سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/5/10
7:25 عصر

نمی از یم رمضان/23

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/10 - ساعت : 22 : 19 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/23- گناه لکه سیاه زندگی است که آثار خودش را به صورت مستقیم در رفتار انسان نشان می دهد، و بازتاب شخصی و اجتماعی دارد/ اگر گناه فراگیر شود عذاب می آید و تر و خشک را می سوزاند

حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، استاد و پژوهشگر حوزه در گفتگو با «نسیم» به شرح دعای روز بیست وسوم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم خوانندگان می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ اغسِلْنی فیهِ من الذُّنوبِ وطَهِّرْنی فیهِ من العُیوبِ وامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَى القُلوبِ یا مُقیلَ عَثَراتِ المُذْنِبین».
خدایا مرا در این روز از گناهان بشوی وپاکیزه گردان، و مرا از عیب ها پاک کن، و دلم را به تقوای دلها بیازما، ای گذرنده از لغزش های گناهکاران .


در دعای روز بیست و سوم ماه مبارک سه جهت مورد توجه قرار گرفته است:
1) گناه
2) عیب
3) تقوای دل
در فراز اول دعا این گونه می خوانیم:« اللهمّ اغسِلْنی فیهِ من الذُّنوبِ» خدایا مرا در این روز از گناهان بشوی.
گناه لکه سیاه زندگی است که اثار خودش را به صورت مستقیم در رفتار انسان نشان می دهد، و بازتاب شخصی و اجتماعی دارد. به گونه ای که اگر گناه فراگیر شود عذاب می آید و تر و خشک را می سوزاند. پرده دری، نازل شدن بلاها، دگرگونی نعمت ها ، مستجاب نشدن دعاها از آثار گناه است که در دعای کمیل آمده است ، در اول دعای کمیل چنین می خوانیم:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ خدایا ببخش آن گناهانى را که پرده های پاکی را مى‏درد
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ
خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من کیفر عذاب نازل مى‏کند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ خدایا ببخش آن گناهانى را که نعمتها را دگرگون می سازند
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ خدایا ببخش آن گناهانى را که پذیرش دعا را باز می دارد
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ خدایا ببخش آن گناهانى را که بلا فرو ‏فرستد.
گناه کردن باعث می شود که یک لکه سیاه در دل ایجاد شود، اگر انسان توبه کرد این لکه سیاه پاک می شود، ولی اگر توبه نکرد با افزایش گناه لکه سیاه بیشتر وسیاه تر می شود تا آنجا که بر صفحه دل غلبه پیدا می کند، و دیگر رستگار نمی شود و علاج پذیر نیست.
توبه برای بازگشت سریع است، و هیچ چیز مثل گناه قساوت قلب نمی آورد.
مشکلات، گرفتاری ها، و بیماری های ما به سبب عملکرد بد ما وگناهان ما است. خداوند در سوره شوری آیه 30 می فرماید: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر»
هر مصیبتى به شما رسد بخاطر کارهایی است که انجام داده‏اید، و بسیارى را نیز عفو مى‏کند!
ودر سوره مدثر آیه 38 می خوانیم:« کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَة» هر کسی در گرو کاری است که کرده است.
گناه سبب می شود جلوی روزی انسان گرفته و از انسان سلب توفیقشده و نعمت ها از وی ستانده شود. حتی گاه گناهان باعث می شوند که که مرگ انسان جلو بیفتد. این همه آثاری است که در گناه وجود دارد.
گناه وگناه کار را نباید در دل جای داد، در روایات آماده است: « دوست دار گناهکار نیز خودش گناهکار است» در این جا نقش مهم امر به معروف و نهی از منکر خودش را نشان می دهد. جای تأسف دارد که وقتی کسی امر به معروف ونهی از منکر کند صدای اعتراض وناخشنودی بلند شود، واز آن طرف هزاران گناه ومعصیت علنی عادی جلوه کند! این یعنی منکر معروف شده ومعروف منکر، واین یعنی آژیر خطر!
همچنین در روایات آمده است: «اگر گناه کردید به گناه خود خوشحال و راضی نشوید که از اصل گناه ،گناهش بیشتر است.» ملامت نفس و استغفار خوب است وبرای آغاز صفحه جدید زندگی است، اما اگر کسی از انجام گناه خرسند وخوشحال باشد، معنای این کار این است که راه بازگشت را به روی خود بسته است وطاغی وسرکش شده است، پس باید مراقب بود تا طغیان نکنیم، و پس از انجام گناه خوشحال نباشیم، که این خرسندی پس از گناه از خود انجام گناه بدتر است.
امیرالمومنین(ع) می فرماید: «اى مردم همانا گناهان‏ سه‏ گونه‏ اند :
1)گناهى که آمرزیده است،
2) و گناهى که آمرزیده نشود،
3) و گناهى که بر صاحبش هم امیدوار و هم بیمناکم،
پرسیدند : اى امیر مؤمنان، آنها را براى ما بیان فرما.
فرمود: آرى اما گناه آمرزیده: گناه آن بنده‏اى است که خداوند او را در دنیا بر گناهش عقوبت کند؛ پس خدا بردبارتر و کریمتر از آن است که بنده خود را دو بار عقوبت کند،
و اما گناهى که آمرزیده نشود؛ ستمکاریهائى است که بندگان برخى به برخى کنند، زیرا چون خداوند سوگند یاد کرده و فرموده است: بعزت و جلالم سوگند که ستم هیچ ستمکارى (بدون کیفر) از من نگذرد گرچه زدن مشتى بمشتى باشد یا مالیدن (دستى) بدستى باشد..
و اما گناه سوم گناهى است که خداوند بر خلقش پنهان داشته، و توبه از آن را بر گنهکار روزى کرده، و بوضعى درآمده که از گناهش بیمناک و بپروردگارش امیدوار است، پس ما براى او (یعنى این شخص گنهکار) همان حال را داریم که خودش آن حال را براى خود دارد امید رحمت براى او داریم، و از عذاب نیز بر او بیمناکیم. »
خلاصه این فرمایش این شد که گناهان بر سه دسته اند:
1- گناهان آمرزیده شده؛ گناهانی که انجام دهنده آن در دنیا مکافات ومجازات انجام آن را کشیده وچشیده است، این شخص دگر بار عذاب نمی شود.
2- گناهان آمرزیده نشده؛ گناهانی که مربوط به حق الناس است.
3- گناهانی که سرانجام آن خیلی روشن نیست، وآن گناهانی که انسان انجام داده وخداوند آن را پوشانده است وانجام دهنده آن نیز توبه کرده است، در حالتی ما بین خوف ورجا، ترس وامید به سر می برد، (در اینجا ترس خوب است ولی نباید به حد نا امیدی برسد که آن گناهی بس بزرگتر از خود آن گناه هست، وباید امید به لطف وعنایت خدا داشت که او ارحم الراحمین است).
یک سری از مردم به سبب گناهانی که در دنیا انجام دادند گرفتاری وبیماری پیدا می کنند، که باعث پاک شدنشان می گردد، ویا سکرات مرگ آنها به سختی انجام می شود، تا با پرونده صاف به آن دنیا بروند، و این گرفتاری ها و سختی ها کفاره گناهان آن ها می شود.
تعدی وتجاوز به حق الناس گناهی است که با گفتن العفو وریختن اشک پاک وبخشیده نمی شود، کسی که ظلم کرده ومال مردم را خورده است ویا آبروی کسی را برده است هر چقدر که شب های قدر را احیا بگیرد جبران گناهش را نمیکند، وباید برای جبران کاری که کرده است اقدام عملی کند، مثلا مال خورده شده را به صاحبان آن برساند، واگر دروغ، غیبت، تهمت به کسی زده است جبران کند وحلالیت طلبد. به قدری حق الناس اهمیت دارد که خون شهید که پاک کننده تمامی گناهان است نمی تواند از عهده حق الناس برآید.
باید دانست که آسیب گناه بسیار بالاتر از آسیب غذای مسموم در جسم انسان است، رسول اکرم(ص) می فرماید: « تعجب می کنم از کسی که می خواهد غذا بخورد و مواظب است غذا به سلامتی اش آسیب نرساند اما از انجام گناهان ابایی ندارد و از آتش نمی ترسد.»
هرکس باید سر در گریبان خود نهد وبه اصلاح خویش پردازد، این سخن به معنای آن نیست که در برابر گناه علنی واکنش نشان ندهد، چرا که آن منکر است ونهی از منکر وظیفه شرعی عمومی است، بلکه مقصود آن است که گاه انسان تنها خطای دیگران را می بیند وخطای خود را فراموش کرده است، در حدیثی قدسی که از امام رضا (ع) نقل شده است آمده :« ای فرزند آدم! گناهان مردم باعث نشود تو گناهان خود را فراموش کنی».
انسان نباید گناه کوچک را؛ کوچک حساب کند چرا که منجر به انجام گناه بزرگ تر و بالاتر می شود، ویاد بیاوریم که تمامی اعمال ماندگار هستند وآنها را خواهیم دید، رسول خدا(ص) می فرماید: « هیچ گناهی را دست کم نگیرید، و از گناهان کبیره اجتناب کنید. انسان در قیامت به گناهان خویش نگاه می کند و زردآب وخون از چشمش می ریزد، خداوند می فرماید: « یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد».
روزى که هر کسى هر کار نیکى که کرده حاضر بیابد و هر کار بدى که کرده، دوست دارد که کاش میان او و کارهاى بدش جدایى دورى مى‏بود. خدا شما را از [نافرمانى‏] خویش بیم مى‏دهد، و خدا به بندگان مهربان است».
رسول خدا(ص) در حدیثی به ابوذر می فرماید: « انسان مؤمن گناه خود را چون صخره بزرگی بیند و هر لحظه می ترسد که بر رویش بیفتد، اما انسان کافر گناهش را مانند مگسی بیند که روی بینی او می نشیند و میرود.» یعنی آن را دست کم می گیرد.
مرگ زودرس نیز از آثار گناه است، در یک روایت از وجود امام صادق(ع) آمده است: « آن مقداری که مردم به خاطر گناهانشان می میرند بیشتر است از مقداری که به خاطر رسیدن اجلشان می میرند.»
این آثاری است که گناه از خودش نشان می دهد. در فراز دوم دعا می خوانیم:« وطَهِّرْنی فیهِ من العُیوبِ » و مرا از عیب ها پاکم کن.
عیب یا ظاهری است یا باطنی است؛ در این جا عیب ظاهری مانند بلندی و کوتاهی بیش از حد قد، چاقی و لاغری، و زشتی و زیبایی صورت مدّ نظر نیست؛ بلکه مقصود عیب باطنی و رفتاری است.
انسان پیش از آنکه که به عیب های مردم بپردازد باید به شناسایی و بر طرف کردن عیبهای خویش مشغول باشد. و نباید عیب جویی کند و آبروی برادر مومن اش را ببرد که اولین گامی را که در این مسیر بر می دارد در جهنم قرار دارد و خداوند آبروی او را مقابل مردم خواهد برد.
امیرالمومنین(ع) می فرماید:« فرزندم ؛ هرکس مشغول عیب خودش شود نمی تواند به عیب جویی از دیگران بپردازد.» همچنین حضرت فرمودند: « نادانی انسان به عیب خودش از بزرگترین گناهان است.»
ووقتی هم می خواهد عیب کسی را تذکر دهد باید به نحو خصوصی انجام دهد، گویا هدیه وتحفه ای است که به نزد وی می برد، امام صادق (ع) می فرماید:« دوست داشتنی ترین برادران من نزد من کسی است که عیب های من را نزد من هدیه آورد.»
همچنین هیچ شخصی حق ندارد تجسس کند تا عیوب دیگران را کشف وبرملا سازد. خداوند در سوره حجرات آیه 12 می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا »
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید.
رسول اکرم(ص) می فرماید: « در پی آن نباشید که عیب های مردم را پیدا کنید، و اگر این کار را کنید خداوند عیب های را آشکار می سازد.»
در فراز سوم این دعا می خواینم:« وامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَى القُلوبِ» و دلم را به پرهیزکاری دلها بیازما.
تقوای قلوب در قرآن کریم آمده است، در سوره حج آیه 32 می خوانیم: « ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ».
این است [فرایض خدا] و هر کس نشانه های عبادت خدای را بزرگ دارد، این کار نشانه پرهیزکاری دلهاست‏.
ریشه تقوی و پرهیزکاری در دل است؛ دل باید متقی و خدا ترس باشد تا آثار آن در رفتار و روش و منش انسان بنماید. شاید مقصود از درخواست امتحان دل این باشد که چنان کن که آمادگی شرکت در این امتحان سخت را داشته باشم، و از عهده این امتحان برآیم، وقهرا این آمادگی مقدمات زیادی را لازم دارد. مثلا کسی که می خواهد امتحان رانندگی بدهد تا گواهینامه بگیرد باید حتما آموزش اولیه وآمادگی شرکت در آزمون را داشته باشد. وقتی که انسان تقوای قلب داشته باشد آثارش در جوارح و اعضای بدن (گوش، چشم، دست، پا ..)، در کردار ورفتار انسان، ودر حرکات وسکنات وی نمایان می شود، واین یعنی آمادگی شرکت در این امتحان سخت.
در فراز آخر می خوانیم:«یا مُقیلَ عَثَراتِ المُذْنِبین.» ای گذرنده از لغزش های گناهکاران.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=577616



92/5/9
3:52 عصر

نمی از یم رمضان/22

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/9 - ساعت : 55 : 14 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/22- راه‌های رسیدن به خدا به عدد انفس خلائق است؛ راه‌ها برای رسیدن به پروردگار متعدد است به شرطی که همه در صراط مستقیم باشند، و بی‌راهه را راه نبینیم/ چهارده معصوم(ع) اهداف خلقت هستند که عالم به برکت وجود آن‌ها آفریده شده چرا که تجسم انسان‌های کامل هستند


حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، استاد و پژوهشگر حوزه در گفتگو با «نسیم» به شرح دعای روز بیست ودوم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم خوانندگان می شود:

بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَکَ، وأنـْزِل علیّ فیهِ بَرَکاتِکَ، وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِکَ، واسْکِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِکَ، یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین».
خدایا در این روز برای من درهای فضل ات رابگشا، وبرکاتت را بر من فرود آر، وبرای دست یابی موجبات خشنودی ات موفقم کن، و مرا در میان بهشتت جای ده؛ ای پذیرنده خواسته بیچارگان.


