سفارش تبلیغ
صبا ویژن

93/9/10
6:33 عصر

هفتم صفر؛ شهادت امام حسن(ع) یا ولادت امام موسی کاظم(ع)

بدست دست نوشت در دسته امام حسن مجتبی، امام موسی کاظم

ابوالحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم شیعیان و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است . بر طبق برخی نصوص تاریخی آن حضرت در ابواء(منزلى میان مکه و مدینه) در روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.کنیه آن حضرت ابوابراهیم بوده ولى به ابوعلى نیز معروف بوده‏اند.مادر آن حضرت حمیده کنیزى از اهل بربر(مغرب) یا از اهل اندلس(اسپانیا) بوده است و نام پدر این بانو را «صاعد بربرى» گفته‏اند.حمیده به «حمیدة البربریة» و «حمیدة المصفاة» نیز معروف بوده است.برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده‏اند.امام موسى الکاظم(ع) هنوز کودک بود که فقهاى مشهور مثل ابوحنیفه از او مسأله مى‏پرسیدند و کسب علم مى‏کردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بیست سالگى به امامت رسید و 35 سال رهبرى و ولایت شیعیان را بر عهده داشت. در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی عضو از اساتید وپژوهشگران حوزه علمیه قم وعضو هیئت علمی مرکز تخصصی ائمه اطهار (ع) به بررسی ابعادی از زندگی امام کاظم(ع) پرداختیم که اکنون از نظر شما می گذرد.

*عموم مردم و حتی برخی از کارشناسان می گویند که ائمه بعد از امام حسین(ع) کارهای سیاسی انجام نمی دادند یعنی برای پس گرفتن حکومت و ... تلاشی نکردند و در قیامهای بعد از شهادت امام حسین(ع) ساکت بودند. نظر شما در این مورد چیست؟

اگر کسی این گونه تلقی کند که مشی ائمه(ع) بعد از شهادت امام حسین(ع) عوض شد، یا به تعبیر بسیار بدی که توسط بعضی از افراد به کار گرفته شد و گفتند مشی ائمه پس از امام حسین(ع) به تدریج عقلانی شد، در مورد اینها باید گفت یا تتبع تاریخی ندارند و یا مشکل فکری و عقیدتی دارند، یعنی اصلا جایگاه امام و امامت را نشناخته اند که چنین حرفی را می زنند. اگر ما به ائمه(ع) همانند افراد عادی نگاه کنیم ممکن است کسی چنین برداشت غلطی را داشته باشد ولی این بزرگواران حجج الهی هستند، مقام معظم رهبری تعبیری دارند که بسیار زیبا و در این مورد راهگشاست. ایشان می فرمایند: ما باید تاریخ ائمه(ع) را به صورت یک تاریخ پیوسته 250 ساله ببینیم؛ انگار یک نفر 250 سال عمر و در این مدت توجه با توجه به شرایط مختلف عکس العملهای مختلفی داشته است. بنابراین عملکرد بظاهر متفاوت ائمه(ع) ناظر به شرایط زمانی و مکانی است، اما همه دنبال یک هدف و در یک راستا بودند و مقصد واحدی را پی گیری می کردند، در قالبها وروشهای مختلف به دنبال یک هدف بودند، از این رو هر کدام از ائمه(ع) اگر جای یکدیگر بودند همان موضع را می گرفتند، یعنی نباید شک کرد اگر امام حسین(ع) در جایگاه امام حسن(ع) بود و در همان ظرف زمانی می خواستند تصمیم بگیرند همان موضعی را می گرفتند که امام مجتبی(ع) گرفت، و اگر امام حسن(ع) هم در شرایط امام حسین(ع) بودند همان تصمیم قیام خونین را می گرفت  و ... .

*چه شاهدی برای این نظر خود دارید، استاد با ذکر مثالهایی نظر خود را مستند کنید؟

شاهد این نظر این است که امام حسین(ع)، بعد از شهادت امام حسن(ع) در سال 50 هجری تا سال 60 هجری در زمان حکومت معاویه همان سیاست امام حسن(ع) را ادامه دادند و تنها بعد از روی کار آمدن یزید بود که موضع گیری عوض شد، چون یزید کسی بود که حدود الهی  و حرمتها را علنی شکسته بود.

