع) توهین می کند و یا در عربستان در کتابی  از یزید به عنوان امیرالمومنین یاد کردند.

 امرورز هم این داعشی ها و تکفیری ها ادامه آن راهند، بنابراین اینگونه نیست که واقعه عاشورا صرفا یک واقعه تاریخی مربوط به 1375 سال قبل قلمدادکنیم، بلکه امتداد آن با روش های جدید وجود دارد،  از آن طرف پیام های عاشورا هنوز پررنگ است و پررنگ وپرجاذبه خواهد ماند، و برای همیشه تربیت ساز و حرکت آفرین خواهد بود.

پایان پیام/

http://www.shabestan.ir/detail/News/415303

 


<      1   2   3   4   5   >>   >