در دعای روز بیست و دوم تکیه بر عناوین ذیل شده است.
1) فضل و کرم وعنایت خدا
2) برکات خدا
3) اسباب وموجبات رضایت خدا
4)نگاه به آینده؛
در فراز اول دعا می گوییم:«اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَکَ» خدایا در این روز درهای فضل ات را به رویم بگشا.
این نشان دهنده این است که مسیر فضل خدا یکی نیست ؛ درهای فضل و عنایت خدا تنها یک در نیست و راه های مختلفی است. راه های رسیدن به خدا به عدد انفس خلائق است[1]. راه ها برای رسیدن به پروردگار متعدد است به شرطی که همه در صراط مستقیم باشند، وبی راهه را راه نبینیم که چاهی بیش نیست.
درهای فضل و عنایت خدا به گونه ها، علل و وجوه مختلف به روی انسان باز می گردد، و همچنان فراگیری وپیوستگی آن شامل حال وی می شود. همانگونه که از خداوند عنایت وتفضل او را میخواهیم، پیوستگی واستمرار آن را نیز خواهانیم که خود تفضل وعنایتی دیگر است. از این روست که هدایت یافتگان نیز هر روز- دست کم - ده بار می گویند: «اهدنا الصراط المستقیم»، ما را به راه راست هدایت کن.
اگر درهای عنایت و فضل خدا باز شود و پرتوی از آن شامل انسان گردد وضعیتش دگرگون می شود.
یکی از درهای فضل خدا، خلق بهترین افراد و قرار دادن آن ها در میان ما بود. چهارده معصوم (ع) به عنوان هدف های خلقت هستند که عالم به برکت وجود آن ها آفریده شده است چرا که آن بزرگواران تجسم انسان های کامل هستند. به عنوان نمونه باغبان تلاش میکند و زحمت می کشد تا به میوه های خوب برسد وآنها را بچیند؛ رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) انسان های کاملی هستند که هدف غایی آفرینش اند، چرا که آنان برای همیشه در اوج قله ایستاده اند.یکی از راه هایی که می توان به فضل خدا رسد تمسک وتوسل به ایشان است، که اگر ائمه معصومین(ع) یک توجه و نگاهی کنند زندگی انسان عوض می شود. رسول خدا وائمه (ع) وسائط فیض واسباب فضل خداوندند. اهل بیت(ع) درهای فضل تضمین شده هستند.
روزی یکی از شعرا برای امام علی (ع) شعری سرود و گفت:« به ذره گر نظر لطف بوتراب کند» اما هرچه تلاش کرد برای سرودن مصرع دوم آن چیزی به ذهنش نرسید. از این موضوع خیلی ناراحت و اندوهگین شد که چرا توانایی کامل کردن بیت را ندارد. کسی حضرت امیرالمومنین (ع) را در خواب دید که فرمود به او بگو:« به آسمان رود کار آفتاب کند.»
شاعر در این بیت ما را به ذرات بسیار ریز معلق در هوا تشبیه کرده است، واگر این ذره بی مقدار مورد توجه وعنایت امیرالمومنین(ع) قرار گیرد می تواند به آسمان رود وچون خورشید بدرخشند.
در احوالات علامه طباطبایی فیلسوف بزرگ و صاحب کتاب المیزان آمده است که در چهار سال اول طلبگی هرچه درس می خواند متوجه نمی شد! سرانجام توسلی پیدا میکند وپس از آن احساس می کند که مطالب درسی را درک می کند، وآنقدر پیش رفت که از نوابغ محسوب شد، وبزرگانی چون آیت الله مطهری از شاگردان ایشان هستند. من یاد دارم که ایشان عصرها قدم زنان با عصایی که در دست داشت از خانه خود در صفائیه قم به حرم حضرت معصومه (ع) مشرف می شد، وپس از زیارت، تا خانه تک وتنها ذکرگویان راه را می پیمود، وتنها فضلای حوزه ایشان را می شناختند، ومردم عادی بدون آنکه او را بشناسند از کنارش رد می شدند.
بزرگان ما با همین زیارات وتوسلات به جایی رسیده اند، امام خمینی که حدود 13 سال در نجف اشرف تبعید بود هر شب سه ساعت پس از غروب آفتاب به حرم امیر مؤمنان علی (ع) مشرف می شد وزیارت جامعه می خواند، اگر آن توسل وعنایت امیر مؤمنان(ع) نبود آن همه توفیق که مهمترین آنها بنیان گذاری نظام جمهوری اسلامی ایران است بدست نمی آمد.
در فراز دوم می خوانیم:« وأنـْزِل علیّ فیهِ بَرَکاتِکَ » و برمن برکاتت را نازل کن.
در فراز دوم از برکات ماه مبارک صحبت می کنیم نه فقط برکت. یعنی من یک برکت نمی خواهم برکات زیادی می خواهم. از بزرگ باید بزرگ خواست چرا که او سخی ترین سخاوتمندان، اجود الاجودین واکرم الاکرمین است (المصباح المتهجد/424). از بزرگ باید خواسته بزرگ داشت، خواسته ای که دنیا وآخرت ما را فراگیرد: « رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار» خداوند ارحم راحمین است و همه امور در دست اوست.
برکات مصادیق متعددی دارد: برکت در عمر، برکت در مال، برکت در زندگی، برکت در نسل و ذریه، برخی از مردم اموال و اولاد دارند اما از آن خیر و برکت نمی بینند. به عنوان نمونه چندی پیش در گزارشی خواندم که سرمایه داری در تهران از دنیا رفت، او اموال زیادی داشت اما تنها زندگی می کرد وفرزندان وی او را رها ودر خارج از کشور زندگی می کردند، آنان پس از آگاهی از مرگ پدر به ایران آمدند تا پس از دفن پدر برای تقسیم ارث اقدام کنند، در غسالخانه بهشت زهرا متوجه شدند که پدر تمام ثروت خویش را به زنی که در دوره تنهایی خدمت وی را کرده بود بخشیده است، از ماجرا بسیار ناراحت شده و بدون این که پدر را تجهیز کنند و او را کفن و دفن کنند بازگشتند! این فرد هم پول داشت و هم اولاد، اما از اولاد برکت و خیری ندید.
برخی اموال فراوان دارند و با آن مسجد، حسینیه، مدرسه، بیمارستان، درمانگاه می سازند وکارهای خیر انجام می دهند، این مصداق برکت در مال است، کسانی که مقداری از اموال خویش را خرج مستمندان می کنند و به دادن زکات و خمس مال خویش ملتزم هستند نه تنها مال آن ها کم نمی شود بلکه افزون نیز می شود. اما برخی دیگر مال خویش را به گونه حرام مصرف میکنند و مثلا ربا می دهند. ویا فرض کنید که هنرمندی است که با ساخت ویا بازی در یک فیلم وسریال خوب آثار مثبت فرهنگی تربیتی از خود بجای می گذارد، ودر مقابل آن هنرمندی است که صنعت فیلم وسینما را برای انحراف جوانان وگسترش فساد می خواهد.
به هر صورت از خداوند برکات را در همه چیز از جمله: نسل، علم، مال و عمر قرار دهد. برخی 90 سال عمر میکنند اما از آنان هیچ چیز باقی نمی ماند، اما برخی دیگر با عمر کم آثاری ماندگار از خود می نهند که تا چند نسل پس از آنان نام خوش و نیکو باقی می ماند.
در فراز سوم می خوانیم:« وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِکَ» و برای اسباب خشنودی ات موفقم کن.
انجام واجبات و مستحبات باعث خشنودی خداوند است؛ خشنودی خدا به این معنا نیست که برای خداوند سودی دارد بلکه تنها سبب رضایت خداوند است وسود ومنفعت آن به خود ما باز می گردد. کارهای فراوانی سبب خشنودی خداوند می شود: اطعام طعام، کمک به خلق خدا، قرض دادن، کمک به ایتام، نیکی به پدر و مادر، کمک به ازدواج جوانان، یاری رساندن به افرادی که بیمارند و توان عمل جراحی یا تهیه دارو را ندارند، و احترام به مردم همه موجبات رضایت و خشنودی خدا است. خلاصه موجبات خشنودی و رحمت خدا فراوان است.
خوب است که نگاه فراگیر داشته باشیم، ببینید چگونه در دعاهای ماه مبارک رمضان این دید ونگاه وجود دارد: «خدایا دارا کن هر ندارى را، خدایا سیر کن هر گرسنه اى را، خدایا بپوشان هر برهنه را ؛ خدایا ادا کن قرض هر قرض دارى را، خدایا بگشا اندوه هر غمزده را، خدایا به وطن بازگردان هردور از وطنى را، خدایا آزاد کن هر اسیرى را، خدایا اصلاح کن هر فسادى را از کار مسلمانان، خدایا درمان کن هر بیمارى را، خدایا ببند رخنه فقر ما را به وسیله دارائى خود، خدایا بدى حال ما را بخوبى حال خودت مبدل کن، خدایا ادا کن از ما قرض و بدهیمان را و بى نیازمان کن.»
نگاه اسلام یک نگاه فراگیر است و به کل بشر نگاه دارد، واین همان نگاه جهانی است که در جهانی شدن قابل درک است، اگر بتوانیم جلوه واقعی اسلام را به جهانیان خوب عرضه کنیم همه مجذوب آن خواهند شد، وای کاش هنرمندان ما بجای ساخت این همه فیلم وسریال که به عروسی ختم می شود در این مسیر گام بر می داشتند، اسلام محمدی وعلوی نگاه مهر ورزی به همه بشر دارد، اما آنچه که در رسانه جهانی وبنگاه های خبرپراکنی صهیونیستی می بینیم معرفی اسلام ومسلمانان با برچسب های خشونت، جنایت وخون ریزی است، که این نماد اسلام اموی است که امام حسین (ع) برای مقابله با آن جان خود وجان عزیزترین عزیزانش را تقدیم کرد. اسلام اموی امروز در قالب سلفی گری، وهابی گری، قاعده، طالبان، و.. جلوه واقعی اسلام را مخدوش کرده اند، وبا ارتکاب جنایت، خونریزی و آدم کشی خدمات شایانی به صهیونیستها می کند.
در فراز چهارم می گوییم:« واسْکِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِکَ »
و من را در میان بهشت ساکن کن.
در این فراز از دعا می خوانیم: خدایا من را در وسط بهشت جای بده . «بُحْبوحاتِ» معنای وسط دارد. همان گونه که در زندگی روز مره ما بالای شهر و پایین شهر داریم، وقیمت زمین در همه جای شهر یکسان نیست، بهشت نیز دارای مراتب است و همه جای آن یکسان نیست. و هرکس نمی تواند به همه جای آن داخل شود.
در باره حضرت جعفر طیار و ابا الفضل العباس(ع) آمده است که در بهشت دو بال دارند که به وسیله آن به هرکجا که بخواهند پرواز می کنند، و این در عوض این است که دو دست خود را از دست داده اند. آنها می توانند به همه جای بهشت روند، نه همه.
معلوم می شود که مرکز و وسط بهشت نسبت به مکان های دیگر بهشت برتری دارد، و شاید این امر بدان علت است که مرکز بهشت جایگاه انبیاء وائمه علیهم السلام است.
در حج نیز انسان ابتدا وارد عرفات سپس مشعر و بعد منی می شود؛ میانه مسیر مشعر است که اول حرم از آنجا شروع می شود. مستحب است افراد پا را در کف مشعر روی زمین بگذارند ؛ که در روایت است که اگر کسی این کار را بکند گویی در وسط بهشت (بحبوحة الجنة) است. (وسائل الشیعه14/ص17)
بنابراین در این فراز از خداوند می خواهیم ما را در وسط بهشت که بهترین جای بهشت است جای دهد .
در فراز آخر می خوانیم:« یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین.» ای اجابت کننده دعای بیچارگان.
انسان مضطر هنگام اضطرار پناهی جز ذات باری تعالی ندارد. به عنوان نمونه اگر کسی وسط دریا قایق اش بشکند چه مسلمان باشد چه کافر، چه با نماز باشد و چه بی نماز، اشکش جاری می شود و به خداوند توسل پیدا میکند.
مردى بحضرت صادق (ع) عرض کرد که مرا بر خدا دلالت و رهنمائى کن، حضرت فرمود: سوار بر کشتى شده ای؟ گفت: آرى.
فرمود: که آیا شده است که کشتى‏ بشکند‏ و تو در آن باشى در جایى که نه کشتى باشد که تو را برهاند و نه شنایی که تو را بى ‏نیاز کند؟
گفت: آرى.
فرمود: آیا در آنجا و در آن زمان دلت متوجه کسی شد که تو را نجات دهد؟
گفت: آرى.
امام صادق (ع) فرمود: این همان خداست.
در لحظه ای که انسان مضطر می شود دعا به اجابت می رسد، چرا که دیگر دعا خالص وبدرستی از دل بر میخیزد، خداوند در سوره نمل آیه 62 می فرماید«أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ» یا [کیست‏] آن کس که درمانده را- چون وى را بخواند- اجابت مى‏ کند، و گرفتارى را برطرف مى‏گرداند.
این درخواستها از زبان کسی صادر می شود که بیچاره است؛ و راهی ندارد جز آنکه در خانه خدا را بزند و از خودش راه بجوید. از این رودر فراز آخر می خوانیم: ای پاسخ دهنده دعاهای مضطران وبیچارگان.