بنابراین در قبال تعبیری که بعضیها به کار بردند و گفتند بعد از امام حسین(ع)، حرکات ائمه بر مبنای محاسبات عقلانی صورت گرفت اگر خوش بین باشیم می گوئیم گوینده سخت تتبع ندارد و برداشت درست تاریخی ندارد اگر بخواهیم بدبین باشیم ناشی از خلل فکری و عقیدتی گوینده دارد که جایگاه امام و امامت را نشناخته است، تمام حرکات وسکنات وموضع گیریهای ائمه معصومین(ع) در جنگ وصلح عقلانی بوده چون سرمنشأ آن عصمت وطهارت است، وتتبع صحیح وفراگیر تاریخی نیز ما را به همین نتیجه می رساند.

*امام موسی کاظم(ع) چقدر به کار سیاسی اهتمام داشتند؟

امام موسی کاظم(ع) سالیان سال در زندان بودند اگر ائمه معصوم(ع) تنها شخصیتهایی بودند که از کارهای سیاسی دوری گزیده بودند و فقط به فکر عبادت و کارهای شخصی خود می پرداختند کسی به آنها کاری نداشت و چه ضرورتی داشت که ائمه معصومین(ع) به شهادت برسند. چه علتی داشت که امام موسی کاظم(ع) سالیان دراز از زندگی خودش را در سیاه چالهای زندان هارون سپری کند که در زیارت نامه داریم «السلام علی المعذب فی قعر السجون: سلام بر آقایی که در سیاه‌چالها شکنجه شد.» امام موسی کاظم(ع) شخصیتی بودند که حکومت عباسی و هارونی از ایشان می ترسیدند و احساس خطر می کردند، لذا ایشان را از مدینه به مرکز خلافت آوردند تا زیر نظر داشته باشند.

اگر بخواهم شاهد دیگری در مورد طلب حکومت و گرفتن حق امامت داشته باشم، جریان تعیین حد فدک است که بین هارون الرشید عباسی و امام موسی کاظم(ع) روی داد .فدک، جریان مفصلی دارد. اصل مسأله غصب فدک مسأله سیاسی برای مقابله با امامت بود، در حکومتهای مختلف چندین بار را به بنی الزهراء دادند و دگربار غصب کردند و ... . اجمال قضیه فدک بین امام موسی کاظم(ع) و هارون این است که یکبار هارون الرشید به امام موسی کاظم(ع) گفت: شما محدوده فدک را معین کنید ما می خواهیم فدک را به شما بازگردانم. امام کاظم(ع) به هارون فرمودند: اگر محدوده فدک را بگویم شما آنرا پس نمی دهید. هارون گفت: شما بگوئید من پس می دهم. امام(ع) فرمودند: یک طرف آن عدن، یک سمت آن به سمرقند، یک سمت آن به آفریقا و یک سمت آن به ارمنیا می رسد، حضرت نقشه جغرافیایی حکومت پهناور هارون را برایش کشید! رنگ چهره هارون سیاه شد و گفت: در این صورت دیگر جایی برای من باقی نمی ماند. پس پاشو و جای من بنشین. این داستانی است که تاریخ نقل کرده و ابن شهراشوب در کتاب المناقب آنرا آورده است.

