سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/12/4
4:27 عصر

خطبه امام زین العابدین(ع) در شام

بدست دست نوشت در دسته

خطبه امام زین العابدین(ع) در شام

                                                                                                        

    محمدامین پورامینی

امام زین العابدین (ع)  با مخاطب قرار دادن عموم مردم، از روى آنچه سالها پوشیده بود پرده‏برداشت؛ و این هنگامى بود که خطیب شامى در سخنانش رضایت آفریدگان را با خشم آفریدگار معامله کرد.
خوارزمى گوید: نقل شده است که یزید فرمان داد منبر و خطیبى آوردند تا به بدگویى حسین(ع) و پدرش بپردازد
. خطیب برفراز منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى از على و حسین (ع) بد گفت و هر چه توانست از معاویه و یزید تعریف و تمجید کرد.در این‏
هنگام على بن الحسین(ع) فریاد بر آورد و خطاب به او گفت: واى بر تو اى سخنگو! خشنودى آفریدگان را با خشم آفریدگارمعامله کردى و آتش جهنّم را بر خود خریدى.
آن گاه فرمود: اى یزید! اجازه بده تا بر این چوب‏ها بالا روم و سخنانى بر زبان آورم که هم خشنودى خداوند در آن باشد وهم کسانى که در اینجا نشسته‏اند، پاداش و ثواب ببرند.
یزید نپذیرفت، ولى مردم گفتند: اى امیرمؤمنان، اجازه بده تا بالا رود، شاید چیزى از او بشنویم. یزید گفت: اگر او از منبر بالارود، تا من و خاندان ابو سفیان را رسوا نکند پایین نمى‏آید
. گفتند: مگر او چقدر چیز بلد است؟ گفت: او از خاندانى است که‏دانش با جانشان آمیخته و علم به آنها خورانده شده است.
به هر حال مردم آن قدر اصرار کردند تا به او اجازه بالا رفتن داد. حضرت بر فراز منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثناى الهى‏چنان خطابه‏اى خواند، که اشک چشم‏ها جارى شد و دلها به لرزه درآمد.
حضرت فرمود: شش چیز به ما داده شده است و به هفت چیز برترى یافته‏ایم. دانش، بردبارى، جوانمردى، شیوایى سخن،دلاورى و دوستى در دلهاى مؤمنان به ما عطا شده است؛ و برترى‏هاى ما اینهاست: پیامبر برگزیده، محمد(ص)، از ماست.صدّیق (على(ع) ) از ماست. جعفر طیّار از ماست. (حمزه) شیر خدا و رسول
(ص) از ماست. سرور زنان عالم، بتول، از ماست.دو سبط این امّت و دو سرور جوانان بهشت از ما هستند. هرکس مرا مى‏شناسد که مى‏شناسد و براى کسانى که مرانمى‏شناسند حسب و نسب خویش را باز مى‏گویم: منم فرزند مکّه و منى، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آنکه زکات را درردا حمل مى‏کرد. منم فرزند بهترین کسى که پیراهن و ردا پوشید. منم فرزند بهترین کسى که نعلین و کفش به پا کرد. منم فرزندبهترین کسى که طواف وسعى به جاى آورد. منم فرزند بهترین کسى که حجّ گزارد و لبّیک گفت. منم فرزند کسى که با براق به‏آسمان برده شد. منم فرزند کسى که از مسجد الحرام به مسجد الاقصى برده شد -منزه است‏کسى که او را سیر داد-، منم‏فرزند کسى که جبرئیل او را به سدرة المنتهى رساند. منم فرزند کسى که نزدیک و نزدیک‏تر شد تا به قاب قوسین یا نزدیک‏تررسید. منم فرزند کسى که با فرشتگان آسمان نماز گزارد. منم فرزند کسى که خداى بزرگ وحى کرد بر آنچه وحى کرد. منم‏فرزند محمد مصطفى(ص).