________________________________________
[1] این سخن را فیض کاشانی در وافی، علامه مجلسی در بحار ومرآة العقول وحاجی سبزواری در شرح الاسماء الحسنی و.. آورده اند.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=576742




92/5/8
3:27 عصر

نمی از یم رمضان/21

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/8 - ساعت : 54 : 15 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/21- دستورات الهی وهدایتگری پیامبران(ع) به عنوان راهنمایی و دلالت وجود دارند، اما آن کسی که نوع مسیر را برمی‌گزیند خود انسان است؛ کسی مجبور نیست بد باشد یا خوب، اگر انسان برای بد بودن یا خوب بودن مجبور بود دیگر معنایی برای جهنم و بهشت وجود نداشت

در یادداشت حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، استاد و پژوهشگر حوزه در شرح دعای روز 21 ماه رمضان که در اختیار «نسیم»، گذاشته این چنین آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً، ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً، واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً، یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین».
خدایا! در این روز مرا به سوی رضا وخوشنودیت راهنمایی کن، و در آن راهی برای چیرگی شیطان بر من قرار نده، و بهشت را منزلگاه واستراحتگاهم قرار ده، ای بر آورنده نیاز جویندگان.
در دعای امروز سه جهت مطرح است:
اول: گام برداشتن در آنچه خشنودی خداست.
دوم : بسته شدن راه نفوذ شیطان.
سوم: جایگزینی در بهشت.
در فراز اول می خوانیم: «اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً» خدایا! در این روز مرا به سوی رضا وخوشنودیت راهنمایی کن.
ممکن است کسی بخواهد در راه رضای خدا حرکت کند اما نمیداند کدام مسیر را بپیماید، و احتیاج به دلیل و راهنما دارد.
به طور کلی دو مسیر در مقابل بشر قرار دارد: مسیر پیروی از خداوند و به دست آوردن رضوان خدا و آنچه مورد رضایت او است، ومسیر دیگر پیروی از شیطان و سزاوار نیران و آتش گشتن است.
انتخاب راه بر عهده ما است؛ دستورات الهی وهدایت گری پیامبران وائمه(ع) به عنوان راهنمایی و دلالت وجود دارند، اما آن کسی که نوع مسیر را برمی گزیند خود انسان است؛ هیچ کس مجبور نیست بد باشد یا خوب. اگر انسان برای بد بودن یا خوب بودن مجبور بود دیگر معنایی برای عذاب و ثواب، جهنم وبهشت وجود نداشت.
خداوند در سوره بلد آیات 5 تا 12 می فرماید: «أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ».
آیا (انسان) پندارد که هیچ کس او را ندیده است؟ آیا دو چشمش نداده‏ایم؟ و زبانى و دو لب. و هر دو راه [خیر و شر] را بدو نمودیم. ولى‏ او نخواست از آن گردنه بالا رَوَد! و تو چه دانى که آن گردنه [سخت‏] چیست؟
و در سوره انسان آیه 3 می فرماید:« إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا»
ما راه را به او بنمودیم، یا سپاسگزار باشد و یا ناسپاس.
مسیر رضوان مسیر به دست آوردن رضایت الهی است. ما در این مسیر احتیاج به دلیل و راهنما داریم که از آن حجت یاد می شود.
دلیل و حجت بر دو قسم است: یا درونی است ویا بیرونی؛ دلیل درونی عقل است که خداوند به بشر داده است که به واسطه آن نیرو که مدرک کلیات است از دیگر آفریده ها متمایز وبرتری یافته است. عقل حجت درونی وباطنی است که خداوند در نهاد هر آدمی آن را به ودیعت نهاده است، و آن اولین حجت خداوند بر بشر است. اگر حجت درونی(عقل) نباشد حجت بیرونی به کار نمی آید .
پیامبران و امامان معصوم (ع) حجت بیرونی وظاهری هستند، اما باید حجت درونی که عقل است وجود داشته باشد تا براساس حکم عقل به بایستگی جلب منفعت ودفع ضرر، به لزوم پیروی راهنمایان برسد، وبرای شناخت وتمیز راهنمایان حقیقی از بدلی به لزوم عصمت آنان پی برد، چرا که ایشان حاملان پیام خدایند وغیر از خیر و صلاح بشر چیزی نمی خواهند. واینگونه مقدمات را چیده تا به باور قلبی وایمان رسد،
وقتی حجت درونی(عقل) وجود نداشته باشد پایه و اساسی برای حجت بیرونی (انبیاء وامامان(ع)) باقی نمی ماند، اگر برای ساختمان پی ریزی مناسب وشناژ بندی وفنداسیون نباشد پایه ساختمان را بر روی چه چیزی نهند؟ از این روست که احکام شرعی دائر مدار تکلیف است، و از شرائط تکلیف بهره مند بودن از نعمت عقل است، واز این رو انسان دیوانه تکلیف ندارد؛ تکلیف وقتی است که فرد عاقل باشد و توان تشخیص و تمییز داشته باشد.
این سخن بر گرفته شده از کلام امام موسی بن جعفر(ع) است که به هشام فرمود: « خداوند بر مردم دو حجت دارد: یحجت ظاهری(بیرونی)، وحجت باطنی(درونی)؛ اما حجت ظاهری پیامبران وامامانند، واما حجت باطنی عقل است.» (الکافی1/16).
با توجه به این دو حجت است که ما به نتیجه می رسیم و راه را می یابیم. زمانی که می خواهیم درتاریکی حرکت کنیم در شب چراغ روشن می کنیم تا مسیر روشن شود اما خود حرکت و رسیدن با ما است و چراغ دست ما را نمیگیرد، وعقل در حکم چراغ است که راه را روشن می کند، پیامبران وامامان (ع) نیز راه صحیح را نشان می دهند، که اگر در آن مسیر قرار گیریم هدایت، وگرنه به وادی گمراهی وضلالت می افتیم، همان گونه که در دعا می خوانیم:« اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»‏ (کافی1/337).
پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم.
پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمیتوانم حجت تو را بشناسم.
پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست میدهم، و گمراه خواهم شد.
در هیچ دوره ای بشر از نعمت پیامبران محروم نبوده است، و وجود صد و بیست و چهار هزار پیامبر دلیل همین واقعیت است؛ چنانچه در هیچ دوره ای زمین از حجت خدا خالی نبوده است که در شب قدر روح و ملائکه بر وی نازل می شوند، که در دوره ما وجود حضرت امام مهدی (عج) است.
در نتیجه راه به دست آوردن رضوان الهی پیروی از دو حجت درونی و بیرونی است.
بازگردیم به دعا؛ در فراز اول می خوانیم: «اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً» خدایا در این روز مرا به سوی رضا وخوشنودیت راهنمایی کن.
در فراز بعدی می خوانیم:«ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً» و راهی برای تسلط شیطان بر من قرار نده .
شیطان هر فردی را به وسیله ای منحرف میکند و بر وی چیره می شود ؛ برای برخی با بی بند و باری و بی اهمیت جلوه دادن حلال و حرام، برای برخی دیگر حجاب را کم رنگ می کند.
برای بازاریان رباخوری را عادی ورشد اقتصادی جلوه می دهد.
برای متدینین از راه ریا جلو می آید، ویا از طریق عجب خودپسندی وی را مغرور میکند تا به خودش ببالد و برای کارهایی که انجام می دهد حساب باز کند و از خداوند طلبکار شود!
خلاصه آنکه راه های مسلط شدن شیطان بر انسان زیاد است.
یک نفر خواب شیطان را دید که در دست وی زنجیر بسیار بزرگ و کلفتی بود؛ از شیطان پرسید: این زنجیری که در دست تو است برای چیست؟ شیطان گفت: می خواهم با آن شیخ مرتضی انصاری را زنجیر کنم. از وی پرسید: پس زنجیر من کدام است؟ گفت: تو زنجیر نمی خواهی! با سر انگشت اشاره کنم می آیی!
آیت الله شیخ مرتضی انصاری فقیه برجسته شیعه است که در حدود 200 سال پیش می زیست؛ حوزه های علمیه در درس اصول و فقه وام دار آثار علمی او (رسائل ومکاسب) هستند. روزی به مادر شیخ انصاری می گویند: خوشا به حالت! فرزندت مرجعه تقلید شیعه شده است؛ وی در پاسخ گفت: « من تعجب نمی کنم، چرا که برای وی زحمتهای فراوانی کشیدم. در دوره شیرخوارگی هرگاه شیر می خواست در سرما و دل شب از جا برمی خاستم و وضو می گرفتم وپس از آن به وی شیر می دادم. حال اگر او مرجع تقلید شیعه شده است جای تعجب ندارد.»
وابستگی به دنیا ودلبستگی به آن از مهمترین ابزار چیرگی شیطان بر انسان است. فردی در بستر مرگ ودر حال احتضار بود و هرچه اطرافیان به وی شهادتین را تلقین می کردند رو ترش می کرد و تکرار نمی کرد. از قضا وی نمرد و از مرگ رهایی یافت. از وی پرسیدند: چرا هرچه از تو میخواستیم شهادتین را بگویی نمی گفتی ورو ترش می کردی وبر میگردانیدی؟ گفت: عجب! ماجرا این بود؟! من کوزه ای قدیمی دارم که آن را بسیار دوست دارم، زمانی که شما من را به گفتن شهادتین ترغیب می کردید فردی را می دیدم که در بالای سر من آن کوزه را گرفته بود ومی گفت: اگر بگویی من این کوزه را خواهم شکست! من هم بخاطر آنکه آن را نشکند نمی گفتم! از خداوند در شب های قدر بخواهیم عاقبت ما را ختم به خیر کند، وسرانجام خوبی برایمان رقم زند.
برخی مواقع دل بستگی ها به چیزی است که ارزش مادی آنچنانی هم ندارند، اما انسان را وابسته می کنند. بهره بردن از امکانات دنیوی هیچ اشکالی ندارد، ولی به شرطی که وابستگی نیاورد وحقوق شرعی آن داده شود، برخی از بازاریان متدین ثروتمند را دیدم که می گفت هیچ وابستگی ندارم، اگر هم اکنون مرگم فرا رسد آماده ام، اما ممکن است کسی به سرمایه اندک خود وابسته باشد و توان دل کندن از آن را نداشته باشد.
در فراز سوم می خوانیم:«واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً» و بهشت را منزلگاه واستراحتگاهم قرار ده.
مقیل جای استراحت است، در آیه 24 از سوره فرقان می خوانیم: «أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقیلاً»
آن روز، جایگاه اهل بهشت بهتر و استراحتگاهشان نیکوتر است.
فراز سوم نتیجه دو فراز قبلی است، زمانی که پیروی از حجت و راهنما وجود داشته باشد و راه چیرگی شیطان بسته باشد؛ نتیجه ای جز ورود در بهشت وجای گزینی واستراحت در آن نخواهد داشت.
در پایان می گوییم: « یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین.» ای بر آورنده حاجات جویندگان.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=576742




92/5/7
3:13 عصر

نمی از یم رمضان/20

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/7 - ساعت : 28 : 15 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشهرمضان 92

نمی از یم رمضان/20- باید همیشه جهنم را یاد آورده و از عذابش ترسید، پیش از آنکه ترس ما هیچ سودی به ما نرساند/ مسئله خلود وجاودانه بودن برخی در جهنم فوق حد تصور است/ چرا برخی در جهنم مخلد و برای همیشه در آن ماندگار و چرا بهشتیان در بهشت جاویدانند؟