فدک سرزمین معینی در خارج مدینه بود که رسول خدا(ص) بدستور خدا آن را به فاطمه زهرا(ع) بخشیده بود، که پس از رحلت رسول خدا(ص) تکیه زنندگان بر مسند قدرت آن را غصب کردند، و همه می دانند این محدوده جغرافیایی ترسیم شده توسط امام کاظم (ع) را ندارد. محدوده بیان شده توسط حضرت در واقع جغرافیای خلافت آن روز اسلامی بود، یعنی منظور امام(ع) این بودند حکومت از آنِ ماست، یعنی اگر قرار بود هارون چیزی را پس بدهد باید حکومت را پس می داد. این روایت نشان دهنده این است که ائمه معصومین(ع) اولا حکومت بنی عباس و بنی امیه و ... را باطل می دانستند و ثانیا اینکه ابایی نداشتند که بگویند مسند قدرت وخلافت جایگاه ماست. همه ائمه کارهای سیاسی می کردند و اصولا زندگی شان زندگی سیاسی بود، سیاسی به معنای رسیدگی به زندگی و امور مردم. رسیدگی به امور مردم وحکومت داری در ذات اسلام است، اصلا اسلام بدون سیاست معنا ندارد. در زمانی که تنها حضرت رسول(ص) ، علی بن ابیطالب(ع) و حضرت خدیجه(س) مسلمان بودند در دعوت عشیره اقربین حضرت فرمودند هر کدام از شما زودتر ایمان بیاورد، خلیفه و جانشین من می شود. رسول خدا(ص) در وقت ضعف اسلام در فکر جانشینی خویش و آینده اسلام است. در داستان غدیر هم بحث خلافت و امامت به طور مبسوط تری بیان شد. اصلا اسلام بدون حکومت معنا و امکان اجرا ندارد، لذا رسول اکرم(ص) حکومت را تشکیل داد. امیرالمؤمنین(ع) هم وقتی فضا مهیا شد، حکومت را به دست گرفت. امام حسن(ع)هم در زمان کوتاهی در رأس حکومت بودند و بقیه ائمه(ع) هیچگاه سیاست وحکومت را بد ندانستند، اما وظائف تعریف شده وتقسیم شده بود، در دوره امام باقر(ع) وامام صادق (ع) باید معارف اصیل اسلام تبیین وگسترش می یافت، ولی این به معنای سیاست گریزی نبود، امام صادق(ع) به ابومسلم خراسانی که آمده بود با ایشان بیعت کند فرمود نه تو یار منی ونه این زمان زمان من است، پس این یعنی سیاست تعریف شده ای که خود حضرت در آن مسیر گام بر میداشت، واز درون نیات سیاست بازان هم باخبر بود، لذا دست رد به دعوت ابومسلم زد، .

در زیارت جامعه تعبیر «ساسة العباد» در مورد ائمه(ع)  وجود دارد،زیعنی شما سیاستمداران بندگان هستید، ویا: «الامام عارف بالسیاسة: یعنی امام کسی است که سیاست را می داند.» تعبیر سیاست در روایات بسیار وجود دارد. خلاصه آنکه اسلام بدون سیاست و حکومت معنا ندارد، ولی نه هر حکومتی وبا هر قیمتی، حکومتی چون حکومت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) که در آن هوا و هوس، طمع و ... وجود ندارد و در پی اجرای احکام خداوند و اداره امور مردم است. ولی این نیاز به بستر وزمینه است که گاهی فراهم است و گاه فراهم نیست، گرچه باید در پی فراهم آوردن بستر وزمینه بود، منتها اگر در فضایی زمینه فراهم نباشد به این معنا نیست که ائمه در پی آن نباشند، ببینید وقتی خواستند از امام حسین(ع) بیعت بگیرند ایشان توصیفی از خودش و توصیفی از یزید دارد. در مورد خودشان می فرماید: ما خاندان پیامبریم، معدن رسالتیم. خانه ما محل آمدوشد ملائکه  و محل رحمت الهی است. آغاز و پایان امر با ماست. در مورد یزید هم می فرماید: یزید فاسق و شرابخوار و قاتل نفس محرمه است، کسی است که آشکارا فسق را مرتکب می شود. بعد می فرماید: کسی مثل من با شخصی مثل یزید بیعت نمی کند.. بعد فرمود: خواهید دید چه کسی سزاوارتر است به خلافت و بیعت. در کلمات امام حسین(ع) بحث خلافت و حکومت زیاد هست، خلاصه اینکه هیچ فرقی بین سیاست امام حسین(ع) و بقیه ائمه(ع) وجود ندارد و همه ائمه(ع) در پی حکومت و کارهای سیاسی بودند منتها جلوه های کار سیاسی فرق می کند و تابع شرایط زمانی و مکانی است. البته این نکته را هم باید دانست که سیاست و حکومت در واقع زیرمجموعه ولایت است. ولایت معنای عامی دارد که بسیار فراتر از حکومت سیاسی مصطلح است، بنابراین ولایت برای همه معصومین(ع) بوده است و اگر زمینه ای برایشان فراهم می شد حکومت را به دست می گرفتند و اگر هم فراهم نمی شد به هر شکل ممکن مخالفت می کردند، و این کارها باعث می شد که نوعا گرفتار بودند و و همگی به شهادت رسیدند یا با ضربه شمشیر یا به واسطه زهری که به آنها در زندان یا منزل خورانده شد.