منم فرزند على مرتضى. منم فرزند کسى که با مشرکان جنگید تا آنکه لا اله الا اللّه گفتند. منم فرزند کسى که در حضور رسول‏خدا(ص) با شمشیر ضربت زد؛ و با دو نیزه جنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت نمود و به دو قبله نماز گزارد، در بدر وحنین جنگید و چشم به هم زدنى به خداوند کفر نورزید. منم فرزند شایسته‏ترین مؤمنان، وارث پیامبر، در هم کوبنده ملحدان،فرمانرواى مسلمانان، نور مجاهدان، زینت عبادتگران، افسر گریه کنندگان، شکیباترین شکیبایان و برترین شب زنده داران آل‏یاسین و خاندان رسول پروردگار عالمیان. منم فرزند تأیید شده توسط جبرئیل و یارى شده توسط میکائیل.
منم فرزند حمایت کننده از حریم مسلمانان و کسى که با پیمان شکنان و ستمگران و خوارج پیکار کرد و با دشمنان ناصبى اش‏جنگید؛ و پر افتخارترین فرد قریش و نخستین کس از مؤمنان که خدا را لبیک گفت. پیشگام‏ترین پیشگامان، در هم کوبنده‏تجاوزگران، بنیان کن مشرکان و تیرى از تیرهاى خدا بر ضدّ منافقان، زبان حکمت عابدان، یاور دین خدا، ولىّ امر خدا، باغ‏حکمت خدا و ظرف علم خدا. جوانمرد و بخشنده؛ بزرگوار و پاکیزه‏اى از سرزمین بطحا، راضى به رضاى خدا و مورد رضاى‏پروردگار. پیشاهنگ، رادمرد، شکیبا و بسیار روزه دار؛ پاکیزه و استوار، دلاور و پر بخشش. برکننده ریشه ستمگران؛ پراکنده سازاحزاب. از همه مهربانتر، بخشنده‏تر و زبان آورتر، مصمم و سر سخت‏تر. شیر دلاور، ابر پر باران. در میدان جنگ دشمنان را درهم مى‏شکست و چونان تند باد، دشمنان را به سان خار و خاشاک از هم مى‏پاشید. سنگ زیرین آسیا. شیر حجاز، صاحب‏اعجاز، سپهر لار عراق، امام به نص و استحقاق؛ مکّى، مدنىّ، ابطحىّ، تهامىّ، خیفىّ، عقبىّ، بدرىّ، احدىّ، شجرى، مهاجرى،سرور مردم عرب و شیر میدان کارزار؛ وارث مشعر و منى؛ پدر دو سبط: حسن و حسین. مظهر عجایب، پراکنده ساز سپاه‏هاى زبده؛برق جهنده، نور شتابنده؛ شیر پیروز خدا، خواسته هر جوینده؛ بر هر پیروزى پیروز، این جدّ من على بن ابى طالب است.
منم فرزند فاطمه زهرا، منم فرزند سرور زنان، منم فرزند پاکیزه بتول، منم فرزند پاره تن رسول...
گوید: او پیوسته »منم منم« مى‏گفت و خود را معرفى مى‏کرد، تا آنکه صداى گریه و زارى مردم بلند شد و یزید که بیمناک‏برخاستن فتنه بود، به مؤذّن دستور داد که اذان بگوید. پس سخن امام)ع( قطع شد و حضرت خاموش گشت.
چون مؤذن گفت: «اللّه اکبر» على بن الحسین(ع)گفت: بزرگى را بزرگ شمردى که هیچ کس را با او قیاس نتوان کرد و با حواس‏درک نگردد. هیچ چیز از خداوند بزرگ‏تر نیست.
مؤذن گفت: «أشهد ان لا اله الا الله»، على بن الحسین(ع) گفت: مویم و پوستم و گوشتم و خونم و مغزم و استخوانم به آن‏گواهى مى‏دهد.
هنگامى که گفت: «اشهد انّ محمداً رسول الله»، على بن الحسین(ع) از بالاى منبر رو به یزید کرد و گفت: اى یزید! آیا این‏محمّد جدّ توست یا جدّ من؟ اگر بگویى که جدّ توست، دروغ گفته‏اى و اگر بگویى که جدّ من است، پس چرا خاندانش راکشتى؟!