حجت الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی، استاد و پژوهشگر حوزه در گفتگو با «نسیم» به شرح دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم خوانندگان می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ، واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ، وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ، یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین».
خدایا در این روز بر من درهای بهشت را بگشا، و درهای جهنم را بر من ببند، و به تلاوت قرآن توفیقم ده، ای نازل کننده آرامش بر دل های مؤمنان».
در دعای امروز چهار جهت مطرح شده است:
1)بهشت
2)جهنم
3)قرآن
4)آرامش دل
در بین همه ادیان الهی بهشت و جهنم مطرح ومورد اتفاق است؛ یعنی تمام ادیان آسمانی نسبت به اصل مبدأ و معاد مانند همند، و به خدا و روز رستاخیز عقیده دارند، گرچه ادیان پیش از اسلام دستخوش تحریف وتغییراتی شده است، اما بطور کلی این دو مطلب پذیرفته شده است، وهمه می پذیرند که جایگاه انسان های خوب وپرهیزکار بهشت، و پیروان شیطان در جهنم خواهد بود. این مورد اتفاق همه ادیان آسمانی است و اصل قضیه همان است که بیان شد، گرچه در جزئیات ممکن است تفاوتهایی در کار باشد.
در دنیایی که ستمکاران حاکم هستند و ظلم پیشه می کنند، باید فردایی باشد که حق مظلوم بدرستی ستانده شود، در دنیا حتی اگر حکومت خوبی سر کار باشد واز نظام دادرسی خوبی هم برخودار باشد، ولی باز به معنای آن نخواهد بود که حتما وبدرستی حق ستمکشیده ستانده شود، فرض کنید که قاضی عادلی است که زیر بار رشوه نمی رود، ولی او باید بر حسب ظاهر حکم کند، اما اینکه آیا واقع قضیه همین است یا خیر مطلب دیگری است، قاضی که علم غیب ندارد تا بتواند به واقع قضیه آگاه شود، او بر اساس بینه و قسم، اقامه شهود واقرار، قضایا را فیصله می دهد وحکم نهایی خود را صادر می کند، که ممکن است با واقعیت منطبق ویا غیر منطبق باشد.
سرانجام باید جایی و روزی باید باشد تا حکم به واقع داده شود، و حق واقعی ستانده وبه حق دار رسد، باید خدا و قیامتی باشد که نمود آن دادرسی، برخورداری از نعمتهای بهشت، ویا افتادن در آتش جهنم است، واین اقتضای عدل الهی است.
با این پیش درآمد وارد توضیح دعا شویم، در فراز اول دعای امروز می خوانیم:
«اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ» خدایا در این روز بر من درهای بهشت را بگشا.
آیات و روایات بسیاری درباره بهشت و جهنم وارد شده است که به برخی از آنها اشارتی می شود:
خداوند در سوره بقره آیه 25 می فرماید:« وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فیها خالِدُون‏»
و کسانى را که ایمان آورده و کارهاى نیک و شایسته کرده‏اند مژده ده که ایشان را بهشتهاست که از زیر آنها جویها روان است، هر گاه میوه‏اى از آنها روزى آنان شود گویند: این همان است که پیش از این- در دنیا- روزى ما شده بود، (ولی اینها بهتر وبرتر است) و آن میوه‏هاى همانند (در خوبی وزیبایی) به ایشان دهند، و در آنجا همسرانى پاک و پاکیزه دارند، و جاودانه‏ در آن خواهند بود.
همچنین در سوره آل عمران آیه 133 آمده است:« وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین‏»
و بشتابید به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنای آن آسمانها و زمین است که برای پرهیزگاران آماده شده است.
امام صادق(ع) می فرماید:« از شیعیان ما نیست کسی که چند چیز را انکار کند که از جمله آن بهشت و جهنم است.»
اصل آفرینش انسان بر این است که بهشتی باشد، ودر بهشتی که پیامبان الهی وعده اش را دادند جای گزیند. جهنمی بودن خلاف اصل وسرنوشت شومی است که انسان خود برای خود رقم می زند، امام صادق(ع) به شیعیان خود فرمود: «شما برای بهشت آفریده شدید، وبسوی آن در حرکتید.».
در فراز دوم دعا می خوانیم:« واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ» و درهای جهنم را بر من ببند.
جهنم نقطه مقابل بهشت است؛ مطالب پیرامون بسیار زیاد است اما اشاره ای مختصر می کنیم.
خداوند در سوره ق آیه 30 می فرماید:« یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزید»
(به خاطر بیاورید) روزى را که به جهنم مى‏گوییم: «آیا پر شده‏اى؟» و او مى‏گوید: «آیا افزون بر این هم هست؟!
از خدا کمک بخواهیم این مسیر سرانجام ما نباشد.
جهنم کمین گاه طاغوتیان است خداوند در سوره نبا آیه 21 و 22 می فرماید:« إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً لِلطَّاغینَ مَآباً »
همانا دوزخ کمینگاه است، سرکشان- کافران لجوج و معاند- را بازگشتگاه است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید:« اول کسی که وارد بر آتش جهنم می شود امیر و حاکمی است که با عدالت رفتار نمیکند.
مسئله خلود وجاودانه بودن برخی در جهنم فوق حد تصور است،
خداوند در آیه 39 از سوره بقره می فرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ»
و کسانى که کفر ورزیدند ونشانه های ما را دروغ انگاشتند دوزخیانند و در آن جاودانه‏ اند.
این جاودانگی برای برخی از جهنمیان، وبرای همه بهشتیان است، در آیات 81 و82 سوره بقره می خوانیم:
«بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ»
آرى، هر که کار بدى کند و گناهش او را فراگیرد آنان دوزخیانند و در آن جاودانند، و کسانى که ایمان آورند و کارهاى نیک و شایسته کنند، آنان بهشتیانند و در آن جاودانند.
ممکن است سؤال شود چرا برخی در جهنم مخلد وبرای همیشه در آن ماندگار خواهند بود، وچرا بهشتیان در بهشت جاویدانند؟ کسی که شصت هفتاد سال در دنیا عمر کرده است وبه فسادگری پرداخته چرا باید برای همیشه در آتش عذاب ماندگار شود؟
علت این امر آن است که آن فرد گناهکار اگر برای همیشه در دنیا باقی می ماند در پی فساد و جنایت می بود، ولی عمر او بیش از آن به وی مجال نداد، واهل بهشت هم همین گونه اند، که اگر در دنیا ماندگار می شدند برای همیشه به صلاح ونیکی مشغول بودند، واین راز خلود وجاودانگی در بهشت وجهنم است، امام صادق (ع) می فرماید: « اهل آتش مخلد در آتش می شوند به سبب نیت هایشان، چرا که قصد ونیتشان این بود که اگر همیشه باقی مانند معصیت خدا را پیوسته انجام دهند، و اهل بهشت نیز در بهشت جاویدانند، چون قصد ونیتشان این بود که اگر در دنیا ماندگار ماندند برای همیشه خدا را اطاعت کنند. به واسطه این نیت ها است که آنان واینان برای همیشه در جایگاهشان ماندگار خواهند بود، آنگاه حضرت این آیه را خواند: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکلته‏» بگو: «هر کس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى‏کند.» (الکافی2/85)
باید همیشه جهنم را یاد آورده واز عذاب سخت آن ترسید، پیش از آنکه ترس ما هیچ سودی به ما نرساند، در سوره فجر آیات 23 تا 26 می خوانیم: « وَ جی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى‏ یَقُولُ یا لَیْتَنی‏ قَدَّمْتُ لِحَیاتی‏ فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ»
و در آن روز دوزخ آورده شود- هویدا گردد- در آن روز آدمى به یاد آرد- و به خود آید-، و به یادآوردن کجا او را سود دهد؟ گوید: اى کاش براى زندگانى‏ام [کار نیک‏] پیش مى‏فرستادم. پس در آن روز، هیچ کس به [مانند] عذاب او (خداى) عذاب نکند و هیچ کس به [مانند] بندکشیدن او به بند نکشد.
آرى در آن روز انسان متذکر ومتنبه خواهد شد، اما این تذکر چه سودى براى او دارد؟ پیامبر (ص) هنگام تلاوت این ایات رنگ مبارکشان متغیر می شد.
بنابر این در فراز دوم از خداوند درخواست می کنیم درب های جهنم بر روی ما بسته بشود
در فراز سوم دعا می خوانیم:« وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ » و به خواندن وتلاوت قرآن موفقم کن.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=575384



92/5/6
3:32 عصر

نمی از یم رمضان/19

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو، حسن شحاته

تاریخ : 1392/5/6 - ساعت : 52 : 15 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/19- مسیر خیرات و انجام کارهای خوب یکسان نیست؛ گاه موانعی سر راه قرار می‌گیرد که فرد را از انجام کار نیک باز می‌دارد از این رو در کار خوب باید عجله کرد، مبادا وسوسه شیطان سد راه شود/ رمضان، ماه مسابقه به سوی نیکی‌ها است که باید در این مسابقه شرکت کرد

حجت الاسلام و المسلمین محمدامین پورامینی در یادداشتی که در اختیار «نسیم»، قرار داده به شرح دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ، وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ، ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ، یا هادیاً الى الحَقّ المُبین».
خدایا در این روز بهره مرا از برکاتش زیاد کن، و راهم را به سوی خیراتش آسان کن، ومرا از پذیرش حسنات ونیکی هایش محروم مساز؛ ای راهنمای به سوی حق آشکار.
در دعای امروز تکیه بر چند جهت شده است؛
1)بهره جستن از برکات این ماه
2)حرکت به سوی خیرات وکارهای خوب
3)محروم نشدن از پذیرش کارهای نیک.
در فراز اول این دعا از خداوند می خواهیم:« اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ» خدایا در این روز بهره من را از برکاتش زیاد کن.
برکت گاهی در رابطه با اشخاص است، مانند: رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) که وجودشان برکت بود و برکات زیادی از وجود آن بزرگواران سرچشمه می گرفت.
برخی مواقع برکات در رابطه با مکان است؛ مانند: کربلا، مکه ،مدینه، بقیع،مشهد..
وبرخی برکات نیز مربوط به زمان و ایام است، مانند: ماه ماه مبارک رمضان، شب قدر ، شب جمعه و روز جمعه، روز عرفه و..
در این فراز برکت زمانی مورد نظر است، یعنی ماه مبارک با این عظمتی که دارد از برکات آن محروم نباشیم.
برکت از لحاظ لغوی به معنای نمو وزیاده هست که جوهری در صحاح آن را آورده است. سود رسانی نیز به همین معنی می رسد، که آثار وجودی شخصی آنچنان رشد ونمو یابد که به دیگران برسد، در آیه 31 سوره مریم درباره حضرت عیسی (ع) آمده است:« وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»
و مرا -هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده؛ و تا زمانى که زنده‏ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است!
(مبارکا) در این آیه شریفه را نفاع تفسیر کرده اند، یعنی کسی که زیاد سود رسان است، و نفع و سودش به فراوان دیگران می رسد.
خداوند به حضرت عیسی در رابطه با رسول خدا(ص) این گونه وحی فرستاد: « نسل او مبارک است» و « بر هر چیزی که دست نهد در او برکت قرار می دهم.»
همچنین امام رضا(ع) زمانی که جواد الائمه به دنیا آمدند فرمود:« هیچ مولودی در شیعه با برکت تر از او به دنیا نیامده است.»
نمونه دیگر دیگ های سنگی است که در مشهد می فروشند و ریشه آن روایاتی است که بر اساس آن امام رضا(ع) دعا کردند برای کوهی که این دیگ ها از آن ساخته می شود و فرمودند:« خدایا درآن برکت قرار بده.» امام رضا(ع) برای برکت این کوه دعا کرد و از آن موقع تا کنون از آن دیگ درست می کنند.
فرموده اند که وقتی به مهمانی کسی رفتید پس از صرف غذا برای برکت یافتن صاحب سفره دعا کنید که همان پاداش اوست، پیامبر(ص) فرمود: « به برادرانتان ثواب برسانید، و برای او به برکت دعا کنید که همان ثواب او خواهد بود.»
ماه مبارک رمضان ماه برکت است ماه رسیدگی به ایتام، افطاری دادن به خویشان ومستمندان، ماه معنویت و تقویت روح است. بنابر این در فراز اول این دعا از خداوند می خواهیم که از برکات امروز زیاد بهره گیریم. در روایات آمده است:« گاهی در زندگانی نسیم های رحمت می وزند مواظب باشید آن ها را از دست ندهید وخودتان را در معرض وزش آن قرار دهید.» در این جا تنها بهره مند شدن از برکات ماه مبارک مطرح نیست، بلکه بسیار بهره مند شدن از آن مهم است.
در فراز بعدی از خدا می خواهیم:« وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ» راهم را به سوی خیراتش آسان کن.
برخی از راه ها میان بر است، برخی از جاده ها هموار واسفالت وبرخی بعضی دیگر ناهموار وخاکی هستند. مسیر به خیرات وانجام کارهای خوب یکسان نیست، گاهی موانعی سر راه انسان قرار می گیرد که او را از انجام کار نیک باز می دارد، از این رو در کار خوب باید عجله کرد، مبادا که وسوسه شیطان سد راه انسان گردد.
خداوند در آیه 148 سوره بقره می فرماید: « فَاسْتَبِقُوا الخیرات »
پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید.
ودر آیه 133 از سوره آل عمران فرمود: «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ»
و بشتابید به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنای آن آسمانها و زمین است که برای پرهیزگاران آماده شده است.
ودر آیه 21 از سوره حدید می خوانیم: «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ»
به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن همچون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى که به خداى و پیامبرانش ایمان آورده‏اند آماده شده، [بر یکدیگر] پیشى گیرید. این فزون‏بخشى خداست که آن را به هر که خواهد مى‏ دهد، و خدا داراى فزون‏بخشى بزرگ است.
امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه می فرماید :«خیر آن نیست که مال و فرزندانت زیاد شود، بلکه آن است که علم و عملت زیاد شود، و بردباری تو بیشتر گردد».
امام صادق(ع) فرمود:« خداوند همه خیر را در خانه ای قرار داد و کلید آن را زهد قرار داد.» رعایت زهد سبب می شود تا دامن انسان به محرمات آلوده نشود.
همچنین فرمود: « با اهل خیر باش تا از آن ها باشی، و از اهل شر دور باش تا جزو آنان محسوب نشوی.»
خداوند در صحبت های خود به حضرت موسی فرمود: « ای موسی! در مسابقه کار خیر با اهل خیر شرکت کن، و سعی کن از آنها ببری.»
و در سوره حج آیه 77 می فرماید:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون‏»
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! رکوع کنید، و سجود بجا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید!
خیر مصادیق فراوان دارد، از جمله آنها پیروی امام (ع) است، در حدیثی که در ذیل این آیه نقل شده، منظور کار نیک در آیه را اطاعت وپیروی از امام معرفی کرده است.
در سوره مبارکه بینه آیه 7 آمده است:« إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»
همانا کسانى که ایمان آوردند و کارهاى نیک و شایسته کردند، ایشانند بهترین آفریدگان.
در ذیل این آیه احادیث فراوانی در شیعه و اهل عامه موجود است که مقصود از خَیْرُ الْبَرِیَّةِ امام علی (ع) و پیروان و شیعیان آن حضرت هستند، حسکانی از بزرگان قرن پنجم واز عالمان برجسته حنفی مذهب روایات زیادی را در این خصوص در ذیل همین آیه در تفسیر شواهد التنزیل آورده است.
همچنین در روایات ما مقصود از خیر در «حی علی خیر العمل» نیکی است به فاطمه(س) و فرندان او دانسته شده است. که برخی آن را برنتافتند واز اذان واقامه خویش برداشتند!
بنابراین خیر دامنه وسیعی دارد، در این فراز از دعا از خداوند می خواهیم که در این ماه از خیرات آن محروم نباشیم، و راه به سوی بهره گیری وانجام آن آسان باشد، چرا که ماه مبارک ماه مسابقه به سوی خیرها و نیکی ها است، باید در این مسابقه وپیشتازی شرکت کرد، واز قافله نیکان عقب نماند. ممکن است موانعی پیش بیاید که شیطان سد راه شود از خداوند می خواهیم به ما کمک کند تا مسیر آسان شود.
در فراز سوم دعا می خوانیم:« ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ» ومن را از پذیرفته شدن حسنات وکارهای نیک آن محروم نکن.
حسنه را در قرآن کریم بیابیم، در سوره مبارکه بقره آیه 201 آمده است:« وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار»
و بعضى مى ‏گویند: «پروردگارا! به ما در دنیا (نیکى) عطا کن! و در آخرت نیز (نیکى) مرحمت فرما! و ما را از عذاب آتش نگاه دار!
در روایات آمده است: مقصود از َحسَنَةً در دنیا روزی حلال و برخوردار بودن از اخلاق خوب است . چه قدر از زندگی ها به خاطر بد اخلاقی مرد یا زن تلخ و تاریک می شود، و در حقیقت با خوش خلقی می توان از زندگی لذت برد.
وفرمودند: مقصود از َحسَنَةً در آخرت وارد شدن در بهشت و مورد رضایت خداوند قرار گرفتن است.
همچنین فرمودند: مقصود از َحسَنَةً در دنیا را برخورداری از سلامتی و عافیت، ودر آخرت برخورداری از آمرزش و رحمت خدا است.
خداوند در سوره نمل آیه 27 و 28 می فرماید:« مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون‏»
کسانى که کار نیکى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت؛ و آنان از وحشت آن روز درامانند! و آنها که اعمال بدى انجام دهند، به صورت در آتش افکنده مى‏شوند؛ آیا جزایى جز آنچه عمل مى‏کردید خواهید داشت؟!
در روایات در ذیل این آیه مبارکه مقصود از ِالْحَسَنَةِ ولایت امیرالمومنین (ع)، و مقصود از السَّیِّئَةِ عداوت و بغض امیرالمومنین است. البته این گونه مطالب در تأویل آیات شریفه بسیار است.
امروز که روز نوزدهم، وروز ضربت خوردن امیر مؤمنان است از خدای بزرگ بخواهیم که ما را بر نعمت ولایت امیر مؤمنان ثابت قدم نگاه دارد، در تاریخ چه بسیار افرادی را می بینیم که بجرم ولای امیر مؤمنان سر از بدنشان جدا، وپیکرشان بر زمین کشانیده شد، که آخرین آنها در تاریخ معاصر، شهید علامه شیخ حسن شحاته مصری است، که خون پاکش کارگر شد وکمتر از ده روز به سقوط حکومتی انجامید که با نمک نشناسی وبی معرفتی به شیعیان اهانت کرد.
در پایان می خوانیم: «یا هادیاً الى الحَقّ المُبین.» ای کسی که هدایت گری به سوی حق آشکار.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=574908