*سیره امام کاظم ودیگر امامان(ع) در خونخواهی امام حسین(ع) چه بود و برای عزاداری امام حسین(ع) چه کارهایی انجام می دادند؟

بعد از شهادت امام حسین(ع) سه سال مجلس عزای امام حسین(ع) به صورت پیوسته در مدینه انجام شد و امام زین العابدین(ع) برای حاضران در مجلس عزا، غذا می پخت. اطعامی که امروزه در مجالس امام حسین(ع) مرسوم است آغازگرش امام سجاد(ع) بودند. بسیاری از جلو های عزاداری ریشه از همان زمان دارد، در زیارت ناحیه آمده است: «لاطمات الوجوه» . اهل بیت(ع)  مخصوص امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) شعرا را جمع می کردند و می فرمودند برای امام حسین(ع) شعر بگوئید. می فرمودند همان طور که در منطقه خودتان برای امام حسین(ع) شعر می گوئید و عزاداری می کنید همان گونه و به همان سبک الآن وپیش من عزاداری کنید.  در روایات آمده شاعری شعر می خواند و امام صادق(ع) گریه می کردند از پشت پرده، خانمها بچه کوچکی را آوردند ودر دامن امام صادق(ع) گذاشتند و حضرت بلند بلند گریه کردند، یعنی خانمهای خاندان خواستند داستان حضرت علی اصغر(ع) را تداعی کنند. واین یعنی مجسم کردن واقعه عاشورا که مورد تأیید اهل بیت(ع) است. امام محمد باقر(ع) از اموال خودش وصیت کردند که 10 سال در منا روضه بخوانند. مردم در ایام حج واجب سه روز در منا هستند، رمی جمرات می کنند و اعمال دیگری وجود ندارد. در بهترین مکان که مردم از همه دنیا جمع می شوند حضرت وصیت کردند که مراسم عزا برای امام حسین(ع) برپا شود.

عزاداری امام حسین(ع) در روایات همه ائمه(ع) وجود دارد. از اول محرم کسی در چهره امام رضا(ع) لبخند نمی دید. روز عاشورا که از خود بی خود می شدند و می فرمودند: در چنین روزی بود که امام حسین بن علی(ع) را به شهادت رساندند. این سیره و آداب و رسوم سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شد تا به دست ما رسید.

بعد از قضیه کربلا خاندان اهل بیت(ع) در مدینه لباس سیاه به عنوان عزای امام حسین(ع) پوشیدند، یعنی رنگ سیاه مشخص شد و حتی مستحب است که در عزای امام حسین(ع) لباس سیاه پوشیده شود. همه اهل بیت(ع) عزاداری امام حسین(ع) را با جلوه های مختلف سفارش کردند منتها باید در دایره شرع ودر محدوده فتاوای فقها باشد، ولی ایت شور مجالس حسینی باید حفظ شود، امام خمینی(ره) فرمود: مکتب هیاهو می خواهد و باید پایش سینه بزنند، این شور نباید گرفته شود. این شوری که تا به الآن بوده و جوانها را به خیابانها می کشاند ومجالس اهل بیت(ع) را گرم نگه می دارد باید حفظ و صد البته هدایت شود که خدایی نکرده نااهلان از آن سوء استفاده نکنند و بتوان بهره واقعی در مسیر تربیت وانسان سازی از آن گرفت.

سفارش به زیارت امام حسین (ع) در هر شرایطی عجیب است، امام هادی(ع) بیمار شد، افرادی را به کربلا فرستاد تا زیر گنبد امام حسین(ع) برای سلامتی ایشان دعا کنند. همواره زیارت امام حسین(ع) با خوف همراه بود، در روایات آمده است که به امام صادق(ع) غرضه داشتند: وضعیت ناامن است اگر به زیارت امام حسین(ع) برویم خطر دارد، چه کنیم؟ حضرت فرمودند: بروید. حتی با احتمال وقوع ضرر حضرت سفارش کردند که بروید، در صورتی که برای سفر حج اگر ناامنی باشد فقها می گویند لازم نیست که بروید، اما در خصوص زیارت امام حسین(ع) حتی اگر وضعیت ناامن باشد اهل بیت(ع) سفارش کردند که خطرات را به جان بخرید و بروید تا این چراغ روشن نگه داشته شود.