92/5/5
2:51 عصر

نمی از یم رمضان/18

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/5 - ساعت : 7 : 14 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/18- خدایا در این روز به برکت سحرهایش آگاهم کن، و دلم را با تابش انوارش روشن کن، و همه اعضای بدنم را به پیروی آثارش بگمار، به نور خودت ای نوربخش دل‌های عارفان

حجت الاسلام محمدامین پورامینی، استاد و پژوهشگر حوزه در گفتگو با «نسیم» به شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم خوانندگان می شود:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
«اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ، و نوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ، و خُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ، بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین»
خدایا در این روز به برکت سحرهایش آگاهم کن، و دلم را با تابش انوارش روشن کن، و همه اعضای بدنم را به پیروی آثارش بگمار، به نور خودت ای نوربخش دل های عرفان.
در دعای روز هجدهم ماه مبارک تکیه بر چند جهت شده است:
1) شب ، شب زنده داری و تقویت بعد معنوی
2) قلب، دل، زنده دلی و نورانیت دل
3) قرارگیری تمام اعضای بدن در مسیر طاعت وبندگی

اما مسئله اول که مسئله شب و شب زنده داری است، محور اصلی شخصیت انسان بعد معنوی وی است که با شب زنده داری حاصل می شود، همان که در فراز اول دعا فرمودند:« اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ» خدایا در این روز به برکت سحرهایش آگاهم کن.
شب و وقت سحر، زمان با اهمیت و بسیار با ارزش و نورانی است . در سوره اسراء آیات 78 و 79 آمده است: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُودا»
نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپادار، و [نیز] نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره در دید و حضور [فرشتگان‌] است، و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو افزون [از نمازهای واجب] باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.
«لِدُلُوکِ الشَّمْسِ» زوال ظهر وزمان اقامه نماز ظهر وعصر؛
«غَسَقِ اللَّیْلِ» زمان مغرب واقامه نماز مغرب و عشا؛
«قُرْآنَ الْفَجْرِ» زمان طلوع فجر و نماز صبح.
در این آیه اشاره به نمازهای پنج گانه واجب در سه وقت آن شده است؛ در آیه بعدی به نماز مستحبی ونافله که افزون بر نمازهای واجب است اشاره شده است که به هنگام شب ودر حال تهجد و شب زنده داری انجام می شود، که اثر آن نیز بیان شده است که امید است با شب زنده داری و تهجد، خداوند انسان را به مقام محمود وستوده رساند. البته انجام این نماز برای ما مستحب است، ولی برای رسول خدا (ص) واجب بوده است، اموری را از اختصاصات پیامبر (ص) شمرده اند که یکی از آنها وجوب نماز شب.
در بحث شب وشب زنده داری روایتی از امام صادق(ع) است که می فرمایند:« مردم سه دسته هستند:
اولین دسته بندگان خدا هستند، دومین دسته دشمنان خدا هستند و سومین دسته گروه میانه هستند.
افرادی که در شب بستر را ترک میکنند و به اقامه نماز، شب زنده داری، تلاوت قرآن وخواندن دعا مشغول می شوند بندگان (خوب) خدایند.
افرادی که در طول شب مشغول گناه و فسق وفجور ومعصیت هستند دشمنان خدا هستند.
اما افرادی که شب را تا به صبح در جای خود آرمیده هستند ونه اهل عبادت وشب زنده داری ونه اهل معصیت وگناهند جزو گروه میانه اند، نه در دسته دوستان وبندگان خدایند و نه در دسته دشمنان.
امام باقر(ع) می فرماید: « خداوند وحی فرستاد به موسی و فرمود: ای موسی! دروغ میگوید کسی که ادعا می کند من تو را دوست دارم وشب را (تا به صبح بدون شب زنده داری) بخوابد و به یاد من نباشد .. ای موسی! این چشمان اشک ریز را به نزد من بیاور. در شب من را صدا کن و می یابی که من نزدیک هستم و جواب تو را می دهم. »
همچنین امام هادی(ع) می فرماید:« اگر کسی می خواهد لذت خواب را بچشد شب زنده داری کند، همان گونه که اگر می خواهد لذت غذا را بچشد باید گرسنگی را حس کند». شب زنده داری نیز باعث می شود تا خواب نیز خوشایند تر شود.
اسلام همان گونه که به بعد مادی انسان توجه دارد به بحث معنوی و تقویت بعد روحی آن نیز توجه دارد. انسان با نافله و نماز شب تقویت روحی پیدا می کند. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی وصیت کرده بود تا جانمازی را که بر روی آن هفتاد سال نماز شب خوانده بود با وی دفن شود. در حقیقت هرکس به هرجا که رسید از سحرها و شب زنده داری بوده است. در باره مادر مرحوم آیت الله میرزا مهدی شیرازی نقل کرده اند که هنگامی که برای نماز شب از جا بر می خاست فرزند خردسالش (میرزا مهدی) را نیز از خواب بیدار می کرد وبه او خوراکی می داد تا بهنگام نماز شب، این بچه نیز بیدار ماند وکم کم به شب زنده داری عادت کند.
در فراز بعدی دعا می خوانیم:« و نوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ» دلم را با تابش انوارش نورانی گردان.
قلب چیست؟ و جایگاه آن کجاست و چه کاری انجام می دهد؟ موضوع قلب و جایگاه آن بحث بسیار عمیقی است، و واضح است که منظور از قلب، قلب صنوبری قرار گرفته در سمت چپ سینه نیست؛ بلکه مقصود روح لطیف انسان است که در ارتباط کامل با قلب صنوبری نیز هست.
زمانی که میگوییم قلب روشن می شود، ویا سیاه می شود، مقصود قلب خون رسان نیست، گرچه آثارش را بر همین قلب صنوبری نیز می گذارد.
در آیات قرآت از قلب بسیار صحبت شده است.
در سوره بقره آیه 10 آمده است: «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُون‏»
در دلهایشان بیماری (از شرک ونفاق) است؛ و خدا بر بیماریشان افزود (ویا بفزاید)؛ و به سزاى‌ آنچه به دروغ مى گفتند، عذابى دردناک [در پیش‌] خواهند داشت.
ودر آیه 74 همین سوره آمده است: « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون‏»
سپس دلهاتان سخت شد، همانند سنگ، یا سخت‌تر از آن، چرا که از برخى سنگها، جویهایى بیرون مى‌زند، و پاره‌اى از آنها مى‌شکافد و آب از آن خارج مى‌شود، و برخى از آنها از بیم خدا فرو مى‌ریزد، و خدا از آنچه مى‌کنید غافل نیست.
قلبی که سیاه می شود و تاریک می شود پرده روی آن می افتد، و باعث می شود تا کلام حق و سخن رسول خدا(ص) وامیر مؤمنان(ع) وامام حسین (ع) بر روی آن اثر نگذارد.
قلب روح ربانی است که به انسان داده شده است و در حکم فرمانده ای برای انسان است . همان گونه که قلب صنوبری فرماندهی بدن را دارد این قلب نیز حکم فرماندهی دارد. به واسطه قلب است که انسان بین خوب و بد را تمیز می دهد، و مسیر درست را از نادرست تشخیص می دهد، و تمام اعضای بدن را در مسیر درست بکار می گیرد.
قلب تنها جایگاه یک چیز است، ودو شی متضاد را در خود جای نمی دهد، امکان ندارد که هم جایگاه رحمان باشد و هم شیطان. نمی شود که در یک زمان دوست و دشمن خدا در خودش جای دهد.
خداوند در سوره مبارکه احزاب آیه 4 می فرماید:« ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی‏ جَوْفِهِ »
خداوند براى هیچ مردى در درونش دو دل ننهاده است.
در ذیل این آیه روایتی است که می فرماید: « خدا دوستی و دشمنی را درون یک سینه قرار نمی دهد، نمی شود که هم علی (ع) را دوست داشت و هم دشمنان علی (ع) را.»
انسان موجود بسیار عظیمی است. امیر مؤمنان امام علی (ع) در حدیثی می فرماید:« تو فکر میکنی جسم کوچکی هستی؟ جهان پهناوری در تو است.»
علامه مجلسی می گوید: بدن انسان مانند شهر بزرگی است که دژ وقلعه دارد و آن قلعه اصلی قلب انسان است، خداوند سلطان قلب و مدبر قلب است. قلب انسان عرش خدا است، به واسط پیروی و مقید بودن به شریعت مقدس دل انسان با هدایت با عالم ملکوت راه پیدا میکند. اگر دوستی خدا و عشق او بر دلش مسلط شود تمام این نیروها و اعضای بدن در اختیار او قرار می گیرد و در مسیر باطل گام بر نمیدارد.
قلب اگر عرش رحمن باشد چشم، دست، پا، وهمه اعضای بدن در صراط مستقیم گام بر می دارند، ولی اگر دل سیاه و عرش شیطان شود دست و چشم و پا در مسیر شیطانی قرار می گیرند، وفساد وتباهی به همراه می آورند.
امام علی (ع) می فرماید: « این اشک ها خشک نمی شود مگر به واسطه قساوت قلب، و دل قساوت پیدا نمی کند مگر به خاطر زیادی گناهان».
به دعا باز میگردیم؛ روح کلی دعا متوجه جایگاه دل و تغییر معنوی انسان ورشد روحی او با تابش انوار الهی است، ودر مقابل آن افت معنوی قرار می گیرد که سرچشمه آن قساوت قلب است، دل نیز بیماری پیدا می کند که قساوت نشان آن است. این دل به واسطه گناه از سنگ سخت تر می شود، سنگ کوه به مرور زمان آب در آن اثر می کند، و یا از میان آن بیرون می زند، اما دل قسی وسیاه هدایت نمی پذیرد، همانگونه که خواندیم: « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً».
سپس دلهاتان سخت شد، همانند سنگ، یا سخت‌تر از آن.
از این روست که می بینیم اسلام در ابوجهل که خویشاوند پیامبر(ص) بود اثر نمیکند، اما اویس قرنی که در یمن ساکن است و حتی پیامبر (ص) را هم ندیده است نور هدایت دلش را روشن می سازد.
در فراز سوم دعا که در حقیقت ادامه ونتیجه فراز دوم است می خوانیم:« و خُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ»
و همه اعضای بدنم را به پیروی آثارش دستگیری کن؛
اگر قلب نورانی شود و منور به نور الهی شود اعضای بدن هم در خدمت وی خواهند بود؛ چون که صد آمد نود هم پیش ماست. واگر دل سیاه گردد وقساوت یابد اعضای بدن را در مسیر فساد وجنایت بکار می گیرد.
این که برخی نیکان هستند و برای دیگران سودرسان، و برخی اشرارند و جز آزاررسانی برای مردم ثمره ای ندارند به خاطر قلب و دل آن هاست.
اگر دل در خدمت خدا باشد تابشگاه نور هدایت می شود، و اگر در خدمت شیطان باشد سیاهکده ای بیش نخواهد بودکه جز فساد از آن انتظاری نیست. واین به اختیار خود انسان است، که کدامین راه را برگزیده وکدامین مسیر را بپیماید، وهیچ کس مجبور نیست. خداوند در سوره انسان آیه 3 می فرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا».
ما راه را به او بنمودیم، یا سپاسگزار باشد و یا ناسپاس.
در پایان دعا می خوانیم: «یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین» ای نوربخش دل های عرفان.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=574326



92/5/4
3:42 عصر

نمی از یم رمضان/17

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/4 - ساعت : 58 : 14 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه -

نمی از یم رمضان/17- داشتن ایمان شرط قبولی عمل است؛ اگر کسی کار خوبی را انجام دهد و ایمان نداشته باشد توقع پاداش بهشت را نداشته باشد، البته آثار مثبت آن را خواهد دید اما ورود در بهشت تنها با ایمان میسر است/ کسی که می‌خواهد کار خوب انجام دهد باید خوش دل و خوش قلب باشد

حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پور امینی در یادداشتی که به «نسیم»، داده درباره شرح دعای روز هفدهم ماه رمضان، اینگونه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ، واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ، یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ، یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین، صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین».
خدایا در این روز مرا به کارهای شایسته راهنمایی کن، و در آن حاجت‌ها و آرزوهایم را برآورده ساز، ای کسی که نیاز به شرح وپرسش نداری، و به آنچه در سینه جهانیان است آگاهی، بر محمد و خاندان پاکش درود فرست.
دعای امروز پنج فراز دارد که متعرض به سه جهت است.
اول: انجام عمل صالح و کار خوب وشایسته،
دوم: علم خدا،
سوم: درود و صلوات بر محمد(ص) و اهل بیت پاکش.
فراز اول
درفراز اول می‌خوانیم: «اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ» خدایا در این روز مرا به کارهای خوب و شایسته هدایت کن، عالم محل انجام عمل است، عمل بر دوقسم تقسیم می‌شود: عمل خوب وصالح، و عمل ناشایست وطالح ، (همان گونه که علم ودانش دو دسته است: مفید و سود رسان، هنگامی که آب زمزم را می‌خوریم اینگونه دعا می‌کنیم: خدایا، آن را مایه دانش مفید قرار ده، برخی از علوم نیز زیان رسانند، دانشی که سبب نسل کشی وکشتار جمعی بشر چون ساخت بمب اتمی می شود از این دسته است، بخلاف علمی که در جهت رشد و ترقی معنوی ومادی بشر قرار گرفته وسلامتی ورفاه مردم را به ارمغان می آورد که دانشی سود رسان است وبهره آن شامل نسل‌ فعلی وآینده بشر می شود)، کسی که عمل صالح و کار خوب وشایسته ای را انجام می دهد علاوه بر خود دیگران نیز بهره مند می شوند وبرایش می تواند باقیات صالحات باشد که بهره گیری از آن علاوه بر زمان کنونی شامل دوره پس از مرگش نیز باشد، در مقابل آن کارهای ناشایست واعمال غیر صالح قرار می گیرد که وزر ووبال وگناه آن دامن گیر انجام دهنده آن می شود، گاه یک نفر یک عمل غیر صالحی را پایه گذاری می‌کند، وبنیان گزار مسیری انحرافی مثل بهائیت ووهابیت می شود که آثار سیاه آن در قالب گمراهی وفساد وکشتار و.. نمایان وپرونده سیاه بنیان گزاران آن را سیاه تر وآمار گناهان آنان را بیشتر می کند.
از این رو در این فراز از دعا می‌خوانیم خدایا، کمکم کن برای انجام اعمال، کدامین اعمال؟ اعمال صالح، هرجا بحث عمل است صفت صالح نیز مطرح است، تنها انجام کار مهم نیست بلکه رنگ وصبغه کار اهمیت دارد، که عبارت از خوب بودن کار است.
در سوره نحل آیه 97 آمده است: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»
هر کس از مرد و زن که کارى نیک و شایسته کند در حالى که مؤمن باشد هر آینه او را به زندگانى پاک و خوشى زنده بداریم، و مزدشان را بر پایه نیکوترین کارى که مى‏کردند پاداش دهیم.
قید مومن بودن را برای انجام عمل صالح اضافه شده است، یعنی اگر کسی در حالت ایمان عمل صالح انجام بدهد به حیات طیبه می‌رسد.
ودر سوره العصر می خوانیم: « بسم الله الرحمن الرحیم وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بالحقّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏، سوگند به عصرِ، که واقعاً انسان دستخوشِ زیان است، مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حقّ سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‏اند.
داشتن ایمان شرط قبولی عمل است، اگر کسی کار خوبی را انجام دهد و ایمان نداشته باشد توقع پاداش بهشت را نداشته باشد، البته آثار مثبت آن را خواهد دید اما ورود در بهشت تنها با ایمان میسر است
خداوند در سوره نساء آیه 124 می‌فرماید: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً»
و کسانى که کارهاى شایسته کنند- چه مرد باشند یا آن- در حالى که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت مى‏شوند و به قدر گودى پشت هسته خرمایى - یعنى به مقدار بسیار اندکى- مورد ستم قرار نمى‏گیرند.
عمل صالح برای انسان می‌ماند، وکار او تجسم پیدا می‌کند، و در قیامت تمامی کارها را خواهیم دید، چه خوب و چه بد، خداوند در سوره زلزال می‌فرماید: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»
پس هر که هموزن ذرّه‏اى نیکى کند آن را خواهد دید، و هر که هموزن ذرّه‏اى بدى کند آن را خواهد دید.
امام جواد علیه السلام می‌فرماید: «مردم در دنیا با اموال مشغول هستند اما در آخرت با اعمال مشغول هستند» اگر خوب باشد خوب و اگر بد باشد بد.
در مسیر انجام اعمال و کارها اینگونه نیست که کارها همیشه بر وفق مراد باشد؛ در صدر اسلام گاهی جیره غذایی رزمندگان تنها یک دانه خرما برای 24 ساعت بود، دردوره جنگ تحمیلی علیه ایران در برخی مناطق غرب کشور -سمت ارومیه- آنقدر برف می بارید که سربازان مستقر در ارتفاعات مجبور بودند برای ارتباط سنگرها با هم از زیر تونل ساخته شده از برف رفت وآمد ‌کنند، آنان امکانات وذخیره غذایی خود را برای سه الی چهار ماه را داشتند چون امکان غذا رسانی وتدارکات نبود، تحمل سختی در کار بسیار مهم است، پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «برترین کارها سخت ترین آنها است» همچنین فرمود: «برترین اعمال برای خدا این است که دل مؤمنی را شاد، ویا گرسنگی او را برطرف ومشکلش را حل کنی».
برخی با گرو گذاشتن آبروی خویش می‌توانند مشکل مردم را حل کنند، مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هنگام مرگ اشک می‌ریخت، گفتند: چرا ناراحتید؟ ‌گفت: 700 دینار بدهکارم، عده ای از بازرگانان شیعه آنجا بودند، ‌گفتند: ما قرض شما را ادا می‌کنیم، ناراحت نباشید، فرمود: غصه من این نیست که چرا هفتصد دینار بدهکارم، چون صرف حفظ حوزه های علمیه وکمک به مستمندان شده است، بلکه ناراحتی من از این جهت است که اگر خدا روز قیامت به من بگوید ما به تو آبرو دادیم و تو می‌توانستی بیشتر قرض کنی و خدمت کنی، چرا نکردی؟ من در پاسخ چه جوابی بدهم؟! آیت الله اصفهانی صاحب کتاب معروف وسیله النجاة است که امام خمینی آراء وفتاوای خویش را در حاشیه آن نوشت وبا اضافاتی به نام تحریر الوسیله به چاپ رسید، شیوه ایشان وبسیاری از مراجع تقلید برای اداره حوزه‌ها و کمک به مستمندان وخدمات دینی اینچنین بود. چون رفع گرفتاری مردم هدف بسیار مهمی است.
در ضمن آنکه عمل باید خالص باشد، تا ماندگار شود، امام صادق علیه السلام فرمود: «بهترین کارها خواندن نماز در اول وقت، نیکی به پدر و مادر، و جهاد در راه خدا است».
کسی که می‌خواهد کار خوب انجام دهد باید خوش دل و خوش قلب باشد، امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «کسی که عملی را انجام دهد و به برادر ایمانیش قصد بدی داشته باشد کار وی پذیرفته نیست».
همچنین کاری را که می‌خواهیم انجام دهیم باید محکم باشد، چرا مارک خارجی محبوب است؟ وجدان کاری سبب می‌شود تا کار محکم انجام شود، روزی رسول اکرم(ص) هنگام دفن یکی از یاران در قبرستان بود، گور کن کار خود را درست انجام نداد پیامبر فرمود: «خدا دوست دارد کسی که کاری را انجام می دهد درست انجام بدهد» اسلامی که برای خاک کردن یک فردی اهتمام به درست انجام شدن آن دارد آیا امکان دارد برای ساخت ماشین، خانه‌، جاده‌، کارخانه و.. بی تفاوت باشد؟! بنا بر این عمل خوب عملی است که محکم باشد.
فراز دوم
در فراز دوم می‌خوانیم « واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ » و در آن حاجت ها و آرزوهای من را برآورده ساز.
حاجت خواسته‌ ونیاز فعلی است، مانند کسی که خانه ای می خواهد، ویا قصد ازدواج دارد، ونیاز مالی دارد، اما آرزو نگاه آرمانی ودور است، در این فراز از این دعا می‌خوانیم که خداوند هم رفع نیاز وبرآورده شدن حاجت را از تو می‌خواهم، وهم رسیدن به آرزوهایم را، بی شک برای خدا انجام هیچ کاری سخت نیست، و به مجرد اراده او تحقق پیدا می‌کند.
فراز سوم وچهارم
در فراز سوم وچهارم می‌خوانیم: « یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ، یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین» ای کسی که شرح وپرسش نیاز نداری، و به آنچه در سینه جهانیان است آگاهی.
کسی احتیاج به شرح وتفسیر دارد که آن را نمی‌داند، وحال آنکه چیزی برای خدا پنهان نیست، برای خدا غیب و شهود، سر وعلن، آشکار وپنهان، عیان ونهان، برون ودرون یکی است.
خداوند هم گفته‌ها را می‌داند و هم چیزی که انسان آهسته وبگونه سر بیان می کند، و هم آن چیزی که از سر مخفی تر است که خطور ذهنی است ومطالبی که در دل می‌گذراند و در باره آن با کسی حرفی نزده است، همه آن‌ها برای خداوند روشن است، خداوند در آیات 9 و10 سوره رعد می فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبیرُ الْمُتَعالِ سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ»
داناى نهان و آشکار است، بزرگ و برتر است- از همه چیز و از هر نسبت ناروا-.[براى او] یکسان است از شما هر که سخن نهان دارد و هر که آن را هویدا کند و هر که به شب پنهان شود یا به روز آشکارا رونده باشد.
«عالم الغیب و الشهادة» غیب به معنای آنچه پنهان است و شهاده به معنای آنچه که آشکار است، برای خدای تبارک و تعالی هر دو تای آن‌ها یکی است، به این معنی که چیزی برای او پوشیده نیست و همه چیز برایش روشن وعیان است، وبرآنچه در سینه هاست آگاه است، « یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین»: ای کسی که می داند آنچه در دل ها و سینه ها است، برای خدا فرقی نمی کند که کسی سخنی را آهسته بگوید ویا بلند، در دل بگوید ویا بر زبان جاری سازد، هیچ چیز برای او پوشیده و پنهان نیست.
فراز پنجم
در فراز آخر وپنجم می‌خوانیم: « صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین» بر محمد و اهل بیتش درود بفرست. صلوات ودرود فرستادن از ناحیه خداوند به معنای نزول رحمت است، یعنی رحمتت را بر پیامبر و اهل بیتش نازل کن.
بحث صلوات بسیار مهم است، درآیه 56 سوره مبارکه احزاب آمده است: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما»
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند، اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید.
صلوات را نباید ناقص فرستاد، یعنی تنها بگوییم «اللهم صل علی محمد» یا «صلی الله علیه و سلم» پیامبر(ص) فرمود: «وقتی صلوات می فرستید بر اهل بیت من هم صلوات و درود بفرستید»، در کتاب صحیح بخاری ج6ص27 که مهمترین کتاب حدیثی برادران اهل سنت است آمده است که از رسول خدا (ص) چگونگی فرستادن صلوات را پرسیدند؛ حضرت فرمود: «بگویید: اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ علی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ علی آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ». پس اصل صلوات در قرآن آمده است، وکیفیت آن را روایات روشن ساخته است.
امام رضا علیه السلام می‌فرماید: «اگرکسی نمی تواند گناهانش را از بین ببرد صلوات بر محمد و اهل بیتش بفرستد که گناهان را می زداید»، امیر مؤمنان علیه السلام می‌فرماید: «صلوات بهتر و بیشتر خطا ها را از بین می برد تا آب آتش را».
همچنین امام رضا علیه السلام می‌فرماید: «صلوات در نزد خداوند با تسبیح و تکبیر و تهلیل برابری می‌کند». (تسبیح: سبحان الله، تکبیر: الله اکبر، تهلیل: لا اله الا الله گفتن است).
امیر المومنین علیه السلام می‌فرماید: «هرکس بر محمد و آلش صلوات بفرستد خدا نیز بر وی صلوات ورحمت می فرستد پس زیاد صلوات بفرستید».
در روایات آمده است: «کسی که صلوات بر پیامبر بفرستد و برآلش نفرستد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد» محمدبن ادریس شافعی از بزرگان اهل سنت ورئیس مذهب شافعیان در شعری می‌گوید: «ای آل بیت پیامبر، دوستی شما را خداوند واجب ساخته ودر قرآن آورده است، برای فضیلت شما همین بس که هرکس در نمازش بر شما درود نفرستد، نمازش پذیرفته نمی گردد»، امروزه تمامی مسلمانان شیعه وسنی در تشهد نمازشان بر محمد و ال محمد صلوات می فرستند.
در احادیث آمده است: «در میزان، سنگین‌ترین چیز صلوات بر محمد و آل محمد است».
همچنین نقل شده است: «بلند صلوات بفرستید، که نفاق را از بین می برد».