*طبق اقوالی شهادت امام حسن در روز 7 صفر اتفاق افتاد. چرا این مناسبت در تقویم نیامده است، می گویند درقم مجالس عزا برپا می کنند، چه مستنداتی برای این قول وجود دارد؟

متاسفانه روز هفتم صفر جلوه خوبی را نمی بینیم، از یک طرف به عنوان روز میلاد امام کاظم(ع) رادیو و تلویزیون تبریک می گوید، اما همزمان در شهرهای مذهبی مثل قم،کربلا و نجف از گذشته های دور مجالس عزاداری برپاست، وبازار به عنوان شهادت امام حسن مجتبی(ع) تعطیل است. این تبریک با این مجلس عزا همخوانی ندارد، وبه ذوق می زند.

در رابطه با روز شهادت امام حسن مجتبی دو نقل تاریخی است، یکی اینکه در روز 28 صفر هست که در تقویمها آمده است، ودیگر آنکه در 7 صفر است، مرحوم شیخ بهایی در توضیح المقاصد آورده است که شهادت امام حسن(ع) در 7 صفر بوده است، در 7 صفر در بیوت مراجع تقلید در قم ونجف مجالس عزا برپاست و حوزه های علمیه وبازار تعطیل است. از طرف دیگر برای شهادت امام کاظم (ع) هم 7 صفر آورده اند که در تقویم ها آورده اند، ومشی صدا وسیما هم براساس آنست، ولی قول دیگری هم وجود دارد که در ذی الحجه است، مرحوم کلینی در کافی وبرقی در محاسن ودیگران ولادت آن حضرت را پس از انجام مراسم حج امام صادق(ع) ودر ابواء آورده اند، گرچه دقیقا معین نشده است ولی می توان حدس زد که پس از بیست وسوم ذی حجه است، بسیار مناسب است که در هفته ولایت ویا پس از روز مباهله یک روز را به عنوان میلاد امام کاظم (ع) داشته باشیم، وماه ذی الحجه ماه شادمانی است، بنابراین چه اصراری است که حتما روز 7 صفر به عنوان ولادت آن حضرت گرفته شود، محرم و صفر ماه عزاست، وتبریک ناخوشایند است، البته باید برای وقت میلاد امامان(ع) برنامه های خوبی داشته باشیم و واقعا از این جهت کم و کاستی داریم. بعد از ماه محرم و صفر، ماه ربیع است که میلاد پیامبر(ص) در آنست، ویا و ولادت حضرت زهرا(س) و دیگر ائمه(ع) را داریم که باید به خوبی جلوه شادی داشته باشد. پس همان طور که به شهادتها اهمیت می دهیم در شادی ها هم باید در حد مطلوب جلوه شادی داشته باشیم. بنابراین پیشنهاد من است تبریک گفتن هیچ مناسبتی در ماه محرم و صفر ندارد. روایت شهادت امام حسن(ع) در این روز هم این بحث رامضاعف کرده است. شهادت امام رضا(ع) را در عراق 17 صفر می گیرند که در ایران مرسوم نیست اما چون 7 صفر هم میلاد و هم شهادت داریم جلوه بدی پیدا کرده است، بنابراین پیشنهاد من این است با توجه به اینکه تولد امام کاظم(ع) قول دیگری دارد اگر این قول به عنوان میلاد معتبر دانسته شود بسیار بهتر خواهد بود، تا در 7 صفر مجلس عزای امام حسن(ع) به طور مستقل برپا شود وحق این امام مظلوم بهتر ادا شود و مجالس پرشور در امام مجتبی(ع) گرفته شود.

 =============

لازم به یادآوری است که آنچه در روزنامه قدس یکشنبه نهم آذر 1393 در شماره 7709 ص 9 چاپ شده است سوال آخر این مصاحبه را حذف کرده است.