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=573874



92/5/3
2:2 عصر

نمی از یم رمضان/16

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/3 - ساعت : 41 : 13 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/16- در دسته‌بندی‌ها و جناح‌بندی‌ها؛ حزب‌گرایی‌ها مشخص می‌شود که موضع‌گیری‌ها بر اساس منافع شخصی است یا رویکرد ایمانی ومنافع ملی/ بی موضعی در وقایع مختلف مردود است؛ ضربه‌ها در تاریخ اسلام ناشی از موضع نداشتن برخی چهره‌ها است

حجت الاسلام و المسلمین محمدامین پورامینی در گفتگو با خبرگزاری نسیم به شرح دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ، وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ، وآوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الى دارِ القَرارِ، بالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین
خدایا توفیقم ده در امروز که همراهی نیکان کنم، و من را از همراهی با بدان باز دار، و با مهر ورحمتت مرا در خانه آرامش (بهشت) جایم ده، به خدایی ات، ای خدای جهانیان.
در دعای امروز تکیه بر دو جهت شده است:
1)لزوم موضع مناسب داشتن در رابطه با نیکان وبدان
2)ترسیم آینده خوب وتلاش برای جای گیری در بهشت
اما جهت اول در دو موضع بیان شده است:
اول: گروهی در زندگی مثبت هستند که ابرار و نیکانند.
دوم: گروهی منفی هستند، که اراذل و اشرارند.
در حقیقت ما تنها نمی توانیم تنها نظاره گر باشیم، باید خط خودمان را معین و مشخص کنیم که آیا همراه با نیکان هستیم ویا با بدان؟
در دسته‌بندی‌ها و جناح‌بندی‌ها؛ حزب‌گرایی‌ها مشخص شود که موضع‌گیری‌ها بر چه اساس است؟ آیا منافع شخصی ملاک است یا روی کرد ایمانی ومنافع ملی؟
آیا برای دین خدا حسابی باز کرده ایم یا تنها منافع مادی می اندیشیم؟ آیا در موضع گیری ها از حساب و کتاب قیامت می ترسیم ویا تنها تکیه بر صندلی ریاست وقدرت برای ما مهم است؟ در مقابل مستکبران، آمریکا ورژیم صهیونیستی که خون مردم را می مکنند وبا زبان دم از حقوق بشر می زنند واشک تمساح می ریزند، ودر عمل از تروریستهای خون آشام حمایت مالی، سیاسی و لجیستیکی می کنند چه موضعی داریم؟ ببینید تمام جنگ ها و آشوب ها در خاورمیانه است، آتش فتنه ها در اینجا روشن می شود، اما خودشان در آسایش نگاه داشته اند، گویا جنگ وخونریزی اختصاص به این نقطه زمین دارد، در برابر این نقشه ها وعملکردها چه موضعی داریم؟
به هر حال رویارویی اشرار و ابرار، جنگ جنود شیطان و رحمن همیشگی است؛ اما ما باید چه کنیم؟ آیا فقط باید در موضع یک تحلیل گر سیاسی باشیم؟ بالاخره ظالمی هست و مظلومی؛ قاتلی است ومقتولی، ستمکاری هست وستمکشی، ما چه کار باید بکنیم؟
نمی توان چشم بسته بود وبه نگاه خالی بسنده کرد، دست کم باید موضع خود را مشخص کنیم، بی موضعی مردود است؛ ما در تاریخ اسلام از موضع نداشتن برخی چهره ها، بسیار ضربه خورده ایم.
ربیع بن خثیم از یاران امیرالمومنین بود که چهره ای زاهد منشانه داشت. در جنگ صفین خدمت امام علی(ع) رسید و گفت: از طرفی شما جانشین بر حق پیغمبر هستید؛ اما از سوی دیگر این جنگ با مسلمانان است! و من نمی خواهم دذ این خون ریزی باشم، واز طرفی هم نمی خواهم از دایره حکومتی شما بیرون روم، مرا به جایی بفرست که ضمن خدمت این مشکل را نداشته باشد!. حضرت به وی چیزی نگفتند و او را را روانه خراسان کردند تا به مرز داری بپردازد! آیا این موضع گیری قابل دفاع هست؟ او وظیفه داشت زیر پرچم امام خویش بجنگد وصحنه را ترک نکند، این زهد نیست، بلکه پیروی از وسوسه های شیطانی است.
می دانید که سه گروه فتنه در برابر امیر مؤمنان شکل گرفت: ناکثین به رهبری طلحه وزبیر و..، و قاسطین به رهبری معاویه ومارقین که خوارجند، اینها مقابل حضرت فتنه گری کردند، وخونها ریختند، ودست به انجام جنایت ها زدند، اینها در ظاهر دم از اسلام وقرآن می زدند ولی در واقع به جنگ قرآن آمدند، مخصوصا خوارج که بسیار اهل نماز و گریه و دعا بودند.
در این مواقع باید چه کرد؟ باید بصیرت داشت و نگاه کرد و دید علی (ع) در کجا ایستاده است. چرا که رسول خدا فرمود: «علی مع الحق والحق مع علی»(تاریخ بغداد14/ص322) علی با حق است وحق با علی، «علی مع القرآن والقرآن مع علی»(المعجم الصغیر طبرانی1/ص255) علی با قرآن است وقرآن با علی.
روزی با یک جوان عمانی صحبت می کرم، در عمان اباضیه هستند که امتداد خوارجند، به وی گفتم: شما (یعنی گروهتان) چرا بر علی (ع) شوریدید؟ گفت: ما بر علی خارج نشوریدیم بلکه از علی بریدیم! گفتم: آیا قبول دارید که رسول خدا(ص) در باره وی فرمود: علی با حق هست وحق با علی؟ گفت: آری، گفتن: بنابراین به اعتراف خودت شما از حق بریدید! حتی اگر بر او نشوریده باشید که شوریدید! چیزی برای پاسخ نداشت وساکت شد.
بی موضع بودن افتخار نیست؛ زمانی که امیرمؤمنان (ع) وارد جنگ شده است باید موضع را روشن کرد و به یاری حضرت پرداخت، واز این جهت کاستی ها، سستی های بسیاری را می بینیم که ناشی از نبود بصیرت، ویا فریفته شدن به جلوه های دنیوی، وتأثیر اغواهای نفسانی ووسوسه های شیطانی است.
نمونه دیگر: حسن بصری از چهره های شاخصی است که بسیار به زهد ودنیاگریزی مشهور شده است! روزی بعد از جنگ صفین وی در حال وضو گرفتن بود؛ امیرمؤمنان(ع) به وی فرمود: خوب وضو بگیر؛ ای حسن پر آب وضو بگیر.
وی در جواب حضرت گفت: شما دیروز افرادی را کشتید که خیلی خوب و پر آب وضو می گرفتند!.
امام در جواب وی فرمود:آیا دل تو برای آن ها سوخت؟
حسن بصری پاسخ داد: آری
حضرت وی را نفرین کرد و فرمود:« همیشه غم و غصه داشته باشی.» ووی از آن تاریخ تا دم مرگ مبتلا به غم و غصه وافسردگی شد.
عبیدالله بن حر بن جعفی کسی بود که امام حسین (ع) از وی طلب یاری کرد؛ او اعلام بی طرفی کرد و در جواب حضرت گفت:« من اسبی دارم که تقدیم شما میکنم.» حضرت از وی قبول نکردند.
بعد از شهادت امام حسین(ع) ابن زیاد وی را خواست و از او پرسید کجا بودی؟! وی در جواب مریضی را بهانه کرد . ابن زیاد به کنایه به وی گفت: تنت مریض بوده است یا دلت؟!
عبید الله که متوجه تهدید ابن زیاد شد، از کوفه فرار کرد و به کربلا آمد و اظهار ندامت شدیدی کرد که چرا توفیق حمایت از فرزند رسول خدا(ص) را پیدا نکرده است.
سبط جوزی در تذکره الخواص اشعاری را از وی نقل کرده است که دال بر اظهار ندامت و پشیمانی وی است.ولی دیگر چه سود؟ موضع گیری به وقت مهم است.
بنابراین در فراز اول این دعا از خداوند می خواهیم:«اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ »
خدایا توفیقم ده در امروز که همراهی نیکان کنم، و من را باز دار از آن که دوستی وهمراهی با بدان بکنم.
در فراز بعدی می خوانیم:« وآوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین»
و من را پناه بده در آن به رحمتت در بهشت، به پروردگاری ات، ای معبود جهانیان.
در این فراز از دعا نگاه به فردای خوب نیکان و ابرار است؛ به هر جهت دنیا خانه گرفتاری و مشکلات است اما برای مومنان فردایی خوب وتوأم با آسایش وآرامش در انتظار است.
منظور از دارِ القَرار محل استقراری است که در آن امنیت، آسایش وآرامش است و هسچ استرس واضطرابی در کار نیست، تمام لذت ها در بهشت است، وآنچه از نعمتها وزیبایی ها در دنیا می بینیم بسان عکس وتصویر ونمایی از آن حقیقت است.
خداوند در سوره ال عمران آیه 133 می فرماید:« وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ »
و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمانها و زمین است؛ و براى پرهیزگاران آماده شده است.
امیرمومنان(ع) می فرماید:« بهشت خانه امان و استقرار است.» همچنین از حضرت روایت شده است:« جان های شما بسیار گران بها است و بهای آن بهشت است اگر به کمتر از آن بدهید ضرر کرده اید.»
چه چیزی باعث می شود که انسان بهشتی شود؟
خداوند در سوره مبارکه نساء آیه 124 می فرماید:« وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً»
و کسى که چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، چنان کسانى داخل بهشت مى‏شوند؛ و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.
همچنین خداوند در سوره مبارکه مریم آیه 63 می فرماید:« تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتی‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا »
این همان بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث مى‏دهیم.
تقوای الهی و خوش اخلاقی دو عامل مهم در ورود بندگان به بهشت است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید:« بیشترین چیزی که باعث می شود امت من وارد بهشت شوند تقوای الهی و اخلاق خوش است.»
همچنین پیامبر اکرم(ص) می فرماید:« سه چیز است که اگر انسان همراه خودش تا لحظه مرگ داشته باشد وارد بهشت می شود: اول: خداوند را درهمه جا حاضر بداند. دوم: خوش اخلاقی، و سوم: بگو مگو را ترک کند هرچند که حق با او باشد.
رسول اکرم(ص) می فرماید:« هرکس شش چیز را انجام دهد بهشت را برای وی ضمانت میکنم:
1)زمانی که سخن می گوید دروغ نگوید
2)اگر وعده ای داد خلف وعده نکند (وبه وعده خود عمل کند)
3)اگر کسی شما را امانت دار خویش قرار داد خیانت در امانت نکند
4)چشمان خودتان را در مقابل محرمات ببندد
5)پاکدامن باشد
6)مواظب دستان و زبان خود باشد. زخم زبان خیلی بد است، زخم وجراحت ناشی از نیزه وسلاح خوب می شود اما زخم زبان خوب نمی شود، چرا که سبب سوزش وآزردگی دل می شود و بس از مدتی پی آمدهای خود را نشان می دهد.
وفرمود: بهشت بر سه شخص حرام است:
1) کسی که منت بگذارد.
2) کسی که اهل غیبت باشد. برخی هنگامی که پشت سر فردی صحبت می کنند برای تبرئه خویش می گویند من راست می گویم. معنای غیبت آن است که اگر این صحبتی که راست هم هست والآن پشت سر فردی انجام می دهد، اگر رودر روی وی بگوید طرف مقابل ناراحت می شود، این غیبت است، وگرنه اگر راست نباشد که تهمت هست نه غیبت.
3)کسی که مرتب شراب بنوشد.
در آخر دعا می خوانیم: « ِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین
خداوند را به پروردگاریش قسم می دهیم که ما را به همراهی با خوبان ودوری از بدان واستقرار در بهشت قرار یاریمان دهد.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=573589



92/5/2
3:58 عصر

نمی از یم رمضان/15

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/2 - ساعت : 17 : 15 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/15- در روایات داریم کسی که دلش در برابر خدا فروتن و خاشع باشد؛ تنش از طاعت خدا به خستگی نمی‌افتد/ شرح صدر توسعه وجودی ولیاقت برخوداری از تابش انوار الهی است/ ما عبادت اختراعی نداریم و آن را بدعت و حرام می دانیم، از این رو نمازهای من در آوردی مثل "تراویح" را نمی پذیریم


حجت الاسلام والمسلمین محمد امین پورامینی در گفتگو با «نسیم»، به شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
«اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین، واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ، بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین».

خدایا مرا در آن اطاعت فروتنان را روزی کن، و در آن سینه ام را به بازگشت خاشعان بگشا، به امان بخشیت ای امان ترسناکان.

در این دعا تکیه بر چهار جهت شده است.
1)اطاعت وفرمان بردن از خدا
2)خشوع و خضوع مقابل حق
3)شرح صدر و گشایش سینه
4)توبه و بازگشت
در فراز اول دعا می خوانیم: « اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین»
خدایا به من اطاعت خاشعان را در امروز روزی کن؛
اطاعت وفرمان برداری خدا مسئله اساسی است، وخشوع وفروتنی نیز روح عبادت است. در رابطه با طاعت امتیاز هرکس به میزان فرمان برداری او از خدا بستگی دارد.
خداوند در سوره مبارکه نساء آیه 59 می فرماید:«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلا»
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خداى را و پیامبر و صاحبان امر را که از شمایند، فرمان برید، پس اگر در باره چیزى ستیزه و کشمکش کردید آن را به خدا (کتاب خدا) و پیامبر باز گردانید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، که این بهتر است و سرانجام آن نیکوتر.
رسول اکرم(ص) می فرماید:« انسان نمی رسد به آنچه نزد خداست مگر به واسطه اطاعتش .»
کسی که اطاعت خالق مهم برایش مهم است دیگر از ناخرسندی مخلوق واهمه ندارد؛
امیر مؤمنان (ع) می فرماید:« کسی که دلش در برابر خدا فروتن و خاشع باشد ؛ تنش از طاعت خدا به خستگی نمی افتد.» یعنی کسی که در مقابل حضرت حق خاشع است تنش خسته نمی شود. وفرمود:« کسی که دلش خاشع شود اعضای بدنش خاشع و خاضع می شود.»، یعنی انسان فرمان بردار خدا خواهند شد.
از طرفی کیفیت انجام عبادت نیز توقیفی است، یعنی شیوه آن را شرع مقدس تعریف می کند، ما عبادت اختراعی نداریم وآن را بدعت وحرام می دانیم، از این رو نمازهای من در آوردی مثل تراویح را نمی پذیریم.
باور قلبی باید خودش را در قالب طاعت نشان می دهد، اگر کسی بگوید من این باور را در دل دارم ولی اهل نماز وروزه وحجاب وخمس وزکات و.. نیستم معلوم می شود باوری در کار نیست، ویا گول خورده شیطان است. شیوه طاعت در قالبهای شرعی بیان شده است. به عنوان نمونه روزه عید فطر حرام است؛ اما خوردن روزه یک روز قبلش حرام است. در برخی از روایات آمده است : اگر اناری را به دو نیم کردند و (از ناحیه شرع) به شما گفتند نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است باید پذیرفت. وقتی دستور از سوی شریعت است حتما باید قبول کرد.
خشوع نهایت خضوع است؛ وقتی خضوع مقابل حضرت حق در حد نهایت می رسد تبدیل می شود به خشوع.
خداوند در سوره حدید آیه 16 می فرماید:«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون‏»
آیا کسانى را که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده است که دلهاى ایشان بیاد خدا و آنچه از سخن راست- وحى الهى- فروآمده نرم و ترسان شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این به آنها کتاب- تورات- داده شد، پس زمان بر آنان دراز گشت- مدتى گذشت- آنگاه دلهاشان سخت شد، و بسیاریشان فاسق ونافرمان شدند.
گاهی یک لحظه درنگ سرنوشت زندگی را عوض می کند، فضیل بن عیاض از سر کرده های دزدان بود، وی شبی با دوستان خود برای دزدی از خانه ای بالای نردبان رفته بود تا مقدمات سرقت را مهیا کند. در همین حین صاحب خانه که مشغول قرائت قرآن بود به همین آیه 16 سوره حدید رسید: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون‏»
آیا کسانى را که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده است که دلهاى ایشان بیاد خدا و آنچه از سخن راست- وحى الهى- فروآمده نرم و ترسان شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این به آنها کتاب- تورات- داده شد، پس زمان بر آنان دراز گشت- مدتى گذشت- آنگاه دلهاشان سخت شد، و بسیاریشان فاسق ونافرمان شدند.
فضیل آیه را شنید وپیام آن به دلش اثر کرد، و با خودش نجوا کرد که زمان آن رسیده است و آن همین الآن است. وی در همان هنگام از نردبان پایین آمد وبه رفقایش گفت من دیگر رفتم، و از دزدی دست کشید و توبه کرد. وی از زهاد زمان خود شد. یک لحظه تدبر در یک آیه قرآن زندگی فضیل بن عیاض را زیر ورو کرد، و این معنی فروتنی وخشوع دل در برابر یاد خداست.
نسبت به فروتنی وخشوع مؤمنان نیزمطالب زیادی است؛ خداوند در سوره مبارکه مومنون آیه 2 می فرماید:«الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون‏» آنان که در نمازشان فروتنند. انسان خاشع در حال نماز سرگرم نماز است وبه چپ و راست نگاه نمیکند و با تواضع به نماز خود ادامه می دهد. امام علی(ع) می فرماید:« مومن وقتی نماز می خواند باید خشوع داشته باشد.»
از طرف دیگر خشوع نمایی مردود است، رسول اکرم(ص) می فرماید:« خشوع نفاق گونه نداشته باشید.» مقصود از خشوع نفاق گونه این است که قیافه و بدن را بگونه ای نشان دهد که خاشع است اما دل خاشع نباشد، اول باید دل خاشع شود تا بر چهره و بدن اثر بگذارد، نه برعکس.
در فراز بعدی می خوانیم:« واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ»
و در آن سینه ام بگشا به بازگشت خاشعان بگشا.
شرح صدر توسعه وجودی و روح انسان است، خداوند در قرآن کریم می فرماید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک»‏ (الشرح:1) آیا براى تو سینه‌ات را نگشاده‌ایم؟ انسانی که دارای شرح صدر است از رفتار و سکنات وی مشخص است؛ فردی که توسعه وجودی نداشته باشد قابلیت دریافت حقایق الهی را نخواهد داشت.
حضرت موسی (ع) نیز از خداوند تقاضای شرح صدر میکند:« قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی‏ یَفْقَهُوا قَوْلی‏ »(طه: 25-28)
گفت: «پروردگارا، سینه‌ام را گشاده گردان، و کارم را براى من آسان ساز، و از زبانم گره بگشاى، تا سخنم را بفهمند»
کسی که شرح صدر نداشته باشد گنجایش درک حقایق ولیاقت تابش نور الهی را نخواهد داشت. خداوند می فرماید: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ مُبین‏» (زمر:22)
آیا کسى که خدا دل او را براى اسلام گشاده و او بر روشنائى از پروردگار خویش است [مانند کسى است که دل او از پذیرش اسلام تنگ است و در تاریکى کفر گرفتار]؟ پس واى بر سخت دلانى که خدا را یاد نکنند. آنانند در گمراهى آشکار.
امام صادق(ع) می فرماید:« خداوند نوری را در دل مؤمن می اندازد و این دل گشایش پیدا میکند و در مقابل دستور خدا تسلیم می شود، و دل آرام و تسلیم حق می شود.» در نتیجه وقتی از خداوند شرح صدر را می خواهیم در حقیقت توسعه وجودی ولیاقت برخوداری از تابش انوار الهی را در خواست کرده ایم.
فرمود: «بإنابَةِ المُخْبتینَ» انابه عبارت است از بازگشت و انقطاع کامل به سوی خداوند؛ بازگشت به سوی خدا به واسطه اطاعت است. انابه بازگشت انسان دل شکسته از غفلت به سمت یاد خدا است. انابه از مقام توبه بالاتر است. انقطاع کاملی است که مخبتین دارند و مخبتین انسان های خاشع در برابر خداوندند.
برخی انابه را در نفس وقلب وروح اینگونه دانسته اند: درانابه نفس مرتب به خودش نهیب می زند که گام را بردار؛ درانابه قلب به خود نهیب می زند که اینجا فقط جایگاه خدا است، و انابه روح ذکر پیوسته ویاد مدام خدا است.
در فراز آخر می گوییم: « بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین»

به امان بخشیت ای امان ترسناکان.


http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=573184

 


92/5/1
3:45 عصر

نمی از یم رمضان/14

بدست دست نوشت در دسته رمضان، گفتگو

تاریخ : 1392/5/1 - ساعت : 21 : 15 - گروه : فرهنگی - حوزه : دین و اندیشه رمضان 92

نمی از یم رمضان/14- خدایا مرا در امروز به لغزش‌ها مواخذه نکن و از اشتباهات و لغزش‌ها در گذر؛ و مرا نشانه و هدف تیر امتحان‌ها و آفت‌ها(بیماری‌ها) قرار مده. به عزتت؛ ای عزت مسلمانان!

حجت الاسلام محمد امین پورامینی در گفتگو با «نسیم»، به شرح دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه تقدیم می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.»
خدایا مرا در امروز به لغزش ها مواخذه نکن؛ واز اشتباهات و لغزش ها در گذر؛ و مرا نشانه وهدف تیر امتحان ها و آفت ها (بیماری ها) قرار مده. به عزتت؛ ای عزت مسلمانان.
در این دعا بر دو جهت تکیه شده است:
اول: درخواستی است که از خداوند داریم با ما به بزرگواری خودش رفتار کند.
دوم: ما را مورد آماج تیر بلاها وگرفتاری ها وبیماری ها قرار ندهد.
در فراز اول ودوم دعا می خوانیم: «اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ» خدایا مرا در امروز به لغزش ها مواخذه نکن؛ واز اشتباهات و لغزش ها در گذر، یعنی از تو می خواهم که بر من سخت نگیری، همان گونه که در ادعیه دیگر داریم:« با ما از روی فضل خودت معامله کن؛ با ما از روی عدالت معامله نکن.» به بیان ساده تر اگر بخواهی مو را از ماست بکشی بیرون وضعیت ما خیلی خراب است، واز عهده جواب بر نمی آییم. همان گونه که شاعر شیرین زبان فارسی گفته است:
از آن روزی که ما را آفریدی/ به جز معصیت از ما چیزی ندیدی
خدایا به حق هشت و چهارت/ ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی
بنابراین در خواستی که از خدای تبارک و تعالی داریم این است که: خدایا! نسبت به لغزش ها و اشتباهاتمان بر ما سخت نگیر ؛ و آنها را در لیست نامه سیاه اعمال ما قرار نده، بلکه با لطف و کرامتت با ما معامله کن و چشم پوشی کن.
بنابر این در فراز اول این دعا می خوانیم:« اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ» خدایا من را در امروز به لغزش ها مواخذه نکن؛
سپس می خوانیم: «واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ» واز اشتباهات و لغزش ها از من در گذر؛
در فراز سوم دعا آمده است:« ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ» من را در این روز نشانه بلاها و امتحانات و آفات قرار نده.
«غرض» به معنای نشانه، هدف وسیبل است. خدای تبارک و تعای ما را بدون امتحان رد نمی کند؛ در سوره مبارکه عنکبوت آیه 2 آمده است:« أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون‏» آیا مردم چنین پنداشتند، هنگامى که بگویند ما ایمان آوردیم، رهایشان کنند و مورد آزمایش (ایمان) قرار نگیرند؟
در این آیه اسلوب استفهام انکاری به کار رفته است؛ آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مى‌شوند و مورد آزمایش قرار نمى‌گیرند؟ یعنی خیر، حتما مورد امتحان وآزمایش قرار می گیرند. بلا امتحان است؛ در این بلاها مشخص می شود که جوهره وجودی ما چیست، ومیزان بندگیمان تا کجاست، واین امتحان مایه رشد و ترقی است. پس نمی توان از خدا خواست که ما را امتحان نکن، وهیچ بلا وآفتی را نصیب ما نکن، چون راه گریزی از آن نیست، پس آنچه که در این فراز از این دعا آمده است به معنای آن نیست که ما را هیچگاه امتحان نکن و در معرض بلا قرار نده.
امیر مؤمنان (ع) در حدیثی می فرماید:« شما امتحان می شوید امتحان شدنی؛ شما غربال می شوید و دانه های درشت شما بالا می ماند و دانه های ریز بیرون می شوند.» (الکافی1/ص369) در نتیجه هیچ کس بدون امتحان از این دنیا بیرون نمی رود.
زندگی انسان پر از فراز ونشیب است، مثل جاده ای است که گاه اتوبان ومستقیم است، وگاه پر پیچ وباریک، انسان نه آن زمانی که موقیت خوبی پیدا کرده است مغرور ودلخوش شود و نه آن وقتی که در شرایط سختی قرار گرفت بی تاب گردد.
امام علی(ع) در حدیثی می فرماید:«در زمانی که وضعیت مالی تو خوب ودر رفاهی خرسند مباش، و در هنگام نداری وگرفتاری ناراحت مباش، که به واسطه آتش عیار طلا معلوم می شود، ومؤمن را با بلا وگرفتاری امتحان می کنند.» (منتخب میزان الحکمه/80) طلا را در آتش قرار می دهند به نحوی که پودر می شود، ومیزان خالصی وعیار آن به واسطه آتش تجربه ومعین می شود، به همین نسبت درجه ایمان ما به واسطه بلا و گرفتاری سنجیده وتعیین می گردد.
تحمل این گرفتاری در رشد وترقی انسان مؤثر است، واز این روست که انسان های مومن به گرفتاری بیشتری مبتلا می شوند. امام صادق (ع) می فرماید که در کتاب علی(ع) آمده است:« آن که بیشتر از همه گرفتار بلا هستند پیامبران و جانشینان آنان هستند، و پس از آن هرکس که به ایشان نزدیک تر باشد.» (المروی من کتاب علی/ص189)
بنابراین اگر کسی هیچ غم و غصه ای ندارد باید بر خود بترسد؛ طبیعت دنیا همین است که همیشه بر طبق خواسته انسان نیست، وگرفتاری در مال و تن را باید تحمل کرد.
به وسیله این گرفتاری و بلایا گناهان انسان مومن پاک می شود؛ شاهد هستیم برخی از مومنین در انتهای عمر خویش زمین گیر وگرفتار می شوند، و این بدان علت است که با پرونده پاک و صاف از این دنیا بروند.
آنچه مهم است این است که انسان این مرحله سخت را با روی سفید سپری کند، یعنی راضی به رضای خدا باشد وهیچگاه زبان از شکر وسپاس الهی فرو نبندد، مرحوم آیت الله العظمی طبسی نجفی -جد بزرگوار- بخاطر سکته مغزی شش سال زمین گیر بود، هرگاه حال ایشان را می پرسیدم غیر از سپاس الهی وشکر پروردگار چیزی نشنیدم.
رسیدن به مقامات بالا در گرو قبولی در امتحان الهی است، پیامبران نیز گرفتار بلاها وامتحانات سخت بودند تا که خلیل الله وکلیم الله وروح الله وحبیب الله شدند. آنان بدون شرط وتعهد به مقامات عالیه نرسیدند، همانگونه که در آغاز دعای ندبه می خوانیم: «اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضاؤُکَ فى أَوْلِیائِکَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ، إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ ، مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ، الَّذى لا زَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ، وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ.» سپاس تو را بر آنچه از قضایت بر اولیائت جاری شده، آنان که برگزیده خود ودینت ساختی، چون برای آنان بهره گیری از نعمت پاینده ونابود نشدنی را برگزیدی ، پس از آنکه از آنها تعهد گرفتی که مقامات این دنیای پست وزیور آن را ترک گویند، وآنان این تعهد را پذیرفتند، ودانستی که بدان وفا دارند، وتعهدشان را پذیرفتی وبه خود نزدیک کردی.
حال که در معرض بلا وامتحان قرار گرفتیم باید چکار کنیم؟ چاره ای جز تسلیم ورضا نیست، در سوره مبارکه بقره آیه 156 آمده است: «الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى‌گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى‌گردیم.»
همچنین در احادیث آمده است ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» را زیاد بگویید تا شما را کفایت کند؛
به دعا برگردیم، در دعای امروز می خوانیم: «ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ» و مرا نشانه وهدف تیر امتحان ها و آفت ها (بیماری ها) قرار مده؛ آنچه در این فراز از دعا از خداوند می خواهیم که این بلا و گرفتاری ها پیوسته وپی در پی نباشد، چرا که ممکن است ما تاب وتوان و طاقت خود را از دست بدهیم، نه آنکه اصلا گرفتار بلا وامتحان وگرفتاری نشویم. چون ما بهرحال ظرفیت زیادی نداریم، گنجایش و صبر پیغمبران و امامان را نداریم، و پیمانه ما زود لبریز میشود، نکند که شدت بلا وگرفتاری وبیماری ها ما را به جایی رساند که خدای ناکرده زبان به ناسپاسی وشکایت واعتراض گشاییم، واز دایره تسلیم ورضا بیرون آییم. از این رو در این فراز از دعا می خوانیم: مارا آماج تیر بلاها و آفات قرار ندهد، چون ترس آن می رود که تحمل آن را نداشته باشیم و بدعاقبت گردیم.
در آخر دعا می خوانیم:« بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین» به عزت تو ای کسی که مایه عزت مسلمانانی؛
حفظ عزت مسلمانان بسیار مهم است، در جنگ احد ابوسفیان بر فراز کوه قرار گرفت وفریاد زد: (اعل هبل) ای هبل مقامت بلندتر باد!. هبل بت بزرگ مشرکان بود، پیامبر (ص) برای مقابله با شعار وی به علی بن ابی طالب(ع) فرمود: به او بگو: «الله اعلی و اجل». الله بلندتر و بزرگ تر است. (تفسیر قمی1/ص117) واینگونه شعار حق مقابل شعار باطل سر داده شد، وروحیه وعزت مسلمانان حفظ شد.

http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=572602



<      1   2   3   4      >